گرفته داغ هجرانت از این پیکر توانم را
جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۳۳ ب.ظ
گرفته داغ هجرانت از این پیکر توانم را
شکسته بی تو بودن بندبند استخوانم را
نمیدانم چه خواهد شد پس از این غصه ی هجران
برایت قصه ها دارم شنیدی داستانم را؟
به هرسویی که می گردم نمی یابم نشانت را
کسی این جا نمی بیند عزیز مهربانم را
من آن عبد سیه رو و گدای درگهت هستم
تو مولایی تو می دانی دعاهای نهانم را
تویی یوسف و من چشم انتظار چشم های تو
منم یعقوب در کنعان نمی یابم جهانم را
شبیه رود جاری نیست یک لحظه نگاهی کن
که رودش می کنی با دیده هایت دیدگانم را
فائزه سادات معززی
۹۶/۰۳/۱۹