سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

شب ما را سحر نمی آید

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ

السلام علیک یا سکینه بنت الحسین

 

شب ما را سحر نمی آید

خواب، در چشمِ تر نمی آید

مدحش از من که بر نمی آید

چون سکینه دگر نمی آید

 

دختر شاه...گوهر نایاب

بی قرینه... درست مثل رباب

 

روضه می خواند، روضه با احساس

روضه اش داشت عطر و بوی یاس

شرم یک مرد... روضه ای حساس

وای از مشک پاره ی عباس

 

روضه ی دست و چشم و مشک عمو

روضه ی قطره قطره اشک عمو

 

روضه خوان چشم های خود را بست

مادرش دست خود زند بر دست

رأس اصغر به روی نیزه نشست

پای نیزه قد سکینه شکست

 

به خدا خواهر است حق دارد

خواهر اصغر است حق دارد

 

بر سر ناقه خواند نافله را

دور ناقه شنید هلهله را

چه کند خنده های حرمله را

چشم دشمن به سوی قافله را

 

مثل یک مرد... مثل عمه ی خود

صبر می کرد... مثل عمه ی خود

 

قلبش از غصه ها کباب شد و

بعد سقا فقط عذاب شد و

مثل او از خجالت آب شد و

وارد مجلس شراب شد و

 

خیزرانِ یزید پیرش کرد

حرف مردی پلید پیرش کرد

 

دختر بی قرینه ی پدرش

روضه خوان مدینه ی پدرش

همه جا شد سکینه ی پدرش

یادش افتاده سینه ی پدرش

 

زیر پای سوارها افتاد

روی گل، ردِ خارها افتاد

 

یادش افتاد آه آهِ حسین

غرق در خون همه سپاه حسین

بود یک نیزه تکیه گاه حسین

داد می زد که قتلگاهِ حسین...

 

...پر شد از خونِ زخم های تنش

پر شد از تیر و نیزه ها بدنش

 

وسط حجره ی محقر خود

با دل خون میان بستر خود

باز در لحظه های آخر خود

یادش افتاد داغِ خواهر خود

 

کنج ویرانه خواهرش جان داد

سر بابا برابرش... جان داد

 

علی سپهری

محمد جواد شیرازی

۹۴/۹/۲۵

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۵
عبدالرقیه

نظرات  (۱)

۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۵:۳۷ عباس زاده
آه حسین جان ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی