سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 11- ذی القعده :: شب 11 ذی القعده ولادت امام رضا» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ولادت امام رضا علیه السلام ۱۴۰۲

گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است
رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است

اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن
علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است

آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری
خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است

اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل
لطفشان آماده و در اختیار مردم است

بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا
برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است

آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند
لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است

هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش
با ولایش در امان از آتش و از هیزم است

هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا
علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است

نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد
آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد

 

یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست
یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست

یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست
منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست

گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری
غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست

آن امام مهربانی که به حکم عاشقی
بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست

نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست
روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست

در گرفتاری به این آقا توسل می کنم
تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست

دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن
در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست

در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام
آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست

می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس
گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس

 

درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است
دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است

از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو
دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است

با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا
عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است

با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس...
از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است

گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند
کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است

تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش
کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است

روزی اشک محرم را بگیر از دست او
گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است

یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او
از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است

گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت
بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۱۸
عبدالرقیه

بده بر محبان کاظم بشارت
که خیر تمام است در این ولادت

سلام خداوند بر نجمه خاتون
بر آن بانوی طاهر و با فضیلت

رسیده امامی که با نوکری اش
شدم صاحب عزت و با اصالت

علی بن موسی الرضا المرتضی را
چنان دوست دارم، ندارد نهایت

کم از بچه آهوی وحشی صحراست
کسی که نفهمیده اوصاف حضرت

عذاب است پایان هر روسیاهی
که بر ساحتش کرده باشد اهانت

اهانت کننده بر او در سقوط است
کم از عنکبوت است و از قوم لوط است

***

گدایم گدای علی بن موسی
وجودم فدای علی بن موسی

نگین چیست در این جهان و قیامت؟
به سینه ولای علی بن موسی

هوای مرا از همان کودکی داشت
فدای وفای علی بن موسی

شده سالیانی است چون والدینم
دلم مبتلای علی بن موسی

در ایران به لطف خدا سربلندیم
به زیر لوای علی بن موسی

فقط از عنایات معصومه بوده
شدم خاک پای علی بن موسی

هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم
از اولاد باب الحوائج گرفتیم

***

صلاة دل بنده، پابوس باشد
به صحن امامی که در طوس باشد

همان کس که گرمای عشقش به سینه
همیشه عیان است و محسوس باشد

جهان از قدومش پر از نور گشته
جهان بی وجودش چو کابوس باشد

در این روزگاری که تاریک و سرد است
حریمش چنان نور فانوس باشد

هر آنجا که باشد به یاد امام است
دلی که به میخانه مأنوس باشد

به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ
خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد

به قول و قرارش عمل می کند او
مرا وقت مرگم بغل می کند او

***

الهی که حبش به قلبم بماند
به من طعم دیدار خود را چشاند

دلم چون کبوتر به صحنش نشسته
الهی دلم را ز صحنش نراند

نشد قسمتم کربلا چند سال است
ولی او بخواهد اگر، می تواند

نمی دانم اصلا که امسال آقا
به ماه محرم مرا می رساند؟

الهی بخواند خودش روضه ها را
مرا مثل ابن شبیبش بداند

الهی به آهی به غم های شاهی
دلم را دوباره به مقتل کشاند

بخواند از ارباب و آتش بگیرم
برای لب خشک جدش بمیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت امام رضا علیه سلام ۱۴۰۰

روزی فراوان گدایان قدیمت
یک عمر رسید از کرم دست کریمت

داده است بها نوکری ات شیخ بها را
داده عظمت بر علما شأن عظیمت

هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد
هر کس که نفس زد سحری بین حریمت

تنها نه که بی تاب نموده دل ما را
هستند ملائک همگی مست شمیمت

حیف است نگاهت که شود خرج شفایم
وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت

دلمرده ام آقای خراسان مددی کن
جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت

شاد است دل مادر تو حضرت نجمه
این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت

لبخند، به روی پدر خود زدی آقا
ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا


آرامش هر روز و شب حضرت کاظم
دور از تو جهان است سراسر متلاطم

ای عالِم با منزلت آل محمد
اسرار خدا در دل و جانت متراکم

شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت
تصریح مقامت به خلائق شده لازم

جبریلِ امین که شرف کل ملک شد
در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم

ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم
هستند از انعامِ نعیمت، متنعم

خورشید، خودش سائل نورانیت توست
بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم

حج فقرایی و مقرب شود آخر
در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم

پاییز مرا عاقبت کار، بهار است
هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است


کوری به تماشا شده، بینا شدنش را
نقاره گواه است مداوا شدنش را

با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم
در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را

عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته
از پنجره فولاد مسیحا شدنش را

یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت
یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را

بستم به ضریحت دل آواره ی خود را
ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را

سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت
تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را

آورده جواز سفر کرب و بلایش
عاشق که تمنا کند امضا شدنش را

گریانم و دلواپس بین الحرمینم
چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم
‌‌

آهو شده ام تا که شوی کهف امانم
از دام بلایای گناهم، برهانم

آشوب جهان می شوم از دوری دلبر
آرام شود با تو دلم، راحت جانم

دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا
دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم

من را بخر و فرش ورودی حرم کن
با جاروی خدام حریمت بتکانم

طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری
بگذار نمک گیر همین خانه بمانم

دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم
دلتنگ حسینم، به محرم برسانم

داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند
بدجور بهم ریخته و دل نگرانم

یا معتمدی بر دل سائل نظری کن
تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۶
عبدالرقیه

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت

باید ز دست بانی باده سبو گرفت

از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت

هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت

 

 

گفته است این که از همه ی دلبران سر است

نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

 

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری

کارت شده است از همه ی خلق دلبری

پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری

یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

 

ای نام دلربات دوای فقیرها

اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

 

باید که سر دهیم همه بی مقدمه

روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه

با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه

سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

 

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم

هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

 

مجنونم و جنون دل زار بی حد است

جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است

اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

 

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی

اذن زیارت حرم طوس می دهی

 

یکبار هم محل به من بی نوا بده

قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده

دردی که داده اید برایش دوا بده

جان جواد کرب و بلای مرا بده

 

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند

امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

 

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است

عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است

گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

 

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما

هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

 

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند

یابن شبیب جد مرا با عصا زدند

یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟

نامردها برای رضای خدا زدند

 

وقتی حسین در ته گودال رفته بود

زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۳
علی سپهری

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

بر جان عاشقان ولایت خبر رسید

نوباوه ی بتول به وقت سحر رسید

از برکتش خدا به گدا بیشتر رسید

امشب ز راه زاده ی زهرا اگر رسید:

 

آمد که حال خسته ی ما را نظر کند

فکری به حال بنده ی خونین جگر کند

 

امشب عجیب سر به هوایم برای او

دنبال ذکر و مدح و ثنایم برای او

من یک گدای بی سر و پایم برای او

مجنونم و اسیر رضایم ، برای او:

 

زشت است اگر که نوکر خود را کند جواب

حاشا به لطف زاده ی پاک ابوتراب

 

ذکر قنوت روز و شب شیعه یا رضاست

روی لبم ترنّم ذکر رضا رضاست

در کشتی نجات فقط ناخدا رضاست

در ربنای هر شب من، آتنا ، رضاست

 

این دل میان مشهد و قم چون کبوتر است

گویا که وقف زاده ی موسی بن جعفر است

 

ما را نوشته اند گدایان مشهدش

روزی خوران سفره ی احسان بی حدش

مجنون بوی عطر ضریح زبانزدش

یک عمر خم شدیم فقط سمت مرقدش

 

دانه ز دست هرکس و ناکس نخورده ایم

دل را فقط به دست جوادش سپرده ایم

 

ما عاشقان غمزده را مال خود کنید

مارا همیشه در به در آل خود کنید

فکری به حال روزیِ اطفال خود کنید

ما را ذبیح کرده و پامال خود کنید

 

امشب دهید دست گدا جام باده را

امضا کنید کرب و بلای پیاده را

 

یا ثامن الحجج نظری هم به ما نما

بر این گدای پشت درت اعتنا نما

یعنی بیا و روزی من کربلا نما

بعدش مرا برای محرم جدا نما

 

یابن شبیب های تو ما را اسیر کرد

هر آنچه کرد روضه ی تکه حصیر کرد

 

#مهدی_علی_قاسمی 

94/6/2

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۴
مهدی علی قاسمی