سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی :: شب29جمادی ثانی شهادت حضرت ام کلثوم» ثبت شده است

ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید حاج احمد کاظمی

نور دل زهرای اطهر، ام کلثوم
سبط پیمبر، بنت حیدر، ام کلثوم

ای میوه ی بر شاخه ی طوبی، دخیلک
ای هم رکاب زینب کبری، دخیلک

هر چند کمتر در غمت هیئت گرفتیم
اما ز لطفت بارها حاجت گرفتیم

بر خشکسال جان ما باران رساندی
فرش غبارآلود دل ها را تکاندی

مظلومیت یعنی قلم هم شرم دارد
از صحبتِ در باب این غم، شرم دارد

ازچه نفهمیدند برخی ها مقامت؟!
در باب تزویجت، شکستند احترامت

بر لب نخواهم برد اصلا حرف بد را
بانو ببخش آن حرف های بی سند را

تو دختر تطهیر و نور و هل أتایی
نوری نهان، تابیده از عرش خدایی

ای جلوه ی پنهان حق، ای قدر مکتوم
ای دختر خیرالنساء، یا ام کلثوم

مانند زینب باده ی غم را چشیدی
چه روضه هایی را به چشم خویش دیدی

دیدی چگونه بلبل از گلشن جدا شد
دیدی علی اصغر سرش از تن جدا شد

دیدی که تشنه، آب را دلبر صدا زد
دیدی که در خون، بین مقتل دست و پا زد

بودی کنار زینب و نزد ربابه
در شهر کوفه چون پدر کردی خطابه

نیش کلام پست ها را صبر کردی
داد و هوار مست ها را صبر کردی

بر دور ناقه، مردمی بدنام دیدی
خیلی جسارت بین شهر شام دیدی

دروازه ی ساعات آتش زد به جانت
هر لقمه ی خیرات آتش زد به جانت

نام حسینت را به هر جایی که بردی...
افتادی از پا بس که کعب نیزه خوردی

یاد جراحات زیادش گریه کردی
تا آخر عمرت به یادش گریه کردی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۲ ، ۰۴:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

می نویسم به اذن ثارالله

از زنی با وقار همچون ماه

 

راوی صادق بنی هاشم

از علوم خفی حق آگاه

 

مهد علم و مفسر قرآن

کوه عصمت، مقرب درگاه

 

چون حسین و حسن سخاوتمند

مثل زینب صبور آل الله

 

مثل زینب بلا چشیدن را

ام کلثوم بوده خاطرخواه

 

با صلابت مبارزه می کرد

با سلاح دعا و اشک و آه

 

خطبه مانند مرتضی می خواند 

خطبه هایی پر از غم جانکاه

 

مدح او را بس است چون بوده

دختر فاطمه، سخن کوتاه

 

دختر دوم ولی خدا

ام کلثومِ حضرت زهرا

 

 

آن قدر داغ و دردسر دیده

قد کمان و نحیف گردیده

 

بعد داغ غم رسول الله

یاس را در دل شرر دیده

 

وسط کوچه ی بنی هاشم

یک نفر به چهل نفر دیده

 

خاک غم روی چادرش مانده

چون شکاف سر پدر دیده

 

جگرش سوخت در کنار حسن

طشت لبریز از جگر دیده

 

چادر خواهر بزرگش را

وسط خیمه شعله ور دیده

 

لب گودال بر زمین خورده

غارت جسم محتضر دیده

 

کوفه و شام پر بلا رفته

بر سر نیزه ها قمر دیده

 

نیزه ها را ببر از این جا شمر

دور کن چشم بی حیا را شمر

 

 

با دلی پر شراره و گریان

لقمه ها را گرفت از طفلان

 

خطبه اش شام و کوفه را لرزاند

دشمنش شد از این بیان حیران

 

داغ بازار شام را حس کرد

وسط چشم های بی ایمان

 

با دو چشم خودش تماشا کرد

خیزران خورد بر لب و دندان

 

رفت ویرانه ای که شامش بود

سرد و روزش جهنمی سوزان

 

گریه می کرد پا به پای رباب

تا دهد بر دلش سر و سامان

 

چه فراقی کشید این خواهر

اربعین بود آخر هجران

 

درد، این است قدر این بانو

مانده حتی میان ما پنهان

 

ما بدهکار ام کلثومیم

عبد دربار ام کلثومیم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۰۸:۱۷
عبدالرقیه