سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولادت» ثبت شده است

... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ

چنان لبخند زد در اولین دیدارِ بابایش
که شد جبریل از عرش برین محو تماشایش

کسی را که شود ممسوس حق، باید علی نامید
علی جانم فدای او و اسم با مسمایش

چه تصویری، تصور کن به روی دست، ثارالله...
علیِ اکبر خود را نشان داده به سقایش

قسم بر طور سینا و قسم بر تین و بر زیتون
مراد از أحسنِ تقویم باشد روی زیبایش

شبیه مصطفی خَلقش، شبیه مصطفی خُلقش
شبیه مصطفی حتی کلام و نطق و آوایش

همه یاد نبی افتاده، باور کن که حق دارند
امینِ وحیِ حق، هم خوانده او را گاه طاهایش

یقین دارم که جان داده اذانش بر دل عیسی
که تکبیر علی اکبر نمود او را مسیحایش

اگر انگور می خواهد علی، حق می کند نازل
جناب شاهزاده، میوه ی جنت گوارایش

بدان بانوی پر فضل و اصیلی مادر او بود
بخوان این جلوه از انوار را فرزند لیلایش

تمام عمر دست و پای بابا را علی بوسید
که روزی تا ابد سر را گذارد زیر پاهایش

چنین آرامش قلب و چنین فرزند رعنا را
چرا باید پدر روزی ببیند ارباً اربایش؟!

کفن نه که فقط سطح کسای اهل بیت وحی
شرف دارد برای پهن گشتن زیر اعضایش

فَدَینا آیه ی ذبح حسین و بچه های اوست
سرم نذر علی اکبر، به قربان فَدَینایش

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ولادت امام رضا علیه السلام ۱۴۰۲

گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است
رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است

اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن
علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است

آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری
خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است

اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل
لطفشان آماده و در اختیار مردم است

بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا
برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است

آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند
لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است

هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش
با ولایش در امان از آتش و از هیزم است

هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا
علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است

نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد
آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد

 

یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست
یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست

یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست
منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست

گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری
غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست

آن امام مهربانی که به حکم عاشقی
بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست

نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست
روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست

در گرفتاری به این آقا توسل می کنم
تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست

دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن
در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست

در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام
آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست

می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس
گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس

 

درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است
دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است

از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو
دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است

با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا
عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است

با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس...
از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است

گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند
کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است

تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش
کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است

روزی اشک محرم را بگیر از دست او
گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است

یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او
از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است

گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت
بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۱۸
عبدالرقیه

عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب
وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب

از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین
وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب

ما به شکرانه ی ناز قدمش معتکفیم
عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب

بهترین بنده رسیده است اگر که شده است
بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب

چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا...
روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب

صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر
فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب

سیزده، آیت نور است برای عشاق
بهره مند است ازین نور تمام آفاق


کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز
دلم از بندگی اش، دست کشیده؟ هرگز

باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی
به الفبای علومش نرسیده هرگز

هر که از جام علی مست شد و عاشق شد
باده ای خوش تر از آن را نچشیده هرگز

جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح
بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز

علی آن است که بهتر ز غلامان خودش
جامه ای بهر خودش هم نخریده هرگز

یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود
مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز

علی آن جلوه ی نورانی ذات صمد است
"قل هو الله احد" را سندی مستند است


ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده
به علی ختم رسل نیز توسل کرده

نه فقط تکیه ی عرش است به دستان علی
آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده

بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر...
یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده

به همه خیر رساند و به همه روزی داد
از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده

سفره دار کرمش بود حسن، با این حال
خودش از نان جوی خشک، تناول کرده

پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل
حضرت حیدر کرار تقبل کرده

آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست
برترین اصل، در آیین خداوند علیست


شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی
شد صدایش شب معراج تسلای نبی

دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا
قدمش بود فقط جای قدم های نبی

بود احمد همه جا مست تماشای علی
بود حیدر همه جا مست تماشای نبی

در شب فتنه که بودند پی قتل رسول
همه دیدند که خوابیده علی جای نبی

شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین
پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی

بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی...
بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی

علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده
نام او نام خداوند تبارک بوده


لشگر از جنگ هراسان شده، می پرهیزد
او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد

شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب
شعف و شور مرا یکسره برانگیزد

کار دشوار که می گشت، نبی بی وقفه
با توکل به خدا روی به حیدر می زد

عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش
هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد

تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن
سپر و تیغ و زره روی زمین می ریزد

به چنین جلوه ی طوفانی و غرنده ی خود
بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد

حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد
پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد


علی آن است که طبق سند روز غدیر
نزد هر مؤمن و هر مؤمنه ای هست امیر

علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس
بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر

علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر
نشود سیر، به والله نمی خوابد سیر

علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است
گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر

علی آن است که با نور ولایش یک عمر
کرده دل های محبان خودش را تطهیر

علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست
دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر

"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟!
درک او کار به جز فاطمه ی اطهر نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۲۱
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح شهید مدافع حرم عباس دانشگر

رحمت بر انوارت که نورانی ترینی
مولود پر خیر امام هشتمینی
بالاتری از فهم و ادراک زمینی
نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی

دریای احسان، نور ایمان، یا محمد
ای کوثر شاه خراسان یا محمد


برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه
داده وجودت بر دل بابا، سکینه
بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه
مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه

مانند اجدادم همیشه زیر دِینم
تا که نفس دارم گدای کاظمینم

زیباترین تصویر، از ذات خدایی
تلخیص جود اهل بیت مصطفایی
از جنس أعطینایی و ابن الرضایی
بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی

ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت
از ما پذیرا باش این عرض ارادت


ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است

بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من


شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود
باران به اذن حضرتت باریدنی بود
در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود
پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود

روح الامین بر درگهت مشغول بوده
قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده


مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر
از قاتلین مادرت دارم تنفر
یک عمر دستانم شده از برکتت پُر
یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر

ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور
چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور


شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت
از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت
با مشت کوبیدی زمین مابین آهت
گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟!

این غم فقط یک جور پایان می پذیرد
مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۷
عبدالرقیه

بده بر محبان کاظم بشارت
که خیر تمام است در این ولادت

سلام خداوند بر نجمه خاتون
بر آن بانوی طاهر و با فضیلت

رسیده امامی که با نوکری اش
شدم صاحب عزت و با اصالت

علی بن موسی الرضا المرتضی را
چنان دوست دارم، ندارد نهایت

کم از بچه آهوی وحشی صحراست
کسی که نفهمیده اوصاف حضرت

عذاب است پایان هر روسیاهی
که بر ساحتش کرده باشد اهانت

اهانت کننده بر او در سقوط است
کم از عنکبوت است و از قوم لوط است

***

گدایم گدای علی بن موسی
وجودم فدای علی بن موسی

نگین چیست در این جهان و قیامت؟
به سینه ولای علی بن موسی

هوای مرا از همان کودکی داشت
فدای وفای علی بن موسی

شده سالیانی است چون والدینم
دلم مبتلای علی بن موسی

در ایران به لطف خدا سربلندیم
به زیر لوای علی بن موسی

فقط از عنایات معصومه بوده
شدم خاک پای علی بن موسی

هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم
از اولاد باب الحوائج گرفتیم

***

صلاة دل بنده، پابوس باشد
به صحن امامی که در طوس باشد

همان کس که گرمای عشقش به سینه
همیشه عیان است و محسوس باشد

جهان از قدومش پر از نور گشته
جهان بی وجودش چو کابوس باشد

در این روزگاری که تاریک و سرد است
حریمش چنان نور فانوس باشد

هر آنجا که باشد به یاد امام است
دلی که به میخانه مأنوس باشد

به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ
خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد

به قول و قرارش عمل می کند او
مرا وقت مرگم بغل می کند او

***

الهی که حبش به قلبم بماند
به من طعم دیدار خود را چشاند

دلم چون کبوتر به صحنش نشسته
الهی دلم را ز صحنش نراند

نشد قسمتم کربلا چند سال است
ولی او بخواهد اگر، می تواند

نمی دانم اصلا که امسال آقا
به ماه محرم مرا می رساند؟

الهی بخواند خودش روضه ها را
مرا مثل ابن شبیبش بداند

الهی به آهی به غم های شاهی
دلم را دوباره به مقتل کشاند

بخواند از ارباب و آتش بگیرم
برای لب خشک جدش بمیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۹
عبدالرقیه

بسم عشقی که نشسته در دلم
عُلقه اش آمیخته شد با گلم
هست کل آبرو و حاصلم
فخر دارم تا قیامت سائلم

خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین
خوشه چین بر خوان زین العابدین

بهره می گیرد زمین از خنده اش
شمس، سائل بر رخ تابنده اش
بنده ی حق است و عالم بنده اش
هست زین العابدین زیبنده اش

شکر، نامم عبد خانه زاد شد
نام او هم حضرت سجاد شد

آشنا کرده دلم را با حسین
یاد داده تا بگویم یا حسین
گفته در هر غم بگو تنها حسین
پشت بر هر کس نما الا حسین

هر که هستی هر چه هستی بنده باش
با حسین بن علی پاینده باش

او به ما لحن دعا آموخته
در صحیفه رازها آموخته
هم ابوحمزه به ما آموخته
هم بساط روضه را آموخته

با علی بن حسین بن علی
شد به دل ها نور ایزد منجلی

ما همه انسان سجادیم و بس
تشنه ی عرفان سجادیم و بس
در پی رضوان سجادیم و بس
دست بر دامان سجادیم و بس

کاش ما را در کلاسش جا دهد
مشق حب حیدر و زهرا دهد

حال خوبم بد شد از یک داغ و غم
قامتم را یک مصیبت کرده خم
با که گویم ای خدا از این ستم
مانده آقای دو عالم بی حرم

بر خلاف هر کسی مولای من...
سنگ قبری هم ندارد، وای من

در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت
صحن های بی حدی خواهیم ساخت
روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت
بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت

قبر او هم چون خراسان می شود
شهربانو شاد و خندان می شود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۰ ، ۲۳:۱۶
عبدالرقیه

آمدی و زمین شکوفا شد
سر توحید تازه معنا شد
باب رحمت به روی ما وا شد
از همان ابتدا معما شد

کیستی تو خدا؟ و یا که بشر
محو زیبایی تو گشته قمر
.
ولی الله قبله گاه زمین
حجت حق برای اهل یقین
شاه بودی و هم دم مسکین
حک شده روی قلب شیعه چنین

"حق علی و علی مع الحق است
الحق این حرف چون عسل حق است"
.
نوکرت پادشاه هر دو جهان
نجفت تکیه گاه هر دوجهان
چهره ات گشته ماه هر دوجهان
به تو نازد الهِ هر دوجهان

خوش به حالم که سائلت هستم
دل به اولاد اطهرت بستم
.
از برای نبی تو جان بودی
در کرامت چه بی کران بودی
چقدر فکر سائلان بودی
صوت رب موقع بیان بودی

کرده حتی نبی از این حیرت
با صدایت خدا کند صحبت
.
غیرتت در جهان زبانزد شد
شوکتت در جهان زبانزد شد
عصمتت در جهان زبانزد شد
هیبتت در جهان زبانزد شد

مثل تو پای دین کسی جنگید؟
جز تو جای نبی چه کس خوابید؟
.
اهل بیت تو مظهر عصمت
گشته زیبایی اذان اسمت
نیست جز بخشش و کرم رسمت
کاش می شد ولی نشد قسمت

که کنم یاعلی تماشایت
بکشم پوزه بر کف پایت
.
شد هوایی دلم به سوی نجف
پُر شده دل از آرزوی نجف
تشنه ام تشنه ی سبوی نجف
پدرم بوده عبد کوی نجف

یاعلی را پدر به من آموخت
مثل شمعی به پای عشقت سوخت
.
نذر ایوان طلای تو جانم
پای عشقت همیشه می مانم
از حسینت همیشه می خوانم
بازهم تر شده است چشمانم

تشنه لب جان سپرد اربابم
یاد جسمش همیشه بی تابم

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۰ ، ۰۵:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت امام رضا علیه سلام ۱۴۰۰

روزی فراوان گدایان قدیمت
یک عمر رسید از کرم دست کریمت

داده است بها نوکری ات شیخ بها را
داده عظمت بر علما شأن عظیمت

هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد
هر کس که نفس زد سحری بین حریمت

تنها نه که بی تاب نموده دل ما را
هستند ملائک همگی مست شمیمت

حیف است نگاهت که شود خرج شفایم
وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت

دلمرده ام آقای خراسان مددی کن
جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت

شاد است دل مادر تو حضرت نجمه
این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت

لبخند، به روی پدر خود زدی آقا
ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا


آرامش هر روز و شب حضرت کاظم
دور از تو جهان است سراسر متلاطم

ای عالِم با منزلت آل محمد
اسرار خدا در دل و جانت متراکم

شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت
تصریح مقامت به خلائق شده لازم

جبریلِ امین که شرف کل ملک شد
در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم

ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم
هستند از انعامِ نعیمت، متنعم

خورشید، خودش سائل نورانیت توست
بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم

حج فقرایی و مقرب شود آخر
در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم

پاییز مرا عاقبت کار، بهار است
هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است


کوری به تماشا شده، بینا شدنش را
نقاره گواه است مداوا شدنش را

با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم
در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را

عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته
از پنجره فولاد مسیحا شدنش را

یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت
یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را

بستم به ضریحت دل آواره ی خود را
ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را

سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت
تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را

آورده جواز سفر کرب و بلایش
عاشق که تمنا کند امضا شدنش را

گریانم و دلواپس بین الحرمینم
چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم
‌‌

آهو شده ام تا که شوی کهف امانم
از دام بلایای گناهم، برهانم

آشوب جهان می شوم از دوری دلبر
آرام شود با تو دلم، راحت جانم

دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا
دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم

من را بخر و فرش ورودی حرم کن
با جاروی خدام حریمت بتکانم

طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری
بگذار نمک گیر همین خانه بمانم

دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم
دلتنگ حسینم، به محرم برسانم

داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند
بدجور بهم ریخته و دل نگرانم

یا معتمدی بر دل سائل نظری کن
تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۶
عبدالرقیه

نیمه ی ماه را قمر حسن است
طاعت ما سلام بر حسن است

هر چه از پنج اصل دین خواندیم
با فروعش، نهفته در حسن است

حمد و توحید و قدر و اعطیناست
کل قرآن به مختصر، حسن است

در سحر برکتی است لایُوصَف
علت برکت سحر حسن است

روح لبخند مرتضی و بتول
بهجت مادر و پدر حسن است

سائلی که جذام هم دارد
همدم سفره اش نگر، حسن است

هم غذا با سگی گرسنه شدن
مردِ اینگونه با هنر حسن است

فحش می خورد و مرحمت می کرد
این چه خُلقی است این قدر حسن است

دید تاریخ در میان جمل
فاتح خیبری دگر حسن است

رعد تکبیرهاش، زلزال است
خار چشم فَمَن کَفَر، حسن است

قاسمی که غیور کرب و بلاست
وارث تیغ شیر نر، حسن است

تیغ صلحش به عالمی فهماند
صاحب شوکت و ظفر حسن است

عزت مؤمنین ولایت اوست
صدفِ شأن را گهر حسن است

آن کسی که میان آل کسا
از همه شد شکسته تر حسن است

آن کسی که به چشم خود دیده
مادر افتاده در گذر حسن است

کوچه... دیوار... طشت... زهر جفا...
معنی لفظ خون جگر حسن است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۲۹
عبدالرقیه

نذر یار است، میان تن اگر جان داریم
هرچه داریم ازین نیمه ی شعبان داریم

اشتیاق دل دیوانه ی ما دیدنی است
خنده بر چهره ولی دیده ی گریان داریم

از عطا و کرم حضرت نرجس خاتون
عشق دلدار، در این سینه فراوان داریم

هر که هر چیز دلش خواست بگوید اما
ما به برگشت گل فاطمه ایمان داریم

عهد بستیم که جان بر کف مهدی باشیم
با نبی و علی و فاطمه پیمان داریم

خودمانیم چه عیدی؟! چه سرور و جشنی؟!
تا که دلبر نرسد، حال پریشان داریم

سر و سامان همه از اوست، اگر سر نرسد...
تا ابد زندگیِ بی سر و سامان داریم

تا که فریاد زند بانگ أناالمهدی را
تا همان دم به خدا غصه ی هجران داریم

کاش با آمدنش، روشنی دیده شود
تا به کی گریه ی خود، از همه پنهان داریم؟

کاش یک بار به ویرانه ی ما سر بزند
کاش این جمعه ببینیم که مهمان داریم

مطمئنیم شب نیمه ی شعبان، حرمِ...
کربلا رفته و ما پاره گریبان داریم

ای ملائک برسانید بر آن شاه کرم
روسیاهیم و همه حاجتِ غفران داریم

برسانید که در صحن قدیم الاحسان
التماسِ کرم از معدن احسان داریم

سالیانی است که ما منتظران، دیده ی تر...
یاد خشکیِ لب سیدالعطشان داریم

آتشی را که میان دل خود داشته ایم
از غم غارت ارباب، کماکان داریم

نعل، خوش یُمن نبوده است، بدانید که ما
دل پُر از سُم و از نعل ستوران داریم

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۳
عبدالرقیه

نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر
در آسمان معرفت، اختر علی اکبر
از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر
نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش
آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش
دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش
بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این
مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این
عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این
در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

یاد زیارت عقل را برده است از هوشم
دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم
مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام
همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در معرکه باشد سراسر معنی غیرت
وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت
در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت
عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن
افتاد رخنه در میان لشگر دشمن
بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن
وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

در کربلا جسم علی را لاله گون کردند
از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند
چشم حسین بن علی را غرق خون کردند
شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر
تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر

کارگاه شعر منتظران

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، پنجم شعبان ۱۴۰۰

نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم

از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد

آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را

ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود

گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده

با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد

تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه

دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد

از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش، دین سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته

لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو

کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه، هر جامانده را خوش عاقبت کرد

خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند

با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت

با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۱
عبدالرقیه

ماه رجب در پای سفره ازدحام است
چون سفره دارش اسوه ی اهل کرام است

تبریک ما را بر ابوطالب رسانید
آن عاشقی که احترامش مستدام است

بنت اسد فهماند بر اهل دو عالم
مولودِ کعبه، برکتِ بیت الحرام است

در هر فراز و هر فرود و هر بلایی
با مرتضی، احمد ازین پس هم کلام است

در عرش، مسجودِ ملائک شد همان که
روی زمین بر زخمِ ایتام، التیام است

آمد علی و قبله ی اهل یقین شد
بابای ما، حیدر امیرالمؤمنین شد

***

ماییم و بحر رحمتِ مواج حیدر
اهل کرم هستند هاج و واج حیدر

پیغمبران در سیر قربِ خود به الله
بودند در هر مرحله محتاج حیدر

دائم به طوف کعبه ی عشق و ولایش
مَستند با ذکر علی، حجاج حیدر

نعلینِ پُر وصله به پایش در کنارِ...
تکه حصیری بود تخت و تاج حیدر

معراج احمد گرچه در هفت آسمان بود
بوده کنار فاطمه، معراج حیدر

حبش برای هر عمل، شرط قبول است
بالاترین وصف علی، زوج البتول است

***

سوگند بر بیت الحرام و بر شکافش
کفر است هر راهی که باشد بر خلافش

سینه برایش چاک داده حق تعالی
تا که بگوید هست کعبه در طوافش

این حرف آغازینِ شأنِ قنبر اوست
آن قله که عمری است نامیدند " قافش"

زهدِ علی را هیچ مخلوقی نفهمید
حتی عبای وصله دار و پشم بافش

شیران خون ریز عرب در بین میدان
انکار می کردند خود را در مصافش

رو کرد در هر معرکه، دستِ دغل را
انداخت از رونق علی، لات و هبل را

***

هر عاشقی، یک بار مهمان نجف شد
در کل عمرش مست سلطان نجف شد

آدم کنار نوح، در بین ملائک
عمری است با عزت نگهبان نجف شد

حِصن حصین نوکران آل عصمت
در سایه سار صحن ایوان نجف شد

باده برای شیعیان شد حوض کوثر
ساقی علی و صحن میخانه نجف شد

از مادریِ فاطمه، از رحمت او
یک عمر رزق نان ما، نان نجف شد

در نیمه ی ماه رجب مست لقاییم
یا ذالکرم، دلتنگ صحن کربلاییم

***

بنت اسد آمد، به دستش قرص ماهش
شوق ابوطالب عیان شد با نگاهش

طفل میان گاهواره آیه می خواند
" قَد أفلَحَ..." می خواند با صوت إلهش

پیغمبر آمد سوی حیدر، کل عالم...
تعظیم کردند آن زمان بر پیشگاهش

بوسه به لب های علی می زد پیمبر
قاری قرآن هست و آخر جایگاهش

اما حسین آن لحظه که قرآن به لب داشت
چوب و سنان می خورد بین قتلگاهش

تا تکه دندانش شکست و بر زمین خورد
بالای مقتل خواهرش با سر زمین خورد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۴۹
عبدالرقیه

بعد سرما بهار می آید

لطف پروردگار می آید

بی قراری؟ قرار می آید

به سر این انتظار می آید

 

جام اعلاتری دهید امشب

باده ی کوثری دهید امشب

مژده بر عسکری دهید امشب

دلبرِ گل عذار می آید

 

عید موعودِ نیمه ی شعبان

روز مسعودِ نیمه ی شعبان

برکت و جودِ نیمه ی شعبان

ناجی روزگار می آید

 

پسر نرجس، آفتاب زمین

بهجت و شور هر دل غمگین

آرزوی تمام صدیقین

نور لیل و نهار می آید

 

مهر جانانِ خود نگه دارید

در دل، ایمان خود نگه دارید

عهد و پیمان خود نگه دارید

مرد باشیم، یار می آید

 

لحظه لحظه گناه من را دید

واسطه شد، خدا مرا بخشید

باز چشم از معاصی ام پوشید

با بدی ام کنار می آید

 

دیده ام اشک بار می بیند

همه را جز نگار می بیند

مثل یعقوب، تار می بیند

مرهمِ چشم تار می آید

 

از کرامات حضرتش خجلم

مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم

نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم...

...با نگاهش به بار می آید

 

شده قلبم به ذکر او مأنوس

مُحرمش نیستم هزار افسوس

خسته ام از فراق، نه مأیوس

مژده بر دل، نگار می آید

 

چهره اش انعکاسی از مادر

روی دوشش عبای پیغمبر

بر سر خود عمامه ی حیدر

یار با اقتدار می آید

 

هیبتش مثل هیبت زهرا

وارث نور عصمت زهرا

باز با یادِ غربت زهرا...

... بر دل او فشار می آید

 

می شود دولتش به نام حسین

سر دهد در جهان، پیام حسین

می رسد روز انتقام حسین

صاحب ذوالفقار می آید 

 

روضه با آه و ناله می خواند

روضه از باغ لاله می خواند

گر که از آن سه ساله می خواند

چشم ما هم به کار می آید

 

یاد عمه رقیه و حالش

یاد آتش گرفتنِ بالش

یاد حال کنار گودالش

اشک، بی اختیار می آید

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۵۲
عبدالرقیه

به اذن فاطمه رام ابوتراب شدم

به حکم عشق غلام ابوتراب شدم

دوباره تشنه ی جام ابوتراب شدم

منی که مست به نام ابوتراب شدم

 

دلم خوش است به این که دو چشم تر دارم

عجیب حال و هوای نجف به سر دارم

 

چگونه پست از آن کوه آبرو گوید؟!

چگونه تشنه از آن صاحب سبو گوید؟!

کجاست طبع بلندی که مدح او گوید؟!

همیشه شاعر او جای شعر "هو" گوید

 

علی است عالی اعلی، علی است حق و یقین

علی است باطن قرآن، علی است باطن دین

 

خریده روز ازل، حق به شوق نازش را

به دست، بافته مرضیه جانمازش را

نبی شنیده رجزهای چاره سازش را

کمیل بود و علی بود و هر فرازش را

 

شبیه شمع در این ظلمت جهان افروخت

مرام بنده شدن را به شیعیان آموخت

 

علی است آن که حقیقت برای ایمان شد

برای یافتن راه راست، میزان شد

به عرش، صوتِ خداوندی اش نمایان شد

نشست روی زمین، مرکب یتیمان شد

 

اسیر کرده دلم را طلوعِ احسانش

خوشا به حال گدای رکوعِ احسانش

 

یگانه حامی احمد علی است بی تردید

برای حفظ نبی با وقار می جنگید

به دور مرکب او مثل شیر می چرخید

میان بستر خیرالبشر، علی خوابید

 

وفای آن که پُر از زخمِ تیر شد پیداست

تمام حرف از آن غزوه ی اُحد پیداست

 

علی است آن که ندیده کسی فرارش را

چشیده است درِ قلعه اقتدارش را

خدا ستوده خودش تیغ ذوالفقارش را

نخواست ذره ای از مال روزگارش را

 

میان چاه غریبانه سر فرو کرده

عبای کهنه و نعلین خود رفو کرده

 

نوای حضرت حق در دم و خروش علی است

همیشه کعبه ی رحمن سیاهپوش علی است

صدای فاطمه اش تا ابد به گوش علی است

شبانه کیسه ی خرما به روی دوش علی است

 

برای او به خدا این جهان پشیزی نیست

کنار شأن علی، ردّ شمس چیزی نیست

 

همان که در همه ی جنگ هاش غالب شد

همان که مِهر و ولایش به خلق واجب شد

همان که در همه جا مظهر العجائب شد

کنار فاطمه خانه نشین یثرب شد

 

به قتل فاطمه حق نبی ادا کردند

چقدر خون به دل پاک مرتضی کردند

 

به جز علی به کسی دل نبسته ام اصلا

به نور او دل ظلمانی ام شده روشن

خدا... محبت او را دمی نگیر از من

کنار من برسانش به لحظه ی مردن

 

کنار خوان کریمان پُر التماسم کن

به لعن دشمن زهرا، علی شناسم کن

محمد جواد شیرازی

۱۰ فروردین ۹۷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۴۷
عبدالرقیه

 

 
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود
 
اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود
 
برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود
 
در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود
 
کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود
 
منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام
 
 
چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن
 
چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق، موجبات شادی دلت شدن
 
چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن
 
چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن
 
چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن
 
همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم
 
 
بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را
 
هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را
 
شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان
خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را
 
بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را
 
حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را
 
بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم
 
 
دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه
 
کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه
 
کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه
 
غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه
 
خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه
 
ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف
 
 
دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود
 
خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود
 
به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود
 
مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود
 
در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود
 
همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی
 
 
به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی
 
تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی
 
فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی
 
تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی
 
فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟
 
به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد
محمدجواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۱۵
عبدالرقیه

بر ماه شب نیمه ی این میکده سوگند

مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند

 

خورده دلم از صبح همان روز نخستین

با مهر تو ای دست گل فاطمه پیوند

 

در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت

گشتیم و ندیدیم کسی را به تو مانند

 

هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند

از کوفه بگو تا به بخارا و سمرقند

 

حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت

یک عمر، بساطش به در خانه ات افکند

 

در بند توام، عبد توام، نام تو بردم

کوه گنهم را به تو بخشید خداوند

 

حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را

با خط خوشش سر در تالار دلم کند

 

تو زندگی ات خرج فقیران شده عمری

هر سائل محزون به کنارت شده خرسند

 

آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی

چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند

 

در آرزوی وصف تو مردند هزاران

تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند

 

هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت

جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند

 

جنگیدن قاسم همه اش از جمل توست

مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند

 

"یا فاطمه" را یاد غمت، خیل شهیدان

با غصه نوشتند به هر پرچم و سربند

 

آن روز دوشنبه، وسط کوچه و مادر

گریان شده ایم از غم این واقعه هر چند...

 

هرگز کسی از راز تو آگاه نگشته

آن را که تو دیدی همه در پرده شنیدند

 محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۴
عبدالرقیه

‏یا صاحب الزمان

دلم را به لطف نگاهت رفو کن

دعایی بر احوال بی آبرو کن

 

کریما به یمن جوادالأئمه

در این ماه غفران مرا زیر و رو کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۳
عبدالرقیه

به نبی و خدیجه‌ی اطهر

به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ"

از نماز شب است بالاتر

نیت دست‌بوسی مادر

 

طب و مرهم نبود و هرگز نیست

برکتی هم نبود و هرگز نیست

در دو عالم نبود و هرگز نیست

از دعاهای خیر او بهتر

 

چهره اش نور کهکشان دارد

در دلش مهر بی کران دارد

با همین قامت کمان دارد

زیر پایش بهشت سرتاسر

 

دشمنان رسول می لرزند

داده حق بر رسول خود فرزند

صد هزاران پسر نمی ارزند

بر رسول خدا به این دختر

 

هست زهرا سراسر قرآن

بین احزاب و فاطر و لقمان

آل عمران و مریم و فرقان

قدر، انسان، تبارک و کوثر

 

فاطمه خود تعالی خود شد

عزت لایزالی خود شد

در همان خردسالی خود شد

مادر مهربان پیغمبر

 

مادر کربلا و عاشورا

حجت الله بر حجج، زهرا

در میان تمام اهل کسا

فاطمه می شود فقط محور

 

فاطمه کیست؟ صاحب افلاک

جلوه ی رب العالمین در خاک

طبق نص روایت لولاک

نیست از فاطمه کسی برتر

 

روز مادر دعا دو چندان کن

یاد، از رفتگان فراوان کن

یاد، از مادر شهیدان کن

یادی از مادر علی اصغر

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

 

دوباره پر می گیرم تو آسمون امشب

شده دل عاشقم غرق جنون امشب

 

قسم به خاک پای احمد

کلب این خونه ام تا ابد

وقتی که علی میگه أنا...

... عبد من عبید محمد

 

(میخونم با شور ونوا، شادی قلب مصطفی

صلو علی محمدٍ و آله خیرِ الوری)

 

بگو سرتو بذار به زیر پام اگه نذاشتم

بگو دلتو بده به دست من اگه ندادم

بگو خونتو بریز پای علی اگه نریختم

بگو براش بمیر اگه نمردم

***

 

زد از دلم جوونه محبت صادق

روز قیامت منو و شفاعت صادق

 

گرچه بنده ی خوار و پستم

دل بر آل محمد بستم

عمریه که غلام کوی

جعفر بن محمد هستم

 

دلم تا مدینه پر زد،  یا جعفر بن محمد

(میخونم با شور ونوا، شادی قلب مصطفی

صلو علی محمدٍ و آله خیرِ الوری )

 

بگو چشتو رو غیر من ببند اگه نبستم

بگو همین الان اشهدتو بخون اگه نخوندم

بگو ریشه ی طاغوتُ بکن اگه نکندم

بگو برام بمیر اگه نمردم

***

 

اگه می خوای بمونی عزیز پیغمبر

دلتو بزن به دریا فقط بگو حیدر

 

هر دلبر از علی می خونه

پیغمبر از علی می خونه

هر کسی که نجف رو دیده

تا محشر از علی می خونه

 

می خونم با شور و شعف، اللهم ارزقنا نجف

(میخونم با شور ونوا، شادی قلب مصطفی

صلو علی محمدٍ و آله خیرِ الوری)

 

بگو بمون گدای  میخونه اگه نموندم

بگو فقط بگو یا مرتضی اگه نگفتم

بگو تو راه ولایت جون بده اگه ندادم

بگو بگو علی اگه نگفتم

 

مهدی علی قاسمی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی

 

ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم

اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم

پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم

با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم

 

خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین

ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین

از همه سیریم الا رحمة للعالمین

ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم

 

ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم

با دعاهای محمد  پر صلابت مانده ایم

با عنایت زیر باران محبت مانده ایم

تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم

 

گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت

مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت

بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت

قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم

 

جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه

در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه

ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه...

 غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم

 

شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است:

از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است

برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است

غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم ¹

 

باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است

بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است

هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟!

حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم

 

ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم

آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم

با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم

پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم

 

پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم

نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم

عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم

ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم

 

شمس تابان امامت منجلی باشد بس است

یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است

نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است

با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم

 

هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم

در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم

راوی دین با روایات امام صادقیم

غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم

 

می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم

در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم

طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم

بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم

 

آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم

حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم

سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم

بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم

 

عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم

دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم

مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم

منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم

 

محمد جواد شیرازی

_________________________

۱. شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نقل می کند:

هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «و قفوهم انهم مسئولون»

 

tlgrm.me/abdorroghaye

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۲:۵۸
عبدالرقیه

بر لب هر عاشقی گل کرده امشب یا حسن

می شوم عبد خدا ماه مبارک با حسن

 

ما اگر عبد حسینیم و گدای زینبیم

بر خود زینب قسم کرده جدا ما را حسن

 

رزق آب و نان من دائم ازین خانه رسید

نیستم مدیون دربار کسی الا حسن

 

سود با ما می شود گر کلب او گردیم ، چون...

...لقمه بر سگ می دهد ،  دردانه ی زهرا ، حسن

 

تا که جان دارم میان تن دم از او می زنم

شافع عقبی حسن ...مولا حسن... آقا حسن

 

ذکر یاسبّوح و قدوسم شده یا مجتبی

می روم سجده به عشق اینکه گویم یا حسن

 

کوری چشم زنی که قاتل پیغمبر است

می نویسم روی قلبم "سیدی مولا حسن"

 

ای که در شهر مدینه شهره گشتی بر کرم

یک نظر بر این گدا کن ماه دل آرا حسن

 

نیمه ی ماه است و دستم خالی و رویم سیاه

حقّ زهرا مادرت اُنظُر الیّ یاحسن

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۲
عبدالرقیه

فاطمه جان اگر به تاب و تبم

یا اگر مست و غرق در طربم

 

شادی ات شاد و سرخوشم کرده

نه که دیوانه، نه که بی ادبم

 

مطربانه قبول کن از من

"حق مبارک کند" به روی لبم

 

تا سحر یا حسن حسن گفتم

جای ذکر و نمازِ نیمه شبم

 

دور گهواره جای سائل نیست؟

تشنه ی یک طواف مستحبم

 

جلو انداخت کار من را عشق

گرچه در راه بندگی عقبم

 

همه اش از بزرگی خودت است

من اگر کلب سَیدُالعربم

 

سروری کردن است در نَسبت

نوکری کردن است در نسبم

 

سر من هدیه ای است ناقابل

از مریدان مکتب وهبم

 

من نگفتم به من عطا بکنی!

تو همیشه... همیشه در عجبم!

 

محمد جواد شیرازی

 

پ ن: سَیدُالعرب از القاب مولا امیرالمومنین علی علیه السلام است.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۱:۵۱
عبدالرقیه

بدون عشق تمام وجودم افسرده است

بدون عشق دلم مثل پیکری مرده است

 

چه می شود که کریمان به داد من برسند؟

چرا که باغ دلم از گناه پژمرده است

 

منم جوانم و بد جور بر زمین خوردم

سرم به سنگ، سرِ خوابِ غفلتم خورده است

 

نمی شود بشود عبد خانه ی ارباب

به شاهزاده دلش را کسی که نسپرده است

 

من آمدم که غلامش شوم ولی دیدم

کریم بود و مرا تا خود خدا برده است

 

خوشم نشسته به عرش دلم علی اکبر

نشان عاشقی یار بر دلم خورده است

 

نشسته ام که برای رضایت حیدر

بخوانم از نوه ی فاطمه، علی اکبر

 

اجازه هست که میخانه را بهم بزنم؟

دم از رسیدن مولود محترم بزنم؟

 

اجازه هست بیافتم به آستانه و بعد

به زیر قبه و پایین پا قدم بزنم؟

 

همیشه کار من افتاده با علی اکبر

چگونه حرف از این شاهزاده کم بزنم

 

بدون دوست، مُخیر به آب لب نزنم

کنار دوست ولی باده پشت هم بزنم

 

غلام هستم و پس حق بده که در گوشم

نشان حلقه ی ارباب ذوالکرم بزنم

 

کسی که بوسه زده روز و شب به دست حسین

به زیر پاش فقط بوسه می برم بزنم

 

خصال و وصفِ کمالش محمدی است، علی

جمال و نور هلالش محمدی است، علی

 

اذان بگو که مسیحا شوی علی اکبر

مسیح عالم بالا شوی علی اکبر

 

 رجز بخوان وسط کارزار تا این که

دلیل بهجت لیلا شوی علی اکبر

 

دعای ام بنین بوده که میان نبرد

قرین حضرت سقا شوی علی اکبر

 

رقابتی است که قبل از عمو بیایی و

رکاب زینب کبری شوی علی اکبر

 

بمان کنار پدر تا که نیرویش باشی

عصای پیری بابا شوی علی اکبر

 

از این نسیمِ گل یاس پهلویت پیداست

شبیه حضرت زهرا شوی علی اکبر

 

خودت کمک بده هر طور می شود به حسین

درون سطح عبا جا شوی علی اکبر

 

هنوز جای لبت بر لب پدر مانده

ببین کنار تنت "...بَعْدَکَ الْعَفٰا" خوانده

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی

 

آغاز می کنم سخنم را به نام ماه

دم می زنم دوباره ز لطف مدام ماه

 

سر می زنم به دور سرایش تمام سال

شعبان که می شود به خدا در تمام ماه...

 

...خیره به دست رازق باب الحوائجم

چون دست گیری است فقط در مرام ماه

 

فردا که می رسد همگی غبطه می خورند

هم اولیاء و هم شهدا بر مقام ماه

 

در سجده خواستم که در این شام با شکوه

کلب سرای دوست شوم یا غلام ماه

 

دار و ندار خود همه را بذل می کنم

هر بنده را مرید ابالفضل می کنم

 

تا که صدای شیر دلاور شنیده شد

لبخند بر لب اسدالله دیده شد

 

تبریک را به حضرت ام البنین بگو

کوه ادب ز کوه ادب آفریده شد

 

با صد امید ارمنی آمد به مجلسش

عباس مشتری است، یقین کن خریده شد

 

این چشم کال ما به نوایی نمی رسید

با آب مشک حضرت ساقی رسیده شد

 

کف می زنیم و باز کمی گریه می کنیم

دیوانگی ما به کجاها کشیده شد

 

دینم کنار ماه فقط کامل است و بس

صحن دلم به نام ابوفاضل است و بس

 

عمری دخیل و سائل کاشانه ات شدیم

مست از سبوی کوثر میخانه ات شدیم

 

از بس به ما بزرگی و شوکت رسانده ای

معتاد بر مواهب پیمانه ات شدیم

 

ما پست ها کجا... تو کجا... پس خودت بگو

اصلا چه شد که ما همه دیوانه ات شدیم؟!

 

حاشا به تو اگر که مریض از درت رویم

امشب که جمع، بین شفاخانه ات شدیم

 

آتش بزن تو این همه پَر را کنار خود

حالا که شمعی و همه پروانه ات شدیم

 

بالای کعبه خطبه بخوان بنده ات شویم

ما آمدیم تا که پناهنده ات شویم

 

در کاروان عشق سپاه عقیله ای

این روزها محافظ راه عقیله ای

 

در لفظ عام اگر چه که ماه قبیله ای

اما علی الخصوص تو ماه عقیله ای

 

در این مسیر قوت قلب رقیه ای

در این مسیر ضربِ سلاح عقیله ای

 

فکر کسی به هتک حریمش نمی رسد

تا علت شکوه نگاه عقیله ای

 

گیرم که روی نیزه رَوی باز حیدری

در مجلس یزید، پناه عقیله ای

 

ای تو رکاب زینت بیت ابوتراب

آبی بریز، تشنه شده کودک رباب

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

السلام علیک یا اباعبدالله

 

حال ما را گاه گاهی باده می ریزد به هم

گاه گاهی تربت سجاده می ریزد به هم

 

هر کجایی می رسم می گویم از آقایی اش

عالمی را عبد نوکر زاده می ریزد به هم

 

در گذرگاهش کمی پیراهنش خاکی شده

عابران را عطر سیب جاده می ریزد به هم

 

گاه از بس که سرم را سوی پایش می کشم

حلقه های دور این قلاده می ریزد به هم

 

در رحِم از بس انا العطشان انا المظلوم گفت

مادرش را روضه های ساده می ریزد به هم

 

از غم زهرا دل احمد، دل حیدر گرفت

از غمش هر عاشق دل داده می ریزد به هم

 

نیمه شعبان... کربلا... من را نینداز از قلم

مجلسی را از قلم افتاده می ریزد به هم

 

راهی ام کن از نجف با عطر سیب کربلا

سوی وادی جنون، صحن غریب کربلا

 

 

پشت درب خانه ات سر می زنم تا وقت هست

سر به میخانه مکرر می زنم تا وقت هست

 

با پر و بال شکسته روی خاک افتاده ام

دور این گهواره پر پر می زنم تا وقت هست

 

من حسینی هستم و بر سینه ام در هر کجا

مهر و سنگ عشق دلبر می زنم تا وقت هست

 

نان نمی خواهم خودت از پشت در بیرون بیا

بی حیایم پشت هم در می زنم تا وقت هست

 

این بزرگی های تو من را موحد کرده است

حرف از "اللهُ اکبر" می زنم تا وقت هست

 

تا سحر بر عاشقانت جام کوثر می دهند

پس شراب از جام کوثر می زنم تا وقت هست

 

تا که بر حال من هجران زده رحمی کنی

به جنون خود را من آخر می زنم تا وقت هست

 

روسیاهم، پستم و بی ارزشم ای پادشاه

می نشینم پشت این خانه به امید نگاه

 

محمد جواد شیرازی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۲۸
عبدالرقیه

" فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

پر شد از مهر علی پیکره و بنیادم

مست میخانه شدم یاد نجف افتادم

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

 

ساقی امشب بده باده به شعف آمده ام

با امیدی به سر خم نجف آمده ام

 

امشب از عشق تو مولا همه جا ریخت به هم

از قدومت همه ی ارض و سما ریخت به هم

بهر دیدار تو ای شاه ، گدا ریخت به هم

بی سبب نیست که این سینه ی ما ریخت به هم

 

صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد

فاطمه بنت اسد هم قمرش پیدا شد

 

آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است

کعبه از جلوه ی الطاف خدا پر شده است

جام های تهی از لطف شما پر شده است

 عالم از نعره ی مستانه ی ما پر شده است

 

ما همه مست تو هستیم همه مجنونت

سالیانی است که هستیم همه مدیونت

 

 

انبیا ریزه خور خوان تو هستند همه

محو در سوره ی انسان تو هستند همه

تشنه ی بارش احسان تو هستند همه

هر سحر خادم ایوان تو هستند همه

 

بی تو اصلا احدی نزد خدا محرم نیست

تو نباشی به خدا ختم رسل خاتم نیست

 

ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری

بر سر سائل خود دست حمایت داری

نسل در نسل به ما ویژه عنایت داری

بر همه انس و ملک حکم امامت داری

 

بهر هر سوخته دل یار علی باشد و بس

تا ابد سید و سالار علی باشد و بس

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۰
عبدالرقیه

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

خسران زده است هر که توکل نمی کند

بر خاک چادر تو توسل نمی کند

یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند

قلبم میان سینه تحمل نمی کند...

 

...امشب نخواند از جلوات خدایی ات

از تابش و تلالؤ خیرالنسایی ات

 

ای که کنیز خانه ات از عالمی سر است

نامت نجات بخش هزاران پیمبر است

یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر است

کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است

 

حوریه ای و دور و برت جای خار نیست

غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست

 

صاحبْ کتاب... باطن قرآنِ مرتضی

زیبا ترین ستاره ی تابان مرتضی

جان تو هست جان نبی جان مرتضی

لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی

 

وصله بزن به چادرت اما فقط بخند

رخت عروسی ات بده زهرا... فقط بخند

 

بر سائلت بزرگی و سرمایه می رسد

آنقدر که عطای گرانمایه می رسد

در مدح بنده پروری ات آیه می رسد

نان می پزی و باز به همسایه می رسد

 

این بار نه... نده همه اش را به این و آن

افطار کن بس است عطای دو لقمه نان

 

حتی به مریمش زکریا نگفته است

اصلا کسی به دخترش این را نگفته است

قطعا رسول صحبت بی جا نگفته است

بی خود به تو که "ام ابیها" نگفته است

 

تو مادر یتیم حجازی و کوثری

از مریم و خدیجه و آسیه برتری

 

مهر تو در خرابه ی این دل عنایت است

روح تمام بندگی از این محبت است

نامت به لب رسید، همین هم عبادت است

خدمت به آستان تو عین شرافت است

 

این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد

کار دلم به لطف نگاهت ردیف شد

 

امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان

سیب بهشتی نبوی هل اتی بخوان

در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان

مادر به جای ما همه اغفرلنا بخوان

 

 از بخشش تو قلب خدا شاد می شود

ویرانه خانه ی دلم آباد می شود

محمد جواد شیرازی

۹۵/۱/۱۰

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۰۶
عبدالرقیه

آیه ای از طرف جنت الاعلی آمد

هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد

غنچه ی خنده به روی لب زهرا آمد

مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد

 

اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است

شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است

 

میکده از سر شوق است مرتب گشته

ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته

گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته

ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته

 

فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند

باغ های دو جهان از نفسش آبادند

 

زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد

هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد

نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد

در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد

 

تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم

پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم

 

راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است

سالک خالیِ از معرفتش گمراه است

زینب آن است که عشق دل ثارالله است

سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است

 

حافظ و محرم اسرار امامت، زینب

صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب

 

خطبه اش مثل علی، فن بیانش غوغاست

صاحب علم لدنی است شبیه زهراست

نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست

یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست

 

شد به یک جلوه ی خود، عابده ی آل علی

او که در هر نفسی بود به دنبال ولی

 

در صف اول هر معرکه حاضر بودن

کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن 

کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن

همه جا در پی تعظیم شعائر بودن

 

این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست

قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست

 

شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند

شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند

شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند

شصت و نه نور طواف حرمش می آیند

 

زینب است و همه محتاج به نورانیتش

جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش

 

همه هستیم گدای حرم بی بی جان

همه ی ما به فدای حرم بی بی جان

ما کجا... کرب و بلای حرم بی بی جان

خوش به حال شهدای حرم بی بی جان

 

دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه

رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۱/۲۴

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۱۳
عبدالرقیه

السلام علیکِ یا کعبة الرزایا یا زینب 

 

ماه زهرا تا که کردی تو در این ماه حلول

شمس با دیدن نورانیتت کرد افول

 

پای گهواره تو سجده کند جبرائیل

بوسه بر دست تو امشب زده زهرای بتول

 

پای مدح تو به عالم همه حیران هستیم

در مقامات تو سرگشته و ماتند عقول

 

بی وضو دست نباید بزنم بر نامت

عصمت مطلقه دارید همانند رسول

 

حتم دارم به دلش نام شما را هم برد

توبه ی آدم اگر پیش خدا گشت قبول

 

مظهر نام حسین است به عالم نامت

«یا حسین» از دم ِ «یازینب» ما کرد حلول

 

کار و بارش شده بیچارگی و در به دری

هرکسی که زگدایی درت کرد عدول

 

بی توسل به شما روز و شبم هست خزان

می شود رزق ، در عالم به نگاه تو نزول

 

زینت اهل سما ، زینت مادر ، زینب

زینِ اب ، زینِ نبی ، زینِ برادر ، زینب

 

شیعیان در دلشان حب تو دارند همه

خانواده ، پدر و مادر و فرزند همه

 

از درِ خانه ی تو فیض رسیده است به ما

با نگاه تو شدیم عبد خداوند همه

 

هرکجا کار گره خورد خدا را دادیم...

...به نخ چادر مشکی تو سوگند همه

 

کوری چشم حسودان به زمین چرخاندند

دور تو ، دور سر فاطمه اسپند ، همه

 

خمسه ی طیبه با دیدن رویت امشب

در میان دلشان آب شده قند ، همه 

 

زینت حیدری و آینه ی زهرایی

آمده برلب عشاق تو لبخند ، همه

 

در دفاع از حرمت نام تو را حک کردیم

روی هر چفیه و پیراهن و سربند ، همه

 

شهدای  حرمت شیعه ی ناب  علی اند

دشمنان حرمت نطفه حرام اند همه

 

جان ارباب نگاهی تو بر این نوکر کن

این گدا را به دفاع از حرمت پرپر کن

 

مهدی علی قاسمی

۹۴/۱۱/۲۴

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۰۵
مهدی علی قاسمی