سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ولادت امام رضا علیه السلام ۱۴۰۲

گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است
رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است

اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن
علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است

آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری
خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است

اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل
لطفشان آماده و در اختیار مردم است

بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا
برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است

آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند
لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است

هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش
با ولایش در امان از آتش و از هیزم است

هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا
علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است

نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد
آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد

 

یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست
یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست

یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست
منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست

گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری
غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست

آن امام مهربانی که به حکم عاشقی
بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست

نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست
روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست

در گرفتاری به این آقا توسل می کنم
تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست

دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن
در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست

در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام
آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست

می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس
گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس

 

درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است
دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است

از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو
دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است

با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا
عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است

با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس...
از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است

گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند
کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است

تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش
کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است

روزی اشک محرم را بگیر از دست او
گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است

یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او
از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است

گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت
بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۱۸
عبدالرقیه

چه مجلس دعا روم، چه مجلس بکا روم
اگر بدون اذن صاحبم روم، خطا روم

منی که کل عزتم به دست های مهدی است
ضرورت است محضرش، بدون ادعا روم

تمام هستی ام تعلّقِ به اوست والسلام
مرا به دیگران حواله ام دهد، کجا روم؟

خدا کند که مثل ابتدای خلقتم فقط
محب اهل بیت باشم و به آن سرا روم

همیشه از بساط روضه‌خانه خیر دیده ام
ازین محیط خیمه و حسینیه چرا روم؟

دلم شکسته و دوا به درد من نمی خورد
طبیب گفته زودتر به مشهد الرضا روم

دعای من که حبس شد، به آسمان نمی رسد
مگر رضا دعا کند مرا، به کربلا روم

فدای غربتش شوم که روی خاک ناله زد:
به سوی حجره ام خدا توان بده مرا روم

چقدر خورده ام زمین میان راه حجره ام
به خانه با تنی که شد به درد مبتلا روم

حصیر خانه را به چشم خیس جمع می کنم
به یاد روضه ی حسین، محضر خدا روم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۱ ، ۰۴:۵۴
عبدالرقیه

بده بر محبان کاظم بشارت
که خیر تمام است در این ولادت

سلام خداوند بر نجمه خاتون
بر آن بانوی طاهر و با فضیلت

رسیده امامی که با نوکری اش
شدم صاحب عزت و با اصالت

علی بن موسی الرضا المرتضی را
چنان دوست دارم، ندارد نهایت

کم از بچه آهوی وحشی صحراست
کسی که نفهمیده اوصاف حضرت

عذاب است پایان هر روسیاهی
که بر ساحتش کرده باشد اهانت

اهانت کننده بر او در سقوط است
کم از عنکبوت است و از قوم لوط است

***

گدایم گدای علی بن موسی
وجودم فدای علی بن موسی

نگین چیست در این جهان و قیامت؟
به سینه ولای علی بن موسی

هوای مرا از همان کودکی داشت
فدای وفای علی بن موسی

شده سالیانی است چون والدینم
دلم مبتلای علی بن موسی

در ایران به لطف خدا سربلندیم
به زیر لوای علی بن موسی

فقط از عنایات معصومه بوده
شدم خاک پای علی بن موسی

هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم
از اولاد باب الحوائج گرفتیم

***

صلاة دل بنده، پابوس باشد
به صحن امامی که در طوس باشد

همان کس که گرمای عشقش به سینه
همیشه عیان است و محسوس باشد

جهان از قدومش پر از نور گشته
جهان بی وجودش چو کابوس باشد

در این روزگاری که تاریک و سرد است
حریمش چنان نور فانوس باشد

هر آنجا که باشد به یاد امام است
دلی که به میخانه مأنوس باشد

به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ
خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد

به قول و قرارش عمل می کند او
مرا وقت مرگم بغل می کند او

***

الهی که حبش به قلبم بماند
به من طعم دیدار خود را چشاند

دلم چون کبوتر به صحنش نشسته
الهی دلم را ز صحنش نراند

نشد قسمتم کربلا چند سال است
ولی او بخواهد اگر، می تواند

نمی دانم اصلا که امسال آقا
به ماه محرم مرا می رساند؟

الهی بخواند خودش روضه ها را
مرا مثل ابن شبیبش بداند

الهی به آهی به غم های شاهی
دلم را دوباره به مقتل کشاند

بخواند از ارباب و آتش بگیرم
برای لب خشک جدش بمیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۹
عبدالرقیه

هر که ز عشقت شده دلسوخته
بر دو جهان مِهر تو نفروخته

جز نظر مرحمتت یا رضا
نیست مرا توشه و اندوخته

سرد نشد آتش عشقی که رب
روز ازل در دلم افروخته

آهوی آواره ی صحن دلم
چشم به لطف نظرت دوخته

رحمت حق بر نفس مادرم
نوکری ات را به من آموخته

عشق، کشانده است مرا سوی طوس
عبد توام حضرت شمس الشموس

***

حل بشود یا نشود مشکلم
فرق ندارد، به درت سائلم

دار و ندارم فقط این گریه است
رد نکن این هدیه ی ناقابلم

نقص مرا حال که پوشانده ای
با نظر خویش نما کاملم

دُر گران است بهای صدف
معرفتت هست عیار دلم

خواست حق بوده که عبدت شوم
ریخته از خاک درت در گلم

کاش بماند به سرم سایه ات
کاش شوم خادم و همسایه ات

***

ای که پناه دل هر مضطری
هر دو جهان دین مرا محوری

کس نخریده است متاع مرا
بار یخ عمر مرا می خری؟

حالِ مرا با نفسی چاره کن
زیر و رویم کن به دمی حیدری

جان جوادت که مراد من است
باز مرا کرب و بلا می بری؟

بر رد زخم روی پلکت قسم
از همه ی خلق حسینی تری

روضه بخوان ابن شبیبت شوم
گریه کن جد غریبت شوم

***

شرح بده علت جنجال را
داغ حسین و غم گودال را

چکمه نفهمید مقامات او
ریخت بهم آن همه اجلال را

خنجر اگر کُند شود، بی حساب
زجر دهد تشنه ی بدحال را

با که بگویم غم آن سینه ی...
زیر سم اسب لگدمال را

غارت پیراهن او بس نبود؟!
برد کسی از کمرش شال را

هلهله در معرکه تا پا گرفت
خولی ملعون سر او را گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ۳۰ صفر ۱۴۰۰

از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد

چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!

رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده

شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی

میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟!
جای در، شعله به جان جگرت افتاده

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای
رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!

نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد

داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۲۰:۲۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت امام رضا علیه سلام ۱۴۰۰

روزی فراوان گدایان قدیمت
یک عمر رسید از کرم دست کریمت

داده است بها نوکری ات شیخ بها را
داده عظمت بر علما شأن عظیمت

هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد
هر کس که نفس زد سحری بین حریمت

تنها نه که بی تاب نموده دل ما را
هستند ملائک همگی مست شمیمت

حیف است نگاهت که شود خرج شفایم
وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت

دلمرده ام آقای خراسان مددی کن
جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت

شاد است دل مادر تو حضرت نجمه
این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت

لبخند، به روی پدر خود زدی آقا
ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا


آرامش هر روز و شب حضرت کاظم
دور از تو جهان است سراسر متلاطم

ای عالِم با منزلت آل محمد
اسرار خدا در دل و جانت متراکم

شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت
تصریح مقامت به خلائق شده لازم

جبریلِ امین که شرف کل ملک شد
در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم

ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم
هستند از انعامِ نعیمت، متنعم

خورشید، خودش سائل نورانیت توست
بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم

حج فقرایی و مقرب شود آخر
در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم

پاییز مرا عاقبت کار، بهار است
هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است


کوری به تماشا شده، بینا شدنش را
نقاره گواه است مداوا شدنش را

با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم
در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را

عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته
از پنجره فولاد مسیحا شدنش را

یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت
یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را

بستم به ضریحت دل آواره ی خود را
ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را

سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت
تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را

آورده جواز سفر کرب و بلایش
عاشق که تمنا کند امضا شدنش را

گریانم و دلواپس بین الحرمینم
چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم
‌‌

آهو شده ام تا که شوی کهف امانم
از دام بلایای گناهم، برهانم

آشوب جهان می شوم از دوری دلبر
آرام شود با تو دلم، راحت جانم

دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا
دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم

من را بخر و فرش ورودی حرم کن
با جاروی خدام حریمت بتکانم

طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری
بگذار نمک گیر همین خانه بمانم

دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم
دلتنگ حسینم، به محرم برسانم

داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند
بدجور بهم ریخته و دل نگرانم

یا معتمدی بر دل سائل نظری کن
تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ رجب ۱۴۰۰ حرم مطهر امام رضا علیه السلام

دیدی چقدر در به درم، ایها الرئوف
دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف
خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف
منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف

آلوده را روانه ی دربار کرده ای
بر خود، مرا دوباره بدهکار کرده ای

ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن
ای نظم در صدای تپش های قلب من
جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن
هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن

عشقت نجات داده مرا از مسیر کج
مهمان خانه ات شده ام ثامن الحجج

هستند انبیا همه در طوف مرقدت
کل ملک، فقیر عنایات بی حدت
جنت کجاست؟! گوشه ای از شهر مشهدت
با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت

تا که دل سیاه مرا شست و شو کنی
با یک نگاه قلب مرا زیر و رو کنی

من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو
محتاجم ای کریم به حبل نجات تو
زر می کند وجود مرا التفات تو
عمرم تمام، پرشده از معجزات تو

یادم نمی رود جلوات خدایی ات
الطاف بی نهایت موسی الرضایی ات

ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس
افتاده ایم در طلبت بر نفس نفس
چشم امید ماست فقط بر شما و پس...
"لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس"

حالم بد است، حال مرا روبراه کن
وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن

دلگرمی ام به مرحمتِ بی بهانه ات
احساس کردنِ نظر عاشقانه ات
بوسه زدن به تربت بر آستانه ات
مجنون شدن به نغمه ی نقاره خانه ات

دل را خراب لطف رئوفانه می کند
بیتاب یک نگاه عطوفانه می کند

بیمارم از گناه، شفای مرا بده
لطفی نما، جواب صدای مرا بده
پاسخ به التماس دعای مرا بده
برگ برات کرب و بلای مرا بده

چندی است دورم از حرم و درد می کشم
از سینه، آه غمزده و سرد می کشم

فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..."
باید فقط گریست بر آن شاه بی کفن
بر آن غریب تشنه لبِ دور از وطن
یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟!

گفتی حسین با لب تشنه شهید شد
با ضربه ی مکرر دشنه شهید شد

کار غریب فاطمه بالا گرفته بود
نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود
قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود
خیلی صدای زینب کبری گرفته بود

تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند
با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مجالس آخر ماه صفر ۹۹:

۱_ لینک صوت روضه

۲_ لینک صوت واحد

سینه ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان
عالم آل محمد، نفسی بیش بمان

نفست گشته بریده، به خودت می پیچی
مثل یک مارگزیده به خودت می پیچی

نوکرت از غم و از غربت تو می میرد
خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد

ناله ی یا ولدی با تن بی حال مزن
بین این حجره ی در بسته، پر و بال مزن

جمع کن بقچه ی خود را، کفنت را تا کن
پسرت آمده چشمان ترت را وا کن

تو که نورت به زمین و به زمان می تابید
چه شده این همه خاکی شده ای، ای خورشید؟!

یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه
هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه"

یاد یک کوچه دوباره، چه بهم ریخته ای
خاک ها را به سرت، تا به حرم ریخته ای

خیره بر در شدی و سرخ شدی، می سوزی
چشم بر میخ در حجره چرا می دوزی؟!

خوب شد با همه ی غربتت آمد پسرت
نیزه ای زخم نزد بر جگر محتضرت

بین این حجره ی در بسته بگو دشمن کیست؟
پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست

قاتلت چکمه که نگذاشت به روی پر تو
پیش چشمِ حرمت داد نزد بر سر تو

قاتلت پنجه بر این طره ی مویت نکشید
خنجری کند به اطراف گلویت نکشید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۲۱:۵۳
عبدالرقیه

دانلود فایل تصویری شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی


بازارها باز و تمام کارها دایر
آیا روا باشد حرم این گونه بی زائر...؟!

پیداست از بی اعتقادی ها، زبانم لال...
تنها حرم ناامن می باشد علی الظاهر

افتاده کار ما به دست آن منافق که
با شمرهای روز دارد هرهر و کرکر

دل، بی گمان مغلوب دنیا می شود آری
بر شأن اهل بیت وقتی نیست مُستَبصِر

حق کریمان است این رفتارهای ما؟!
کم برکت و خوبی شده از سویشان صادر؟!

حالا توجه کن میان این همه غفلت
زهرای مرضیه است بر رفتار ما ناظر

گفتند در خانه بمانید و نفهمیدند
بیت امامان است حصن بنده ی شاکر

آرامش و امنیت ما صحن سلطان است
مرگ است این دنیای بی آرامشِ خاطر

دلتنگ صحن حضرت موسی الرضا هستیم
بیتاب رفتن در شعاع رحمتی وافر

هر روز عاشوراست... مردم فکر خود باشند...
فرزند زهرا می شود تنها، بِلاناصر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۱
عبدالرقیه

قال الرضا علیه السلام:  إِنَّ یَوْمَ قَتْلِ اَلْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا أَرْضُ کَرْبَلاَءَ أَوْرَثَتْنَا اَلْکَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ إِلَى یَوْمِ اَلاِنْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ اَلْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ اَلْبَاکُونَ فَإِنَّ اَلْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۳۰ صفر ۹۸

 

بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!

با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!

بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!

مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!

در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!

گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!

از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!

تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند

چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید

قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید

سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید

پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید

قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید

آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید

صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید

پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۸ ، ۰۹:۵۵
عبدالرقیه

والمستقرین فی امر الله...

 

برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی

با یک نگاه، جان مرا مبتلا کنی

 

من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز

از بال زخمی ام گره کور وا کنی

 

ای مُستَقر به امر خدا، آمدم مرا

ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی

 

صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم

با آرزوی اینکه مرا هم صدا کنی

 

دل را به هر کسی که سپردم، رهام کرد

غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی

 

عمری است ای رئوف، گدایان خسته را

با شاهراه قرب خدا آشنا کنی

 

حالا که قسمتم نشده کربلا روم

روضه بخوان، درون مرا کربلا کنی

 

قربان ناله هات، بگو فَابکِ لِلحُسَین

تا در وجود سینه زنت کیمیا کنی

 

حاشا به من اگر بخرم بهر خود کفن

وقتی که گریه بر غم یک بوریا کنی

 

فرموده ای: حسین سرش تشنه شد جدا

تا یادی از مصیبت خون خدا کنی

 

شاید که در فرازِ "أذلّوا عَزیزنا"

گریه به غربتِ بدنی زیر پا کنی

 

شاید که یاد روضه ی ذبح سر حسین...

با ضربه ی دوازدهم از قفا کنی

 

دیگر بس است مادرت از حال می رود

باید که فکر حضرت خیرالنسا کنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۲۰:۵۱
عبدالرقیه

من را نگاهی کن که محتاج نگاهم

غیر از تو را در این جهان هرگز نخواهم

 

بیچاره ای هستم که از تو دور ماندم

آقا ببین افتاده ای در عمق چاهم

 

خوبان همه خود را کنار تو رساندند

راهم بده آقای خوبم، روسیاهم

 

آلوده ای غرق گناه وشرمگینم

بی تو علی موسی الرضا من بی پناهم

 

من از گدایان در باب الجوادم

در انتظار لطف بی پایان شاهم

 

از زهر ، خیلی ناتوان گشتی بمیرم

تا صبح محشر از غم تو غرق آهم

 

خواهر نبود اما پسر آمد کنارت

باناله می فرمود : رفتی تکیه گاهم؟

 

اما نبودی کربلا جد غریبت

فریاد زد خواهر برو از قتلگاهم

 

زینب صدا زد در میان دود و آتش 

بنگر برادر دشمن و این خیمه گاهم

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۵۶
مجتبی قاسمی
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم
اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم
 
هجر حرم صدای مرا در می آورد
با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم
 
دیشب شکست بغض من و در تخیلم...
در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم
 
با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس
رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم
 
وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید
شاید خودش رسید برای خوشامدم
 
ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم...
یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم
 
با ذکر یا امام رضا کیف می کنم
هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم
 
در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن
در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم
 
کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم
دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم
 
آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه
هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم
 
هربار پشت پنجره فولاد مانده ام
از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم
 
یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال
از غربت حسین پر از داغ بی حدم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۱
عبدالرقیه

أَنَا صَاحِبُ الدَّوَاهِی الْعُظْمَى...

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۷ رمضان ۹۸

ماندم میان خوف و رجا، دست من بگیر

وقتم کم است آه خدا دست من بگیر

 

چیزی نمانده جمع شود خوان رحمتت

حالا که هست سفره به پا دست من بگیر

 

درهم بخر، سوا بکنی گریه می کنم

امشب کنار این رفقا دست من بگیر

 

من صاحبِ مصائب سنگین و بی حدم

با این همه گناه و خطا، دست من بگیر

 

ای دستگیر، باخبری کرده اند خلق...

دست مرا دوباره رها، دست من بگیر

 

باد صبا هوای نجف را می آورد

مستم به بوی باد صبا، دست من بگیر

 

باشد... دخیل پنجره فولاد می شوم

در روضه ی امام رضا دست من بگیر

 

بر رشته ی محبت او چنگ می زنم

چنگی که لَا انْفِصامَ لَها، دست من بگیر

 

بر خاکِ کوچه رو به اباصلت ناله زد

در زیر پام مانده عبا، دست من بگیر

 

پنجاه بار بینِ گذر خورده ام زمین...

یاد غریب کرب و بلا، دست من بگیر

.

.

.

عباس نیست، زینب و یک محملِ بلند!

گوید سکینه عمه بیا دست من بگیر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۶
عبدالرقیه

آقا سلام امام رضا، أیها الرئوف

برگشته ام به سوی تو یا أیّها الرئوف

 

زانو زدن، زمان رسیدن سعادت است

سجده به سوی گنبدت اوج لیاقت است

 

بر صورتم همینکه غبار حرم نشست

بغضم میان هق هق طفلانه ام شکست

 

مانده اگرچه بر رخ زردم نشانِ شرم

آرام شد دلم، دمِ باب الجواد گرم

 

شرمنده ی تو مانده ام و گریه می کنم

اذن دخول خوانده ام و گریه می کنم

 

وقتی دلم شکست، چه مرغوب می شود

آشفتگی و حال بدم خوب می شود

 

خالی است دست من کرمت را نشان بده

یک کنجِ دنج، از حرمت را نشان بده

 

من آمدم نگاه رئوفانه ام کنی

عقل از سرم بگیری و دیوانه ام کنی

 

بیمار نفسم و به تو رو کردم ای طبیب

مثل غریبه ها به تو رو کردم، ای غریب

 

گفتم غریب و سوخت دلم یاد غربتت

لعنت به مردمی که شکستند حرمتت

 

آزار دادنِ تو فقط بود ذکرشان

لعنت به واقفیه و آن طرز فکرشان

 

اصلا نبود این همه طعنه سزای تو

خیلی دلت شکست، بمیرم برای تو

 

از دست خشک مغزی آن ناسپاس ها

آخر شدی اسیر قیافه شناس ها

 

لعنت به هر کسی که نفهمید کوثری

از نسل مادری و ز اولاد حیدری

 

مأمون کجاست تا که ببیند امیر کیست؟!

شاهی که هست وارث یومُ الغدیر کیست

 

مأمون کجاست تا که ببیند شبانه روز

طوف حرم کنند مریدان تو هنوز

 

ما کیف می کنیم، بیا احتجاج کن

اهل کتاب را به سخن هاج و واج کن

 

بر هر کلام و هر سخنت فخر می کنیم

پیش همه به داشتنت فخر می کنیم

 

ما بی خیال جنت و پاداش آخرت

شادیم... چون شدیم دو روزی مجاورت

 

این گریه های باهم ما را قبول کن

دل، پهن کرده ایم به پایت، نزول کن

 

تو قول داده ای که سه جا یاری ام کنی

در لحظه های سخت هواداری ام کنی

 

روضه بخوان که پای نفس هات دق کنم

یابن الشبیب را به خودم منطبق کنم

 

گفتی عزیز فاطمه شد دور از وطن

گفتی که جد بی کس من ماند بی کفن

 

گفتی گرفت روضه اش از دیده هام خواب

با کام تشنه ماند میانِ دو نهر آب

 

وقت نبرد، خدعه و نیرنگ می زدند

از هر طرف به سوی تنش سنگ می زند

 

در دست های خولی و شمر و سنان چه بود؟!

گفتی زدند جد مرا با هر آنچه بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۳۹
عبدالرقیه

مثل احسان سلیمان که نصیبِ مور است

بخششت بر فقرا نزد همه مشهور است

 

قلب هر عاشق آواره پیِ قبله گهی است

ملجأ و قبله ی ما وادی نیشابور است

 

گریه و جامعه و رحمت و بخشیده شدن

جنس ما در حرمت خوب خدایی جور است

 

آمدم در حرمی که به شعف روح الامین...

بر نگهبانی و جاروکشی اش مأمور است

 

اجر زائر شدن این جا به هزاران حج است

از خودم نیست، روایت شده و مأثور است

 

حرمت نور، رواق و در و دیوارش نور

چشم تا کار کند نور و سراسر نور است

 

دل ما پیشِ خودت، تنگِ خودت مانده هنوز

این چه عشقی است که در وصل و فراقش شور است

 

نیمه شب آمده ام تا که تماشام کنی

نیمه شب آمدنم را، نظری منظور است

 

مهربان بودنتان اهل طمع کرده مرا

کربلایی بنویسید... اگر مقدور است

 

تو بگو یابن شبیب و بسپارش بر ما

گریه بر جد شما بر دل ما دستور است

 

چه کسی گفته حسین است که عریان مانده؟!

زیر شمشیر و سنان کل تنش مستور است

 

***

سوره ی مریم و شرح طبقش را خواندم

سرِ در بین طَبق جزء کدامین سوره است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مشهد مقدس

أینَ لِیَ النَّجاة؟! که حیران رسیده ام

از راه دور سوی خراسان رسیده ام

جانم به لب رسید و به جانان رسیده ام

شکر خدا که محضر سلطان رسیده ام

 

گریان شدن دلیل سبک بالی ام شده

باب الجواد رافعِ بد حالی ام شده

 

پاسخ به اشکِ دیده و آهم نمی دهی؟!

از دست خود پناه بخواهم، نمی دهی؟!

یاذالکرم مجالِ نگاهم نمی دهی؟!

راهم کسی نداد... شما هم نمی دهی؟!

 

افتاده ام زمین سرِ زانو نگاه کن

من را شبیه بچه ی آهو نگاه کن

 

هم شادم از رسیدن و هم ضعف کرده ام

پای شکستگیِ پرم ضعف کرده ام

گفتی بیا، قدم به قدم ضعف کرده ام

در گوشه ی رواق حرم ضعف کرده ام

 

الطاف تو دوباره قوی می کند مرا

نقاره خانه ات علوی می کند مرا

 

گفتم رضا و رحمت و رأفت به من رسید

صدها هزار لطف و عنایت به من رسید

زحمت به تو رسید، شفاعت به من رسید

مثل قدیم ها برکاتت به من رسید

 

ای منتهای حاجت و بغض صدای من

روحی فداک حضرت موسی الرضای من

 

جان را به جز برای تو آقا نمی دهم

صحن و سرات را به دو دنیا نمی دهم

اصلا به رفتن به جنان پا نمی دهم

در سینه ام به غیرِ تو را جا نمی دهم

 

حیف از دل است تا که شود خرج این و آن

آقا همیشه در دلِ تنهای من بمان

 

گوشه نشین صحن گوهرشاد می شوم

بیمارِ پشت پنجره فولاد می شوم

از دل نرو که طعمه ی صیاد می شوم

باشد دخیل روضه ی اولاد می شوم

 

تا که مرا به یک نفست زیر و رو کنی

فکری به حال نوکر بی آبرو کنی

 

جان تمام شیعه نثار جوادتان

رنگ خزان گرفت بهار جوادتان

آه از غریبی و دل زار جوادتان

خیلی شلوغ بود کنار جوادتان

 

روضه تمام... هلهله شد، خاک بر سرم

دورِ امام هلهله شد، خاک بر سرم

 

ای وای از حسین و علی اکبر حسین

پُر گشته بود هلهله دور و بر حسین

آتش گرفته بود دل مضطر حسین

گریه کنید بر دل شعله ور حسین

 

سر را به روی صورت پیغمبرش گذاشت

دیگر حسین آرزوی زندگی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

بر نهالی که شکسته، ثمری نیست، نگرد

بین بارم عملی که بخری نیست، نگرد

 

سر به زیر آمده ام تا که بدانی از من

بنده ی عاصی و شرمنده تری نیست، نگرد

 

تو پیِ اشکی و من چشمه ی خشکیده شدم

در بساطم خبر از چشم تری نیست، نگرد

 

اهل بیتند خدایان کرم، طبع مرا

جز سرودن ز کریمان هنری نیست، نگرد

 

ای که بی حبّ علی، دور حرم می گردی

طوفِ بی حبّ علی را اثری نیست، نگرد

 

اگر امروز پی ضامن فردا هستی

جز به دربار خراسان خبری نیست، نگرد

 

دوست دارم بشوم زائر مشهد، یا رب

در دلم حاجت و میل دگری نیست، نگرد

 

کار هربار رسیده است به کوچه، دیدیم

آخر روضه به جز خون جگری نیست، نگرد

 

ای اباصلت... ازین کوچه خیالت راحت

خوب شد بین گذر، رهگذری نیست، نگرد

 

دور این خانه اگرچه پُر خاک است ولی

هیزمِ شعله ور و میخ دری نیست، نگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۴:۰۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی

دانلود صوت دکلمه خوانی شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

ای کوثر طهور، از این باده سر نکش

آتش به حالِ درهم ماه صفر نکش

 

عالم بدون روی تو تاریک و تیره است

خورشید مشرقین، عبا روی سر نکش

 

پنجاه بار، در وسط این گذر نیفت

پنجاه بار، بر دل عالم شرر نکش

 

اینقدر پیش چشم همه، یاد مادرت

در پشت درب خانه ی خود دردسر نکش

 

بال و پر هزار مَلک فرش راه توست

شمسُ الشموس، روی زمین بال و پر نکش

 

دیگر شبیه مارگزیده به خود مپیچ

دامن به خاک حجره بیا و دگر نکش

 

خواهر که نیست محضر تو، لااقل غریب

وقت وداع، دردِ فراق پسر نکش

 

با قطره قطره بارش چشم بهاری ات

تصویر روضه ی پسر و یک پدر نکش

 

هرکار هم کنی پسرت پا نمی شود

بس کن حسین، این همه آه از جگر نکش

 

بس کن حسین، زینبت از هوش می رود

پنجه به خاک در برِ او اینقدر نکش

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی در صحن جمهوری امام رضا علیه السلام

هر کسی آمده از شاه و غلام و برده

وسط صحن و سرای حرمت بی پرده

سر تعظیم به سوی قدمت خم کرده

به امیدی به خدا عرض سلام آورده...

 

...زائری که همه ی دار و ندارش هستی

همه جا و همه ی عمر کنارش هستی

 

مرده ام، آمده ام تا که تو جانم بدهی

مثل فرش حرمت خوب تکانم بدهی

راه گم کرده ام و راه نشانم بدهی

به پناه آمده ام تا که امانم بدهی

 

اشتباهات مرا حُسن عمل می گیری

مهربانی و مرا زود بغل می گیری

 

عالم آل محمد شدنت را عشق است

در شفاخانه زبانزد شدنت را عشق است

این همه رحمت ممتد شدنت را عشق است

شمس تابنده ی مشهد شدنت را عشق است

 

آمده سائل درمانده ز هر سو آقا

خواستی تا نشوی ضامن آهو آقا

 

عرشیان خاک تو را نقش به رخساره زدند

خادمان گوش به فرمان تو نقاره زدند

حوض های حرمت یکسره فواره زدند

شعله ی عشق به جان من بیچاره زدند

 

برسان بر لب خشکیده ی ما پیمانه

بده پیمانه ای از کوثر سقاخانه

 

هر که بر پای تو افتاد بها می گیرد 

"یا رضا خانه ات آباد" نوا می گیرد

با نخ پنجره فولاد شفا می گیرد

وسط صحن گوهر شاد دعا می گیرد

 

وا شده هر گره کور به نام پسرت

ای فدای تو و این لطف و مرام پسرت

 

خجل از روی تو هستم به جوادت سوگند

مست گیسوی تو هستم به جوادت سوگند

حاجی کوی تو هستم به جوادت سوگند

همه جا سوی تو هستم به جوادت سوگند

 

تا که شد سفره ی تو پهن، وفادار شدم

بی بها بودم و در صحن، بهادار شدم

 

نور رحمانی حق هستی و تابان هستی

تو برای من قحطی زده باران هستی

تا ابد شاه رئوفی و رضاجان هستی

تو مرا جانی و جانانی و سلطان هستی

 

بی تو من دلهره ی کرب و بلا را دارم

با تو من تذکره ی کرب و بلا را دارم

 

جهت گریه ی ما تا به ابد معلوم است

بین ما گریه برای دگران مذموم است

بیشتر آن چه که در روضه ی ما مرسوم است

روضه ی یابن شبیب تو بر آن مظلوم است

 

روضه خواندی و همه اهل مصیبت شده ایم

گریه کن های لب جد غریبت شده ایم

 

قدرت بر روی پا، پا شدنش را بردند

وقت غارت شد و کل بدنش را بردند

ته گودال عقیق یمنش را بردند

نیزه داران ز تنش پیرهنش را بردند

 

خون او با جگر بادیه آمیخته شد

آیه های بدنش سخت به هم ریخته شد

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۷
عبدالرقیه

گره کور مرا خیر توسل وا کرد

مادرم گفت رضا، در دل من غوغا کرد

 

گفته بودم که فقط کرب و بلا می خواهم

آمد و تذکره را زود خودش امضا کرد

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۸
عبدالرقیه

نقاره می زنند غمی بازگو شود

اشکی بریزد و جگری شست و شو شود

 

هر صبح و هر غروب به فرمان شاه طوس

نقاره می زنند دلی زیر و رو شود

محمد جواد شیرازی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۴
عبدالرقیه

دلم شکسته چگونه سفر کنم بی تو؟!

چگونه شام غمم را سحر کنم بی تو؟!

 

بگو چگونه روم از حریم دلبازت؟!

چگونه در وطن خویش سر کنم بی تو؟!

 

صدای سوت قطار و غروب و دلتنگی

به عکس های حریمت نظر کنم بی تو

 

دوباره ساعت هشت و پرِ شکسته ی من

چه خاک بر سر این بال و پر کنم بی تو؟!

 

نشسته ام سر سجاده ام که با گریه

شکایت از جگر شعله ور کنم بی تو

 

تو ضامنم شدی و از سخاوت و کرمت

تمام اهل جهان را خبر کنم بی تو

 

کنار قبر من بی نوا بیا آقا

رئوفِ آل عبا، بد ضرر کنم بی تو

 

فائزه سادات معززی

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۶
عبدالرقیه

خوشم از رعایای شمس الشموسم
گرفتار عشق انیس النفوسم

کجا بی پناهم در این وادی عشق
پناهنده ی لطف سلطان طوسم

اگر بدترین بنده باشم که هستم
میان حریمش سراپا خلوصم

شفا می دهد خاک روی لبانم
اگر خاک صحن رضا را ببوسم

ز بس با شراب محبت عجینم
بدون محبت خمارم، عبوسم

دهان وا نکردم به مدح بزرگی
فقط حرف سلطان شود، چاپلوسم

امیر عطوفم سلامٌ علیکم
امام رئوفم سلامٌ علیکم


چه خوب است پشت و پناهم تو هستی
همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی

اگر رو سپیدم غلام تو هستم
امیدم اگر رو سیاهم تو هستی

چه پیوند خوبی است بین من و تو
منم رعیت و پادشاهم تو هستی

کسی که برایم نموده همیشه
بساط دعا را فراهم، تو هستی

نمی خواهم از تو به غیر از خودت را
تمنای اشک نگاهم تو هستی

جنون من از حد گذشت و پس از این
تمام ثواب و گناهم تو هستی

خودت تا به مشهد دلم را کشاندی
غبار دلم را به لطفت تکاندی


به این دل که پر زد سویت عاشقانه
بده گوشه ای از حرم آشیانه

رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان
شده ذکر تسبیح مان دانه دانه

رسیده به ما عشق، سینه به سینه
کشیدیم این بار، شانه به شانه

نوای مرا می خری از کرامت
میان نواهای نقاره خانه

ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش
شده بین آب و گلم جاودانه

رئوفی و طاقت نداری ببینی
شود اشک چشم گدایی روانه

به من دل بریدن نمی آید اصلا
به تو راندن من نمی آید اصلا


دلت را شکسته گناه زیادم
ولی آمدم، پشت باب الجوادم

زمین خورده ام من، ولی با نگاهت
به شوق طواف حرم ایستادم

همیشه زدم بوسه بر آستانت
سرم را به خاک سرایت نهادم

بزرگانِ خدامِ صحنِ شمایند
خلیل و سلیمان و یعقوب و آدم

تو عیسی دمی؟! نه... به قرآن قسم که
مسیح است در معجزاتش رضا دم

زمانی که جان می رسد بر دهانم
بیا و برس آن دقیقه به دادم

چه کم می شود از تو من را بخوانی؟
مرا مثل سلمانی خود بدانی؟


امان از دمی که مصیبت چشیدی
زمین خوردی اما زمین را ندیدی

اباصلت بر صورتش زد همین که
عبا را به روی سر خود کشیدی

چه تکرار سختی است در بین کوچه
نشستی... دویدی... نشستی... دویدی...

الا ای امیری که شمس الشموسی
چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی

لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی
به یاد غریبی جدت چکیدی

خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون
لبِ تشنه جد مرا سر بریدی

چه خوب است در لحظه ی احتضارت
جواد الائمه رسیده کنارت

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی رسولی


تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید
فکری برای بی سر و سامانی ام کنید

بخشش بس است، عمر من بی نوا گذشت
من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید

 باشد... به رو سیاه، نگاهی نمی کنید
حداقل نظر به پشیمانی ام کنید

بال مرا تعلق نفسم شکسته است
از خود تهی کنید مرا، فانی ام کنید

آتش زدم به بال و پرم پیش چشم تان
تا که توجهی به  پریشانی ام کنید

من حاضرم قسم بخورم خوب می شوم
ای مهربان اگر که خراسانی ام کنید

تاریکم و به جلوه ی شمس الشموسی اش
با هر فرازِ جامعه نورانی ام کنید

تنها خوشم به بابِ جوادالائمه اش
آن دور و بر مرا سگ دربانی ام کنید

گریان شدن برای حسین است آبرو
با سوز و آه و زمزمه بارانی ام کنید

تشنه، هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد
یاد عزیز فاطمه قربانی ام کنید

من را ببخش اگر که از این غم نمرده ام
من را حلال، بهر گران جانی ام کنید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟

با این همه گناه و خطا یاری ام کند

 

گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم

گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند

 

وقتی سرم مقابل بیگانه خم شده

دیگر چگونه قبله نما یاری ام کند؟!

 

خود را کشانده ام وسط اهل مغفرت

شاید کنار اهل دعا یاری ام کند

 

با معصیت چقدر دلش را شکسته ام

باید ازین به بعد حیا یاری ام کند

 

باید دلم شکسته شود تا که دیده ام...

... در لا به لای زمزمه ها یاری ام کند

 

مثل همیشه چشم به راهش نشسته ام

  تا که خودِ امام رضا یاری ام کند

 

دلگرم قول های رئوفانه مانده ام

او قول داده است سه جا یاری ام کند

 

در روضه های فاطمیه مادری غریب

با دست های عقده گشا یاری ام کند

 

آتش گرفت چادر زهرا و ناله زد:

سلمان کجاست تا که عبا یاری ام کند

 

حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر

 فضه به جای شیر خدا یاری ام کند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۵
عبدالرقیه

هر کس رسید پای ضریحت شفا گرفت

راه عروج تا ملکوت سما گرفت

 

بیگانه کن مرا زخودم غرق خود نما

تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت

 

صحن عتیق تو شده دارالشفای خلق

هر کس شفا گرفت ز دست شما گرفت

 

حاجت گرفته سائلت اما نمی رود

از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت

 

از درگه شما به خداوند می رسیم

بی تو نمی شود که سراغ از خدا گرفت

 

حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی

 قلبم مقابل حرم تو صفا گرفت

 

هر کس رسید کرب و بلا، سامرا، نجف

برگ براتش از علی موسی الرضا گرفت

 

هر مستمند در حرمت جزو اغنیاست

هر بی نوا کنار ضریحت نوا گرفت:

 

"عبد ذلیل را تو مران ایها الرئوف

از غم بیا مرا برهان ایها الرئوف"

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۲۲:۲۳
مجتبی قاسمی

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

ذکر شما با این زبان معنا ندارد

آلوده ای چون من در اینجا جا ندارد

 

وقتی که آمد سائلی بر درگه تو

اما... اگر... گفتن دگر معنا ندارد

 

ذره به لطفت گشت دریای خروشان

دریا سخای چشم هایت را ندارد

 

پای ضریحت تا نشستم گریه کردم

گفتم که عالم مثل تو آقا ندارد

 

در کفشداری حرم دیدم نوشته:

آید به سویم هر کسی مأوا ندارد

 

من آمدم سوی تو ای سلطان خوبان

دست تهی پر گشته... این حاشا ندارد

 

حق است این که زائران تو بگویند:

آرامش صحن تو را دنیا ندارد

 

با اذن زهرا بود وارد گشتم این جا

من کافری بودم موحد گشتم این جا

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۲
مجتبی قاسمی

سائل به سفره خانه ی ارباب تا رسید

نقاره ای زدند که یاران گدا رسید 

 

من آمدم که باز گدایی کنم تو را

اینبار هم به دادِ گدا آشنا رسید

 

یک بار آمدیم طواف حریمتان

صدها هزار مرتبه خیرش به ما رسید

 

دل برده از بهشت، زوایای مرقدت 

ازبس که در حریم تو بوی خدا رسید

 

رحمت در ازدحام حرم موج می زند

وقتی نگاه حضرت موسی الرضا رسید

 

باب الجواد باب ورود بهشت ماست

باب هدایتی است که از هل اتی رسید

 

حاج مجتبی قاسمی

مشهدالرضا

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۲۱:۴۹
مجتبی قاسمی

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت

باید ز دست بانی باده سبو گرفت

از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت

هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت

 

 

گفته است این که از همه ی دلبران سر است

نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

 

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری

کارت شده است از همه ی خلق دلبری

پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری

یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

 

ای نام دلربات دوای فقیرها

اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

 

باید که سر دهیم همه بی مقدمه

روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه

با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه

سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

 

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم

هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

 

مجنونم و جنون دل زار بی حد است

جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است

اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

 

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی

اذن زیارت حرم طوس می دهی

 

یکبار هم محل به من بی نوا بده

قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده

دردی که داده اید برایش دوا بده

جان جواد کرب و بلای مرا بده

 

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند

امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

 

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است

عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است

گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

 

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما

هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

 

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند

یابن شبیب جد مرا با عصا زدند

یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟

نامردها برای رضای خدا زدند

 

وقتی حسین در ته گودال رفته بود

زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۳
علی سپهری