سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اربعین» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز اربعین ۱۴۰۱ کربلای معلی

عزیزم کجایی که خواهر رسید
فراق من و تو به آخر رسید

مرا مثل سابق صدا کن حسین
بیا حاجتم را روا کن حسین

پس از تو ندارم دگر سایه بان
پس از رفتنت، قامتم شد کمان

شده خواب راحت برایم حرام
امان از شلوغی و از ازدحام

همان کس که سیلی به سجاد زد
قدم به قدم بر سرم داد زد

بیا اشک چشم مرا پاک کن
مرا در کنار خودت خاک کن

دعا بود کارم ولیکن حسین
مرا خارجی خواند دشمن حسین

امان از غم و غصه ی بی حساب
امان از رسیدن به بزم شراب

اگرچه به سختی تکان می خورم
نیفتاده از روی سر چادرم

تمام تنم از کبودی پر است
دلم از نگاه یهودی پر است

بیا خاطرات مرا زنده کن
کمی مثل سابق فقط خنده کن

پس از تو دگر گریه شد کار من
گواهش همین دیده ی تار من

چهل شب شنیدم فقط از رباب
علی لایی لایی، علی جان بخواب

چه ها دیده ام من درین اربعین
شنیدی شدم من خرابه نشین

بپرس از هر آن روضه در این مسیر
ولی از رقیه سراغی نگیر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۲۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب اربعین ۱۴۰۱، کربلای معلی

چون قلب مرده ام، ضربانم دهد حسین
در وقت پیری ام هیجانم دهد حسین

من بی خیال هر دو جهان، عاشقش شدم
دیدم ولی که هر دو جهانم دهد حسین

گرچه نشسته روی دلم گرد معصیت
در روضه اش دوباره تکانم دهد حسین

در فتنه های بی عددِ آخر الزمان
عزت، کنار سینه زنانم دهد حسین

در زیر قبه اش به حسن دادمش قسم
تا هر چه خیر هست، همانم دهد حسین

با صد امید آمده ام تا که لحظه ای
شاید که روی خویش نشانم دهد حسین

ای کاش بین کرب و بلا جان به لب شوم
ای کاش کنج صحن، مکانم دهد حسین

احساس می کنم که حرم می شود دلم
وقتی به روضه، اشک روانم دهد حسین

زینب رسید کرب و بلا و به گریه گفت:
باید به شرح روضه توانم دهد حسین

افتاده ام به خاک که با خاک تربتش
تسکین به داغ های گرانم دهد حسین

پرسش ز هر چه خواست کند از رقیه نه
باید ازین سؤال امانم دهد حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ایام قبل از اربعین ۱۴۰۰

گریه ی بی صدا قبول نشد
هرچه کردم دعا قبول نشد

عده ای در مسیر دلدارند
نوکری های ما قبول نشد

شد پذیرفته کار بی منت
کار با ادعا قبول نشد

بهر وصلش چه نذرها کردم
نذری ام منتها قبول نشد

بنویسید باز هم امسال
عبد سر به هوا قبول نشد

منم آن روسیاه و بی کس که
نزد موسی الرضا قبول نشد

صحن حیدر چقدر زیبا بود
حیف! دیگر گدا قبول نشد

هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی...
حاجتم از قضا قبول نشد

تا سحر ناله کردم از جگرم
کربلا... کربلا... قبول نشد

شعرها یک به یک خریده شدند
شعر این بی بها قبول نشد

حرف زینب که گفت با قاتل
بس کن ای بی حیا... قبول نشد

زیورم را بگیر و سر نبرش...
لااقل از قفا، قبول نشد

با عصا پیری آمد و می زد
گفت ضربات پا قبول نشد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۴۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ایام اربعین ۹۹

ای کربلایی دلبرم، جا ماندم آقا
یابن الحسن تنها و رسوا ماندم آقا

دیدی چه شد؟! آخر گناهانم سبب شد...
محروم از الطاف زهرا ماندم آقا

خوبان درگاهت سر و سامان گرفتند
دور از حرم... من، بی سر و پا ماندم آقا

سستی ایمانم مرا از چشمت انداخت
بس که اسیر اهل دنیا ماندم آقا

چله گرفتم، چله ام کامل نشد، حیف
بی کربلا، بی طور سینا ماندم آقا

یاد من جامانده هم در کربلا باش
دلتنگ یک لحظه تماشا ماندم آقا

گفتم چه سازم تا که تحویلم بگیری
گریان برای مشک سقا ماندم آقا

بیچاره ی سقای عطشانی که آخر
حتی نخورد آب گوارا، ماندم آقا

می گفت با گریه حلالم کن برادر
شرمنده ی اطفال و زن ها ماندم آقا
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۹:۳۶
عبدالرقیه

چون منِ بی سرو پا که نشدم دعوت، کیست؟
هرچه کردم نشد آخر، چه کنم؟ قسمت نیست

از گدایی که‌ خودش سوخته و جا مانده
هی نپرسید چرا و چه شده؟ علت چیست؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۸ ، ۱۸:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب هفتم رمضان ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

إِلَی مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إِلا إِلَی مَوْلاهُ...

 

راه گم کرده ام و زار شدم، برگشتم

دور ازین خانه گرفتار شدم، برگشتم

 

آن قدر دور گناهان کبیره گشتم

عاقبت عاصی و بیمار شدم، برگشتم

 

گفته بودی که نرو، عزت عالم اینجاست

رفتم و پیش همه خوار شدم، برگشتم

 

روحِ پاکی که دمیدی به دلم، تار شده

عفو کن مثل لجن زار شدم، برگشتم

 

بارها داشت می آمد گل زهرا سویم

بارها مانع دیدار شدم، برگشتم

 

نیتِ ترک خطا کردم و نفسم نگذاشت

خسته از نفسِ طمعکار شدم، برگشتم

 

تا منادی به ندا گفت: گنهکار کجاست؟!

زودتر از همه بیدار شدم، برگشتم

 

دیشب از هجر نجف نادعلی می خواندم

زائرِ حیدر کرار شدم، برگشتم

 

بار، سنگین شد و با عرض سلامی به حسین

دم افطار، سبک بار شدم، برگشتم

 

جان فدای دل زینب که چهل روز فقط

به همه گفت عزادار شدم، برگشتم

 

ای برادر تو نبودی و به شام و کوفه

خسته از ظلمت انظار شدم، برگشتم

 

دیده ای؟! سوخته ام، آب شدم، گریه شدم

موجب خنده ی اغیار شدم برگشتم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۲۵
عبدالرقیه

یک اربعین آتش گرفتم از فراقت

آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت

 

تا که دوباره زائرت باشم برادر

چله گرفتم، چله در رخت اسارت

 

یادم نرفته تشنه بودی بین گودال

هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت

 

یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم

حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت

 

یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی

تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت

 

در خاطرم مانده سرت را می بریدند

در خاطرم مانده زمان سخت غارت

 

با گریه افتادم به روی پیکر تو

با کعبِ نی بُردند من را از کنارت

 

دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل

خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت

 

دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!

دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!

 

در آسمان کردی طلوع و سر شکستم

وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت

 

هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم

نام تو را بردم برادر با جسارت

 

من دشمنت را بر سر جایش نشاندم

با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت

 

اما دلم خیلی پر است از دشمنانت

بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت

 

هر کس که می افتاد ما را می کشیدند

حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت

 

قبل از ورود شام با صوت حزینم

گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...

 

... این دختران را وارد این کوچه ها کن

لج کرد با ما آن خبیث بی مروت

 

دروازه ی ساعات ما را دوره کردند

خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت

 

از صبح دَم تا عصر در بین اراذل...

باشد نمی گویم بماند تا قیامت

 

تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق

گونه به گونه می رود صورت به صورت

 

یک خواهشی دارم بیا و جان زینب

چیزی نپرس از دخترت از آن امانت

 

داغ رقیه مثل داغ مادرم بود

نگذار تا این که بمیرم از خجالت

 

خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید

آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت

 

غم گر غم یار است شیرین است این غم

باشد برادر جان دگر خوردم شکایت

 

من می روم باور مکن زنده بمانم

من می روم دیگر از این وادی غربت

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۶
عبدالرقیه

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

 

برگشته ام به کرببلا یا اخاالغریب

بی تو دگر فتاده ام  از پا اخاالغریب

قدّم زغصه های تو شد تا اخاالغریب

بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب

 

یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

ای مه جبین پس از تو بلا دیده خواهرت

 

آورده ام کنار مزارت سر تو را

از ساربان گرفته ام انگشتر تو را

دق داده اند بی صفتان مادر تو را

از بس زدند در همه جا خواهر تورا

 

یکدم نظر نما که تن من شده کبود

رفتم به شام و دربر من محرمی نبود

 

از دوریت حسین گریبان دریده ام

رفتی و بعد تو چه بلایی کشیده ام

من ناسزا زدشمن زهرا شنیده ام

مبغض تر از یهود به حیدر ندیده ام

 

از آتش یهود به سر ها نشانه است

بر گونه هایمان اثر تازیانه است

 

آنشب که آمدی تو به خواب سه ساله ات

گریان شدیم از تب و تاب سه ساله ات

دادند با سر تو جواب سه ساله ات 

دق کرد و مرد کنج خرابه سه ساله ات

 

درشهر شام نام تو را جار می زدیم

وقتی رقیه رفت فقط زار می زدیم

 

بر خیز و کن نگاه تو حال رباب را

بر دست او کبودی و جای طناب

او دیده راس خونی و طشت شراب را

آرام کن تو  قلب حزین و کباب را

 

او ناله از فراق تو ای شاه می کشد

گهواره را گرفته فقط آه می کشد

 

ای سایه ی بلند تو بر سر بلند شو

جانم شود فدات برادر بلند شو

پس داده اند چادر مادر بلند شو

زخم جبین من شده بهتر بلند شو

 

بنگر چگونه از غم تو سالخورده ام

بر خیز تا کنار مزارت نمرده ام

 

یادم نمی رود که چه دیدم ز روی تل

من ناله ی بنیَّ شنیدم زروی تل

فریاد یا حسین کشیدم زروی تل

بر سینه ات نشست و دویدم زروی تل

 

آن نانجیب خنجر خود را برون کشید

راس تو را مقابل من از قفا برید

 

#مهدی_علی_قاسمی - در راه نجف به کربلا

 

#اربعین۹۴

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۱:۳۴
مهدی علی قاسمی