سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 2- صفر :: شب 20 صفر اربعین» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز اربعین ۱۴۰۱ کربلای معلی

عزیزم کجایی که خواهر رسید
فراق من و تو به آخر رسید

مرا مثل سابق صدا کن حسین
بیا حاجتم را روا کن حسین

پس از تو ندارم دگر سایه بان
پس از رفتنت، قامتم شد کمان

شده خواب راحت برایم حرام
امان از شلوغی و از ازدحام

همان کس که سیلی به سجاد زد
قدم به قدم بر سرم داد زد

بیا اشک چشم مرا پاک کن
مرا در کنار خودت خاک کن

دعا بود کارم ولیکن حسین
مرا خارجی خواند دشمن حسین

امان از غم و غصه ی بی حساب
امان از رسیدن به بزم شراب

اگرچه به سختی تکان می خورم
نیفتاده از روی سر چادرم

تمام تنم از کبودی پر است
دلم از نگاه یهودی پر است

بیا خاطرات مرا زنده کن
کمی مثل سابق فقط خنده کن

پس از تو دگر گریه شد کار من
گواهش همین دیده ی تار من

چهل شب شنیدم فقط از رباب
علی لایی لایی، علی جان بخواب

چه ها دیده ام من درین اربعین
شنیدی شدم من خرابه نشین

بپرس از هر آن روضه در این مسیر
ولی از رقیه سراغی نگیر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۲۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب اربعین ۱۴۰۱، کربلای معلی

چون قلب مرده ام، ضربانم دهد حسین
در وقت پیری ام هیجانم دهد حسین

من بی خیال هر دو جهان، عاشقش شدم
دیدم ولی که هر دو جهانم دهد حسین

گرچه نشسته روی دلم گرد معصیت
در روضه اش دوباره تکانم دهد حسین

در فتنه های بی عددِ آخر الزمان
عزت، کنار سینه زنانم دهد حسین

در زیر قبه اش به حسن دادمش قسم
تا هر چه خیر هست، همانم دهد حسین

با صد امید آمده ام تا که لحظه ای
شاید که روی خویش نشانم دهد حسین

ای کاش بین کرب و بلا جان به لب شوم
ای کاش کنج صحن، مکانم دهد حسین

احساس می کنم که حرم می شود دلم
وقتی به روضه، اشک روانم دهد حسین

زینب رسید کرب و بلا و به گریه گفت:
باید به شرح روضه توانم دهد حسین

افتاده ام به خاک که با خاک تربتش
تسکین به داغ های گرانم دهد حسین

پرسش ز هر چه خواست کند از رقیه نه
باید ازین سؤال امانم دهد حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ایام قبل از اربعین ۱۴۰۰

گریه ی بی صدا قبول نشد
هرچه کردم دعا قبول نشد

عده ای در مسیر دلدارند
نوکری های ما قبول نشد

شد پذیرفته کار بی منت
کار با ادعا قبول نشد

بهر وصلش چه نذرها کردم
نذری ام منتها قبول نشد

بنویسید باز هم امسال
عبد سر به هوا قبول نشد

منم آن روسیاه و بی کس که
نزد موسی الرضا قبول نشد

صحن حیدر چقدر زیبا بود
حیف! دیگر گدا قبول نشد

هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی...
حاجتم از قضا قبول نشد

تا سحر ناله کردم از جگرم
کربلا... کربلا... قبول نشد

شعرها یک به یک خریده شدند
شعر این بی بها قبول نشد

حرف زینب که گفت با قاتل
بس کن ای بی حیا... قبول نشد

زیورم را بگیر و سر نبرش...
لااقل از قفا، قبول نشد

با عصا پیری آمد و می زد
گفت ضربات پا قبول نشد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۴۱
عبدالرقیه

وقت ضیافت آمد و در پشت در ماندم
تنها میان این قفس بی بال و پر ماندم
جا ماندم از کرب و بلا و در به در ماندم
این روزها جانم به لب آمد اگر ماندم

انگار که روی زمین تنها ترین هستم
محروم از خیر کثیر اربعین هستم

مونس ندارم غیر این چشمان گریانم
خیره شدن بر عکس شش گوشه است درمانم
زوار، راهی بهشتند و پریشانم
خیلی خجالت می کشم من از رفیقانم

کارم فقط اشک است و ناله از فراق دوست
تربت ببوسم هر سحر از اشتیاق دوست

اصلا ندیده پستی و روی سیاهم را
دیده همیشه خواهش و شوق نگاهم را
قبل از دعایم داده هر آنچه بخواهم را
او مطمئنا خوب می داند صلاحم را

من راضی ام بر آن چه که جانان پسندیده
امسال قربانش شوم هجران پسندیده

تنها پناه و ملجأ جا مانده ها مشهد
در وقت غربت دلخوشی هر گدا مشهد
شاه خراسانی صدا زد که بیا مشهد
تنها شدم رفتم به جای کربلا مشهد

خیلی رئوفانه به فریادم رسید آقا
خیلی عطوفانه سرم دستی کشید آقا

دستم به دامانت رضا کاری برایم کن
قدری از این درد و غمِ در سینه ام کم کن
و انظر إلیَّ...سائلت را باز محرم کن
سلطان! برات کربلایم را فراهم کن

تسکین هر درد و غمی روضه است، می دانی
ابن شبیبم، چند خطی روضه می خوانی؟

فابک علی المظلوم.. جدم دست و پا می زد
فابک علی المحروم.. زینب را صدا می زد
فابک علی المهموم.. خولی بی هوا می زد
فابک علی المغموم.. پیری با عصا می زد

او نیزه می خورد و علی آن لحظه آن جا بود
عطشانِ زیر دست و پا فرزند زهرا بود

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۱۷:۵۳
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی رسولی

به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را

درونم حس کنم انوار رب العالمینم را

 

معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری

نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را

 

منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی

ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را

 

همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت

نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را

 

شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم

گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را

 

اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم

بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را

 

گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم

پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را

 

همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم

بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را

 

نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی

همین که در میان روضه هایت می نشینم را

 

سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا

تماشا کن میان شام حال شرمگینم را

 

همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله

به روی سر گرفتم تکه های آستینم را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


پای جانان، نثارِ جان عشق است

طعنه خوردن از این و آن عشق است

 

نیمه شب فرصت تقرّب ماست

یادِ معشوق، در نهان عشق است

 

هر که ظرفش شکست بالا رفت

چون که همراهِ امتحان عشق است

 

همه دنبال سود و منفعتند

ضرر و نفعِ عاشقان عشق است

 

هرچه جز عشق بی گمان فانی است

آنچه باقی است بی گمان عشق است

 

اول صبح با تمام وجود

ذکر یا صاحب الزمان عشق است

 

خیر من وصل یا که هجران است؟

هرچه او خواسته همان عشق است

 

بگذارید در به در بشوم...

وسط صحن جمکران، عشق است

 

اربعین، رفتنِ به سوی حسین

بی قرار و جَزع کنان عشق است

 

پابرهنه به شارع العباس

برسم لحظه ی اذان عشق است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۱
عبدالرقیه

یک اربعین آتش گرفتم از فراقت

آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت

 

تا که دوباره زائرت باشم برادر

چله گرفتم، چله در رخت اسارت

 

یادم نرفته تشنه بودی بین گودال

هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت

 

یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم

حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت

 

یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی

تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت

 

در خاطرم مانده سرت را می بریدند

در خاطرم مانده زمان سخت غارت

 

با گریه افتادم به روی پیکر تو

با کعبِ نی بُردند من را از کنارت

 

دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل

خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت

 

دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!

دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!

 

در آسمان کردی طلوع و سر شکستم

وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت

 

هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم

نام تو را بردم برادر با جسارت

 

من دشمنت را بر سر جایش نشاندم

با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت

 

اما دلم خیلی پر است از دشمنانت

بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت

 

هر کس که می افتاد ما را می کشیدند

حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت

 

قبل از ورود شام با صوت حزینم

گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...

 

... این دختران را وارد این کوچه ها کن

لج کرد با ما آن خبیث بی مروت

 

دروازه ی ساعات ما را دوره کردند

خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت

 

از صبح دَم تا عصر در بین اراذل...

باشد نمی گویم بماند تا قیامت

 

تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق

گونه به گونه می رود صورت به صورت

 

یک خواهشی دارم بیا و جان زینب

چیزی نپرس از دخترت از آن امانت

 

داغ رقیه مثل داغ مادرم بود

نگذار تا این که بمیرم از خجالت

 

خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید

آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت

 

غم گر غم یار است شیرین است این غم

باشد برادر جان دگر خوردم شکایت

 

من می روم باور مکن زنده بمانم

من می روم دیگر از این وادی غربت

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۶
عبدالرقیه

اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست

بستن احرام با پیراهن  و شال عزاست

 

بر تمام خلق از شش گوشه رحمت می رسد

چرخش عالم به غیر از حول این محور خطاست

 

هروله بین صفا و مروه این جا دیدنی است

ذکر ما تا کربلا لبیک بر شاه وفاست

 

بر طواف این حرم اهل سما راغب ترند

بس که طوف این حرم پر برکت است و با صفاست

 

بی حسین بن علی کعبه ندارد ارزشی

بعد سال شصت و یک عرش خدا در نینواست

 

زائران مرقدش عرش خدا را دیده اند

زائر او زائرِ الله در عرش خداست

 

ترس آن دارند که کعبه شود خالی ز خلق

ور نه می گفتند تحت قبه اش چه پر بهاست

 

حالِ صحن نینوا یا حالِ بین روضه ها

بهترین حال و هوای ما همین حال و هواست

 

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۷
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

ای روح عشق، معنی خلد برین، حسین

راز و نیاز روز و شب راغبین، حسین

 

ما در کنار تو همه آسوده خاطریم

واضح ترین تجلی حِصن حَصین، حسین

 

هیئت اگر نبود بساط جنون نبود

روحی فداک... حضرت عشق آفرین، حسین

 

اول خدا برای تو روضه گرفته است

اول گریست بهر تو روح الامین حسین

 

ما نوکران مادر فضل و کرامتیم

ما را بخر به حرمت ام البنین حسین

 

محشر همه به دور شما سینه می زنیم

با این نوا و زمزمه ی دلنشین "حسین..."

 

بنده بدون گریه مقرب نمی شود

این نکته نزد ما شده عین الیقین حسین

 

یک سال می شود که به فکر زیارتیم

ما را به کربلا برسان اربعین حسین

 

عمری است آه ما همه از آه زینب است

در گوش ماست سوز ندایی حزین... "حسین..."

 

رحمی به حال خواهر خود کن مقابلش

پرپر نزن... نکش بدنت را زمین، حسین

 

بالای نیزه رفتی و از حال رفته است

در پای نیزه خواهر خود را ببین، حسین

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۹
عبدالرقیه

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

 

برگشته ام به کرببلا یا اخاالغریب

بی تو دگر فتاده ام  از پا اخاالغریب

قدّم زغصه های تو شد تا اخاالغریب

بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب

 

یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

ای مه جبین پس از تو بلا دیده خواهرت

 

آورده ام کنار مزارت سر تو را

از ساربان گرفته ام انگشتر تو را

دق داده اند بی صفتان مادر تو را

از بس زدند در همه جا خواهر تورا

 

یکدم نظر نما که تن من شده کبود

رفتم به شام و دربر من محرمی نبود

 

از دوریت حسین گریبان دریده ام

رفتی و بعد تو چه بلایی کشیده ام

من ناسزا زدشمن زهرا شنیده ام

مبغض تر از یهود به حیدر ندیده ام

 

از آتش یهود به سر ها نشانه است

بر گونه هایمان اثر تازیانه است

 

آنشب که آمدی تو به خواب سه ساله ات

گریان شدیم از تب و تاب سه ساله ات

دادند با سر تو جواب سه ساله ات 

دق کرد و مرد کنج خرابه سه ساله ات

 

درشهر شام نام تو را جار می زدیم

وقتی رقیه رفت فقط زار می زدیم

 

بر خیز و کن نگاه تو حال رباب را

بر دست او کبودی و جای طناب

او دیده راس خونی و طشت شراب را

آرام کن تو  قلب حزین و کباب را

 

او ناله از فراق تو ای شاه می کشد

گهواره را گرفته فقط آه می کشد

 

ای سایه ی بلند تو بر سر بلند شو

جانم شود فدات برادر بلند شو

پس داده اند چادر مادر بلند شو

زخم جبین من شده بهتر بلند شو

 

بنگر چگونه از غم تو سالخورده ام

بر خیز تا کنار مزارت نمرده ام

 

یادم نمی رود که چه دیدم ز روی تل

من ناله ی بنیَّ شنیدم زروی تل

فریاد یا حسین کشیدم زروی تل

بر سینه ات نشست و دویدم زروی تل

 

آن نانجیب خنجر خود را برون کشید

راس تو را مقابل من از قفا برید

 

#مهدی_علی_قاسمی - در راه نجف به کربلا

 

#اربعین۹۴

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۳۴
مهدی علی قاسمی