سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۸۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی :: * ایام فاطمیه اول و دوم» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی شب دوم فاطمیه دوم

در مقامی که نبی مستِ خصال زهراست
نور توحیدی حق، وصف جمال زهراست

فخر حیدر به همین همسر زهرا شدن است
همنشینیِ علی، اوج کمال زهراست

لیلة القدر که بهتر ز هزاران ماه است
تابشِ کوچکی از روح زلال زهراست

همه ی هستی خود را به فقیران بخشید
زیور و زینت این خاک، وبال زهراست

فاطمه کوکبِ دُرّی است در افلاک رسول
أنتِ مِنّیِ نبی، شرح جلال زهراست

می چشد از نفسش ختم رسل، عطر بهشت
روح معراج نبی، حب وصالِ زهراست

ما اگر پای ولی تا دم آخر ماندیم
اثر تربیت و نان حلال زهراست

هر کسی مهر علی داشت، مدالش دادند
سینه ی سوخته با میخ، مدال زهراست

نور سرخی که به چشمان علی تابیده
نور خورشید رخِ رو به زوال زهراست

بر بهارش چقدر رنگ خزان پاشیدند
قاتل جان علی، قد هلال زهراست

****

صورت و بازو و پهلوی کبودش گویاست
منشأ روضه ی جانسوز سه ساله زهراست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۳۹
عبدالرقیه

وابسته است مسجد و منبر به فاطمه
رکن تمام دین شده باور به فاطمه

تنها نه این که جن و ملک خادمش شدند
خدمت کنند مریم و هاجر به فاطمه

درهای آسمان به رویش باز شد سریع
هر دم رسید سائلِ مضطر به فاطمه

دنیا شده است، فاطمه ریحانةُ النبی
عقبی، بهشت هست معطر به فاطمه

حتی دو چشم دشمن او دید روز و شب
کل مدینه بود منور به فاطمه

هر جا که کار سخت شد و فتنه پا گرفت
بوده همیشه دیده ی رهبر به فاطمه

وابسته است نزد خداوندِ ذوالجلال
کار شفاعت همه، محشر به فاطمه

حتی مقربینِ خدا بین انبیاء
محتاج می شوند در آخر به فاطمه

دلتنگِ یار می شد و محتاج و تشنه بود...
روزی سه بار دیده ی حیدر به فاطمه

نامرد، روزگار چه کرده که هاج و واج
خیره شده است فاتح خیبر به فاطمه؟!

از در مپرس، هر چه کشیدیم از در است
بدجور خورد ضربه ی آن در به فاطمه

مُردند شیعیانِ امیر عرب مگر؟!
باید که دومی بزند سر به فاطمه؟!


****

آن نیزه ای که خورد به پهلو عیان نمود
رفته شهادتِ علی اکبر به فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۸

چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت؟!
چه دیده بود در گذر، تحمل بیان نداشت؟!

چه حالتی است؟! آسمان چرا به خاک می کشد؟!
رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت!

چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقط
به خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشت

مگر چگونه ضربه خورده بود؟! بعدِ چند ماه
شبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشت

کسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بود
دگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشت

چرا به جست و جوی گوشواره اش نشسته بود؟!
عزیز مصطفی دو چشم تار، بی گمان نداشت

به هر طریق پا شد و تکاند خاک چادرش
برای رفتنِ به خانه بیش از این زمان نداشت

به روی صورتش کشیده بود گل، حجاب را
چرا که تابِ دیدنش، نگاه باغبان نداشت

حسن به سینه ریخت این مصیبت عظیم را
از آن زمان دگر به جز دو چشم خون فشان نداشت

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸

فاطمه، سر منشأ اذکارِ اهل بیتی است
روضه هایش رحمت سرشارِ اهل بیتی است

آن قدر نامش بها دارد میان شاعران
نام زهرا، زینتِ اشعار اهل بیتی است

هر که می خواهد چنان "سلمان" شود، "مِنّا" شود
حب زهرا، برترین کردار اهل بیتی است

مهر زهرا را علی در سینه ی ما ریخته
دل نگو این سینه ها، بازار اهل بیتی است

این که بر همسایه می بخشید نان خانه را
گوشه ای از رحمتِ رفتار اهل بیتی است

حاج قاسم را که دیدی سوخت پای رهبرش
فاطمه، الگوی این سردارِ اهل بیتی است

گریه بر زهرای مرضیه عمومی نیست، نه
کار چشمان تر ما، کارِ اهل بیتی است

روضه را مستوره باید خواند، دستم بسته است
روضه ی صدیقه از اسرار اهل بیتی است

ماجرای غسل زهرا... ماجرای بازویش...
ماجرای روضه ی دشوارِ اهل بیتی است

روی نیلی و کبود فاطمه، تا روز حشر
بغض هر دلداه و غم خوارِ اهل بیتی است  

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۵:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸

با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد

خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد

وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد

از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد

بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد

تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد

در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد

از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۶
عبدالرقیه

نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله
ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله

به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار
به روی دخترت افتاد یارسول الله

****

چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!
درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست

چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!
سه روز بعد شما استخوان سینه شکست

***

پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ
که پر کشید پرستو نیامده از باغ

شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع
نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ

***

برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده
به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده

می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او
به روز حشر نخستین محاکمه مانده

***

ندید چشم فلک رحمت نگاهش را
ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را

اگرچه منزلتش هم تراز معصوم است
هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را

***

دل امام زمان در مصیبتش خون است
هر آن که حرمت او را شکست ملعون است

تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا
در آستانه ی بیت بتول مدفون است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۵۸
عبدالرقیه

 

یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
 
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
 
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
 
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
 
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
 
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت توافی بکنم
 
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
 
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
 
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ شبگیر می کشه!
 
اشکِ ریخته روی دامنت چیه؟!
جریانِ گل های پیرهنت چیه؟!
 
غصه های ما تمومی نداره
سرتو بستی چرا باز دوباره؟!
 
زینبت میون تب میگه بمون
اگه میشه دو سه شب دیگه بمون
 
چی دیده که فضه ناامید شده؟!
دیدی موی حسنت سفید شده؟!
 
خوب شو تا خونه رو زیر و رو کنیم
خونِ رو دیوارو شست و شو کنیم
 
 
تو فقط گریه نکن جونِ علی
بعد تو زنده نمیمونه علی
 
جواب منو با این سکوت نده
به کسی سفارش تابوت نده
 
مرگو تو سجده هات آروزو نکن
اینقد این بقچه رو زیر و رو نکن
 
بیشتر از سه تا کفن جور نمیشه
برا کربلا کفن جور نمیشه
 
قسمت اینه پسرت تشنه باشه
زیر کوه نیزه و دشنه باشه
 
قسمت اینه سرشو جدا کنن
دور قتلگه سر و صدا کنن
 
قسمت اینه زیر و رو بشه تنش
قسمت اینه تو حصیر بپیچنش
 
قسمت اینه بمونه رو خاک داغ
زینبم بمونه و غم فراق
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۱۵
عبدالرقیه

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت

باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

 

ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز

شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت

 

خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد

از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت

 

ذکر لبش در پشت در، یا مرتضی بود

با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

 

مادر درون آتش نمرودیان رفت 

آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت

 

با یک لگد افتاد در بر روی زهرا

آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

 

دیگر نباید زد به بالش تازیانه 

پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت

 

این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت

فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

 

اجر رسالت را ادا کرده است امت

مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

 

آن روز کل اهل بیت آتش گرفتند

قطعا غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۳
مهدی علی قاسمی

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

بر تاج عرش حک شده یکتاست فاطمه

آرام و بهجت دل طاهاست فاطمه

 

ام الائمه، طاهره، صدیقه، مرضیه

معصومه و زکیه و زهراست، فاطمه

 

حنانه بر حسین و حسن شد به جای خود

جان نبی است، ام ابیهاست فاطمه

 

جز چادر قدیمی و پر وصله ای که داشت

چیزی برای خویش نمی خواست فاطمه

 

زینب اگر صبورترین خلق عالم است

استاد صبر زینب کبراست فاطمه

 

بر روی خاک، محور اهل کسا شده

نورِ نخست عالم بالاست فاطمه

 

تسبیح فاطمه به محبان فریضه است

سر منشأ تمام دعاهاست فاطمه

 

فردا که کل خلق هراسان و مضطرند

تنها امید و دلخوشی ماست فاطمه

 

با او علی نیاز ندارد به جوشنی

خود جوشن یگانه ی مولاست فاطمه

 

جان را گذاشت پای غریبی مرتضی

در این مسیر یکه و تنهاست فاطمه

 

از روی خاک با کمک فضه عاقبت

با جسم لاله گون شده برخاست فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی


فدک ارث شماست مادرجان

شاهدِ ما خداست مادرجان

 

خطبه ات شهر را بهم زده است

همه ی دهر را بهم زده است

 

دشمنت مانده ساکت و تسلیم

سندت را بگیر تا برویم

 

دل شده بی قرار لبخندت

خسته ای؟! تکیه کن به فرزندت

 

با تو باشد اگر حسن... عشق است

در کنارت قدم زدن عشق است

 

نیست راهی دگر به کاشانه

کوچه ای مانده تا درِ خانه

 

چقدر کوچه سرد و تاریک است

چقدر راه تنگ و باریک است

 

چقدر آسمان سیاه شده

کوچه مانند قتلگاه شده

 

مردکِ بی حیا چه می خواهد؟!

بین کوچه ز ما چه می خواهد؟!

 

دست من را رها نما مادر

پشت من باش و کن دعا مادر

 

اذن میدان بده جهاد کنم

ارض را خالی از فساد کنم

 

به دلت اضطراب راه مده

سندت را به رو سیاه مده

 

وای دستور صبر داده پدر

چه کنم در میان این معبر

 

کاش دستم به صبر بسته نبود

کاش مادر دلت شکسته نبود

 

سوختم ذره ذره در دل خود

کاش قدم بلندتر می شد

 

چه غباری! دو چشم من تار است

رد خون چیست روی دیوار است؟!

 

چه به روز دو چشمت آورده؟!

چشم هایت چرا ورم کرده

 

بر غریبی ما اماره شده

این قباله که پاره پاره شده

 

بند آمد دگر زبان حسن

پا شو از روی خاک، جان حسن

 

حسنت هست اگر کنیزی نیست

گوشوارت شکسته؟! چیزی نیست

 

چه کنم از زمین بلند شوی؟!

روی پایت دوباره بند شوی

 

بین این کوچه سخت جان دادم

چادر خاکی ات تکان دادم

 

هر قدم را به گریه بردارم

شرم از دیدن پدر دارم

 

مثل مردی که مملو از دردم

با چه رویی به خانه برگردم؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

زمان، زمانِ بلا شد، پدر بیا و ببین

چه ظلم ها که به ما شد، پدر بیا و ببین

 

هر آن چه غربت و بی مِهری و مصیبت بود

نصیب آل کسا شد پدر بیا و ببین

 

هنوز تربت قبر تو تازه است، ولی

چه فتنه ها که به پا شد پدر بیا و ببین

 

برای مردم بی معرفت، بُتِ امت

رسید و قبله نما شد، پدر بیا و ببین

 

شبانه بر روی استر به خانه ها رفتم

چه گویم این که چه ها شد پدر بیا و ببین

 

به حرف و حجت صدیقه بی محلی شد

امامِ شهر رها شد، پدر بیا و ببین

 

شنیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم...

به ما چقدر جفا شد؟! پدر بیا و ببین

 

سر قباله ی باغ فدک، کتک خوردم

چه خوب حقم ادا شد پدر بیا و ببین

 

سراغ محسنِ مظلوم را مگیر از من

ثمر ز شاخه جدا شد، پدر بیا و ببین

 

چقدر پای علی ماندم و زمین خوردم

قدم ز غصه دو تا شد، پدر بیا و ببین

 

نشسته ام سر قبرت که جان دهم این جا

ببین زمان لقا شد، پدر بیا و ببین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز شهادت

سلام بر بدن زخمی ات پرستویم

توان نمانده دگر در میان زانویم

خودم تمام تنت را به اشک می شویم

ازین به بعد غمم را به چاه می گویم

 

هنوز باور من نیست می روی زهرا

پس از تو حامی من کیست؟ می روی زهرا؟

 

دوباره فاطمه پلکی بزن، نگاهی کن

به زینبین پریشان من، نگاهی کن

بلند شو، به حسین و حسن، نگاهی کن

به ناتوانی خیبر شکن، نگاهی کن

 

سکوت می کنم و داد می زند جگرم

از این مصیبت دشوار خم شده کمرم

 

چه لاله زار عجیبی شده است پیکر تو

خدا به خیر کند حال و روز حیدر تو

هزار بار می افتد ز گردنت، سر تو

هزار بار می افتم زمین برابر تو

 

به روی سینه ات از چه شکاف افتاده؟!

به بازویت، ردِ ضرب غلاف افتاده

 

امان ز رد شدن از درب خانه و درگاه

چقدر مانده هنوز از مصیبت جانکاه

رسید لحظه ی تشییع جسم زهرا... آه

" به عزت و شرف لااله الا الله..."

 

هنوز بود دلم بی قرار و مبهوتت

زمانه بُرد مرا زیر چوب تابوتت

 

دعای خیر بر آشفتگیِ حالم کن

نگاهِ گرم به شاه غریب عالم کن

هلالِ من نظری بر قد هلالم کن

نشد برای تو کاری کنم، حلالم کن

 

به حکم امر نبی صبر کرده ام زهرا

روانه ات به سوی قبر کرده ام زهرا

 

رسید موعد دیدار یا رسول الله

در این هجوم شب تار یا رسول الله

امان ز غربت بسیار یا رسول الله

شدم بدون هوادار یا رسول الله

 

از این مصیبت عُظمی بپرس از زهرا

به من نگفت غمش را، بپرس از زهرا

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۴۴
عبدالرقیه

محدثه، به فدای سکوت پر حرفت

سخن بگو به علی، این همه نخور حرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۵:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

سه ماه...

 آب شدی، آبروی این خانه

سه ماه...

 سوختی از درد مثل پروانه

 

سه ماه... 

با غم خون های تازه درگیری

سه ماه...

 دست به دیوار خانه می گیری

 

سه ماه...

پا شدی از بستر و زمین خوردی

سه ماه...

خیره شدی بر در و زمین خوردی

 

سه ماه...

لاله دمیده به روی پهلویت

سه ماه...

می شود اصلا ندیده ام رویت

 

سه ماه...

نیمه شب و اشک های پنهانی

سه ماه...

نافله ات را نشسته می خوانی

 

سه ماه...

آرزوی مرگ می کنی هر شب

سه ماه...

شانه نخورده به گیسوی زینب

 

سه ماه...

هق هق روز و شب حسن بودی

سه ماه...

بغض گلوی حسین من بودی

 

سه ماه...

در قفس گریه هام محبوسم

سه ماه...

رفتنت از خانه گشته کابوسم

 

سه ماه...

گرد و غبار دلم نخوابیده

سه ماه...

نور طلوعت به من نتابیده

 

سه ماه...

پشت در خانه سخت می سوزم

سه ماه...

فکر غم ماجرای آن روزم

 

سه ماه...

دیدن وضع تو بی قرارم کرد

سه ماه...

میخ در خانه شرمسارم کرد

 

سه ماه...

غیرت من سوخت دم به دم زهرا

سه ماه...

منتظر خنده ی توام زهرا

 

سه ماه...

روضه ی این خانه هم نشد کافی

سه ماه...

هست لباسی به گریه می بافی

 

سه ماه...

فکر حسین غریب و عطشانی

سه ماه...

می شود از داغ او پریشانی

 

سه ماه...

از سر شب تا به صبح می نالی

سه ماه...

گریه کن ماجرای گودالی

 

سه ماه...

روضه ی ما ختم شد به عاشورا

سه ماه...

گریه ی ما نذر سیدالشهدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

 

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

 

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

 

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

 

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

 

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

 

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

 

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

 

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
 
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
 
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
 
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
 
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
 
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
 
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
 
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
 
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
 
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه... که زمان غروب محسن بود
 
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
 
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
 
محمد جواد شیرازی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)

مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد

مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد

دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد

از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد

تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد

خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!

هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد

فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!

یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۸
عبدالرقیه

هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است

خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است

 

مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست

انتهای کار ما در اختیار فاطمه است

 

خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش

چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است

 

او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست

خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است

 

شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است

روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است

 

کاش میمردیم در راهش بداند عالمی

شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است

 

بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک

نوکری از نوکران مستجار فاطمه است

***

محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی

مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است

 

با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست

این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است

 

عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند

قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۲۰:۰۸
مجتبی قاسمی

کنج بستر مانده ای بال و پرت را بسته ای

لاله زار زخم های پیکرت را بسته ای

 

تا که یک چشمت کمی مبهم تماشایم کند

پلک مجروح و کبود دیگرت را بسته ای

 

جان من گریه نکن، این قدر که لاغر شدی...

... تا نیفتد بر زمین، انگشترت را بسته ای

 

آفتاب خانه ی حیدر چرا این روزها

کم فروغی و چرا دیگر سرت را بسته ای؟!

 

دلخوری از دست من یا قهر کردی با علی

این چنین که بر سر خود معجرت را بسته ای

 

بازویت را، پهلویت را، سینه ات را... ای دریغ

یاور حیدر چرا سرتاسرت را بسته ای؟!

 

لااقل زهرا بیا و پاسخ من را بده

با چه دستی گیسوان دخترت را بسته ای؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟

گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب

 

کمکم کن که به محراب نمازم بروم

تا به آرامگه راز و نیازم بروم

 

گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز

من به سجده برسم کار تمام است عزیز

 

تا به محراب بیاید دل من غوغا شد

چند باری وسط راه نشست و پا شد

 

تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد

آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد

 

در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم

تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم

 

وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد 

وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد

 

حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد

بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد

 

بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده

فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده

 

شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد

مادرم باز مرا در بغلش می گیرد

 

تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش

با چه شور و شعفی باز دویدم سویش

 

نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد

بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد

 

خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم

دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم

 

سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت

شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت

 

چقدر در وسط دود  تنش می لرزید

وقت برداشتن نان بدنش می لرزید

 

تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست

به روی دست خودش دسته ی جارو را بست

 

بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد

وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد

 

گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من

گفت: باید که بشویم حسنینم را من

 

آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست

آب می ریخت حسین و حسنش را می شست

 

لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند

آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند

 

بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت

آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت

 

بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد

با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد

 

رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت

با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت

 

ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد

داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد

 

اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا

بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۵۷
عبدالرقیه

ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود

پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود

 

دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود

رحمت موصوله ی باران به باران می رود

 

بین محرابش که مشغول عبادت می شود

نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود

 

جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست

شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود

 

خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند

این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!

 

گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس

در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود

 

حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود

 

ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا

وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود

 

نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی

ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود

 

مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند

عزت این قوم همچون برکت از نان می رود

 

آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ

حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!

 

دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه

بر مزار همزه با چشمان گریان می رود

 

بانویی که قامتش مثل رسول الله بود

در میان چادرش حالا چه پنهان می رود

 

از فضای خانه مولا مشخص می شود

دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

یاس مان را تبر آزرده خدایا چه کنم؟
بین معبر شده پژمرده خدایا چه کنم؟

دست خود را روی ریحانه ی ما کرد بلند
آن حرامی سیه چرده، خدایا چه کنم؟

تا به امروز کسی مادر ما را اصلا
آه، کوچک شده نشمرده خدایا چه کنم؟

مادرم... ام ابیها، جلوی چشمانم
وسط کوچه زمین خورده، خدایا چه کنم؟

نظرم بر رخش افتاد، دلم ریخت به هم
با رخی که شده خون مرده خدایا چه کنم؟

حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگین کسی برده، خدایا چه کنم؟

علتش اشک من است این همه تکثیر شده؟
یا نه آیینه ترک خورده، خدایا چه کنم؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۷
عبدالرقیه

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
 از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
 درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

 الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶
عبدالرقیه

گیرم غم و مصیبت مان کم نمی شود
یک ذره از محبت مان کم نمی شود

ما سائلان اهل کسای پیمبریم
بر پنج تن ارادت مان کم نمی شود

با اقتدا به سیره ی زهرای مرضیه
از لذت عبادت مان کم نمی شود

با روی سرخ، رو به اجانب نمی زنیم
حداقل شرافت مان کم نمی شود

باور کنیم روزی مان دست فاطمه است
باور کنیم برکت مان کم نمی شود

عزت برای فاطمه و اهل فاطمه است
با فاطمیه عزت مان کم نمی شود

دشمن خیال حمله به ایران نمی کند
تا از ولی اطاعت مان کم نمی شود

ما پیرو سیاست زهرای اطهریم
یعنی غم ولایت مان کم نمی شود

در فتنه سبکِ ماست همان سبک فاطمه
در فتنه از بصیرت مان کم نمی شود

کوری چشم لشگر طاغوت لحظه ای
از سوریه حمایت مان کم نمی شود

خط مدافعان حرم خط فاطمه است
از این مسیر صحبت مان کم نمی شود

چادر، سلاح فاطمی دختران ماست
با این سلاح هیبت مان کم نمی شود

خدمت به فاطمه همه ی آبروی ماست
در راه عشق خدمت مان کم نمی شود

در گِرد شمع، بال و پر ما اگرچه سوخت
یک عاشق از جماعت مان کم نمی شود

آتش گرفت صورت آتش نشان و گفت:
از فاطمه خجالت مان کم نمی شود

ای کاش می کشید پرش را کمی عقب
صد آه... حیف، حسرت مان کم نمی شود

اصلا چه شد غلاف به بازوی او گرفت؟!
سخت است روضه، حیرت مان کم نمی شود


 
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۴
عبدالرقیه

نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است

خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است

 

مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او

خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است

 

افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او

این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است

 

هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین

از عنایات علی و از عطای فاطمه است

 

ما اگر ماندیم در خیل محبان علی

لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است

 

نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند

این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است

 

نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش

چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است

 

همت ما در جهان جلب رضای مادر است

چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است

 

یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند

روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است

 

فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان

دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۵
عبدالرقیه

حزنی عجیب شادی ما را خراب کرد

ما را برای غصه و غم انتخاب کرد

 

ما شیعه ایم، مست دو چشمان حیدریم

حب علی است غوره ی ما را شراب کرد

 

رحمت بر آن کسی که از آغاز زندگی

ما را غلام حضرت زهرا خطاب کرد

 

در فاطمیه ها که خدا غرق ماتم است

زهرا به روی گریه کنانش حساب کرد

 

غوغا نموده ذکر شریفش میان شهر

پرچم سیاه مادرمان انقلاب کرد

 

ما با دعای  فاطمه عزت گرفته ایم

رحمت بر او که عزت ما بی حساب کرد

 

راه نجات در همه جا دست فاطمه است

 باید ز هر چه معصیتش اجتناب کرد

 

آرامش علی است به لبخند فاطمه

با خنده اش دعای علی مستجاب کرد

 

قاتل عجیب پیش دو چشمان مجتبی

بهر شکستن گل حیدر شتاب کرد

 

دستی پلیدصورت گل را نشانه رفت

ردی کبود خون به دل بوتراب کرد

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰
مجتبی قاسمی

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم

سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

 

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا

خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

 

قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا

برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم

 

زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:

سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟

 

گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز

برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم

 

سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی

پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم

 

نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم

برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم

 

به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم

از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم

 

بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم

همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم

 

نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم

تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم

 

بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه

برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم

 

دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم

بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم

 

پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب

چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم

 

کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:

لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر

در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر

 

اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند

مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر

 

خواست لیلا تا که مجنون را مقرب تر کند

کاسه ی او را شکست و آزمودش بیشتر

 

بهره ها دارد دل ویرانه... می دانم ولی

دل که می گیرد، شود با گریه سودش بیشتر

 

وادی عشق است کیش ما، شکسته تر شود

هر کسی باشد دراین وادی ورودش بیشتر

 

عاشقی که دل نبست اصلا به دنیا، می شود

با امام عصر خود گفت و شنودش بیشتر

 

بیشتر اصلا خودم دل را سپردم دست او؟!

یا نه اصلا با محبت ها ربودش بیشتر؟

 

این همه دست تمنا از سر دلگرمی است

هر که لطفش بیشتر خواهان جودش بیشتر

 

رحمت و خیری که از سوزِ دعایش می رسد

در زمان ابتلا بوده نمودش بیشتر

 

در میان روضه ها می آید و حس می شود

در عزای مادرش زهرا وجودش بیشتر

 

بال پروانه اگر مسمار آزارش دهد

می شود در شعله درهم تار و پودش بیشتر

 

درد پهلو که کسی دارد نمازش مشکل است

دردسر دارد سجودش از قعودش بیشتر

 

بهر قتل شیر خیبر هر کدامش کافی است

درد بازو جای خود، روی کبودش بیشتر

 

محمد جواد شیرازی

 
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۸
عبدالرقیه

صلی الله علیک یا بنت رسول الله

 

می نشینم وسط روضه ی روح افزایت

تا کمی یاد کنم از محن عظمایت

 

اولین آرزویم هست بمیرم زیر

پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت

 

می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که

گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت

 

تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی

که به نفرین کسی وا نشده لب هایت

 

مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر

سال ها کرد سفارش به همه بابایت

 

اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار

بر علی نورفشانی بکند سیمایت

 

بارها دید علی حال تو را بین نماز

بارها دید ورم کرده سراسر پایت

 

حاضری جان بدهی زیر لگدها اما

دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت

 

بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب

شوهر خسته دل غم زده و تنهایت

 

مهدی علی قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۶
مهدی علی قاسمی