سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۶ ماه رمضان ۱۴۰۲

اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند
شب های مناجات و دعا زود گذشتند

من دیر رسیدم درِ این میکده اما
از جرم من بی سر و پا زود گذشتند

"اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد"
اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟!

از شر بساطی که شود ختم به عصیان
با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند

تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت
از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند

حق می گذرد زود از آن طایفه ای که
در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند

پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد
چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند

آن زمره ی خوش نام که حداثِ حسینند
از زینت این دار فنا زود گذشتند

در راه رسیدن به حسین و به حریمش
از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند

از معصیتی که نگذشتند کریمان
در صحن گوهرشاد رضا زود گذشتند

هر شب منم و خاطره ی صحن گوهرشاد
کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتند؟

کس قدر ندانست مقامات رضا را
از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند

نساب کجا و نسب پاک امامان؟!
اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۰۴
عبدالرقیه

علاج من شده گریانی و تباکی نیست
حلال کن اگر این چشم، چشم پاکی نیست

بهای عمر گران را به معصیت دادم
که گفته وضعیتم، وضع دردناکی نیست؟

میان خویشتن و صالحین درگاهت...
هر آنچه می نگرم، وجه اشتراکی نیست

فقط تو با غضبت بنده را نگاه مکن
وگرنه از غضب و خشمِ غیر، باکی نیست

ببین نیاز مرا... یا کریم کاری کن
مگر که اشک گدا از نیاز، حاکی نیست

برای سنجش ایمان و سنجش اعمال
به روز حشر، به غیر از علی ملاکی نیست

اگر تمام وجود مرا بسوزانی
میان حب علی و من انفکاکی نیست

به غیر گنبد گیرای ناخدای نجف
برای کشتی دل، شمس تابناکی نیست

اگرچه سینه زنانِ حسین، بسیارند
چنان رقیه بر او هیچ سینه چاکی نیست

برای گریه کن دختر غریب حسین
میان هر دو جهان صحبت از هلاکی نیست

فدای جسم نحیفش که با پدر می گفت:
گرسنه مانده ام و جز کتک خوراکی نیست

تمام راه، مرا بی هوا زمین زده است
رقیه از احدی مثل زجر، شاکی نیست

به شرح، صحبتی از موی خود نخواهم کرد
فقط بدان که سرم بی دلیل خاکی نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۴۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ ماه رمضان ۱۴۰۲

پس از طلوع سرت، رنگ آسمان خونی است
دو چشم تارم ازین ماتم گران خونی است

نگار تشنه لبم، تشنه کام جان دادی
لبان خشک تو بر نیزه، همچنان خونی است

دریده پیرهنی بین ما علامت بود
خودم به دست کسی دیدم آن نشان خونی است

بگو چه بر سرت آورده لحظه ی غارت
چرا نگین تو در دست ساربان، خونی است؟!

همان دهان که مناجات خوان زینب بود
چه خاک بر سرم آمد، همان دهان خونی است

چگونه نیزه زده نیزه دار؟! حیرانم
چه شد حسین؟! چرا چهره ی سنان خونی است؟!

فرشته های حرم را به تازیانه زدند
نگاه کن که پر و بال دختران خونی است

شتابِ چوب کمان بر رخم نشان انداخت
نکن تعجب اگر چوبه ی کمان خونی است

لباس پاره ز تو ماند و جوشن از عباس
هر آنچه مانده برایم در این جهان خونی است

محمد جواد شیراری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۵۹
عبدالرقیه

ندارم قدر و ارزش، پر خطایم
شب قدر آمد اما بی بهایم

حیا از ساحت پاکت نکردم
حلالم کن که دیدی بی حیایم

ندارم آبرو، رسواترینم
حسابی مستحق ناسزایم

عتابم کن ولی رو برمگردان
نده با قهر خود یارب سزایم

نیاوردی به رویم هرچه دیدی
نیاوردی به رویم بی وفایم

حبیبم، مونسم، آرامش من
نخوان ناآشنا... ای آشنایم

من از خیره سری خیری ندیدم
نکن یک لحظه هم دیگر رهایم

شبیه کودک زار و هراسان
پناهنده سوی آل عبایم

مقدر می شود خیر دو دنیا
دعایی گر کند زهرا برایم

همه با طعنه رفتند از کنارم
فقط شاه نجف کرد اعتنایم

بهشتم روی حیدر باشد و بس
خوش اقبالم که عبد مرتضایم

مقدر کن ببینم کربلا را
خمار وصل آن صحن و سرایم

شب جمعه است و بی تابم حسابی
عزادار حسین سرجدایم

نمی خواهم کفن، گریان برای..‌‌.
تنی پیچیده بین بوریایم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ ماه رمضان ۱۴۰۲

بهای عمر، هدر داده ام به ارزانی
چه سود و منفعتی دارد این پشیمانی؟!

گناهکار قدیمی شدم به درگاهت
خودت مقصری از بس قدیم الاحسانی

بس است خیره سری کردنم، مرا یارب...
به خویش وا مگذارم به کمتر از آنی

مؤاخذه کن و دادی بزن ولی دیگر
نگو که از من بی دست و پا گریزانی

بیا و بخششِ آواره را عقب ننداز
ببخش زود که تنگ است وقت مهمانی

گناه، رزق نجف رفتن مرا سوزاند
گناه کردم و پس داده ام چه تاوانی

بهشت چیست؟ نشستن به گوشه ای تنها
میان صحن نجف در هوای بارانی

دل شکسته بیا و بگو علی مددی
خیال کن که دوباره به زیر ایوانی

همیشه ملت ما هست پای کار علی
به عشق شیر حرم، قاسم سلیمانی

میان تخته ی تابوت، جسم حیدر رفت
به سوی فاطمه بر شانه های لرزانی

نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده
مگر که پیر خرابه نشین، نمی دانی؟!

دوباره زینب و یک بستری که خالی ماند
شده دو مرتبه سهم دلش پریشانی

نه فاطمه دگر این خانه دارد و نه علی
عجب سرای غریبی، چه بیت الاحزانی

زمین کوفه و زینب، چه بر سرش آید
اگر به خاک ببیند ذبیح العطشانی

خبر دهید به شاه نجف، ابالایتام
که گم شدند از اهل حرم یتیمانی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۵۲
عبدالرقیه

ازین اتاق نرو، یار زینب من باش
قمر، میان شب تار زینب من باش

بیا جلو پسر نازنینم ای عباس
بیا قرار دل زار زینب من باش

میان این همه محرم، دلش به تو قرص است
فقط کفیل و علمدار زینب من باش

بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد
تمام عمر، هوادار زینب من باش

بمان کنار حسینم، فدای راهش شو
امیر لشگرِ سردار زینب من باش

رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی
به یاد تشنگی یار زینب من باش

قسم به این تب زهری که آتشم زده است
به دور قافله، تبدار زینب من باش

پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام
در آن مسیر، عزادار زینب من باش

اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال
بیا و سایه به بازار زینب من باش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۳۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۲

وقتی بساط غفران، چاره گشای کار است
توبه بر اهل خسران، چاره گشای کار است

بر عبد روسیاهی که چاره ای ندارد
تنها دو چشم گریان، چاره گشای کار است

کوه گناه بخشند اینجا به سوز آهی
آه از وجود سوزان، چاره گشای کار است

بزمی که میزبانش ستار و پرده پوش است
شرمندگی مهمان، چاره گشای کار است

وقتی رسیده کارم تنها به تار مویی
ذکر قدیم الاحسان، چاره گشای کار است

بر من که زیر دینم، دیوانه ی حسینم...
یک کربلا به قرآن چاره گشای کار است

یک عمر، نور رویش داد از خطا نجاتم
مصباح او کماکان چاره گشای کار است

حبی که از علی بر لوح دلم نشسته
روز حساب و میزان، چاره گشای کار است

در اوج بی پناهی، وقتی نمانده راهی
تکیه به شاه ایمان، چاره گشای کار است

هجر نجف حسابی اشک مرا در آورد
سجده به زیر ایوان، چاره گشای کار است

بر مصحفی که وا شد با تیغ ابن ملجم
کِی مرهم طبیبان، چاره گشای کار است؟!

تا زینبش نبیند فرق شکسته اش را
رفتن به پای لرزان، چاره گشای کار است

دلتنگ روی زهراست سی سال و این جراحت...
بر ختم درد هجران، چاره گشای کار است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۹ ماه رمضان ۱۴۰۲

الله اکبر، این نماز آخرین است
پشت سر من، ابن ملجم در کمین است

کوفه، صدایم را نکن هرگز فراموش
سوز نوایم را نکن هرگز فراموش

با مردم بی چشم و رو حرفی ندارم
محراب مسجد، بهر رفتن بی قرارم

شمشیر، کاری کرد کامل شد جنایت
شد منهدم بر خلق، ارکان هدایت

فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه... شد فرقم شکسته
انگار زهرا آمده پیشم نشسته

یادم نرفته فاطمه بر من سپر شد
در پشت در ماند و وجودش شعله ور شد

ایثار زهرا داد از فتنه نجاتم
در مسجد یثرب نشد مو از سرم کم

بی فاطمه اوضاع حیدر شد دگرگون
در مسجد کوفه سرم شد غرق در خون

سی سال با یاد در و دیوار مُردم
در بین کوچه از مغیره طعنه خوردم

هر بار از در رد شدم، افتادم از پا
از پیش بستر رد شدم، افتادم از پا

اطرافیان، خاک عبایم را تکاندند
تا خانه با زحمت مرا آخر رساندند

گفتم که دستم را کسی اینجا نگیرد
در پیش زینب بازوانم را نگیرد

زینب که تاب غصه را آخر ندارد...
ای وای اگر بیند حسینم سر ندارد

زینب کجا و دیدن ساعات آخر؟!
زینب کجا و دیدن ذبح برادر؟!

ای وای اگر باشد ببیند ماجرا را
رأس جدای بر فراز نیزه ها را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۸
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۷ ماه رمضان ۱۴۰۲

وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا...

اهل توحید چنین نقل کرامت کردند
ساقی بدری و توصیف مقامت کردند

در شب هفدهم ماه خداوند، علی
سه هزار و سه مَلک مدح و سلامت کردند

قبل پیدایش افلاک، بزرگان مَلک
دل خود را همه دربست به نامت کردند

برتر از عرش شد آن چاه که در آن رفتی
ساقیان دو جهان سجده به جامت کردند

صبح فردا شد و آن ها که مقابل بودند
با رجزخوانی ات، احساس ندامت کردند

تیغت آنقدر از آن بی صفتان کشته گرفت
شرحِ برپایی تصویر قیامت کردند

آن کسانی که به اعجاز تو مؤمن نشدند
خودشان را همه ی عمر ملامت کردند

ساقی بدر، نبودی که ببینی در طف
چه ستم ها که به اولاد کرامت کردند

به حسینت به خدا هیچ کسی آب نداد
پشت بر آن همه ایثار و مرامت کردند

یاعلی، ساقی طفلان حرم حیران شد
تیرها خون به رخ ماه تمامت کردند

تا که بی دست زمین خورد، به جسم و بدنش...
نیزه داران به نوک نیزه، لئامت کردند

وسط علقمه یک بی سر و پا گفت: حسین

لشگری حمله سوی اهل خیامت کردند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۴ ماه رمضان ۱۴۰۲

گفتم ازین گنهکار، بدتر کسی ندیده
گفتی بیا ازین غم بگذر، کسی ندیده

با پرده پوشی خود، کردی مرا خرابت
بنده نوازی ات را، کمتر کسی ندیده

یاذالکرم بنازم خوان کرامتت را
مهمان پذیر تر از این در کسی ندیده

دلبستگی به دنیا بال مرا شکسته
در وقت کوچ، مرغی بی پر کسی ندیده

خیر و صلاحِ طفلِ بی دست و پای خود را
از ابتدا به غیر از مادر کسی ندیده

چاره گشاتر از آن دست گره گشایش
وقت دعای خیرش آخر کسی ندیده

دستان مرتضی را نامیده حق یدالله
بالاتر از دو دست حیدر کسی ندیده

گوهر، ولایت اوست ما بین ظرف سینه
جز حب او وگرنه گوهر کسی ندیده

تنها برای حیدر سینه دریده کعبه
کور است مستجارش را هر کسی ندیده

باب نجات امت در گریه بر حسین است
باب نجاتی از او بهتر کسی ندیده

زینُ العباد، یک عمر با گریه زیر لب خواند:
چون من تن پدر را، بی سر کسی ندیده

وای از مصیبت شام، دشنام پشت دشنام
آن صحنه ها که دیدم دیگر کسی ندیده

جز من که در تقلا، با دست بسته بودم
ناموسِ خویشتن را مضطر کسی ندیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۳ ماه رمضان ۱۴۰۲

معصیت، زابراه کرده مرا
پیش تو روسیاه کرده مرا

آخرش نفس، کار دستم داد
اینچنین بی پناه کرده مرا

همچون آتش، میان مخزن کاه
ناسپاسی، تباه کرده مرا

حسرتِ غفلت از قیامت و قبر
پر از اندوه و آه کرده مرا

تا که خواندی مرا، به خود گفتم:
باز مادر نگاه کرده مرا

فاطمه با دعای خیر خودش
عاری از هر گناه کرده مرا

میزبانیِ خوبت این شب ها
بندِ این خیمه گاه کرده مرا

سربلندم که نور نام علی
خارج از قعر چاه کرده مرا

به مناجات هر شبش سوگند
نجفش سر به راه کرده مرا

آرزوی وصال صحن حسین
مست آن بارگاه کرده مرا

عطش روزه ام به وقت غروب
متوسل به شاه کرده مرا

خواهرش گفت: دست و پا زدنت
زار و بی تکیه گاه کرده مرا

قاتل مست تو، به ضرب لگد...
خارج از قتلگاه کرده مرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۰۴:۱۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۰ ماه رمضان ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد
بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد

جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام...
جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد

روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست
همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد

یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا
از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد

بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است
واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد

سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش...
بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد

در میان اولیائت بهتر از شاه نجف
بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد

هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش
روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد

اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است
بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد

چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین
بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد

آی روزه دارهای تشنه، فَابکِ لِلحسین
چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد

تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا
بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟!

زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین
جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۵۴
عبدالرقیه

بانوی بی همتای پیغمبر، خدیجه
از مریم و آسیه بالاتر، خدیجه
ظرف نزول سوره ی کوثر، خدیجه
بر شیعیان مرتضی مادر، خدیجه

طعم خوشی را مصطفی با او چشیده
جور زنان بی وفا را هم کشیده

بوده حیا و غیرت و عفت صفاتش
در عین مکنت، طی شده ساده حیاتش
بر مصطفی خیر فراوان داشت، ذاتش
ما را حسینی کرده او با التفاتش

نخل رسالت داد با مالَش نتیجه
رحمت بر ام المؤمنین، بانو خدیجه

وای از وداع آخر او با پیمبر
شد جایگاه هجمه ی غم ها، پیمبر
از هر زمان شد بیشتر، تنها پیمبر
گریان شده با گریه ی زهرا پیمبر

میخواست تا چاره کند پیش آمدش را
انداخت روی سر، عبای احمدش را

او که تمام خانه اش را مهد دین کرد
سرمایه اش را نذر این راه مبین کرد
با مرتضی یاری خیرالمرسلین کرد
تا غصه ای در دل، وجودش را حزین کرد...

مزد جهادش شد چه نیکو سرنوشتی
از عرش نازل شد کفن هایی بهشتی

رخت سفر را آفتاب مکه بست و
بند دل خیرالبشر از هم گسست و
وقت وصیت شد، دل زهرا شکست و
با چشم تر، در محضر مادر نشست و

حس کرد گرد غربت بی مادری را
او که ندارد طاقت بی مادری را

بانو خدیجه تا نظر سوی کفن کرد
ذکر حسین بی کفن با خویشتن کرد
گریه به داغ آخرین از پنج تن کرد
یاد غریب و تشنه ی دور از وطن کرد

تصویر آخر در نگاهش کربلا شد
شعب ابی طالب از آهش کربلا شد

ناله بر احوال ذبیحاً بالقفا زد
آن تشنه ای که بین خونش دست و پا زد
هر کس هر آنچه داشت سویش بی هوا زد
زهرا دلش خون شد، حسینش را صدا زد

با غارتش یک خیمه را کوچک شمردند
حتی لباسی را که مادر دوخت، بردند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۵ ماه رمضان سال ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی رسولی

از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟
من مانده ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟

از نعمت سرمایه ی خود، بهره نبردم
سرمایه ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟

گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست
ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟

یکبار نگفتم به خودم، لحظه ی غفلت
آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟

از بس که نچرخیده زبانم به مناجات
شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟

غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست
رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟

دلبسته ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت
رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟

درمانده ام از معرفت حق که مرا هم
با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟

مقصود، علی باشد و فردوس بهانه است
بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟

صد شکر که در خیل محبین حسینم
خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟

در کوفه همه پشت به ارباب نمودند
حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟

از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم
غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۴
عبدالرقیه

جهان تیره پر از نور شد، الهی شکر
بساط توبه ی ما جور شد، الهی شکر

شقاوت و ظلمات گناه، از دل ها
به لطفِ ذکر و دعا دور شد، الهی شکر

دوباره سنگ دلم با نوازش این اشک
شبیه آینه، مکسور شد الهی شکر

به برکت شهدایی که نزد معشوقند
دلم مجاور این طور شد، الهی شکر

برات بندگیِ سی شبِ علی طلبان
به دست فاطمه، ممهور شد الهی شکر

دل شکسته و غمگین من به ذکر علی
دوباره واله و مسرور شد الهی شکر

علی است هر تپش بین سینه ام که دلم
اسیر باده ی انگور شد، الهی شکر

نگاه لطف سلیمان کربلا یک عمر
به روضه، قسمت این مور شد، الهی شکر

به گریه بر لب خشک حسین، چشمانم...
چه بی مقدمه مأمور شد الهی شکر

نماند پیکرش عریان، به زیر تیر و سنان
عزیز فاطمه مستور شد ...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۲۳
عبدالرقیه

آمدم تا رشته ام را بر درت محکم کنی
زندگی ام را به ذکر دائمت، توأم کنی

با تضرع، زیر لب دارم صدایت می زنم
تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی

شرمسار و سر به زیرم که سبب شد نامه ام
باز هم گریه برای معصیت هایم کنی

خسته ام از خدعه های نفس، از طول امل
آمدم یابن الحسن، دیگر مرا آدم کنی

صاحب من، خیرخواهم، سایه ی بالاسرم
می شود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی؟

از تو بر می آید آقا معجزاتی اینچنین
التماست می کنم، چشم مرا زمزم کنی

دوری از کرب و بلا دارد مرا دق می دهد
کربلایی کن مرا تا راحت از این غم کنی

دوست دارم یاورت باشم به اشک بر حسین
ساعتی که گریه بر آن ماتم اعظم کنی

جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب
گوشه ی مقتل، نظر بر پیکری درهم کنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۵:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت حضرت موسی بن جعفر ۱۴۰۱، حرم امام رضا علیه السلام

ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام
زندانی غریبِ سیهچال، السلام

آیینه ای و از همه جانب شکسته ای
از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای

دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت
معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت

هر کس رسید بر سر راهت، درست شد
بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد

ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است
تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است

رنجیدن از ملال، برایت شده روال
قدت شده میان مطامیر، چون هلال

رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای
از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای

با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد
آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد

آلاله های دور و برت نامرتب است
ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است

بین عراق، آرزوی مرگ می کنی
از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی

ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده
بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده

بر تخته‌، گرچه پیکر پاکت بلند شد
کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟

سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله
اما نبود دور و برت داد و هلهله

عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند
بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ماه رجب ۱۴۰۱

عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند
رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند

اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد
لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند

عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است
حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند

آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا
خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند

کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام
نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند

سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست
چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟!

جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود
سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند

نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است
کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند

پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت:
کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۱۷
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت ۱۴۰۱

باید فراق را به وصالش بدل کنم
در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم
پیراهن عزیز دلم را بغل کنم
یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم

وقتی حسین در ته گودال اسیر بود
آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود

یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار
یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار
یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار
یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"

آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد
تا دست نیزه دار به رویم بلند شد

بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین
دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین
با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین
یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین

ارکان قامت من ازین غم شکسته شد
بعد از حسین نافله هایم نشسته شد

وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن
با دست بسته راهی هر سرزمین شدن
از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن
در بین شهر شام، خرابه نشین شدن

دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود
کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!

آزرده از مصیبت دارالخلافه ام
درمانده از بیان غمی در لفافه ام
ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام
از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام

خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست
آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست

با زخم های مانده به هر جای پیکرم
در زیر آفتابم و در بین بسترم
ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم
خیره شدم به کهنه لباس برادرم

از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم
با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۲۳
عبدالرقیه

عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب
وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب

از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین
وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب

ما به شکرانه ی ناز قدمش معتکفیم
عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب

بهترین بنده رسیده است اگر که شده است
بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب

چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا...
روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب

صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر
فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب

سیزده، آیت نور است برای عشاق
بهره مند است ازین نور تمام آفاق


کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز
دلم از بندگی اش، دست کشیده؟ هرگز

باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی
به الفبای علومش نرسیده هرگز

هر که از جام علی مست شد و عاشق شد
باده ای خوش تر از آن را نچشیده هرگز

جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح
بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز

علی آن است که بهتر ز غلامان خودش
جامه ای بهر خودش هم نخریده هرگز

یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود
مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز

علی آن جلوه ی نورانی ذات صمد است
"قل هو الله احد" را سندی مستند است


ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده
به علی ختم رسل نیز توسل کرده

نه فقط تکیه ی عرش است به دستان علی
آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده

بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر...
یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده

به همه خیر رساند و به همه روزی داد
از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده

سفره دار کرمش بود حسن، با این حال
خودش از نان جوی خشک، تناول کرده

پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل
حضرت حیدر کرار تقبل کرده

آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست
برترین اصل، در آیین خداوند علیست


شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی
شد صدایش شب معراج تسلای نبی

دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا
قدمش بود فقط جای قدم های نبی

بود احمد همه جا مست تماشای علی
بود حیدر همه جا مست تماشای نبی

در شب فتنه که بودند پی قتل رسول
همه دیدند که خوابیده علی جای نبی

شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین
پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی

بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی...
بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی

علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده
نام او نام خداوند تبارک بوده


لشگر از جنگ هراسان شده، می پرهیزد
او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد

شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب
شعف و شور مرا یکسره برانگیزد

کار دشوار که می گشت، نبی بی وقفه
با توکل به خدا روی به حیدر می زد

عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش
هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد

تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن
سپر و تیغ و زره روی زمین می ریزد

به چنین جلوه ی طوفانی و غرنده ی خود
بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد

حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد
پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد


علی آن است که طبق سند روز غدیر
نزد هر مؤمن و هر مؤمنه ای هست امیر

علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس
بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر

علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر
نشود سیر، به والله نمی خوابد سیر

علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است
گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر

علی آن است که با نور ولایش یک عمر
کرده دل های محبان خودش را تطهیر

علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست
دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر

"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟!
درک او کار به جز فاطمه ی اطهر نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، مراسم دعای کمیل، ماه رجب ۱۴۰۱

"صدق الله العلی العظیم"

اگر بناست ببخشد مرا خدای علی
سزاست آن که ببخشد فقط برای علی

کمیت توبه ی من بی کمیل می لنگد
نجات داده مرا بارها دعای علی

هر آن که خواند علی را، خدا نگاهش کرد
رضای حضرت حق است در رضای علی

هوای طفل زمین خورده را پدر دارد
فدای این پدر مهربان، فدای علی

برای روز پدر، کاش در نجف بودم
که باز سر بگذارم به زیر پای علی

پیام حق به همه، روز سَدُّ الابواب است
که نیست هیچ کسی محرمم سوای علی

خوشا به حال نبی، وقت خلوتش با رب
شنید در شب معراج خود، صدای علی

علی نخوانده خودش را خدا قبول ولی
چه شد که خواند خودش را "علی"، خدای علی

کنون که سفره ی احسان مرتضی پهن است
بگیر کرب و بلا، از کرم سرای علی

علی حواله دهد تا بخوانم از نوه اش
همان که شد بدنش جمع در عبای علی

همان که پیکر رعنایش ارباً اربا شد
فدای آن تن صد چاک و ناله های علی

حسین پیش علی اکبرش زمین افتاد
شکست قامت ارباب در عزای علی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ماه رجب ۱۴۰۱

یا مَن أرجُوه لِکل خَیر، رسوایم نکن
با غضب در پیش مولایم تماشایم نکن

من پشیمانم از اعمالم که اینجا آمدم
شرمسار از مهدی موعود، مولایم نکن

از امام خود، سر دنیا تغافل کرده ام
بعد از این دیگر مرا مشغول دنیایم نکن

بی دعاهای امام عصر، ذلت می کشم
بی نصیب از رحمت فرزند زهرایم نکن

مبتلایم کن به عشق حضرت صاحب زمان
احتیاجم را ببین، امروز و فردایم نکن

مونس تنهایی ام، آرامشم، ذکر علی است
لحظه ای دور از علی، حیران و تنهایم نکن

یاد آغوش ضریحش آه حسرت می کشم
بیش ازین محروم از آغوش بابایم نکن

کربلایی کن مرا در نیمه ی ماه رجب
باز هم جامانده از صحن معلایم نکن

رو به سوی علقمه با گریه آقا ناله صحرایمزد:
لشگر کوفه طمع بر چشم سقایم نکن

از زمین برخیز عباسم، تمام لشگرم
اینچنین حیران میان دشت و صحرایم نکن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۵۳
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح شهید مدافع حرم عباس دانشگر

رحمت بر انوارت که نورانی ترینی
مولود پر خیر امام هشتمینی
بالاتری از فهم و ادراک زمینی
نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی

دریای احسان، نور ایمان، یا محمد
ای کوثر شاه خراسان یا محمد


برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه
داده وجودت بر دل بابا، سکینه
بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه
مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه

مانند اجدادم همیشه زیر دِینم
تا که نفس دارم گدای کاظمینم

زیباترین تصویر، از ذات خدایی
تلخیص جود اهل بیت مصطفایی
از جنس أعطینایی و ابن الرضایی
بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی

ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت
از ما پذیرا باش این عرض ارادت


ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است

بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من


شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود
باران به اذن حضرتت باریدنی بود
در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود
پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود

روح الامین بر درگهت مشغول بوده
قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده


مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر
از قاتلین مادرت دارم تنفر
یک عمر دستانم شده از برکتت پُر
یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر

ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور
چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور


شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت
از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت
با مشت کوبیدی زمین مابین آهت
گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟!

این غم فقط یک جور پایان می پذیرد
مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

نه تمنای خود، بیان داریم
نه دگر فکر آب و نان داریم

شکر خالق، همینکه عرضِ سلام
محضرِ صاحب الزمان داریم

لحظه ای بین غم رها نشدیم
بس که مولای مهربان داریم

مرگ نزدیک و غافلیم از آن
چقدر ما مگر زمان داریم؟!

سر به زیر از خجالتیم اما
چشم بر لطف آسمان داریم

داغ دیدند همسران شهید
تا که امنیت و امان داریم

شد پریشان وجود و خاطرشان
اگر آرامشِ روان داریم

روضه‌خانه، بهشت نوکرهاست
جا در این بیت و آستان داریم

روز و شب از فراق کرب و بلا
ذکر مولا حسین جان داریم

گرمی داغ اوست در دل ما
از غمش بین دل، نشان داریم

یاد دست گره گشای حسین
گله از دست ساربان داریم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۱ ، ۱۸:۰۱
عبدالرقیه

ألا ای چاه گشتم بی کس و تنها، خبر داری؟
شبانه دفن کردم همسر خود را، خبر داری؟

در این نه سال مثل کوه پشتم بود زهرایم
بدون فاطمه شد پشت حیدر تا، خبر داری؟

صدای خنده های قاتل محسن که می آید
دو چشم مجتبایم می شود دریا، خبر داری؟

درون کوچه گم شد گوشوارِ همسرم اما
حسن می گشت دنبالش، نشد پیدا؟ خبر داری؟

خسوف چهره اش را وقت غسلش تازه من دیدم
نمیدانم چه شد با دختر طه، خبر داری؟

ردِ پای حرامی روی درب خانه ام مانده
چه کرده آن لگد با پیکر زهرا، خبر داری؟

عیادت آمدند اما برای طعنه بر زهرا
چقدر آزرده شد از طعنه ی آنها، خبر داری؟

به گریه زینبم می گفت: روز آخری مادر
به سختی شانه زد موی مرا بابا، خبر داری؟

جدایی بینمان افتاد اما وعده ی ما شد
درون قتلگه در ظهر عاشورا، خبر داری؟

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۱ ، ۱۳:۲۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه دوم۱۴۰۱، روز شهادت

آیینه ام، اگرچه سراسر مکسری
اما هنوز قوت زانوی حیدری

می سوزم از حرارت آهی که می کشی
تبدار مرتضی شدی و بین بستری

مثل لباسِ در بدنت، زار می زنم
زهرا، چه آمده سرت اینقدر لاغری؟!

گفتم خدا بخیر کند، خوب می شوی
نسبت به قبل، دیدمت انگار بدتری

از شرمِ دستِ زخمی تو آب می شوم
بین قنوت، نام علی را که می بری

آرام تر نفس بکش و کم تکان بخور
با هر تکان، دچار عذابی مکرری

دست حسن چه می کند این گوشواره ات؟!
از من چه کرده ای تو نهان، زیر روسری؟!

پلکت سه ماه، خواب خوشی را به خود ندید
هر شب به یاد محسنت از خواب می پری

بر پشتِ دست می زنم و آه می کشم
دشمن گرفت از منِ بی کس، چه همسری

داری وصیتی که فقط سهم زینب است
با چشم خیس، خیره به چشمان دختری

ذکر حسینِ زیر لبت گفت با علی
زهرا به فکر بوسه ی زینب به حنجری

باشد قرار ما لب گودال قتلگاه
وقتی حسین باشد و ضربات خنجری
 

محمد جواد شیرازی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۱ ، ۰۹:۲۵
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، ایام بعد از شهادت

کجاست فاطمه ام، یار و غمگسار علی
همان که بود مداوای حال زار علی

کجاست فاطمه ام تا ببیند این مردم
زدند طعنه به قلب جریحه دار علی

به خنده گفت مغیره نگاه کن قنفذ
بعید باشد اگر پا شود دوباره علی

به خشت کوچه، رد خون، به من چنین فهماند
چه دردها که به دل ریخته، نگار علی

به دست میوه فروش مدینه در بازار
انار دیدم و گفتم: کجاست یار علی

کسی به تسلیت ما نیامد و ای کاش...
خودش دوباره بیاید، شود قرار علی

به زینبین غریب و به ناله ی حسنین
محل نداد کسی، پیش چشم تار علی

به جای فاطمه، با چاهِ بی کسی گویم:
نگاه کن که گره خورده بد به کار علی

دری که سوخته و بستری که گلدار است
شده فقط کمی از درد بیشمار علی

میان قبر، خودم را نهاده ام، در اصل...
مزار فاطمه باشد همان مزار علی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۱ ، ۱۰:۳۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱ شام شهادت

وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا

سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!

تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا

ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا

بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟

آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا

کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا

پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟

پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟

خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا

خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۱ ، ۰۶:۳۱
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، روز شهادت

قسم به فاطمه و دیده ی ترش، برگرد
به حق چادر مشکیِ بر سرش، برگرد

کسی نداد جواب سلام مردش را
قسم به حق غریبی شوهرش، برگرد

بیا به خاطر آن لحظه ای که فاطمه دید
رسید شعله به بیت مطهرش، برگرد

قبول کن که غم دستِ بسته ی حیدر
برای فاطمه سخت است باورش، برگرد

همین که خورد زمین پشت در صدا زد آه
بیا به حرمت آن آه مضطرش، برگرد

گمان نداشت کسی آینه شکسته شود
شکست آینه اما سراسرش، برگرد

به داغِ سخت حسن که میانه ی کوچه
زدند مادر او را برابرش، برگرد

ألا که منتقم داغ ضلع مکسوری
قسم به مادر و ضلع مکسرش، برگرد

گرفته بود صدایش ز بس که گریان بود
به حق گریه ی شب های آخرش، برگرد

رسید زینب کبری به قتلگاه حسین
حسین گفت به زحمت به خواهرش، برگرد

قسم به بوسه زدن های سیدالشهدا
به دست های جدای برادرش، برگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۱ ، ۰۶:۴۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، شب شهادت

اولین شرط قبولی دعا فاطمه است
عرشِ پر مرتبه را قدر و بها فاطمه است

آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال
داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است

آن که روزیِ جهان، دست خودش بوده ولی
مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است

از ازل قبله گهم کعبه ی رخسار علی است
بهر این قلبه ی حق، قبله نما فاطمه است

سر در خانه ی ما ساده ولی دیدنی است
چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است

بانویی که به سرش چادر ناموس خداست
در صف اول هر معرکه با فاطمه است

پای رهبر سر و جان را به خدا هدیه کنند
الگوی راه تمام شهدا فاطمه است

رهبرم گرچه غریب است ولی پیروز است
چون که ذکر لب او در همه جا فاطمه است

فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است
عقده، گر کور شود، عقده گشا فاطمه است

خشکسالی غم سختی است ولی شکر خدا
رازق ملت زهرایی ما فاطمه است

چون پرنده که جدا دانه کُند از دل خاک
شافع تک تک ما روز جزا فاطمه است

سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع
قامتش خم شده بی جرم و خطا فاطمه است

چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد
برد از یاد که ناموس خدا فاطمه است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۰
عبدالرقیه