سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوچه» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه اول ۱۴۰۰

دو راهزن، دو حرامی، دو پست بی تقوا
شدند مانع و بستند راه زهرا را

یکی از آن دو نفر آمد و لجاجت کرد
سرِ قباله به خیرالنسا جسارت کرد

نمک به زخم دلش بین کوچه پاشیدند
به اشک مادر ما آن دو رذل، خندیدند

همین که بر رخ گل، ضرب تازیانه نشست
به خشت کوچه چنان خورد، بار شیشه شکست

دلیل دارد اگر ضربه سخت و سنگین بود
عفیفه بود و سرش بین کوچه پایین بود

همان جراحت سختی که داشت از مسمار
دوباره تازه شد آن دم که خورد بر دیوار

به روی خاک نشست و سرش زمین افتاد
به پیش چشم حسن بود و ناله سر می داد

زمین و عرش برین پر غبار شد ای وای
دو چشم مادر سادات تار شد ای وای

شکست قد حسن با نظر به ابرویش
همین که دید رخش را سفید شد مویش

فلک به سوی زمین رو به سرنگونی بود
میان دست حسن، گوشوار خونی بود

رساند مادر خود را به خانه و دق کرد
از آن به بعد فقط کنج خانه هق هق کرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۰ ، ۱۹:۱۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

سخت است هر بلا و عزا، کوچه سخت تر
سخت است غصه و غم ما، کوچه سخت تر
سخت است داغ آل عبا، کوچه سخت تر
سخت است شرح کرب و بلا، کوچه سخت تر

کوچه، چه کوچه ای که دلم زار و مضطر است
کوچه نگو که مقتل زهرای اطهر است

دید آسمانِ چشم حسن، رنگ لاله اش
با تازیانه، سرخ شده ماه، هاله اش
افتاد روی خاک ز دستش قباله اش
از درد شد بلند نواهای ناله اش

تا که قباله ی فدکش پاره پاره شد
در کوچه چشم های حسن، پر ستاره شد

ای آسمان، در این غم دشوار خون ببار
در بین خاک های شده رنگ لاله زار...
دنبال چیست فاطمه با چشم های تار؟!
شاید شکسته در اثر ضربه، گوشوار

آخر چه شد که دست، گرفته است بر کمر؟!
شاید شکست، بار ترک خورده اش دگر

لعنت به این زمانه و این روزگار پست
دار و ندار اهل کسا می رود ز دست
تا خانه چند مرتبه زهرا زمین نشست
هر دفعه که نشست، غرور حسن شکست

آری قسم به صورت زهرا که شد کبود
پایان روزگار حسن، آن دوشنبه بود

بوسید دست فاطمه را مصطفی، زدند...
بوسید روی فاطمه را، گرگ ها زدند
هر جا که بوسه گاه نبی بود را زدند
کام حسین خشک شد و با عصا زدند

از روضه های بوسه نگو، روز ما شب است
بوسه زدن به زیر گلو، سهم زینب است

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۰:۱۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۸

چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت؟!
چه دیده بود در گذر، تحمل بیان نداشت؟!

چه حالتی است؟! آسمان چرا به خاک می کشد؟!
رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت!

چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقط
به خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشت

مگر چگونه ضربه خورده بود؟! بعدِ چند ماه
شبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشت

کسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بود
دگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشت

چرا به جست و جوی گوشواره اش نشسته بود؟!
عزیز مصطفی دو چشم تار، بی گمان نداشت

به هر طریق پا شد و تکاند خاک چادرش
برای رفتنِ به خانه بیش از این زمان نداشت

به روی صورتش کشیده بود گل، حجاب را
چرا که تابِ دیدنش، نگاه باغبان نداشت

حسن به سینه ریخت این مصیبت عظیم را
از آن زمان دگر به جز دو چشم خون فشان نداشت

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۰۳
عبدالرقیه

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


فدک ارث شماست مادرجان

شاهدِ ما خداست مادرجان

 

خطبه ات شهر را بهم زده است

همه ی دهر را بهم زده است

 

دشمنت مانده ساکت و تسلیم

سندت را بگیر تا برویم

 

دل شده بی قرار لبخندت

خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت

 

با تو باشد اگر حسن... عشق است

در کنارت قدم زدن عشق است

 

نیست راهی دگر به کاشانه

کوچه ای مانده تا درِ خانه

 

چقدر کوچه سرد و تاریک است

چقدر راه تنگ و باریک است

 

چقدر آسمان سیاه شده

کوچه مانند قتلگاه شده

 

مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!

بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!

 

دست من را رها نما مادر

پشت من باش و کن دعا مادر

 

اذن میدان بده جهاد کنم

ارض را خالی از فساد کنم

 

به دلت اضطراب راه مده

سندت را به رو سیاه مده

 

وای دستور صبر داده پدر

چه کنم در میان این معبر

 

کاش دستم به صبر بسته نبود

کاش مادر دلت شکسته نبود

 

سوختم ذره ذره در دل خود

کاش قدم بلندتر می شد

 

چه غباری! دو چشم من تار است

رد خون چیست روی دیوار است؟!

 

چه به روز دو چشمت آورده؟!

چشم هایت چرا ورم کرده

 

بر غریبی ما اماره شده

این قباله که پاره پاره شده

 

بند آمد دگر زبان حسن

پا شو از روی خاک، جان حسن

 

حسنت هست اگر کنیزی نیست

گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست

 

چه کنم از زمین بلند شوی؟!

روی پایت دوباره بند شوی

 

بین این کوچه سخت جان دادم

چادر خاکی ات تکان دادم

 

هر قدم را به گریه بردارم

شرم از دیدن پدر دارم

 

مثل مردی که مملو از دردم

با چه رویی به خانه برگردم؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)

مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد

مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد

دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد

از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد

تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد

خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!

هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد

فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!

یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۸
عبدالرقیه