سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روز جوان» ثبت شده است

بدون عشق تمام وجودم افسرده است

بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است

 

چه می شود که کریمان به داد من برسند؟

چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است

 

منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم

سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است

 

نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب

به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است

 

من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم

کریم بود و مرا تا خود خدا برده است

 

خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر

نشان عاشقی یار بر دلم خورده است

 

نشسته ام که برای رضایت حیدر

بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر

 

اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟

دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟

 

اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد

به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟

 

همیشه کار من افتاده با علی اکبر

چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم

 

بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم

کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم

 

غلام هستم و پس حق بده که در گوشم

نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم

 

کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین

به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم

 

خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی

جمال و نور هلالش محمدی است، علی

 

اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر

مسیح عالم بالا شوی علی اکبر

 

 رجز بخوان وسط کارزار تا این که

دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر

 

دعای ام بنین بوده که میان نبرد

قرین حضرت سقا شوی علی اکبر

 

رقابتی است که قبل از عمو بیایی و

رکاب زینب کبری شوی علی اکبر

 

بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی

عصای پیری بابا شوی علی اکبر

 

از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست

شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر

 

خودت کمک بده هر طور می شود به حسین

درون سطح عبا جا شوی علی اکبر

 

هنوز جای لبت بر لب پدر مانده

ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۰
عبدالرقیه