سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم :: شب 4 محرم طفلان حضرت زینب» ثبت شده است

ما دو شیریم، دو دلیر حرم
سرسپرده به خاندان کرم

دو ابالفضلی و دو شهزاده
بر مصاف و نبرد آماده

نام ما بین مصحفِ مکتب
هست عون و محمد زینب

مادری بی نظیر مادر ماست
نه فقط مادر است، سرور ماست

هست برتر ز جنت الاعلی
دستبوسی زینب کبری

در رکاب و رکاب او هستیم
دور محمل حجاب او هستیم

او به ما عشق را نشان داده
درس ذکر حسین جان داده

گفته دیوانه ی حسین شوید
تا که آقای عالمین شوید

اشک چشم حسین قاتل ماست
داغ اکبر نشسته بر دل ماست

بی علی اکبرش شکسته شده
خیلی از روزگار خسته شده

تشنه هستیم و بی قرار ولی
جان به قربان داغ سخت علی

تشنگی مات شور و مستی ماست
نذر دایی حسین، هستی ماست

اذن میدان ماست طیّ طریق
نشد آسان میّسر این توفیق

مادر ما قسم به زهرا داد
تا به ما هم اجازه مولا داد

رفت در خیمه اش توسل کرد
به خدای علی توکل کرد

رفت تا آه حسرتی نکشد
تا حسینش خجالتی نکشد

بین میدان دلاوری کردیم
از چپ و راست حیدری کردیم

چهره ی دشمنان پریشان شد
لشگر ابن سعد حیران شد

کرد دایی ز رزم ما دیدن
یاد جنگیدنش کنار حسن

ساعتی رفت و بی رمق گشتیم
تشنه لب، خیس از عرق گشتیم

دور ما را محاصره کردند
همه در دست، سنگ آوردند

آنقدر سنگ بر سر ما خورد
تا تمام توان ما را برد

نیزه خون کرد پهلوی ما را
زنده کردیم یاد زهرا را

خون شد از کل جسم ما جاری
نیزه و تیغ و تیر بسیاری...

خورد از هر طرف به پیکر ما
تا که آمد حسین بر سر ما

خوب شد پای یار افتادیم
روی پای حسین جان دادیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ محرم ۱۴۰۱

سلام احترام مدام خودم
عزیز دلم، هم کلام خودم

نماز من و قبله گاه منی
رخ توست بیت الحرام خودم

علی نفسِ احمد، تو نفس منی
تمام وجودم، تمام خودم

دوتا دسته گل تربیت کرده ام
که هدیه دهم بر امام خودم

نمردم که تنها و بی کس شوی
مرا رد نکن التیام خودم

قسم می خورم بر نخ معجرم
قسم می خورم من به نام خودم

به زینب قسم با دلم بد نکن
کمِ خواهرت را بیا رد نکن


از آن کودکی بی قرارت شدم
شب و روز هر لحظه یارت شدم

مرا هیچ گاه از سرت وا مکن
گره خورده با روزگارت شدم

خودت شاهدی سالیانی حسین
به هر ماتمی غصه دارت شدم

پس از رفتن اکبرت، بی قرار
از این دیده ی اشکبارت شدم

جلوتر بیا بچه ها نشنوند
من آماده بهر اسارت شدم

الهی شهیدان راهت شوند
الهی نبینند غارت شدم

اجازه بده از برت می روم
دگر می نشینم میان حرم


شنیدم که راهی میدان شدند
دوتا شیرمردم رجز خوان شدند

شنیدم چنان حیدری کرده اند
که یل های دشمن گریزان شدند

به یاد رخ فاطمه بوده اند
اگر در دل جنگ گریان شدند

شنیدم که در اوج گرمای جنگ
دوتایی گرفتار و عطشان شدند

گرفتند از هر طرف دورشان
دو تا لاله ام سنگ باران شدند

شنیدم پر از زخم شد جسمشان
سپس طعمه ی نیزه داران شدند

به عون و محمد قسم یا حسین
ندارم غمی بر دل الا حسین


اگر داغ دیدم فدای سرت
شده قامتم خم فدای سرت

محمد سرش رفت بر نیزه ها
زمین خورد عونم فدای سرت

اگر زیر مرکب تن جفتشان
شده نامنظم فدای سرت

دوتا بچه ام نذر تو بوده اند
نکن فکر این غم فدای سرت

نبینم که از شرم گریان شوی
عزیزم دو عالم فدای سرت

اجازه بده تا زره تن کنم
وجود خودم هم فدای سرت

همه می روند و بمان در برم
بگو بار دیگر به من خواهرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ محرم ۱۴۰۰

این وادی غمبار دلم را زده آتش
چشم ترت ای یار دلم را زده آتش

یک وقت نوک نیزه نگیرد به لباست
عمری غم مسمار دلم را زده آتش

***
بنشینم و حیران بشوی، من که نمردم
خیره سوی میدان بشوی، من که نمردم

تا زنده در این معرکه هستم نگذارم
یک لحظه پریشان بشوی، من که نمردم

***
تو رحمت موصوله ای و خیر کثیری
باید چه کنم نذر مرا هم بپذیری؟!

طفلان مرا اذن بده اوج بگیرند
بگذار نبینند مرا وقت اسیری

****
هستند مریدان ابالفضل و زبانزد
شیران دلیر علوی، عون و محمد

آن قدر که لب تشنه ی میدان نبردند
اوصاف دلیری پدر، خاطرم آمد

***
با اینکه دلم تاب ندارد، نگرانم
باید بروم خیمه و در خیمه بمانم

صدبار بمیرم که تو شرمنده نباشی
من دیدنِ شرمندگی ات را نتوانم

***
در خیمه به هر ثانیه، بسیار دلم ریخت
هر بار صدا آمد و هربار دلم ریخت

با ذکر خدا شد دلم آرام دوباره
بدجور ولی عاقبتِ کار دلم ریخت

***
هرقدر کشیدند ز دل ناله ی اُماه
از خیمه نرفتم قدمی هم سوی شان راه

هی پا شدم از جا بروم باز نشستم
در خیمه کشیدم ز جگر آه فقط آه

***
صد شکر که جان هستی و هستی به کنارم
در دل ضربان هستی و هستی به کنارم

کس جرأت آزار مرا هیچ ندارد
تا کهف امان هستی و هستی به کنارم

***
خیلی نگرانم برسد کار به گودال
یک وقت برادر نشوی تشنه و بی حال

ترسم همه این است که با گریه ببینم
جسمت شده در زیر سم اسب لگدمال

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۰۰
عبدالرقیه

 دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۴ محرم ۹۹_ مسجد ارک

 

بر امیر غریب این لشگر
سخت شد کار، بی علی اکبر

قامتش را غمش مورب کرد
روزگار حسین را شب کرد

بر روی خاکِ بادیه، خسته
اشک می ریخت زار و پیوسته

غیرت خواهرش به جوش آمد
زینب از خیمه با خروش آمد

گفت: باید که روبراه شوی
من نمردم که بی پناه شوی

صبر کن تا کفن به تن بکنم
رزم و پیکار چون حسن بکنم

اشک تو قاتلم شده، بس کن
عقده ای بر دلم شده بس کن

نذر عشق است، نذر خواهر تو
پسرانم فدای اکبر تو

از دلیریِ این دو رزمنده
دشمنت می شود سرافکنده

روی اشکت عجیب حساسند
این دو شاگردهای عباسند

اشک از دیده، شاه افشاند و
اذن میدان نداد بر آن دو

قسمش داد زینب کبری
به علی و به عصمت زهرا

گریه می کرد گریه با اصرار
تا که بُرد از دل حسین قرار

عاقبت از حسین اجازه گرفت
رفت در خیمه، جان تازه گرفت

تا نبیند حسین را محزون
دیگر از خیمه اش نشد بیرون

دل ز عون و محمدش کنده
که نباشد حسین شرمنده

ناگهان هر دو نعره سر دادند
اهل کوفه به لرزه افتادند

بچه های عقیله آمده اند
شیرهای قبیله آمده اند

لشگرِ در فرار، بسیارند
نوه های علی چه کرارند

رزم کردند و حیدری کردند
کربلا را چه محشری کردند

کار دشمن مصیبت و غم بود
ضربه هاشان مکمل هم بود

زیر خورشید، غرق تب گشتند
خسته از جنگ و تشنه لب گشتند

دوره کردند این دو را آخر
ریخت بر خاک، باده ی کوثر

خورد ناگه، در اوج غربتشان
سنگ از هر طرف به صورتشان

بعد باران سنگ و نیزه و تیر
زخم شان می زدند با شمشیر

نیزه خوردند و یاد مسمارند
بس که غیرت به فاطمه دارند

عشق را بر جهان، نشان دادند
پای دایی حسین، جان دادند

خوب شد هر دو روسپید شدند
خوب شد هر دوتا شهید شدند

غرقِ در خون، غروب عاشورا...
خوب شد پر زدند سوی خدا

چشم هاشان ندید آن شب را
بین زنجیر، دست زینب را
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز چهارم محرم ۹۸

بغض نفس گیری گلویم را فشرده

تنها شدی ای یار، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سرسپرده

تا بی کسی ات آبرویم را نبرده...

 

بگذار تا میدان روند این دو، برادر

قربانی راهت شوند این دو، برادر

 

خواهر نباشم من اگر درمانده باشی

طفلان من باشند، أشهد خوانده باشی؟!

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

یا وقت حاجت، خواهرت را رانده باشی

 

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

 

بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارند

میل پریدن از قفس بسیار دارند

در سینه حب حیدر کرار دارند

یک عمر، شِکوه از نوک مسمار دارند

 

شمشیرِ خود را دیده ای مایل گرفتند؟

تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتند

 

هستی امیر و والهِ نعمَ الامیرند

از جان خود این دو کبوتر سیرِ سیرند

بر چادرم حساس و بر مویم اسیرند

بگذار با هم بین این صحرا بمیرند

 

بگذار تا ناموس، بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

 

بر سجده افتادم زمین، مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد

در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد

 

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

در خیمه بوی خونشان را حس نمودم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۴۰
عبدالرقیه

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز چهارم محرم ۹۷

زینب شده ام چون گوهری فاضله دارم

از سیرت زهرا و علی شاکله دارم

 

من دختر کرارترین مرد جهانم

شیران جگر دار در این قافله دارم

 

قربانی من را نپذیرفتی و حالا

خیلی سر این غصه ز دستت گله دارم

 

این دو بروند از حرمم مسئله ای نیست

من با غم تنها شدنت مسئله دارم

 

دایی شده ای تا که بیفتند به پایت

بگذار بیفتند به خون، حوصله دارم

 

نگذار بمانند و ببینند که در شام

بر دستِ ورم کرده ی خود سلسله دارم

 

بهتر که نباشند ببینند دو طفلم

تنها شدم و پای پر از آبله دارم

 

جان می دهم ای یار سر افکنده نباشی

در خیمه روم تا که تو شرمنده نباشی

 

من با خبرم از جگرِ عُون و محمد

بنشین و نظر کن هنر عون و محمد

 

جز فکر تو یک لحظه میان سرشان نیست

عشق است فقط در نظر عون و محمد

 

سردار حریم دل خواهر به سلامت

نذرِ سرت ای عشق، سرِ عون و محمد

 

حاشا که بگیرد به پرت تیزی سنگی

تا هست به تن بال و پر عون و محمد

 

داغ تو نبیند دل و صد بار ببیند

در خون بدن غوطه ور عون و محمد

 

آنقدر دلم سوخته از داغ جوانت

سهل است برایم خبر عون و محمد

 

این بار سپردم که ابالفضل بیاید

جای منِ دلخون به بر عون و محمد

 

هر قدر در این جا سرشان سنگ بریزند

در شام سر مادرشان سنگ بریزند

 

ای وای از آن دم که در انظار می افتند

در دام پُر از حیله ی اشرار می افتند

 

تشنه شده اند و همه جا تار شد اما

یادِ عطش قافله سالار می افتند

 

گفتند علی، ضربه به فرق سرشان خورد

با فرق شکسته، صد و ده بار می افتند

 

هر دانه ی تسبیح من افتاد، دلم ریخت

با دانه ی تسبیح من انگار می افتند

 

نیزه که میان بدن و سینه شان رفت

یاد دلِ سنگِ نوک مسمار می افتند

 

وقتی که چشیدند فشار سم مرکب

یک مرتبه یاد در و دیوار می افتند

 

آن قدر بهم ریخته شد پیکر این دو

بین گذر از دوش علمدار می افتند

 

من مهر برادر به جهانی نفروشم

رخصت بده من هم زره رزم بپوشم

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۰۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۶ روز چهارم

زینبم، عاشق دیرینه و سرگردانت
جان خواهر به فدای دل بی سامانت
 
آه ای خون خدا، شاه رشید علوی
من نمردم که در این معرکه بی یار شوی
 
بگذارم برَوی جام بلا نوش کنی؟!
نکند زینب خود را تو فراموش کنی!!!
 
یاد تو بوده ام و ذکر تو شد هر نفسم
جان زینب شده روزی به کنارت نرسم؟
 
چهره ات قبله گه راز و نیازم بوده
دیدن روی تو آغاز نمازم بوده (۱)
 
خاطرت مانده کنارت چه سکوتی کردم؟
سر عقدم به خدا شرط و شروطی کردم
 
تو فقط اذن بده، از تو فقط دل بردن
پیشکش کردنشان... عون و محمد با من
 
چه کنم تا بگذاری که به میدان بروند؟
بگذار این دو علی زاده شهیدت بشوند
 
نگذار این که پناهنده به قرآن بشوم
بروم در حرم و موی پریشان بشوم
 
قدشان را منگر، غیرت شان حیدری است
رسم جنگیدن شان، رسم علی اکبری است
 
لحظه ی جنگ کمی واهمه هم نشناسند
هر دو شاگرد علمدار حرم، عباسند
 
مادری اند و دوتایی به دو دایی رفتند
هم به تو، هم به حسن، هر دو خدایی رفتند
 
مثل خون در رگ عباس به خود می جوشم
می روم خیمه، تنِ هر دو زره می پوشم
 
خواهرت را به دل محترم خویش ببخش
کمیِ وسع مرا بر کرم خویش ببخش
 
این دو پروانه که بر شمع تقرب دارند
بر نخ چادر من هر دو تعصب دارند
 
بهتر این است دوتایی به شهادت برسند
بهتر این است همین جا به سعادت برسند
 
نگذار این دو اسیری مرا درک کنند
وسط سلسله، پیری مرا درک کنند
 
نگذار این دو بمانند، عزادار شوند
شرمسار از رخ من، راهی بازار شوند
 
نگذار این دو به آن بزم حرامی برسند
یا به چشم بد و ویرانه ی شامی برسند
 
جان ناقابل شان نذر علی اصغر تو
سرشان رفت روی نیزه فدای سر تو
 
سنگ باران بشوند و به تو سنگی نخورد
به رخ فاطمی ات ضربه و چنگی نخورد
 
کاش بهر تن شان این همه زحمت نکشی
می نشینم وسط خیمه خجالت نکشی
محمدجواد شیرازی


۱_ حضرت زینب سلام الله علیها قبل از خواندن نماز، اول به چهره امام حسین(علیه السلام) نظر می‌انداختند و بعد به انجام فرایض می‌پرداختند.
خصائص الزینبیة

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۰۱:۰۶
عبدالرقیه