سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زهرا» ثبت شده است

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ایام فاطمیه اول ۱۴۰۱

دلم گرفته ازین روزگار یا أبتا
نمانده در دل و جانم قرار یا أبتا

تمام خانه به حالم به گریه می افتند
شده است وضعیتم گریه دار یا أبتا

کسی نداد جواب سلام حیدر را
علی شده به غریبی دچار یا أبتا

ببین که بر سر ریحانه ات چه آوردند
نشسته بر سر و رویم غبار یا أبتا

دوباره پا شدم از جا، دوباره افتادم...
سر مزار تو با چشم تار یا أبتا

رسید آخر هجده بهارِ عمر کمم
سراسرم شده چون لاله زار یا أبتا

همان لعین که کنار تنت لَیَهجُر گفت:
چنان کشید سر من هوار یا أبتا

چقدر تشنه ی دیدار محسنم بودی
چه گویم از غم میخ و فشار یا أبتا

همین که دید مرا بین شعله ها، تر شد
دو چشم خادمه، بی اختیار یا أبتا

دلم هوای سفر کرده، عاقبت پس کِی
تمام می شود این انتظار یا أبتا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۱ ، ۰۶:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۹

بعد از سه ماه پا شده ای مادرم، چه خوب
از بسترت جدا شده ای مادرم، چه خوب

بعد از سه ماه راز و نیازم نتیجه داد
آخر، دعای بعدِ نمازم نتیجه داد

بعد از سه ماه بازویت انگار جان گرفت
شکر خدا که خانه ی ما بوی نان گرفت

بعد از سه ماه بوی غم از خانه دور شد
با نور چهره ات، همه جا غرق نور شد

بعد از سه ماه بوسه به روی حسن زدی
مانند قبل، شانه به گیسوی من زدی

حالا که بهتری تو، چرا رو گرفته ای؟!
حالا که دست بردی و جارو گرفته ای...

جارو بزن به خاطره های هجوم و در
جارو بزن تمام غم خانه را ببر

ای وای... سرفه هات دوباره شدید شد
خوردی زمین و خادمه هم ناامید شد

رنگ از رخت پرید و دلم بی اجازه ریخت
از زیر معجرت به زمین خون تازه ریخت

فهمیدم از نفس زدنت، اصل قصه چیست
تبدار خانه، وضعیتت روبراه نیست

جانم فدات، باز که رویت شده کبود!
بدتر شده است حال تو، نان پختنت چه بود؟!

دستت توان شانه به گیسو زدن نداشت
این خانه ی خراب که جارو زدن نداشت

بر کودکان غمزده ی خود پناه شو
مادر بیا به جان حسن رو به راه شو

با من بگو هر آنچه غم است از فراق نه
با من بگو وصیت خود، از عراق نه

حالا که باز ذکر تو نام حسین شد
اشکت روانه بر غم کام حسین شد

غصه نخور، دو چشم من است و اطاعتت
یادم نمی رود نفسی این وصیتت

شب تا سحر به دست حسین آب می دهم
مانند تو به تشنگی اش، تاب می دهم

اما بیا و چاره نما این ملال را
پاسخ بده به دختر خود این سوال را

آخر مگر که داغ و مصیبات من کم است؟!
در بقچه ات بگو که چرا یک کفن کم است؟!

قولی بده به من که بیایی به کربلا
یاری کنی کنار تن بی سرش مرا

مادر بیا به کرب و بلا راه چاره کن
در بین کوه نیزه، تنش را نظاره کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۱۷:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ سال ۹۹

 

فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر

هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...

سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر

هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر

نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر

در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر

بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر

ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر

زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۰
عبدالرقیه

 

یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
 
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
 
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
 
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
 
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
 
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
 
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
 
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
 
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ شبگیر می کشه!
 
اشکِ ریخته روی دامنت چیه؟!
جریانِ گل های پیرهنت چیه؟!
 
غصه های ما تمومی نداره
سرتو بستی چرا باز دوباره؟!
 
زینبت میون تب میگه بمون
اگه میشه دو سه شب دیگه بمون
 
چی دیده که فضه ناامید شده؟!
دیدی موی حسنت سفید شده؟!
 
خوب شو تا خونه رو زیر و رو کنیم
خونِ رو دیوارو شست و شو کنیم
 
 
تو فقط گریه نکن جونِ علی
بعد تو زنده نمیمونه علی
 
جواب منو با این سکوت نده
به کسی سفارش تابوت نده
 
مرگو تو سجده هات آروزو نکن
اینقد این بقچه رو زیر و رو نکن
 
بیشتر از سه تا کفن جور نمیشه
برا کربلا کفن جور نمیشه
 
قسمت اینه پسرت تشنه باشه
زیر کوه نیزه و دشنه باشه
 
قسمت اینه سرشو جدا کنن
دور قتلگه سر و صدا کنن
 
قسمت اینه زیر و رو بشه تنش
قسمت اینه تو حصیر بپیچنش
 
قسمت اینه بمونه رو خاک داغ
زینبم بمونه و غم فراق
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۱۵
عبدالرقیه

هجران ما کی می شود سر؟! از کجا معلوم

می بینمت فرزند کوثر؟! از کجا معلوم

 

پروانه را وعده مده بر روزی فردا

یک وقت دیدی مُرد آخر، از کجا معلوم

 

یک عمر آه از دل کشیدم، ممکن است آخر

روزی بگیرد آه مضطر از کجا معلوم

 

از دردهایم شاکی ام اما به خود گفتم

حتما برایم بوده بهتر از کجا معلوم

 

حق من است آتش ولی از لطف این اشک

شاید نجاتم داد مادر از کجا معلوم

 

وقتی که هر دو دست زهرا بند آن در بود

شاید زمین افتاده با سر، از کجا معلوم

 

شاید همان رد غلاف قنفذ ملعون

باشد دلیل مرگ حیدر از کجا معلوم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۱۷
عبدالرقیه

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

وزن شعر:

"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"

 

خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار

ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار

 

مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم

او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار

 

جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم

خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار

 

در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست

انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار

 

گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم

گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار

 

شب ها به در خانه ی شان رفت، با قد کمان رفت

دیدند شده دست به دیوار... انگار نه انگار

 

زهرا و دو چشمان پر از آب! ای وای بر اصحاب

دیدند همه حق شده انکار...انگار نه انگار

 

این شاخه ی فردوس ثمر داشت، مسمار خبر داشت

بی عاطفه انگار نه انگار، انگار نه انگار

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۸
عبدالرقیه

بر تاج عرش حک شده یکتاست فاطمه

آرام و بهجت دل طاهاست فاطمه

 

ام الائمه، طاهره، صدیقه، مرضیه

معصومه و زکیه و زهراست، فاطمه

 

حنانه بر حسین و حسن شد به جای خود

جان نبی است، ام ابیهاست فاطمه

 

جز چادر قدیمی و پر وصله ای که داشت

چیزی برای خویش نمی خواست فاطمه

 

زینب اگر صبورترین خلق عالم است

استاد صبر زینب کبراست فاطمه

 

بر روی خاک، محور اهل کسا شده

نورِ نخست عالم بالاست فاطمه

 

تسبیح فاطمه به محبان فریضه است

سر منشأ تمام دعاهاست فاطمه

 

فردا که کل خلق هراسان و مضطرند

تنها امید و دلخوشی ماست فاطمه

 

با او علی نیاز ندارد به جوشنی

خود جوشن یگانه ی مولاست فاطمه

 

جان را گذاشت پای غریبی مرتضی

در این مسیر یکه و تنهاست فاطمه

 

از روی خاک با کمک فضه عاقبت

با جسم لاله گون شده برخاست فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


فدک ارث شماست مادرجان

شاهدِ ما خداست مادرجان

 

خطبه ات شهر را بهم زده است

همه ی دهر را بهم زده است

 

دشمنت مانده ساکت و تسلیم

سندت را بگیر تا برویم

 

دل شده بی قرار لبخندت

خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت

 

با تو باشد اگر حسن... عشق است

در کنارت قدم زدن عشق است

 

نیست راهی دگر به کاشانه

کوچه ای مانده تا درِ خانه

 

چقدر کوچه سرد و تاریک است

چقدر راه تنگ و باریک است

 

چقدر آسمان سیاه شده

کوچه مانند قتلگاه شده

 

مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!

بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!

 

دست من را رها نما مادر

پشت من باش و کن دعا مادر

 

اذن میدان بده جهاد کنم

ارض را خالی از فساد کنم

 

به دلت اضطراب راه مده

سندت را به رو سیاه مده

 

وای دستور صبر داده پدر

چه کنم در میان این معبر

 

کاش دستم به صبر بسته نبود

کاش مادر دلت شکسته نبود

 

سوختم ذره ذره در دل خود

کاش قدم بلندتر می شد

 

چه غباری! دو چشم من تار است

رد خون چیست روی دیوار است؟!

 

چه به روز دو چشمت آورده؟!

چشم هایت چرا ورم کرده

 

بر غریبی ما اماره شده

این قباله که پاره پاره شده

 

بند آمد دگر زبان حسن

پا شو از روی خاک، جان حسن

 

حسنت هست اگر کنیزی نیست

گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست

 

چه کنم از زمین بلند شوی؟!

روی پایت دوباره بند شوی

 

بین این کوچه سخت جان دادم

چادر خاکی ات تکان دادم

 

هر قدم را به گریه بردارم

شرم از دیدن پدر دارم

 

مثل مردی که مملو از دردم

با چه رویی به خانه برگردم؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین

چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین

 

هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود

نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین

 

هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی

چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین

 

برای مردم بی معرفت، بُتِ امت

رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین

 

شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم

چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین

 

به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد

امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین

 

شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم...

به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین

 

سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم

چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین

 

سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من

ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین

 

چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم

قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین

 

نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا

ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

گم شدی بنده ی گمراه؟ بگو یا زهرا

با ولی باش، سحرگاه بگو یا زهرا

 

هر زمان از نظرِ حجت حق افتادی

زود هنگامِ بزنگاه بگو یا زهرا

 

چاه دنیا چقدر شأن تو را پایین بُرد

در دل ظلمت این چاه بگو یا زهرا

 

گر دلت خواست دعاگوی تو باشد مهدی

با دل زخمی و با آه بگو یا زهرا

 

صاحب العصر دلش سوخته از فاطمیه

بهرِ قلب ولی الله بگو یا زهرا

 

هر زمان مادری آمد برود از گذری

گر زمین خورد سرِ راه، بگو یا زهرا

 

دیده ات خورد به مسمار بگو یا حیدر

دیده ات خورد به درگاه بگو یا زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۸:۵۶
عبدالرقیه

تا دست تهی می شود از لطف خدا پُر

دیگر چه دلیلی است بر این خوی تکبر؟!

 

صبر است و رضا راه تقرب به جنابش

اسباب جدایی است فقط شکوه و غر غر

 

یک روز شده بندگی اش را بکنم؟ نه

یک عمر فقط بوده ام از اهل تظاهر

 

خوردم نمک و ظرف نمک باز شکستم

زحمت شده ام بر سرِ حق، جای تشکر

 

غافل شده ام از غم عظمای قیامت

باید بنشینم سحری را به تفکر

 

ماندم به چه رویی بزنم ناله ی العفو

ای کاش دمی توبه کنم، توبه چنان حر

 

گریان شدم و فاطمه با مرحمت افکند...

بالای سرم سایه ای از رحمت چادر

 

اموال دو عالم به فدای سر زهرا

هستیم گدازاده ی کوثر نه تکاثر

 

اندازه ی حبی که ز مادر به دلم هست

از دختر طاغوت کنم حس تنفر

 

گفتم "بِحُسَیْنٍ..." نظرش بر دلم افتاد

والله ندارد نظر فاطمه رد خور

 

در نسخه ی من قید شده " گریه بر ارباب"

این گریه مگر سنگ دلم را بکند دُر

 

آن قدر نوک نیزه به صحن بدنش خورد

آن قدر که جسمش شده مافوق تصور

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

سه ماه...

 آب شدی، آبروی این خانه

سه ماه...

 سوختی از درد مثل پروانه

 

سه ماه... 

با غم خون های تازه درگیری

سه ماه...

 دست به دیوار خانه می گیری

 

سه ماه...

پا شدی از بستر و زمین خوردی

سه ماه...

خیره شدی بر در و زمین خوردی

 

سه ماه...

لاله دمیده به روی پهلویت

سه ماه...

می شود اصلا ندیده ام رویت

 

سه ماه...

نیمه شب و اشک های پنهانی

سه ماه...

نافله ات را نشسته می خوانی

 

سه ماه...

آرزوی مرگ می کنی هر شب

سه ماه...

شانه نخورده به گیسوی زینب

 

سه ماه...

هق هق روز و شب حسن بودی

سه ماه...

بغض گلوی حسین من بودی

 

سه ماه...

در قفس گریه هام محبوسم

سه ماه...

رفتنت از خانه گشته کابوسم

 

سه ماه...

گرد و غبار دلم نخوابیده

سه ماه...

نور طلوعت به من نتابیده

 

سه ماه...

پشت در خانه سخت می سوزم

سه ماه...

فکر غم ماجرای آن روزم

 

سه ماه...

دیدن وضع تو بی قرارم کرد

سه ماه...

میخ در خانه شرمسارم کرد

 

سه ماه...

غیرت من سوخت دم به دم زهرا

سه ماه...

منتظر خنده ی توام زهرا

 

سه ماه...

روضه ی این خانه هم نشد کافی

سه ماه...

هست لباسی به گریه می بافی

 

سه ماه...

فکر حسین غریب و عطشانی

سه ماه...

می شود از داغ او پریشانی

 

سه ماه...

از سر شب تا به صبح می نالی

سه ماه...

گریه کن ماجرای گودالی

 

سه ماه...

روضه ی ما ختم شد به عاشورا

سه ماه...

گریه ی ما نذر سیدالشهدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

 

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

 

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

 

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

 

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

 

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

 

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

 

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

 

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
 
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
 
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
 
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
 
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
 
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
 
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
 
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
 
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
 
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه... که زمان غروب محسن بود
 
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
 
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
 
محمد جواد شیرازی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)

مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد

مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد

دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد

از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد

تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد

خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!

هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد

فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!

یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۸
عبدالرقیه

به نبی و خدیجه‌ی اطهر

به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ"

از نماز شب است بالاتر

نیت دست‌بوسی مادر

 

طب و مرهم نبود و هرگز نیست

برکتی هم نبود و هرگز نیست

در دو عالم نبود و هرگز نیست

از دعاهای خیر او بهتر

 

چهره اش نور کهکشان دارد

در دلش مهر بی کران دارد

با همین قامت کمان دارد

زیر پایش بهشت سرتاسر

 

دشمنان رسول می لرزند

داده حق بر رسول خود فرزند

صد هزاران پسر نمی ارزند

بر رسول خدا به این دختر

 

هست زهرا سراسر قرآن

بین احزاب و فاطر و لقمان

آل عمران و مریم و فرقان

قدر، انسان، تبارک و کوثر

 

فاطمه خود تعالی خود شد

عزت لایزالی خود شد

در همان خردسالی خود شد

مادر مهربان پیغمبر

 

مادر کربلا و عاشورا

حجت الله بر حجج، زهرا

در میان تمام اهل کسا

فاطمه می شود فقط محور

 

فاطمه کیست؟ صاحب افلاک

جلوه ی رب العالمین در خاک

طبق نص روایت لولاک

نیست از فاطمه کسی برتر

 

روز مادر دعا دو چندان کن

یاد، از رفتگان فراوان کن

یاد، از مادر شهیدان کن

یادی از مادر علی اصغر

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۲۶
عبدالرقیه

دانلوود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان

به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

 

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان

صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

 

خودت به فکر ما همیشه از قدیم  بوده ای

دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان

 

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام

به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

 

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی

اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

 

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!

به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...

 

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین

سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان

 

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی

جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۹
عبدالرقیه

کنج بستر مانده ای بال و پرت را بسته ای

لاله زار زخم های پیکرت را بسته ای

 

تا که یک چشمت کمی مبهم تماشایم کند

پلک مجروح و کبود دیگرت را بسته ای

 

جان من گریه نکن، این قدر که لاغر شدی...

... تا نیفتد بر زمین، انگشترت را بسته ای

 

آفتاب خانه ی حیدر چرا این روزها

کم فروغی و چرا دیگر سرت را بسته ای؟!

 

دلخوری از دست من یا قهر کردی با علی

این چنین که بر سر خود معجرت را بسته ای

 

بازویت را، پهلویت را، سینه ات را... ای دریغ

یاور حیدر چرا سرتاسرت را بسته ای؟!

 

لااقل زهرا بیا و پاسخ من را بده

با چه دستی گیسوان دخترت را بسته ای؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟

گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب

 

کمکم کن که به محراب نمازم بروم

تا به آرامگه راز و نیازم بروم

 

گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز

من به سجده برسم کار تمام است عزیز

 

تا به محراب بیاید دل من غوغا شد

چند باری وسط راه نشست و پا شد

 

تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد

آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد

 

در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم

تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم

 

وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد 

وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد

 

حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد

بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد

 

بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده

فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده

 

شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد

مادرم باز مرا در بغلش می گیرد

 

تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش

با چه شور و شعفی باز دویدم سویش

 

نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد

بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد

 

خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم

دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم

 

سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت

شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت

 

چقدر در وسط دود  تنش می لرزید

وقت برداشتن نان بدنش می لرزید

 

تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست

به روی دست خودش دسته ی جارو را بست

 

بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد

وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد

 

گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من

گفت: باید که بشویم حسنینم را من

 

آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست

آب می ریخت حسین و حسنش را می شست

 

لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند

آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند

 

بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت

آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت

 

بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد

با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد

 

رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت

با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت

 

ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد

داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد

 

اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا

بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۵۷
عبدالرقیه

ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود

پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود

 

دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود

رحمت موصوله ی باران به باران می رود

 

بین محرابش که مشغول عبادت می شود

نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود

 

جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست

شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود

 

خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند

این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!

 

گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس

در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود

 

حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود

 

ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا

وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود

 

نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی

ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود

 

مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند

عزت این قوم همچون برکت از نان می رود

 

آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ

حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!

 

دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه

بر مزار همزه با چشمان گریان می رود

 

بانویی که قامتش مثل رسول الله بود

در میان چادرش حالا چه پنهان می رود

 

از فضای خانه مولا مشخص می شود

دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

یاس مان را تبر آزرده خدایا چه کنم؟
بین معبر شده پژمرده خدایا چه کنم؟

دست خود را روی ریحانه ی ما کرد بلند
آن حرامی سیه چرده، خدایا چه کنم؟

تا به امروز کسی مادر ما را اصلا
آه، کوچک شده نشمرده خدایا چه کنم؟

مادرم... ام ابیها، جلوی چشمانم
وسط کوچه زمین خورده، خدایا چه کنم؟

نظرم بر رخش افتاد، دلم ریخت به هم
با رخی که شده خون مرده خدایا چه کنم؟

حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگین کسی برده، خدایا چه کنم؟

علتش اشک من است این همه تکثیر شده؟
یا نه آیینه ترک خورده، خدایا چه کنم؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۷
عبدالرقیه

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
 از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
 درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

 الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶
عبدالرقیه

گیرم غم و مصیبت مان کم نمی شود
یک ذره از محبت مان کم نمی شود

ما سائلان اهل کسای پیمبریم
بر پنج تن ارادت مان کم نمی شود

با اقتدا به سیره ی زهرای مرضیه
از لذت عبادت مان کم نمی شود

با روی سرخ، رو به اجانب نمی زنیم
حداقل شرافت مان کم نمی شود

باور کنیم روزی مان دست فاطمه است
باور کنیم برکت مان کم نمی شود

عزت برای فاطمه و اهل فاطمه است
با فاطمیه عزت مان کم نمی شود

دشمن خیال حمله به ایران نمی کند
تا از ولی اطاعت مان کم نمی شود

ما پیرو سیاست زهرای اطهریم
یعنی غم ولایت مان کم نمی شود

در فتنه سبکِ ماست همان سبک فاطمه
در فتنه از بصیرت مان کم نمی شود

کوری چشم لشگر طاغوت لحظه ای
از سوریه حمایت مان کم نمی شود

خط مدافعان حرم خط فاطمه است
از این مسیر صحبت مان کم نمی شود

چادر، سلاح فاطمی دختران ماست
با این سلاح هیبت مان کم نمی شود

خدمت به فاطمه همه ی آبروی ماست
در راه عشق خدمت مان کم نمی شود

در گِرد شمع، بال و پر ما اگرچه سوخت
یک عاشق از جماعت مان کم نمی شود

آتش گرفت صورت آتش نشان و گفت:
از فاطمه خجالت مان کم نمی شود

ای کاش می کشید پرش را کمی عقب
صد آه... حیف، حسرت مان کم نمی شود

اصلا چه شد غلاف به بازوی او گرفت؟!
سخت است روضه، حیرت مان کم نمی شود


 
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم

آسایش دوران مرا ریخته بر هم

 

هجران رخ یوسف زهراست که این طور

آبادی کنعان مرا ریخته برهم

 

بیچارگی و درد فراقی که چشیدم

یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم

 

دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم

دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم

 

خسته شدم از این همه تاریکی نفسم

آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم

 

درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف

این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم

 

مدیون گل فاطمه هستم که دعایش

پرونده عصیان مرا ریخته بر هم

 

داغ غم جانسوز علی و غم زهرا

آرامش مژگان مرا ریخته بر هم

 

فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من

اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم

 

مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل

احوال پریشان مرا ریخته برهم

 

لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد

نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۳
مهدی علی قاسمی

نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است

خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است

 

مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او

خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است

 

افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او

این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است

 

هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین

از عنایات علی و از عطای فاطمه است

 

ما اگر ماندیم در خیل محبان علی

لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است

 

نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند

این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است

 

نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش

چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است

 

همت ما در جهان جلب رضای مادر است

چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است

 

یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند

روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است

 

فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان

دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۵
عبدالرقیه

حزنی عجیب شادی ما را خراب کرد

ما را برای غصه و غم انتخاب کرد

 

ما شیعه ایم، مست دو چشمان حیدریم

حب علی است غوره ی ما را شراب کرد

 

رحمت بر آن کسی که از آغاز زندگی

ما را غلام حضرت زهرا خطاب کرد

 

در فاطمیه ها که خدا غرق ماتم است

زهرا به روی گریه کنانش حساب کرد

 

غوغا نموده ذکر شریفش میان شهر

پرچم سیاه مادرمان انقلاب کرد

 

ما با دعای  فاطمه عزت گرفته ایم

رحمت بر او که عزت ما بی حساب کرد

 

راه نجات در همه جا دست فاطمه است

 باید ز هر چه معصیتش اجتناب کرد

 

آرامش علی است به لبخند فاطمه

با خنده اش دعای علی مستجاب کرد

 

قاتل عجیب پیش دو چشمان مجتبی

بهر شکستن گل حیدر شتاب کرد

 

دستی پلیدصورت گل را نشانه رفت

ردی کبود خون به دل بوتراب کرد

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰
مجتبی قاسمی

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم

سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

 

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا

خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

 

قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا

برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم

 

زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:

سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟

 

گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز

برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم

 

سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی

پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم

 

نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم

برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم

 

به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم

از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم

 

بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم

همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم

 

نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم

تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم

 

بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه

برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم

 

دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم

بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم

 

پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب

چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم

 

کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:

لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟

با این همه گناه و خطا یاری ام کند

 

گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم

گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند

 

وقتی سرم مقابل بیگانه خم شده

دیگر چگونه قبله نما یاری ام کند؟!

 

خود را کشانده ام وسط اهل مغفرت

شاید کنار اهل دعا یاری ام کند

 

با معصیت چقدر دلش را شکسته ام

باید ازین به بعد حیا یاری ام کند

 

باید دلم شکسته شود تا که دیده ام...

... در لا به لای زمزمه ها یاری ام کند

 

مثل همیشه چشم به راهش نشسته ام

  تا که خودِ امام رضا یاری ام کند

 

دلگرم قول های رئوفانه مانده ام

او قول داده است سه جا یاری ام کند

 

در روضه های فاطمیه مادری غریب

با دست های عقده گشا یاری ام کند

 

آتش گرفت چادر زهرا و ناله زد:

سلمان کجاست تا که عبا یاری ام کند

 

حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر

 فضه به جای شیر خدا یاری ام کند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

" دل شکسته" مرا صدا کنید، کافی است

نظر بر این سرای بی بها کنید، کافی است

 

قبول... لایقِ زیارت شما نبوده ام

فقط کمی برای من دعا کنید کافی است

 

کسی که تحبس الدعا شود، غریب می شود

کمی به این غریبه اعتنا کنید کافی است

 

بس است در به در شدن، بس است خون جگر شدن

به روی من در انابه وا کنید... کافی است...

 

دوا نخواستم، همین هم از سرم زیادی است

مرا فقط همین که مبتلا کنید، کافی است

 

به دستْ پخت نان فاطمه عزیز می شود

حقیر را دخیل این سرا کنید، کافی است

 

قسم به ربنای فاطمه به این شکسته دل 

کمی حلاوت دعا عطا کنید، کافی است

 

فدای مادری که با دل شکسته ناله زد

بس است حیدر مرا رها کنید‌... کافی است...

 

صبور شهر را چرا به دست بسته می برید

ز روی دختر نبی حیا کنید... کافی است...

 

محمد جواد شیرازی

 
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۱
عبدالرقیه