سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 4- ربیع الثانی :: شب10ربیع ثانی شهادت حضرت معصومه» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت حضرت ۱۴۰۰

در دلم تا درد و ماتم پا گرفت
غم میان سینه ام تا جا گرفت
درد دنیا قوتم را تا گرفت
حضرت معصومه دستم را گرفت

احتیاجم، احتیاج دائمم
بنده ی اولاد موسی الکاظمم

سیره ام بر حق توکل کردن است
درد و غم ها را تحمل کردن است
دوری از رنگ تجمل کردن است
بر بزرگ قم توسل کردن است

تا که در راه قم و آن حومه ام
در پناه حضرت معصومه ام

جان فدای گریه های هر شبش
سوختن از درد هجران و تبش
ناله ی أمّن یُجیبِ بر لبش
با دل خون گریه ی بر زینبش

سالها با کوهی از آزار و درد
صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد

در کنارش، سال ها بابا نبود
در دلش از غصه دیگر جا نبود
داغ او هجران یک مولا نبود
آه، نزد او رضا حتی نبود

آن قدر گریان دو محبوب شد
از غم هجران چنان یعقوب شد

من بمیرم که برادر را ندید
التیام قلب مضطر را ندید
آمد اما روی دلبر را ندید
بار آخر سبط حیدر را ندید

دور ماند از دلبر و از درگهش
شد شهادت آخرین منزلگهش

خوب شد در قم نگاه بد نبود
رد شدند از کوچه های شهر، زود
شکر حق اصلا نشد رویی کبود
تازیانه ها نمی آمد فرود

سنگ بر پیشانی حضرت نخورد
زیر پا نام برادر را نبرد

سوخت بین نار؟! نه یک لحظه نه
زینتش شد خار؟! نه یک لحظه نه
رفت تا بازار؟! نه یک لحظه نه
ماند در انظار؟! نه یک لحظه نه

بین بستر ناله زد با هر نفس
وقت رفتن، یاد زینب بود و بس

یاد آن خواهر که دید از خیمه گاه
نیست اصلا حال یارش رو به راه
مانده در گودالِ مقتل، بی پناه
میزدش با کینه شمر روسیاه

خسته شد ملعون، روی سینه نشست
آنچنان زد که دل زینب شکست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۰ ، ۰۶:۲۵
عبدالرقیه

یا فاطمه معصومه اطلبنا بزیارتک

 

از غربتت این روزها، جانم به لب آمد

عرض ارادت کم شد و قحطِ ادب آمد

 

کهف الوری بودی و ما در خانه ها ماندیم

دور از شما، انواع بیماری و تب آمد

 

دجال ها گفتند بیماری است، برگردید

زاهد مردد ماند و از صحنت عقب آمد

 

جان را فدایت می کنیم، امروز اما نه !!!

از وعده های بی عمل، جان در عجب آمد

 

عاشق نخوانم که خجالت می کشم بانو

دیدی اگر من را بگو دنیاطلب آمد

 

ماه رجب ماه تشرف بر کریمان است

دشمن دقیقا با هدف، ماه رجب آمد

 

بستند درب روضه ها را، درب برکت را

نور از میان شهر رفت و رنگ شب آمد

 

مرده است ایمان های مستحکم، حرم خالی است

از غربتت این روزها، جانم به لب آمد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها _ شهادت حضرت ۹۸

غم دیدی و غربت چشیدی صبر کردی
هجران چشیدی، زجر دیدی صبر کردی

از داغ دوری پدر، قدت کمان شد
از غربتِ زندان شنیدی، صبر کردی

هر دفعه دلتنگِ رضا جانت که بودی...
چون شمعِ گریانی چکیدی، صبر کردی

عزم سفر کردی، بلا دیدی در این راه
با شوقِ این که می رسیدی، صبر کردی

در ساوه خویشان را به خون دیدی، بمیرم
زهرِ جفا را سر کشیدی، صبر کردی

تا شهر قم رفتی به عشاقت رسیدی
بینِ مریدان با امیدی صبر کردی

تا قم رسیدی، یادِ زینب گریه کردی
پیراهن از داغش دریدی، صبر کردی

گفتی چگونه عمه در داغ حسینت
تا قتلگاهِ او دویدی صبر کردی؟!

مانند گل دانه به دانه با دل خون
از پیکرش سر نیزه چیدی، صبر کردی

در شام، وقتی چادرت می سوخت، دورت...
نه یار بود و نه مریدی، صبر کردی

جای تمام بچه ها شلاق خوردی
از دردِ کعبِ نی خمیدی، صبر کردی

تا روز آخر روضه های کربلا را
در سینه ی ما پروریدی، صبر کردی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ حرم حضرت معصومه سلام الله علیها _ شهادت حضرت ۹۸

بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است

دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است

چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است

اوج خوشبختی ما کلبِ سرایش شدن است
هر کسی نیست سگِ فاطمه، بختش شوم است

چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است

نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صحف مادر او مرقوم است

هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است

روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است

حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است

سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است

در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۱۱:۳۱
عبدالرقیه

السلام ای زینب موسی بن جعفر، فاطمه

حضرت معصومه ی آل پیمبر، فاطمه

مظهر الله اکبر، ای سراسر فاطمه

می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه

 

تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست

بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست

 

بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟!

پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟!

تشنه ی عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟!

شوق طوف مرقدت دارم، براتم می دهی؟!

 

دل بر احسان شما بستم، مرا هم می خری؟

سائل کوی رضا هستم، مرا هم می خری؟

 

از فراق باغبان گلبرگ ها پژمرده است

بر دل زهرایی ات مُهر جدایی خورده است

خاطرت از دوری شمس الشموس آزرده است

رنگ و رویت را مصیبت های ساوه برده است

 

خواستی تا منزل جانان روی اما نشد

آمدی تا زائر دلبر شوی اما نشد

 

مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند

دسته دسته لاله ی پرپر به دورت ریختند

با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند

کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند

 

خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند

گریه کن های مصیبت های عمه زینب اند

 

خوب شد سنگی در این جا سوی ابرویی نرفت

شعله ای از آسمان مابین گیسویی نرفت

بهر غارت سینه ریزی و النگویی نرفت

روی صحن سینه ای شمرِ سیه رویی نرفت

 

خنجر کندی مداوای دلی محزون نشد

آسمان شهر قم شش ماه رنگ خون نشد

 

از روی نیزه سری این جا نمی افتد زمین

خواهری در بین مرکب ها نمی افتد زمین

دختری در زیر دست و پا نمی افتد زمین

چادر ذریه ی زهرا نمی افتد زمین

 

من کجا و خواندن ابیات مکشوفه کجا؟!

ساکنان قم کجا و لشگر کوفه کجا؟!

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۹
عبدالرقیه

یا فاطِمَةُ اِشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ ؛ فَاِنَّ لَکِ عِنْدَاللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ 

 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی سال ۹۶

 بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند

از این جدایی جان من بر لب رسیده
هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند

انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند

اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند

حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند

با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بار غم هایی که دارم را گرفتند

حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دور مزارم را گرفتند

در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب ببین دار و ندارم را گرفتند

بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند

در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند

یک "یادگاری" بود... اما در خرابه
"بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند

محمد جواد شیرازی _ 6/11/93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۴
عبدالرقیه