سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 6- کارگاه شعر منتظران» ثبت شده است

نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر
در آسمان معرفت، اختر علی اکبر
از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر
نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش
آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش
دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش
بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این
مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این
عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این
در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

یاد زیارت عقل را برده است از هوشم
دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم
مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام
همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در معرکه باشد سراسر معنی غیرت
وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت
در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت
عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن
افتاد رخنه در میان لشگر دشمن
بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن
وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در کربلا جسم علی را لاله گون کردند
از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند
چشم حسین بن علی را غرق خون کردند
شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۰
عبدالرقیه

ای معدن ظهور وفا صاحب الزمان
آقا بگیر دست مرا صاحب الزمان

فَصلُ الخِطاب عِندَکُم، إنّی لَکُم مُطیع
آیینه ی صفات خدا صاحب الزمان

بی لطف و رحمتت به هدایت نمی رسم
بی تو شوم اسیر بلا صاحب الزمان

آلوده ام قبول ولی مُؤمنٌ بِکُم
دارم به سینه حب شما صاحب الزمان

رسوا منم که رحمتت از یاد می برم
کردی به من همیشه عطا صاحب الزمان

هر شب صدات می زنم و گریه می کنم
کی می رسی به داد گدا صاحب الزمان؟

یادی کن از گدای خودت در نوافلت
وقت سحر، زمان دعا صاحب الزمان

دارم امید، نیمه ی شعبان ببینمت
عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحب الزمان

این آرزوی منتظران است با شما
روزی روند کرب و بلا صاحب الزمان

دارم یقین که بانی هر روضه ای تویی 
پیشم نشسته ای چه بسا صاحب الزمان

خنجر رسیده تشنه لبی را فدا کند
آخر بگو چرا ز قفا، صاحب الزمان؟!

با ضربه ی دوازدهم بین قتلگاه
رأس حسین گشت جدا، صاحب الزمان

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۵۵
عبدالرقیه