سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام هادی» ثبت شده است

ای مهبط وحی، ای نسیم رحمت
ای صاحب جامعه، ولیّ نعمت

ای هادی و‌ علت موحد شدنم
مهرت شده آمیخته با جان و تنم

شد طاعت هر بنده به حبت موکول
با بندگی ات، بندگی ام شد مقبول

آموخته ای به ما علی گفتن را
در راه ولی فقط پذیرفتن را

خوب است که دلتنگ حریمت شده ام
دیوانه ی سیدالکریمت شده ام

یادم که نرفته سرپناهم دادی
یک عمر نجات از گناهم دادی

فخر است مرا همین گدایت بودن
هر لحظه گدای سامرایت بودن

ذهنم شده از غریبی ات درمانده
دل را غم تنها شدنت سوزانده

یک فاجعه بر پلک ترت آتش زد
تخریب حرم بر جگرت آتش زد

با حمله سوی قبر اباعبدالله
کردند خراب، حال و روزت را آه

از ظلم و ستم بریدی و خسته شدی
در پشت فرس دویدی و خسته شدی

بر تکه ی ناخنت قسم دق کردم
با یاد غمت شبانه هق هق کردم

از آن همه بی مهری و آزار نگو
از حمله سوی خانه ات، ای یار نگو

شد درب حرم بدون اذنت تا باز
بردند تو را شبانه در بین نماز

از ظلمت قلب های تاریک ای وای
رفتی به سوی خان صَعالیک ای وای

با صد غم انباشته در دل رفتی
رنجیده به بزم متوکل رفتی

تا جام شراب را مقابل دیدی
بر غربت عمه جانتان باریدی

گیرم که شراب بود و ماتم بوده
اصلا تو بگو که خیزران هم بوده؟!

سهل است گریز روضه را خواندن، نه
صد مرد اسیری برود، یک زن نه

زن باشی و در رخت اسیری سخت است
با معجر پاره رو بگیری سخت است

زن باشی و بی پناه و تنها بشوی
زن باشی و در زیر کتک تا بشوی

هر غم که ندیده ای تو زینب دیده
حتی گلوی بریده را بوسیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۱۳
عبدالرقیه

دلبرا آیه بخوان، راه به ما یاد بده

راه نزدیک به درگاه به ما یاد بده

عشق بازیِ سحرگاه به ما یاد بده

وَ بِکُم عَلَّمَنَا الله به ما یاد بده

 

بهترین نسخه ی هر غصه و هر دردی تو

جامعه خواندی و ما را علوی کردی تو

 

رحمتت کاش به قلبم برسد، محتاجم

گره کور دلم باز شود... محتاجم

نظری کن به منِ خسته که بد محتاجم

من به لطف و کرمت تا به ابد محتاجم

 

گوهر اشک به بازار غمت روزی کن
سحری، روضه میان حرمت روزی کن

 

راه این روضه ی غمناک، مسیری سخت است

دور از خانه غریبانه اسیری سخت است

این همه جام بلا را بپذیری سخت است

یادِ تخریب حرم روضه بگیری سخت است

 

آب بستند به صحن و حرم جدت آه

سال ها سوختی از داغ اباعبدالله

 

رتبه ی فاطمی ات قابل تشکیک نبود

این همه اذیت معصوم خدا، نیک نبود

حق تو دیدن ویرانه ی تاریک نبود

جایگاهت به خدا "خان صعالیک" نبود

 

کنج ویرانه دلت سوخت و در تب بودی

مطمئنم که به یاد دل زینب بودی

 

حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت

طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت

خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت

آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت

 

بهر آزار، تو را بین طناب آوردند
با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟!

 

خوب شد پاره، گریبان کسی این جا نیست

خوب شد دختر حیران کسی این جا نیست

خوب شد چوب به دستان کسی این جا نیست

خواهری بی سر و سامان کسی این جا نیست

 

تا ز حلقوم حسین آیه به لب هاش نشست

خیزران زود به دندان ثنایاش نشست

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۲۸
عبدالرقیه

 

 
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود
 
اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود
 
برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود
 
در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود
 
کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود
 
منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام
 
 
چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن
 
چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق، موجبات شادی دلت شدن
 
چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن
 
چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن
 
چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن
 
همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم
 
 
بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را
 
هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را
 
شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان
خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را
 
بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را
 
حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را
 
بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم
 
 
دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه
 
کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه
 
کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه
 
غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه
 
خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه
 
ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف
 
 
دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود
 
خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود
 
به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود
 
مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود
 
در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود
 
همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی
 
 
به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی
 
تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی
 
فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی
 
تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی
 
فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟
 
به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد
محمدجواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محسن صائمی

 

علت روی زمین ریختنم معلوم است

اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است

 

جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد

لخته های جگرم در دهنم معلوم است

 

چقدر درد از این شهر به خاطر دارم

از دل سوخته درد و محنم معلوم است

 

حق من رفتن در خان صعالیک نبود¹

در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است

 

وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند

رد پا روی عبا و بدنم معلوم است

 

از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته

روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است

 

هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام

شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است

 

مردک پست به من باده تعارف کرده

خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است

 

یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است

دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است

 

حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان

من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است

 

در میان کفنم تربت یک بی کفن است

غربت جد من از این کفنم معلوم است

 

یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم

تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱

 

۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸
عبدالرقیه
السَّلامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللَّهِ
وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ وَ
عِبَادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

سخت محتاجم به خلوتگاهِ طور سامرا

 

قلب تاریکم شده محتاج نور سامرا

 

 

 

می شود دل، گیرِ این منزل اگر عاشق شود

 

با دو لقمه نانِ حضرت، از تنور سامرا

 

 

 

سهم دوری را دل دیوانه بر هم می زند

 

با سلامی بر امامان صبور سامرا

 

 

 

با وجود این کریمان هرچه تحریمش کنند

 

جای حیرت نیست می چرخد امور سامرا

 

 

 

پست را آقا و کوچک را عزیزش می کنند

 

پادشاهی را ببین در چشم مور سامرا

 

 

 

شکر حق که دور تا دور حرم ساکن شدند

 

شیعیان عاشق و جِیْشِ غیور سامرا

 

 

 

تا خود بحر النجف هم می رسد این بوی خوش

 

عطر لیموی حرم از راه دور سامرا

 

 

 

لالم از توصیف این لذت، چشیدن لازم است

 

خواندن یک جامعه دورِ قبور سامرا

 

 

 

غالبا هر کس حرم رفته روایت کرده از

 

نیمه شب های غریب و سوت و کور سامرا

 

 

 

با وجود این ضریح سبز چوبی می رسد

 

بوی مادر از حریم جمع و جور سامرا

 

 

 

عاقبت این شهر را مهدی گلستان می کند

 

می رسد یک روز هم روز سرور سامرا

 

 

 
 

محمد جواد شیرازی_ ۹۴/۷

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۰
عبدالرقیه

سلام ای حضرت دلبر سلام ای سبط پیغمبر

سلام ای معدنُ الرَّحمه سلام ای شافع محشر

 

کسی که جامعه خوانده دلش در سامرا مانده

چرا قسمت نشد دیگر نماز و اشکِ بالاسر

 

دوباره غربت شیعه دوباره ناله ی زهرا

دوباره دیده گریان شد برای زاده ی حیدر

 

امام شهر سامرا دلم خون است ای آقا

چرا رنگ رُخَت زرد و چرا جسمت شده لاغر؟

 

بمیرم در غمت آقا چه کرده قاتلت باتو

که فرزندت کنار تو زند بر صورت و بر سر

 

دوباره تشنگی افتاده بر جان گل زهرا

دوباره گوشه ی حجره به خود پیچیده یک رهبر

 

الا یا ایهاالهادی فدای غربتت مولا

که می بُردند از خانه تو را با وضع شرم آور

 

نمی دانم چه در ذهنت تداعی گشت وقتی که

شراب آورد و تعارف زد به تو آن پست خیره سر

 

ولی جانها شده برلب برای عمه ات زینب

که در بزم شراب آمد خمیده قدّ و بی معجر

 

اگر چه لحظه ی آخر فقط پیشت حسن بوده

ولی در پیش چشمانت نشد فرزند تو پرپر

 

به روی دست جد تو گلوی اصغرش خون شد

سه شعبه آمد و دیگر نمانده چیزی از حنجر

 

شما را با سر عریان میان کوچه می بردند

ولی دیگر نشد رأست جدا با ضربه ی خنجر

 

امان از عصر عاشورا که شاه دین زمین افتاد

امان از ضربه ی آخر امان از شیون مادر

 

مهدی علی قاسمی - ۹۴/۲/۱

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۴
مهدی علی قاسمی

در پادگان غربتش ماندم، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد، من رنگ آبادی نمی خواهم

 

گرچه کبوتر در قفس دائم، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم از بند، آزادی نمی خواهم

 

هر عاشقی از چای این جا خورد، زیر لبش این جمله را می گفت:

ته مانده ی چای شما عشق است، حلوای بغدادی نمی خواهم

 

عشاق دورش گرچه‌ کم اما، در رتبه هریک لشکری هستند

شاگرد عشاق حرم هستم، شیرین و فرهادی نمی خواهم

 

وقتی اذان دیگران صوتش آمد میان صحن ها گفتم:

یارب همین حس شنیدن را هرچند تو دادی... نمی خواهم

 

زیباترین نام جهان هادی، ذکرم شده در هر زمان هادی

جز نام زیبای امام خود، اذکار و اورادی نمی خواهم

 

اصلا بهشت ارزانی زاهد، انعام جنت قسمت عابد

فردای محشر من سکونتگاه، جز جنت الهادی نمی خواهم

 

هستم اگر کوچک تر از این عشق، بیمارم و در به در از این عشق

من راضی ام از عاشقش بودن، باور کن امدادی نمی خواهم

 

خونم بریزد در حرم ای کاش، در صحن های محترم ای کاش

شمشیر غیر از حضرتش هرگز ،جز دوست صیادی نمی خواهم

 

محمد جواد شیرازی

 

2/1/94 سامرا

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۳
عبدالرقیه