سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ق.ظ

شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند

دخترت را کعب نی ها از صدا انداختند

 

بر نمی خیزم به پای تو، دلیلش را نپرس

چند جا، پای مرا با کینه جا انداختند

 

جای موهای سرم می سوخت اما شامیان

سنگ و آتش بر سرم جای دوا انداختند

 

بر غرور عمه ام برخورد وقتی دشمنان

با تکبر پیش ما ظرف غذا انداختند

 

خسته ام، سردرد دارم، پیکرم درهم شده

بس که من را از بلندی، بی هوا انداختند

 

گفته بودم چادرم نه... زیورم را می دهم

از لج من چادرم را زیر پا انداختند

 

من بدون روسری خیلی خجالت می کشم

تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟!

 

چشم بر من بسته ای، دیگر نمی خواهی مرا؟! 

آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند؟!

 

من شفا دیگر نمی خواهم، مرا هم می بری؟!

حال که دردانه ات را از بها انداختند

محمد جواد شیرازی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی