سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی :: * ایام فاطمیه اول و دوم :: مدح حضرت زهرا سلام الله علیها» ثبت شده است

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، شب شهادت

اولین شرط قبولی دعا فاطمه است
عرشِ پر مرتبه را قدر و بها فاطمه است

آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال
داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است

آن که روزیِ جهان، دست خودش بوده ولی
مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است

از ازل قبله گهم کعبه ی رخسار علی است
بهر این قلبه ی حق، قبله نما فاطمه است

سر در خانه ی ما ساده ولی دیدنی است
چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است

بانویی که به سرش چادر ناموس خداست
در صف اول هر معرکه با فاطمه است

پای رهبر سر و جان را به خدا هدیه کنند
الگوی راه تمام شهدا فاطمه است

رهبرم گرچه غریب است ولی پیروز است
چون که ذکر لب او در همه جا فاطمه است

فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است
عقده، گر کور شود، عقده گشا فاطمه است

خشکسالی غم سختی است ولی شکر خدا
رازق ملت زهرایی ما فاطمه است

چون پرنده که جدا دانه کُند از دل خاک
شافع تک تک ما روز جزا فاطمه است

سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع
قامتش خم شده بی جرم و خطا فاطمه است

چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد
برد از یاد که ناموس خدا فاطمه است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۰

فخر بر خود می کند پروردگار فاطمه
چون که باشد خلقتش در اختیار فاطمه

آرزوی حضرت مریم میان جنت است
در لباس خادمی باشد کنار فاطمه

از تنور خانه اش عطر بهشتی می وزید
بود کل شهر یثرب وامدار فاطمه

مرتضی و مصطفی و آن دو سبط اطهرش
جمع بودند آل عصمت بر مدار فاطمه

از لباس کهنه اش سلمان تعجب کرده بود
زینت دنیا نمی آمد به کار فاطمه

سِرّ مَستور است قدرش، لیلةالقدر است او
گشته مستور از جهان حتی مزار فاطمه

منکرین عصمتش اولاد لاتند و هُبل
نطفه اش پاک است و طاهر، دوستدار فاطمه

بود زهرا سال ها دل بی قرار مرتضی
بود حیدر سال ها دل بی قرار فاطمه

با مصیبت پاک کرد اشک از دو چشم مرتضی
دید تا اشک علی را، چشم تار فاطمه

دستمالِ بسته بر سر را به رخ افکنده بود
تا نبیند جای سیلی را نگار فاطمه

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۰ ، ۲۰:۳۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی شب دوم فاطمیه دوم

در مقامی که نبی مستِ خصال زهراست
نور توحیدی حق، وصف جمال زهراست

فخر حیدر به همین همسر زهرا شدن است
همنشینیِ علی، اوج کمال زهراست

لیلة القدر که بهتر ز هزاران ماه است
تابشِ کوچکی از روح زلال زهراست

همه ی هستی خود را به فقیران بخشید
زیور و زینت این خاک، وبال زهراست

فاطمه کوکبِ دُرّی است در افلاک رسول
أنتِ مِنّیِ نبی، شرح جلال زهراست

می چشد از نفسش ختم رسل، عطر بهشت
روح معراج نبی، حب وصالِ زهراست

ما اگر پای ولی تا دم آخر ماندیم
اثر تربیت و نان حلال زهراست

هر کسی مهر علی داشت، مدالش دادند
سینه ی سوخته با میخ، مدال زهراست

نور سرخی که به چشمان علی تابیده
نور خورشید رخِ رو به زوال زهراست

بر بهارش چقدر رنگ خزان پاشیدند
قاتل جان علی، قد هلال زهراست

****

صورت و بازو و پهلوی کبودش گویاست
منشأ روضه ی جانسوز سه ساله زهراست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۳۹
عبدالرقیه

وابسته است مسجد و منبر به فاطمه
رکن تمام دین شده باور به فاطمه

تنها نه این که جن و ملک خادمش شدند
خدمت کنند مریم و هاجر به فاطمه

درهای آسمان به رویش باز شد سریع
هر دم رسید سائلِ مضطر به فاطمه

دنیا شده است، فاطمه ریحانةُ النبی
عقبی، بهشت هست معطر به فاطمه

حتی دو چشم دشمن او دید روز و شب
کل مدینه بود منور به فاطمه

هر جا که کار سخت شد و فتنه پا گرفت
بوده همیشه دیده ی رهبر به فاطمه

وابسته است نزد خداوندِ ذوالجلال
کار شفاعت همه، محشر به فاطمه

حتی مقربینِ خدا بین انبیاء
محتاج می شوند در آخر به فاطمه

دلتنگِ یار می شد و محتاج و تشنه بود...
روزی سه بار دیده ی حیدر به فاطمه

نامرد، روزگار چه کرده که هاج و واج
خیره شده است فاتح خیبر به فاطمه؟!

از در مپرس، هر چه کشیدیم از در است
بدجور خورد ضربه ی آن در به فاطمه

مُردند شیعیانِ امیر عرب مگر؟!
باید که دومی بزند سر به فاطمه؟!


****

آن نیزه ای که خورد به پهلو عیان نمود
رفته شهادتِ علی اکبر به فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۰۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸

فاطمه، سر منشأ اذکارِ اهل بیتی است
روضه هایش رحمت سرشارِ اهل بیتی است

آن قدر نامش بها دارد میان شاعران
نام زهرا، زینتِ اشعار اهل بیتی است

هر که می خواهد چنان "سلمان" شود، "مِنّا" شود
حب زهرا، برترین کردار اهل بیتی است

مهر زهرا را علی در سینه ی ما ریخته
دل نگو این سینه ها، بازار اهل بیتی است

این که بر همسایه می بخشید نان خانه را
گوشه ای از رحمتِ رفتار اهل بیتی است

حاج قاسم را که دیدی سوخت پای رهبرش
فاطمه، الگوی این سردارِ اهل بیتی است

گریه بر زهرای مرضیه عمومی نیست، نه
کار چشمان تر ما، کارِ اهل بیتی است

روضه را مستوره باید خواند، دستم بسته است
روضه ی صدیقه از اسرار اهل بیتی است

ماجرای غسل زهرا... ماجرای بازویش...
ماجرای روضه ی دشوارِ اهل بیتی است

روی نیلی و کبود فاطمه، تا روز حشر
بغض هر دلداه و غم خوارِ اهل بیتی است  

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۵:۴۳
عبدالرقیه

بر تاج عرش حک شده یکتاست فاطمه

آرام و بهجت دل طاهاست فاطمه

 

ام الائمه، طاهره، صدیقه، مرضیه

معصومه و زکیه و زهراست، فاطمه

 

حنانه بر حسین و حسن شد به جای خود

جان نبی است، ام ابیهاست فاطمه

 

جز چادر قدیمی و پر وصله ای که داشت

چیزی برای خویش نمی خواست فاطمه

 

زینب اگر صبورترین خلق عالم است

استاد صبر زینب کبراست فاطمه

 

بر روی خاک، محور اهل کسا شده

نورِ نخست عالم بالاست فاطمه

 

تسبیح فاطمه به محبان فریضه است

سر منشأ تمام دعاهاست فاطمه

 

فردا که کل خلق هراسان و مضطرند

تنها امید و دلخوشی ماست فاطمه

 

با او علی نیاز ندارد به جوشنی

خود جوشن یگانه ی مولاست فاطمه

 

جان را گذاشت پای غریبی مرتضی

در این مسیر یکه و تنهاست فاطمه

 

از روی خاک با کمک فضه عاقبت

با جسم لاله گون شده برخاست فاطمه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

 

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

 

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

 

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

 

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

 

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

 

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

 

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

 

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۴
عبدالرقیه

هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است

خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است

 

مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست

انتهای کار ما در اختیار فاطمه است

 

خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش

چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است

 

او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست

خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است

 

شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است

روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است

 

کاش میمردیم در راهش بداند عالمی

شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است

 

بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک

نوکری از نوکران مستجار فاطمه است

***

محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی

مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است

 

با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست

این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است

 

عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند

قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۲۰:۰۸
مجتبی قاسمی

ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود

پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود

 

دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود

رحمت موصوله ی باران به باران می رود

 

بین محرابش که مشغول عبادت می شود

نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود

 

جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست

شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود

 

خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند

این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!

 

گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس

در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود

 

حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود

 

ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا

وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود

 

نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی

ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود

 

مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند

عزت این قوم همچون برکت از نان می رود

 

آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ

حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!

 

دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه

بر مزار همزه با چشمان گریان می رود

 

بانویی که قامتش مثل رسول الله بود

در میان چادرش حالا چه پنهان می رود

 

از فضای خانه مولا مشخص می شود

دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۵
عبدالرقیه

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
 از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
 درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

 الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶
عبدالرقیه

گیرم غم و مصیبت مان کم نمی شود
یک ذره از محبت مان کم نمی شود

ما سائلان اهل کسای پیمبریم
بر پنج تن ارادت مان کم نمی شود

با اقتدا به سیره ی زهرای مرضیه
از لذت عبادت مان کم نمی شود

با روی سرخ، رو به اجانب نمی زنیم
حداقل شرافت مان کم نمی شود

باور کنیم روزی مان دست فاطمه است
باور کنیم برکت مان کم نمی شود

عزت برای فاطمه و اهل فاطمه است
با فاطمیه عزت مان کم نمی شود

دشمن خیال حمله به ایران نمی کند
تا از ولی اطاعت مان کم نمی شود

ما پیرو سیاست زهرای اطهریم
یعنی غم ولایت مان کم نمی شود

در فتنه سبکِ ماست همان سبک فاطمه
در فتنه از بصیرت مان کم نمی شود

کوری چشم لشگر طاغوت لحظه ای
از سوریه حمایت مان کم نمی شود

خط مدافعان حرم خط فاطمه است
از این مسیر صحبت مان کم نمی شود

چادر، سلاح فاطمی دختران ماست
با این سلاح هیبت مان کم نمی شود

خدمت به فاطمه همه ی آبروی ماست
در راه عشق خدمت مان کم نمی شود

در گِرد شمع، بال و پر ما اگرچه سوخت
یک عاشق از جماعت مان کم نمی شود

آتش گرفت صورت آتش نشان و گفت:
از فاطمه خجالت مان کم نمی شود

ای کاش می کشید پرش را کمی عقب
صد آه... حیف، حسرت مان کم نمی شود

اصلا چه شد غلاف به بازوی او گرفت؟!
سخت است روضه، حیرت مان کم نمی شود


 
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۴
عبدالرقیه

نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است

خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است

 

مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او

خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است

 

افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او

این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است

 

هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین

از عنایات علی و از عطای فاطمه است

 

ما اگر ماندیم در خیل محبان علی

لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است

 

نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند

این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است

 

نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش

چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است

 

همت ما در جهان جلب رضای مادر است

چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است

 

یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند

روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است

 

فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان

دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۵
عبدالرقیه

حزنی عجیب شادی ما را خراب کرد

ما را برای غصه و غم انتخاب کرد

 

ما شیعه ایم، مست دو چشمان حیدریم

حب علی است غوره ی ما را شراب کرد

 

رحمت بر آن کسی که از آغاز زندگی

ما را غلام حضرت زهرا خطاب کرد

 

در فاطمیه ها که خدا غرق ماتم است

زهرا به روی گریه کنانش حساب کرد

 

غوغا نموده ذکر شریفش میان شهر

پرچم سیاه مادرمان انقلاب کرد

 

ما با دعای  فاطمه عزت گرفته ایم

رحمت بر او که عزت ما بی حساب کرد

 

راه نجات در همه جا دست فاطمه است

 باید ز هر چه معصیتش اجتناب کرد

 

آرامش علی است به لبخند فاطمه

با خنده اش دعای علی مستجاب کرد

 

قاتل عجیب پیش دو چشمان مجتبی

بهر شکستن گل حیدر شتاب کرد

 

دستی پلیدصورت گل را نشانه رفت

ردی کبود خون به دل بوتراب کرد

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰
مجتبی قاسمی

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم

سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

 

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا

خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

 

قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا

برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم

 

زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:

سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟

 

گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز

برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم

 

سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی

پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم

 

نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم

برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم

 

به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم

از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم

 

بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم

همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم

 

نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم

تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم

 

بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه

برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم

 

دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم

بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم

 

پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب

چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم

 

کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:

لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر

در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر

 

اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند

مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر

 

خواست لیلا تا که مجنون را مقرب تر کند

کاسه ی او را شکست و آزمودش بیشتر

 

بهره ها دارد دل ویرانه... می دانم ولی

دل که می گیرد، شود با گریه سودش بیشتر

 

وادی عشق است کیش ما، شکسته تر شود

هر کسی باشد دراین وادی ورودش بیشتر

 

عاشقی که دل نبست اصلا به دنیا، می شود

با امام عصر خود گفت و شنودش بیشتر

 

بیشتر اصلا خودم دل را سپردم دست او؟!

یا نه اصلا با محبت ها ربودش بیشتر؟

 

این همه دست تمنا از سر دلگرمی است

هر که لطفش بیشتر خواهان جودش بیشتر

 

رحمت و خیری که از سوزِ دعایش می رسد

در زمان ابتلا بوده نمودش بیشتر

 

در میان روضه ها می آید و حس می شود

در عزای مادرش زهرا وجودش بیشتر

 

بال پروانه اگر مسمار آزارش دهد

می شود در شعله درهم تار و پودش بیشتر

 

درد پهلو که کسی دارد نمازش مشکل است

دردسر دارد سجودش از قعودش بیشتر

 

بهر قتل شیر خیبر هر کدامش کافی است

درد بازو جای خود، روی کبودش بیشتر

 

محمد جواد شیرازی

 
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۸
عبدالرقیه

صلی الله علیک یا بنت رسول الله

 

می نشینم وسط روضه ی روح افزایت

تا کمی یاد کنم از محن عظمایت

 

اولین آرزویم هست بمیرم زیر

پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت

 

می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که

گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت

 

تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی

که به نفرین کسی وا نشده لب هایت

 

مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر

سال ها کرد سفارش به همه بابایت

 

اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار

بر علی نورفشانی بکند سیمایت

 

بارها دید علی حال تو را بین نماز

بارها دید ورم کرده سراسر پایت

 

حاضری جان بدهی زیر لگدها اما

دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت

 

بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب

شوهر خسته دل غم زده و تنهایت

 

مهدی علی قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۶
مهدی علی قاسمی

بسم رب الفاطمه

 

در این عالم اگرچه رو زدن بر دیگران عار است

گدای فاطمه بودن برایم بهترین کار است

 

صدایم را، دعایم را، نوای ربنایم را

همیشه گریه هایم را فقط مادر خریدار است

 

اگرچه بنده ای پستم، غلام فاطمه هستم

گرفته دست او دستم، مرا زهرا هوادار است

 

پر از غم شد سراپایم، مصیبت خوان زهرایم

برای معصیت هایم همیشه روضه کفاره است

 

الا یا ایها العالم، عزای بضعه ی خاتم

به قلب مرتضی مرهم به چشم منکرش خار است

 

کسی که فاطمه دارد، غم او خاتمه دارد

همیشه واهمه دارد کسی که بند اغیار است

 

شروع روضه شد با در، زمانی کوچه حالا در 

نود روز است یک مادر میان خانه بیمار است

 

 شده چون یاسِ پژمرده، مسیر سنگ دل مرده

به بار شیشه اش خورده... گواهم خون و مسمار است

 

ادا کن حق این مطلب، برای مادر زینب 

چنان ناله بزن امشب که گویا آخرین بار است

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۵
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد حسین یونسی

 

مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند

چادرش حتی یهودی را هدایت می کند

 

ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش

تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند

 

نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است

عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند

 

انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند

انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند

 

گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است

این روایت بر همه اتمام حجت می کند

 

محو نورانیت او می شود هفت آسمان

ساعتی که بین محرابش عبادت می کند

 

روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را

بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند

 

ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا

سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند

 

چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش

خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند

 

پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند

 

ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است

بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند

 

درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط

رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند

 

ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد

تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

هستی بنا شد از ازل تنها برای فاطمه

جان تمام شیعیان گردد فدای فاطمه

 

زهرا بماند فضه اش حاجات ما را می دهد

باب شفاعت شد به پا اصلا برای فاطمه

 

چرخ فلک در چرخش از چرخیدن تسبیح او

انس و ملک محتاج بر خاک عبای فاطمه

 

در مجلسش شور و نوا تا عرش اعلی می رود

دارُالشفای ما بود بیتُ العزای فاطمه

 

روز تولد نذر او کرده مرا چون مادرم

در هر مکان با هر زبان گویم ثنای فاطمه

 

در بین قبرم تا ملک این سینه را بو می کند

گوید که صاحب دارد و باشد گدای فاطمه 

 

سِلمٌ لِمن سالَمَکم، حَربٌ لِمن حارَبَکم

مبنای حب وبغض من باشد ولای فاطمه

 

از چرخش دستاس او روزی به ما هم می رسد

رزق زمین و آسمان هست از عطای فاطمه

 

صحرای محشر هر کسی تحت لوایی می رود

مأمن برای انبیا باشد لوای فاطمه

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۲

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۵۹
مجتبی قاسمی

اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است

نام تو در آسمانها از زمین پیداتر است

 

صاحبِ هستی تو هستی، ما همه عبد توایم

هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است

 

چشم من عمری به دنبال عطای دست تو است

چون که احسان و کرم از مادران زیباتر است

 

چادرت یک قوم کافر را هدایت می کند

زهره ای و چهره ات از انبیا زهراتر است

 

هر کسی که گفت یا زهرا جوابش را گرفت

چون توسل بر شما از هر کسی گیراتر است

 

فاطمه یعنی تجلی خدا روی زمین

فاطمه همتای یکتای امیرالمومنین

 

 

قصه‌ی شیعه اساسش ناله های مادر است

زخم قلب فاطمه اما ز درد حیدر است

 

شیعه مدیون حمایتهای زهرا از علی است

دین اگر شد پایدار از گریه های مادر است

 

پشت در، افتاد بر روی زمین، بیهوش شد

فضه آمد دید زهرا غرق خون پشت در است

 

تا به هوش آمد دوید و دامن مولا گرفت

دید بسته دست های پهلوان خیبر است

 

دست او با ضرب قنفذ از علی کوتاه شد

ضربه ای که عامل پایان عمر کوثر است

 

بازویش افتاد تا دست علی گردد رها

جان فدای دختر خیرالبشر، خیر النسا

 

حاج مجتبی قاسمی

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۳
مجتبی قاسمی

 السلام علی المحدثة العلیمه

 

دانلود صوت مداحی با نوای کربلایی محسن صائمی

 

شامل الطاف بی حدّ علی گردیده است

هر که را در این عزا با دیده ی تر دیده است

 

نوکر زهرا مقامش از مَلَک هم برتر است

خاک پاهایش مقدس ، جای آن بر دیده است

 

هر گنهکاری که آمد عبد این دربار شد...

...رحمت حق را به خود چندین برابر دیده است

 

لحظه ی جان دادنش هرکس که نوکر بوده است

صاحب این خانه را ساعات آخر دیده است

 

چندسالی می شود در فاطمیه چشم من

در میان روضه ها تا دیده نوکر دیده است

 

هرکه شد سینه زن او در قبالش خیر دید

منکر زهرا فقط در زندگی شر دیده است

 

با عنایات خود زهراست گر هر بنده ای

شیعه و دیوانه ی کوی علی گردیده است

 

همچو زهرا لعن کرده شیعه بعد از مصطفی

هرکسی را جای حیدر روی منبر دیده است

 

علت اسلام آن مرد یهودی روشن است:

دستهای بسته ی سردار خیبر دیده است

 

بعد از آن کوچه گرفته مجتبی لکنت زبان

پیر شد وقتی که خون سینه بر در دیده است

 

باید از فضه بپرسی که چه شد در پشت در

ماجرای پشت در را فضه بهتر دیده است

 

زخم پهلو ، خون سینه ، بازوی مجروح را

گر ندیده هیچ چشمی... چشم دختر دیده است

 

دخترش دق کرده از بس لاله های سرخ را...

...بر لباس مادر و بر روی بستر دیده است

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۱۱

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۵۸
مهدی علی قاسمی

بر شیعیان حیدر کرار مادر است
آن بانویی که باطنِ آیات کوثر است

ما از دعای فاطمه در بند حیدریم
این ذره ای از آن همه الطاف مادر است

"لولاک ما خلقتکما..." وصف فاطمه است
هر دو جهان طفیلی زهرای اطهر است

زهرا اگر نبود خدا عترتی نداشت
از یمن فاطمه است که احمد پیمبر است

طُهر و طهور و طاهر و طِیْهور جملگی
حمد و ثنای مادر ما آن مطهره است

حبش فریضه ای است بر انسان و جنیان
مبغوض او همیشه ی تاریخ ابتر است

زهرا است نور خلقت و خلقت ز نور اوست
محشر تمام عرش ز نورش منور است

حق مرتضی است... لایق حق در میان خلق
زهراست چون که عاشق و هم کفو حیدر است

بیتی که گشت مهبط جبریل، بر نبی
بیت رفیع اوست اگرچه محقر است

در چرخش است عالم امکان به دور او
چون در مقام جلوه ی الله اکبر است

آتش به باغ پر ثمر باغبان زدند
در پرده گفتن غم جانسوز بهتر است

از این سکوت مبهم و این زخم بی شمار
دیگر گمان کنم که نفس های آخر است


حاج مجتبی قاسمی

94/10

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۴۷
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

چو نوری در دل ظلمت فروزنده تویی زهرا
و ایمان را به جانها آفریننده تویی زهرا

کسی که رمز پیروزی شده در هر زمان نامش
چه دیروز و چه امروز و چه آینده تویی زهرا

نوشتم آن که حبش شد کلید خانه ی رحمت
و بغضش تا همیشه گشته سوزنده تویی زهرا

مُغیثی که به هر نخ از عبا و چادرش حتی
شده هر مُرسلی آخر پناهنده تویی زهرا

قیامت در قیامت یک تنه بر پا کنی بانو
پناه عاصیان هستی و بخشنده تویی زهرا

کسی که حیدر و احمد به دور زینبش گردند
و زینب تحت تعلیمش شد ارزنده تویی زهرا

ره توحید تنها راه فرزندان تو باشد
کسی که با جهادش شرک را کنده تویی زهرا

شبیر و شبر تو زینت ارض و سما هستند
و آنها مادری دارند زیبنده... تویی زهرا

الا ای کوثر قران تویی معیار هر ایمان
که در این عالم امکان فروزنده تویی زهرا

منم فرزند خاطی رو به تو آورده ام مادر
کسی که گشتم از رویش سرافکنده، تویی زهرا

کسی که دست او بشکسته اند و پهلویش اما
فقط بر روی حیدر  میزند خنده تویی زهرا

کسی که دست بوسش گشته ختم المرسلین اما
علی از دستهایش گشته شرمنده تویی زهرا

صدف چون بشکند دُر بر زمین می افتد و حالا
میان آن در و دیوار تابنده تویی زهرا


حاج مجتبی قاسمی
۹۴/۱۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۳۴
مجتبی قاسمی

اللّهُمَ صَلّ عَلی فاطِمَه و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها

وَ السِّر المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُکَ

 

با نوکری ات سینه زن شوکت گرفته

هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته

 

شرکت، میان مجلست دارد قداست
عاشق وضویش را به این نیت گرفته

 

بی بی دعاکن تا دوباره بازگردد
حال بکایی را که معصیت گرفته

 

ما هرچه بالا می رویم از فاطمیه است
از روضه ات ایمان ما برکت گرفته

 

هرکس توسل کرد بر خاک قدومت
حاجات خود از مرتضی راحت گرفته

 

روزه بگیر و باز افطارت عطا کن
حاتم به پشت خانه ات نوبت گرفته

 

سائل، پیِ کهنه لباست آمد اما
رَخت عروسی از تو بی منت گرفته

 

شرحِ نماز تو همین بس که نوشتند
وصف کبودی و ورم پایت گرفته

 

فردا خیالش تخت باشد هرکه امروز
دنباله ی کار تو با همت گرفته

 

نوع اراداتش به مادر فرق دارد...
...هر کس که از خطِ ولایت خط گرفته

 

در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر
در خیمه گاه فاطمه حاجت گرفته

 

خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که
مادر نشسته قصد قد قامت گرفته

 

وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای
انگار پهلویش از این بابت گرفته

...

محمد جواد شیرازی 12/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت این شعر با نوای حاج سید مهدی میرداماد

 

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

برکت این زندگی از روضه های فاطمه است

 

درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب

می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است

 

منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم

روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است

 

چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا

آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است

 

هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت

هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

 

گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان

عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است

 

خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود

نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است

.

بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند

پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است»

 

روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند

این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است

 

نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

 

مهدی علی قاسمی ۹۳/۱۲/۲۸

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۱
مهدی علی قاسمی

صوت شعر با مداحی حاج محمد رستمی 

 

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه

 

هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود
نیست راهی جز شود اول فنای فاطمه

 

گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است
پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه

 

هر کسی آخر به دین مالکِ خود می شود
من پرستش می کنم تنها خدای فاطمه

 

در عبادت یار حیدر بود زهرای بتول...
...یا که حیدر آمد اصلا پا به پای فاطمه؟

 

احترامش می کند مولا هر آن کس که شود
ذره ای از خاک پایِ پر بهای فاطمه

 

روز محشر چون همه حیران شوند آسوده است
هر که آمد بر در دولتسرای فاطمه

 

تا قیامت روزی ما بسته بر دستان اوست
دست های خسته ی مشکل گشای فاطمه

 

"حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه"*

 

بی هوا در را شکستند و به جانش ریختند
مانده رد گرگ ها بر دست و پای فاطمه

 

ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت‌
سوخت قلب حق تعالی هم برای فاطمه

 

خانه در هم گشته اما بیشتر مبهم شده
بین خانه حال و روز مجتبای فاطمه

 

سخت تر از روضه های کوچه و در گشته است
طعنه ی همسایگان بر گریه های فاطمه 

 

بیت ستاره دار از غزل آقای محمد حسین رحیمیان

محمد جواد شیرازی 

11/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۴۰
عبدالرقیه