سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

یا اباعبد الله

دوباره حال دلم را خراب می بینم
که هر چه دارم ازین عشق ناب می بینم

 

ذلیل بودم و در درگهت بزرگ شدم
بزرگی ام ز تو عالیجناب می بینم

 

اگر چه باز بدی کردم و خراب شدم
ولی دوباره به نیکی جواب می بینم

 

دلم برای نگینِ عقیق  می سوزد
همینکه نام تو را بر رکاب می بینم

 

چقدر نقشه کشیدم که زائرت بشوم
و نقشه ام همه نقش بر آب می بینم

 

خدا کند که نمیرم، به کربلا برسم
که مرگ را پیِ خود چون عقاب می بینم

 

به مادرم سر شب گفتم التماس دعا
دعای مادر خود مستجاب می بینم

 

سعادت است شب جمعه روضه های حسین
به سینه ام ز غمش التهاب می بینم

 

مصیبتش به درون غزل نمی گنجد
مصائبی که به صدها کتاب می بینم

 

"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد"
تمام عرش به روی تراب می بینم

 

 

نگاه کرده ام از بین گرد و خاک انگار
شفیع حشر به زیر رکاب می بینم

 

صدای مادری از قتلگاه می آید:
محاسنِ پسرم را خضاب می بینم

محمد جواد شیرازی ۱۳شهریور ۹۳

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۶
عبدالرقیه

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست
هیچ کس از بخششت در مشهدت مأیوس نیست

 

 

شکرِ حق که حب مشهد در دلم کم کم نشست
واقعا بیچاره هرکس با حرم مأنوس نیست

 

 

کربلا و کاظمین و سامرا، حتی نجف
هیچ جا بهر من درمانده همچون طوس نیست

 

 

دُرّ و مرجانی که از احسان به سائل می دهی
در صدف های کفِ اعماق اقیانوس نیست

 

 

از دیارت هر که آمد بوی جنت می دهد
بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست

 

 

این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است
هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست

 

 

دانه دانه ذکر تسبیحم فقط شد "یا رضا"
شأن ذکرت کمتر از "یا نور و یا قدوس" نیست

 

 

زائرانت پشت هم مرکب به مرکب آمدند
این همه زائر ولی روزی من، افسوس نیست

 

 

نه عبا میخواهم و نه تیغه ی سلمانی ات
حاجتم این روزها چیزی بجز پابوس نیست

 

محمدجواد شیرازی
8شهریور 93

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۴
عبدالرقیه

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم شهر را دعا می کرد
ذکر حق بود، لب که وا می کرد

عمر خود، خرج مکتبِ حق کرد
نفسش ظرفِ مس طلا می کرد

تا که میگفت شیعه جان ندهد
محتضر را ملک رها می کرد

نفسش مُحیی مسیحا بود
نگهش دردها دوا می کرد

حرکتِ کوه در تصرف داشت
بی عصا بحر را دوتا می کرد

خود خلیل است او که می بینید
بین آتش برو بیا می کرد

قدرِ او را کسی ندانست و
شِکوه از قوم بی وفا می کرد

نیمه شب بود حمله ور گشتند
در قنوتش خدا خدا  می کرد

پا برهنه، بدون عمامه
طلب چند آشنا می کرد

پیش چشم عیال و فرزندش
شرم از فحش و ناسزا می کرد

نانجیبی پیاده می بردش
کاش از سن او حیا می کرد

مچ پایش که در گذر پیچید
استخوان تنش صدا می کرد

پشت مرکب نفس زنان یادِ
دختر شاه کربلا می کرد

بود از درد پیری اش یا که
داغ عمه قدش دوتا می کرد؟

یاد عمه رقیه اش بود و
نذر مویش چه گریه ها می کرد

گفت: عمه فدای یک مویت
چه کسی شعله زد به گیسویت؟!

محمد جواد شیرازی- 30مرداد 93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

وقتی گناهِ شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد

 

صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یکبار عبور کرد

 

چشمی نمانده است تماشا کنم تو را
چشم مرا را فراق حریم تو کور کرد

 

آباد باد خانه ی آن ذاکری که با...
یک یا حسین،  قلب مرا غرق نور کرد

 

دیدم میان هروله از من جوان تر است
پیری که خاطرات حرم را مرور کرد

 

"لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد"
لطفی فرای آنچه سلیمان به مور کرد

 

من یک سوال دارم و آن هم چرا دگر
باید که نعل تازه به پای ستور کرد؟!

 

هر اسب چهار نعل و هر اسب هم دوبار
هشتاد نعل تازه ز جسمت عبور کرد

 

با اشک روضه، منتقمش را صدا بزن
شاید به حرمت غم عظمی ظهور کرد

  

محمد جواد شیرازی- مرداد 93 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۳
عبدالرقیه


بسمک یا عظیم

یا سیدالکریم

...اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبی

اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا مَنْ بِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَة سَیِّدِ الشُّهَداءِ یُرْتَجی

اَلسَّلامُ عَلیْکَ عَرَّفَ اللهُ بیْنَنا وَ بیْنَکُمْ فی الْجَنَّة وَ حَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ

وَ اَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ وَ سَقانا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِبٍ صَلَوات اللهِ عَلیْکُمْ ...

 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

 

مشهد نشد، قم هم نشد، قسمت شد این جا
امشب هر آن کس آمده، دعوت شد این جا

 

سید شدی، آقا شدی، من هم گدایت
بر ما ز پا افتادگان نعمت شد این جا

 

از بس حریمت بوی شهر کربلا داشت
قائم مقام دوم جنت شد این جا

 

جسم تو را پای "درخت سیب" بردند
یعنی که با کرب و بلا قسمت شد این جا

 

من زار قبرک کمن زار حسینا
بر اهل تهران مایه ی رحمت شد این جا

 

شب های جمعه با نوای عرشی یار
منزلگه سینه زن هیئت شد این جا

****

وقتی تو از نسل کریم اهل بیتی
گلدسته هایت موجب حیرت شد اینجا

 

محمدجواد شیرازی - ۲۰ مرداد ۹۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۸
عبدالرقیه

 

+ لینک صوت این شعر با نوای حاج محمود کریمی

 

لینک صوت این شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی
 

نفس نفس زدن من همه بخاطر توست
خوش آن زمان که ببینم دلم مجاور توست

همه شروط قبولی طاعتم هستی
اگر که عبدِ خدا گشته ام بخاطر توست

"به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست"

شجاعتت به حنین و به بدر و لیل مبیت
چگونه وصف نمایم؟! زبان چو قاصر توست

خوشا سری که به راهت ز تن جدا شود و...
... خوشا تنی که فتاده سر معابر توست

از آن زمان که شنیدم فمن یمت یرنی
نفس به سینه نمانده دلم مسافر توست

بهشت هم ببرندم فقط علی گویم
که بند بندِ وجودم همیشه ذاکر توست

عجیب نیست که مردم تو را خدا گیرند
عجیب اینکه کسی عابد است و منکر توست

معامله سر بازار تو دو سر سود است
عطا و جود و کرم، شیوه ی متاجر توست

مرا اگر به نجف راهی ام کنی چه شود؟!
که بیند این دل زارم دوباره زائر توست

 

                                                                 محمد جواد شیرازی
 25 خرداد 93 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۱
عبدالرقیه