سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی


 دستِ خالی را سرِ سالی به آقا بسپرش
شب، شبِ قدرِ فقیران است، کوچک نشمرش

هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
یک به یک عبد و غلام و یک به یک روزی خورش

مادرش حبل المتین است و هدایت می شود...‌
‌...هرکسی کرده توسل بر نخی از چادرش

خانه ای که غالبا وقف حسینیه شود
بوی جنت می دهد هر قطعه و هر آجرش

نسخه ی درمانی ام بوده فقط کرب و بلا
چون شفا خوابیده در هر ذره و هر عنصرش

در نمک زار حرم آخر مرا پاکم کنید
حاجتم بسته به دریا نیست و آبِ کُرش

یا رب اصلا در جدایی از حسینت خیر نیست
پس سرِ قلاده ام را جز به آقا نسپرش

فاطمه جان لطف کن گستاخی من را ببخش
من که می دانم نبوده شعرهایم درخورش

محمد جواد شیرازی
۹۴/۲/۳۱

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۹
عبدالرقیه

السلام علیک یا علی بن الحسین

 

مرغ دل باز هم غزل خوان شد

پنجمین روزِ ماه شعبان شد

 

دو سه روزی به کربلا رفت و

حال آمد دخیل سلطان شد

 

اول آمد سراغ خانه ی او...

...هرکسی از ازل مسلمان شد

 

هر که سجده نکرده بر درِ او

آخر از مسلکش پشیمان شد

 

پینه بسته است روی پیشانیش

سید الساجدین دوران شد

 

آنقدَر کیسه روی دوش گرفت

نیمه شب ها گدا فراوان شد

 

از ابوحمزه های او بوده

نفْس بیمار اگر که درمان شد

 

امشب آمد گلی به عالم که

مایه ی آبروی ایران شد

 

کاش بینم بقیع او مثل

بارِگاه شه خراسان شد

 

کار او بود اگر که چشمانم 

چشمه گردید و پر زِ باران شد

 

اصلا از گریه های هرشب اوست

که به روی لبم حسین جان شد

 

تا چهل سال آب را دید و

روضه خوان گلوی عطشان شد

 

تا چهل سال اگر ذبیحی دید 

مشکلش آب دادن آن شد

 

تا که چشمش به شیرخوار افتاد

یاد طفل رباب گریان شد

 

گریه های محرمم از اوست

شال مشکی و پرچمم از اوست

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۳/۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۸
مهدی علی قاسمی

سَلامُ اللَّهِ وَ سَلامُ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِینَ وَ جَمِیعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الزَّاکِیَاتُ الطَّیِّبَاتُ فِیمَا تَغْتَدِی وَ تَرُوحُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ

 

سلام ای زاده ی حیدر سلام ای ماه دل آرا

الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها

 

دمِ میخانه بنشستم اگرچه غافل و پستم

ولی من نوکرت هستم نگاهی کن بر این شیدا

 

اگرچه روسیاهم من اگر چه بی پناهم من

ولی دل بر شما بستم پناه من تویی آقا

 

قمر خوانده شدی اما شده خورشید محتاجت

ز صورت پرده برداری کسوفی میشود پیدا

 

دخیلت خیل آدم شد گدایت پور مریم شد

توسل کرده اند امشب به تو حتی مسیحی ها

 

فدای مادرت گردد همه ذریه ی شیعه

خدا داند که در دنیا ندارد مادرت همتا

 

چه فخری برتر از این که شدی ماه بنی هاشم

تو را ام البنین مادر تو را حیدر شده بابا

 

سه ساله بر تو می نازد سکینه بر تو می بالد

درون کربلا بودی پناه زینب کبری

 

ابوفاضل شدی چون مادرت ام الفضائل شد

جز آن مادر چنین طفلی نزاده مادرِ دنیا

 

همینکه مرتضی چشمش به دستان تو افتاده 

زده بوسه به دستانت شده راز مگو حاشا

 

قیامت در صف محشر یقینا حضرت مادر

به دستان جدای تو شفاعت می کند ما را

 

دخیلک یا ابو فاضل تصدق کن بر این سائل

هوای کربلا دارم در این ساعات و این شبها

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۳/۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۰
مهدی علی قاسمی

صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین

 

آمد از جانب حق سبط پیمبر امشب

عرش و فرش از قدمش گشت منوّر امشب

 

کوریِ هرچه حسود است به پیغمبر ما

آمده آیه ای از سوره ی کوثر امشب

 

رحمتِ واسعه اش کون و مکان را پر کرد

حاضرم من به هوایش بدهم سر امشب

 

عاشقان میکده باز است بیایید اینجا

همگی سجده نماییم به دلبر امشب

 

انبیا از جلوات نگهش مست شدند

ساقی میکده باشد گل حیدر امشب

 

نام او حک شده در گوشه ی عرشُ الرّحمن

نام او جلوه کند در همه جای قرآن

 

حضرت خضر شده خادم دربار حسین

عالمی مست شده از گل رخسار حسین

 

نام او مایه ی آرامش قلبم شده است

دلم از عالمِ ذَر بوده گرفتار حسین

 

ز ازل هرکه شده عاشق زهرا ، بوده ...

....نوکر و ریزه خور و عبد علمدار حسین

 

گرچه عمری است که در خانه ی او سربارم

دلخوشم من که شدم خار به گلزار حسین

 

امشب از یمن وجودش همه را می بخشند

آمده توبه کند بنده ی فرّار حسین

 

ذکر و تسبیح ملائک همه جا هست حسین

ذکرِ العفو ، در این ماهِ خدا هست حسین

 

هرکسی بر اثر گریه به او بدبین است

بر خود حضرت ارباب قسم بی دین است

 

روز و شب عاشق او اهل بُکاء است بر او

روز با گریه که آغاز شود شیرین است

 

امشب از زمزمه ی اهل سماء فهمیدم

آن که من را دمِ میخانه کشیده این است

 

در دلم خوب نظر کردم و با خود گفتم

عشق من بر پسر فاطمه از دیرین است

 

به خدا گوشه ی شش گوشه ی او جان دادم

آنقَدَر حال و هوای حرمش سنگین است

 

عاشق صحن و سرایِ حرم اربابم

به همه فخر کنم بر کرمِ اربابم

 

بر درِ خوان کرم زوزه کشان می گردیم

فارغ از همهمه ی آدمیان می گردیم

 

مُرده ایم از گنه اما شب میلاد حسین

مثل فطرس همگی در پیِ جان می گردیم

 

هرچه خیر است فقط از طرف ارباب است

روز و شب محضر او سجده کنان می گردیم

 

به خدا رازق ما نیست به جز دختر او

" آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم "

 

هرکسی طعنه به ما زد دمِ محشر بیند

دور ارباب همه سینه زنان می گردیم

 

آفریدند مرا تا که گدایش باشم

آفریدند سگ صحن و سرایش باشم

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۲/۳۰

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۵
مهدی علی قاسمی

وَ رَوَى الشَّیْخُ أَیْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:

 نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ....

فضل باسناد خود از حضرت صادق نقل کرده که فرمود :

ما [اهل بیت]اصل هر خیری هستیم و هر خوبی ای  از ما جوانه میزند ....

 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏24، ص: 304

 

اصل هشتم 

با همین اشک سحر کار تکلم می شود
با وجود چشمه کِی حرف از تیمم می شود؟

 

چشم های نیمه بازم را به لطف خود ببخش
اشکِ بیش از حد دلیل این تورم می شود

 

آنقدَر ضامن شدی آخر حسابش گم شده
باز هم گفتی بیا.‌‌.. این بارِ چندم می شود؟

 

آیه ی تطهیر حق هستید و این هم حاصلش
"طابَتِ الْأرْضُ الّتی فِیهٰا دُفِنْتُم" می شود

 

پادشاهان در ورودی حرم زانو زدند
خودپرستی ها میان این حرم گم می شود

 

بس که حاجت داده شد پشت در باب الجواد
بیشتر از هر دری این جا تراکم می شود

 

رفع حاجت مانده و نذر کبوتر کرده ام
پیرمردی گفت با یک مشت گندم می شود

 

وقت خواهش کم نباید خواست از دست کریم
چون که او هرچیز دارد خرج مردم میشود

 

مثل سلمانی نیشابور، وقت احتضار
 
پیش ما آقا بیا با یک تبسم... می شود؟!

 

هر سؤالی که نکیر و منکر از ما می کنند
استناد ما فقط بر اصل هشتم می شود

 

حب تو حرز است، از آن چه خدا فرموده است:
"آدم و سنگ است در دوزخ که هیزم می شود"

 

این دل من مست اولاد امام کاظم است
یا به مشهد می رود، یا راهی قم می شود

 

هر کجا عاشق رود عرض ارادت می کند
پس سلام از هر کجا منا علیکم می شود

محمد جواد شیرازی  ۹۴/۲ 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۰۸
عبدالرقیه

السَّلامُ عَلَى حُجَجِ اللَّهِ وَ أَوْصِیَائِهِ وَ خَاصَّةِ اللَّهِ وَ أَصْفِیَائِهِ وَ خَالِصَتِهِ وَ أُمَنَائِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

 

دوباره سائلی آمد به در بار تو یا سلطان

دوباره بر سر خوانت شده ریزه خورت مهمان

 

اگر روزی کند مادر به دردت می خورم آخر

مگر صحن و سرای تو نمی خواهد سگ دربان؟

 

نگاه لطف تو بدکاره را هم بُرد در سجده

تفضل کن بر این عاصی نظر کن از سر احسان

 

برای غربتت آقا شده این روضه ها برپا

که زهرا مادرت باشد برای تو مصیبت خوان

 

دمِ عجل وفاتی را تو ارث از فاطمه داری

شبیه مادرت این روزها جسمت شده بی جان

 

شنیدم در دل زندان شکسته ساق پای تو

شنیدم هتک حرمت شد به اجداد شما آسان

 

لبت از تشنگی مثل دوتا چوب است روی هم 

گریز روضه ای باشد به لبهای شه عطشان

 

تو را با تازیانه در دل زندان عدو می زد

به یاد عمه ات زیر لگد شد دیده ات گریان

 

به یاد غربت و داغ سه ساله ناله می کردی

دلت از گوشه ی زندان رود تا گوشه ی ویران

 

تنت را با غل و زنجیر بسته روی یک تخته

به لب «هذا امام الرافضه» می گفت زندانبان

 

به دور از دیده ی دختر تنت تشییع شد آخر

امان از آن تن بی سر ، رها زیر سم اسبان

 

تن سالار زینب را سه روزی در دل صحرا

رها کردند روی ریگِ داغِ کربلا ، عریان

 

مهدی علی قاسمی

۹۴/۲/۲۳

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۴
مهدی علی قاسمی

دانلود بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض

 از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم
از عمر خود پرونده ای مختومه دارم
دردی شبیه مادر مظلومه دارم
امشب هوای دخترم معصومه دارم

 

از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته
بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟!

 

تحقیرهای دشمنم را صبر کردم
زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم
خونابه ی روی تنم را صبر کردم
این روزها جان کندنم را صبر کردم

 

کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا
عجل وفاتی روی لب دارم خدایا

 

بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت
تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت
از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت
وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت

 

من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی
این ها برای قوم غافل نیست کافی

 

 تشنه که بودم حرف از آب خنک زد
وقت نمازم بی هوا من را کتک زد
با ناسزا بر روی زخم من نمک زد
بی احترامی کرد و هی من را محک زد

 

نامرد می داند که چون عباس هستم
بر نام زهرا و علی حساس هستم

 

قدِ تنومند مرا چون دال کردند
ساق پر از درد مرا پامال کردند
جسم نحیفم داخل گودال کردند
ساده بگویم پیکرم را چال کردند

 

حتی برای خم شدن هم جا ندارم
دیگر برای این همه غم جا ندارم

 

باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد
جد غریبم با لب تشنه فدا شد
جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد
جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد

 

با روضه های نعلِ تازه آشنایم
هر استخوان او شده چون ساق پایم

 

جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره
دیگر نشد پیراهن من پاره پاره
پیر لعینی باز هم زد استخاره
با قصد قربت با عصا می زد دوباره

 

نامردها جد مرا صد جور کشتند
نامردها جد مرا بد جور کشتند

محمد جواد شیرازی  ۹۴/۲/۲۱

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۱۴
عبدالرقیه

السلام علیک یا بنت امیرالمومنین

 

دانلود صوت این شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها

رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا

 

حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر

بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا

 

اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم

دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟

 

در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم

بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا

 

لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم

دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا

 

به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی

سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها

 

خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد

خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا

 

خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش

جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا

 

برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش

عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا

 

به دست دشمنت عمامه و  انگشترت دیدم

میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا

 

مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام

به زیر تازیانه ناله ی من بوده : واجدّا

 

به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است

به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را

 

ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد

ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا

 

جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها

به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا

 

عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند

شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها

 

گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب

گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا

 

مهدی علی قاسمی - علی سپهری ۹۴/۲/۱۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۲
مهدی علی قاسمی

سرچشمه بود، روشن و پاک و زلال بود
زینب خدایِ بندگی ذوالجلال بود

در قله های معرفت و عاشقیِ حق
زهرا سرشت و عابد و احمد خصال بود

در مدح او بس است همین که نوشته اند
عالِم به بطنِ هر سخن و هر سؤال بود

زهرا که رفت مادر یک خانواده شد
در آن زمانه ای که خودش خردسال بود

او سال های سال کنار حسین بود
یعنی جدایی اش ز برادر محال بود

اما میان کرب و بلا حرمتش شکست
روزی که داغْ دیده و بشکسته بال بود

خود را رساند بر سر گودال پر ز خون
با حالتی که تشنه و آشفته حال بود

صد تازیانه خورد ولی باز هم رسید
زینب تمام فکر و خیالش وصال بود

بی بی جدا نشد ز تن پاره پاره اش
مست شمیم رایحه ی لایزال بود

میگفت ای برادر من، از فراز تل
دیدم برای پیرهنت هم جدال بود

با کعبِ نی زدند بماند بقیه اش
این قد خم نتیجه ی آن انفصال بود

حق داشت بعد کرب و بلا روضه خوان شود
او شاهد مصیبت سخت هلال بود*

مقتل نوشته است "که در شام..." بگذریم
کاش آنچه گفته ابن مقرم خیال بود

آتش گرفت و سوخت در آن شهر بی حیا
آن جا نظر به آل پیمبر حلال بود

داغی چشیده است که محصور واژه نیست
این روضه های سخت برای مثال بود

محمد جواد شیرازی_ 94/2/13

*بیت یازده اشاره به روضه هلال بن نافع دارد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه

یامن أعطیتنی الکثیر تقبل منی هذا القلیل

دانلود صوت شعر با نوای سید رضا نریمانی

قبل از سخن و هر عملی سینه دریده

حتی خود حق بهر علی سینه دریده
سر را نشکسته است ولی سینه دریده
امروز اگر ربّ جلی سینه دریده

معشوق رسیده است، پس این شوق از این است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

هم رتبه ی آب آمده از عالم بالا
بابای تراب آمده از عالم بالا
پرسید: شراب آمده از عالم بالا؟
فی الفور جواب آمده از عالم بالا:

در عشق، شرابِ علوی ناب ترین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

او یاور یکتای هو الله احد شد
در کعبه ی حق مظهر الله صمد شد
خشنود دل مادر او تا به ابد شد
چون بنت اسد بود و دگر ام اسد شد

او قبله و مقصود همه اهل یقین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

گشتند ملائک همه خرسند به دورش
عشاق رسیدند چو اسپند به دورش
حجاج همه وقت طوافند به دورش
قبل از همه چرخید خداوند به دورش

"حق است علی" حک شده بر عرش برین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

قطره همه ی عمر نگاهش پیِ نهر است
هر نهر امیدش همه در وصلتِ بحر است
"دریاست علی" زمزمه ی صاحب دهر است
بر طبق حدیثِ نبوی علم چو شهر است

فرمود که من شهر و علی باب مدینه است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

تا دید علی دست گدا گشته مشخص
انگشترش از زیر عبا گشته مشخص
پس معنی آیات ولا گشته مشخص
با نور علی نور خدا گشته مشخص

خورشیدِ سماواتیِ ربُ الارضین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

حیدر که رجز خواند عدو بی خبر افتاد
در معرکه دیدند هزاران سپر افتاد
با تیغ دو سر، سر پیِ سر ضربدر افتاد
با شیر خدا هر که در افتاد ور افتاد

پس خصم علی تا به ابد نقش زمین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

تنها اسدالله به خیبر شده فائق
مبهوت شدند آن دو فراری منافق
از واهمه گشتند به هر سو متفرق
جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دق

نفرین خدا پشت سر آن دو لعین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

تا هست علی هیبت اسلام بماند
اوهام شیاطین همه ناکام بماند
میخواست دل فاطمه آرام بماند
نگذاشت علی فاطمه گمنام بماند

حیدر همه ی دغدغه اش ماندن دین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

بی مهرِ علی کل عبادات تلف شد
ا
مشب دلم از حب علی پر ز شعف شد
پابوسی سلطان نجف باز هدف شد
هرکس که شبی داخل ایوان نجف شد

با مهرِ علی داخل در حصن حصین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

من زار علیاً بنجف صار سعیدا
و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا
جِبْریٖلُ یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیٖدَا:
من مات على حبّ علی مات شهیدا

با حب علی هر جگر پاک عجین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

از شهر نجف راهی دربارِ حسینیم
دیوانه و آواره ی بین الحرمینیم
در کرب و بلا غرق غم و شیون و شینیم
مبهوت نظر بر حرم نور دوعینیم

خاک حرم کرب و بلا نقش جبین است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

گفتند حسین از کمرش تیر کشیده
گفتند که از پشت سرش تیر کشیده
قطعا همه ی بال و پرش تیر کشده
زینب به روی تل جگرش تیر کشیده

از قتل حسین است که این داغ به سینه است
تا بوده همین بوده و تا هست همین است

محمد جواد شیرازی - 2/94

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۱۳
عبدالرقیه

صَلّی اللّه علیکَ یا أمیرالمؤمنین

 

دانلود صوت این مداحی با نوای کربلایی حسین طاهری

دانلود صوت این مداحی با نوای کربلایی حمید علیمی

 

عالم فدای خاک درت یا ابوتراب

هستم اسیر و در به درت یا ابوتراب

 

امشب ملائکه همگی صف کشیده اند

بهر طواف دور سرت یا ابوتراب

 

موسی و خضر و یوسف و یعقوب بوده اند

عمری گدای یک نظرت یا ابوتراب

 

عیسی اگر که معجزه اش زنده کردن است

این گوشه ای است از هنرت یا ابوتراب

 

لا فرق بینک....به خدا غرق حیرتم

رب خوانمت و یا بشرت یا ابوتراب(۱)

 

چشم رسول بوده به هنگام کارزار

بر دست های معتبرت یا ابوتراب

 

در مدح تو بس است همین قدر گفته اند:

جوشن نداشت پشت سرت یا ابوتراب

 

بی شک دعای فاطمه در بین جنگ ها

بوده مدافع و سپرت یا ابوتراب

 

یک تکه استخوان بدهی تا ابد بس است

افتاد اگر به ما گذرت یا ابوتراب

 

آیند سوی تو همه ی شیعیان به حشر

همچون گدا به دور و برت یا ابوتراب

 

ما ریزه خوار لطف حسینیم تا ابد

ما سائلیم بر پسرت یا ابوتراب

 

ذُخرالحسین و پشت و پناهش که بوده است

در کربلا به جز قمرت یا ابوتراب؟

 

هر بار آمدم به نجف مست گشتم از 

فیض زیارت سحرت یا ابوتراب

 

از بس نخورده است هوای نجف به ما

گردیده ایم خون جگرت یا ابوتراب

 

ای کاش عاقبت سحری در حریمتان

باشم غلام و رفتگرت یا ابوتراب

 

هر کس ندیده صحن تو را غصه میخورد

هر کس نرفته کرب و بلا غصه میخورد

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۲/۱۰

 

۱)پ ن:

در دعای ماه رجب چنین تعبیری آمده:

«...لافرق بینک و بینها إلّا أنَّهم عِبادُک و خَلقُک...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۹
مهدی علی قاسمی

یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد

نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد

 

 

معصیت کردم ولی هربار دستم را گرفت

اولش ستار شد، بعدش خودش غفار شد

 

 

 

بی وفا بودم ولی آقا فقط لطفش رسید

بر گدایی که همیشه بر سرش سربار شد

 

 

 

حب جنت، نه... که مقصود اقتدا بر مرتضاست

در دل شب ها اگر عبد علی بیدار شد

 

 

 

نام مولا چون محمد رکن آیین من است

پس دو باری نام او هم در اذان تکرار شد

 

 

 

حق تعالی خواست تا حیدر مراد ما شود

در قبول هر عمل حب علی معیار شد

 

 

 

روی هر برگِ درختی حک شده نام علی

این علی های رُخَم را فاطمه معمار شد

 

 

 

ذکر هر مرغی در عالم نام زیبای علی است

هر دم و هر بازدم که خارج از منقار شد

 

 

 

دشمنانش هم همه مدح و ثنایش گفته اند

"لافتی إلّا علی..." اصلا مگر انکار شد؟

 

 

 

کار هر کس نیست فتح خندق و بدر و حنین

قصه ها دارد اگر که در لقب کرار شد

 

 

 

وارث علم نبی و حاکم روز جزا...

...سنجش اعمال و سیفِ حضرت قهار شد

 

 

 

یا من أرجوه لکل خیرِ من تنها علی است

باطن اذکار شد، او مخزنُ الاسرار شد

 

 

 

من نمی دانم چه سِری دارد ایوان نجف

هر کسی یکبار آمد بعد از آن بیمار شد

 

 

 

شد بنا قبرش میان قلب هر کس عاشق است

ای بنازم این حرم را کعبه ی سیار شد

 

محمد جواد شیرازی ۹۴/۲

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۳
عبدالرقیه

السلام علی محالّ معرفة الله 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی حسین طاهری

امشب شب گدایی و عرض ارادت است

باب المراد آمده و وقت حاجت است

 

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است

وقت نزول آیه ی ناب امامت است

 

یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت

نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

 

یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن

بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است

 

وقت زیارتت همه در فکر مشهدند

از بس میان این دو عمارت شباهت است

 

حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد

با این حساب عاشقتان با سعادت است

 

ما را ولایت تو زآتش نجات داد

خواندی مرا که عادت تو در مروّت است

 

ما سائلان سفره ی پر برکت توایم

هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است

 

توحید بی ولای شما کفر مطلق است

دینِ بدون نام تو عین ضلالت است

 

تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند...

...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

 

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم

لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است

 

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات

عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

 

با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود

نامت برای قلب سیاهم طهارت است

 

شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت

آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است

 

مهدی علی قاسمی ۹۴/۲/۸

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۳
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

 

بی هوا درب خانه ات وا شد

عده ای نانجیب آمده اند

بین سجده، بدون عمامه

پیِ تو ای غریب آمده اند 

 

می کشیدند دست بسته تو را

دل به تقدیر داده بودی تو

دشمنانت سوار بر مرکب

پشت مرکب پیاده بودی تو

 

جان فدایت که روضه خوان بودی

یادِ نور دو عین افتادی

عقب قافله زمین خوردی

یادِ بنتُ الحسین افتادی

 

تا رسیدی به کاخ آن ملعون

پر و بالت تمام خاکی شد

ذره ای از بها نمی افتد

گیرم اصلا امام خاکی شد

 

متوکل شراب آورد و...‌

بعد از آن بی حیا به تو خندید

طعنه زد لااقل بخوان شعری

شعر خواندی... وجودِ او لرزید

 

دل زهرایی ات شکست آن جا

یادت افتاده بود بزم شراب

یاد دندان و خیزران بودی

یادت افتاده بود اشک رباب

 

یادت آمد که چوب دستی خورد

به سر و روی و دیده ی جدت

چشم عباس خیره شد ناگاه

سوی رأس بریده ی جدت

 

می چکید اشکش از نوک نیزه

سوز بغض گلویم این جا بود

دختری زیر لب فقط می گفت:

کاش الآن عمویم این جا بود

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۲/۲

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۱۹
عبدالرقیه

سلام ای حضرت دلبر سلام ای سبط پیغمبر

سلام ای معدنُ الرَّحمه سلام ای شافع محشر

 

کسی که جامعه خوانده دلش در سامرا مانده

چرا قسمت نشد دیگر نماز و اشکِ بالاسر

 

دوباره غربت شیعه دوباره ناله ی زهرا

دوباره دیده گریان شد برای زاده ی حیدر

 

امام شهر سامرا دلم خون است ای آقا

چرا رنگ رُخَت زرد و چرا جسمت شده لاغر؟

 

بمیرم در غمت آقا چه کرده قاتلت باتو

که فرزندت کنار تو زند بر صورت و بر سر

 

دوباره تشنگی افتاده بر جان گل زهرا

دوباره گوشه ی حجره به خود پیچیده یک رهبر

 

الا یا ایهاالهادی فدای غربتت مولا

که می بُردند از خانه تو را با وضع شرم آور

 

نمی دانم چه در ذهنت تداعی گشت وقتی که

شراب آورد و تعارف زد به تو آن پست خیره سر

 

ولی جانها شده برلب برای عمه ات زینب

که در بزم شراب آمد خمیده قدّ و بی معجر

 

اگر چه لحظه ی آخر فقط پیشت حسن بوده

ولی در پیش چشمانت نشد فرزند تو پرپر

 

به روی دست جد تو گلوی اصغرش خون شد

سه شعبه آمد و دیگر نمانده چیزی از حنجر

 

شما را با سر عریان میان کوچه می بردند

ولی دیگر نشد رأست جدا با ضربه ی خنجر

 

امان از عصر عاشورا که شاه دین زمین افتاد

امان از ضربه ی آخر امان از شیون مادر

 

مهدی علی قاسمی - ۹۴/۲/۱

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۴
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا محمد بن علی الباقر

 

بی سبب نیست که دل واله و مجنون شده است

آمدی ماه رجب هم به تو مدیون شده است

 

برکتت اذن دخولم شده در ماه خدا

بندگی با شب میلاد تو مقرون شده است 

 

اول ماه رجب تا سحر سیزدهم

از مدینه به نجف راه چه گلگون شده است 

 

شجره نامه ات از ربّ جلی آمده است

فضل در پیش سجایای تو مفتون شده است 

 

خاندانت همگی اهل کرامت هستند

بینتان بنده نوازی است که قانون شده است

 

حوزه ی علمیه یک گوشه ز الطاف شماست

شیعه تا روز قیامت به تو مدیون شده است

 

هر که از دست شما جام ولایت نگرفت

تا خود حشر در این میکده مغبون شده است 

 

لعنت حق به کسی که به شما پشت کند

آن که از دایره ی عشق تو بیرون شده است 

 

دور قبرت همه از ذریه ی طاغوتند

دل ما از غم این فاجعه محزون شده است

 

دل ما سوخت ولی از دل مهدی چه خبر؟

مطمئنا دل زهرایی او خون شده است 

 

طبق فرموده ی ناب پسرت: «پیکرتان...

...در دل تک تک عشاق تو مدفون شده است» 

 

کاش روزی برسد در حرمت سجده کنم

در حریمی که رفیع است و دگرگون شده است

 

 

مهدی علی قاسمی

 ۹۴/۱/۲۹

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۱۶
عبدالرقیه

السلام علیک یا اباعبدالله

سنگ فیروزه ز نیشابور باشد بهتر است
با تو این ویرانِ دل، معمور باشد بهتر است

حرفتان نور است و جایش در میان سینه است
هرچه این دل، بیشتر پر نور باشد بهتر است

طالب هر چیز در محشر پیِ آن می رود
عاشقت چون با شما محشور باشد بهتر است

حال که دیدار لیلا قسمت مجنون نشد
بر همین دیوانگی مشهور باشد بهتر است

اشک هایم را نگیر اما دو چشمم را بگیر
بی رخ یوسف زلیخا کور باشد بهتر است

ظرفیت میخواهد اصلا با شما همدم شدن
خانه ام از خانه ات پس دور باشد بهتر است

آخرش سر میگذارم زیر پایت ای طبیب
زیر پاهای سلیمان مور باشد بهتر است

کربلا قسمت نشد... پس لااقل روزی ما
تا سحر سینه زنی و شور باشد بهتر است

دوست دارم بشنوم یک یا حسین و جان دهم
این حسین جان از لب منصور باشد بهتر است

دست های قاتلت لرزید... اصلا بگذریم
روضه گودال اگر مستور باشد بهتر است

محمد جواد شیرازی _ 26/1/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۴
عبدالرقیه

تقدیم به مرحوم خادم الحسین محمد جواد طائی 

یا بنت الحسین

کاغذ، تر است و سوخته قلب مدادها
بوی فراق می وزد از جان بادها

چیزی به جز محبت بر یک سه ساله  نیست
مقصود از زکات و نماز و جهادها

معتاد گشته ایم به الطاف بی حدش
دار و ندار ماست همین اعتیادها

یک روز می رسد که همه عاشقش شوند
از هر قبیله... از همه رنگ و نژادها

بی بی قسم به جان خودت دوست دارمت
ساده است حرف عاشقی بی سوادها

اثبات کرد در شب سوم به عالمی
بنت الحسینی اند محمد جوادها

محمدجواد شیرازی ۹۳/۱/۱۹

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۴
عبدالرقیه

شأن نزول سوره ی کوثر رسیده است

پشت و پناه حضرت حیدر رسیده است

 

امشب خدا به ختم رسل داده دختری

دختر نگو که اُمّ پیمبر رسیده است

 

آنکس که از مقام رفیعش کنیز او

گردیده اند مریم و هاجر، رسیده است

 

آنکس که نام او شده در بین کارزار

ذکرِ لبان فاتح خیبر ، رسیده است

 

کوری چشم هرکه بوَد منکر علی

از بهر شیعه حضرت مادر رسیده است

 

مادر مرا به نوکریَت انتساب کن

امشب مرا گدای درِ بوتراب کن

 

ای انتهای جاده ی وهم و خیال ها

عاجز به وصفِ حُسنِ ثنایت مثال ها

 

با مهرِ تو تمام جهنم شود بهشت

بی تو جهنم است مسیر کمال ها

 

آدم به استغاثه به تو گشته سربلند

حاتم گدای خانه ی تو بوده سال ها

 

مرده به نامِ نامی تو زنده می شود

ای مظهر صفات جمال و جلال ها

 

آیینه ی تمام نمای خدا تویی

آرامش و قرار دل مرتضی تویی

 

شیعه هماره نوکر دربست فاطمه است

عالم ز بَدو خلق تهیدست فاطمه است

 

بالا نشسته است و جهان زیر دست اوست

حتی خدای کون و مکان مست فاطمه است

 

بی فاطمه محال بوَد خلق اهل بیت

هستی مصطفی و علی هست فاطمه است

 

ای آنکه عاشق نجف و مستِ حیدری!

اذن ورود شهر نجف دست فاطمه است

 

مادر بیا و قلب مرا غرق شور کن

امشب برات صحن علی را تو جور کن

 

مهدی علی قاسمی - ۹۴/۱/۲۰

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۵
مهدی علی قاسمی

شکر حق اینکه باز روزی شد، در نجف من دوباره سرمستم

زیر ایوان رسیدم و گفتم: عبد این خانواده دربستم

 

 

بازگشتم دوباره پیش خودت، پدر مهربان من حیدر

گرچه توبه شکسته ام اما، باز هم تو گرفته ای دستم

 

 

فلسفه خوانده نیستم اما، اعتقادی برای خود دارم

هستی من به فکر ناقص نیست، "تا که من گریه می کنم، هستم"

 

 

هر چه دارم بگیر و در عوضش، گریه ی بیشتر عطایم کن

آب رو هست و آبروی گدا، چشم بر دست رحمتت بستم

 

 

سجده کردم به سوی گنبد تو، هو کشیدم به دور مرقد تو

عشق تو می کِشد مرا بر دار، آخرش کار می دهی دستم

 

 

من سگ آستانتان... هرگز، چون که کلب شما وفادار است

آبرو ریز خانه ات هستم، من همان بی وفا...همان پستم...

 

 

قرعه بدحالی است خب باشد، جام من خالی است خب باشد

باده از دیگران نمی خواهم، پیش ساقی فقط تهیدستم

 

 

با دو دریای چشم یا با خون، می نویسم به سجده این مضمون

از همه غیر مرتضی سیرم، از همه غیر مرتضی خسته ام

 

 

 

روزی ما اگر که پابوس است، از عنایات ساکن طوس است

نائب شاه خود رضا هستم، عهد و پیمان خویش نشکستم

 

 

محمد جواد شیرازی

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
عبدالرقیه

در پادگان غربتش ماندم، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد، من رنگ آبادی نمی خواهم

 

گرچه کبوتر در قفس دائم، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم از بند، آزادی نمی خواهم

 

هر عاشقی از چای این جا خورد، زیر لبش این جمله را می گفت:

ته مانده ی چای شما عشق است، حلوای بغدادی نمی خواهم

 

عشاق دورش گرچه‌ کم اما، در رتبه هریک لشکری هستند

شاگرد عشاق حرم هستم، شیرین و فرهادی نمی خواهم

 

وقتی اذان دیگران صوتش آمد میان صحن ها گفتم:

یارب همین حس شنیدن را هرچند تو دادی... نمی خواهم

 

زیباترین نام جهان هادی، ذکرم شده در هر زمان هادی

جز نام زیبای امام خود، اذکار و اورادی نمی خواهم

 

اصلا بهشت ارزانی زاهد، انعام جنت قسمت عابد

فردای محشر من سکونتگاه، جز جنت الهادی نمی خواهم

 

هستم اگر کوچک تر از این عشق، بیمارم و در به در از این عشق

من راضی ام از عاشقش بودن، باور کن امدادی نمی خواهم

 

خونم بریزد در حرم ای کاش، در صحن های محترم ای کاش

شمشیر غیر از حضرتش هرگز ،جز دوست صیادی نمی خواهم

 

محمد جواد شیرازی

 

2/1/94 سامرا

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی

ساقی بریز باده که فصل شراب شد

بر ما مدال نوکریت انتساب شد

 

سلمان پس از نگاه کریمانه ی تو بود

در خانه ی علی به گدایی حساب شد

 

دستت جدا شده که بگیری تو از کرم

دست کسی که در به درِ بوتراب شد

 

وقتی شنید امّ بنین قصه ی تو را

از ماجرای دست تو قلبش کباب شد

 

رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی

از غصه قلب آب برای تو آب شد

 

یابن علی ، شبیه پدر این محاسنت

با ضربه ای به خون سرتو خضاب شد

 

تیر سه شعبه ای که به چشم تو زد عدو

بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

 

وقتی زروی اسب فتادی تو بر زمین

دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد

 

بی تو درون شام بلا لفظ «خارجی»

بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد

 

ای تکیه گاه زینب کبری بیا ببین

خواهر چگونه وارد بزم شراب شد

 

مهدی علی قاسمی 94/5/1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۵
مهدی علی قاسمی

اللّهُمَ صَلّ عَلی فاطِمَه و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها

وَ السِّر المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُکَ

 

با نوکری ات سینه زن شوکت گرفته

هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته

 

شرکت، میان مجلست دارد قداست
عاشق وضویش را به این نیت گرفته

 

بی بی دعاکن تا دوباره بازگردد
حال بکایی را که معصیت گرفته

 

ما هرچه بالا می رویم از فاطمیه است
از روضه ات ایمان ما برکت گرفته

 

هرکس توسل کرد بر خاک قدومت
حاجات خود از مرتضی راحت گرفته

 

روزه بگیر و باز افطارت عطا کن
حاتم به پشت خانه ات نوبت گرفته

 

سائل، پیِ کهنه لباست آمد اما
رَخت عروسی از تو بی منت گرفته

 

شرحِ نماز تو همین بس که نوشتند
وصف کبودی و ورم پایت گرفته

 

فردا خیالش تخت باشد هرکه امروز
دنباله ی کار تو با همت گرفته

 

نوع اراداتش به مادر فرق دارد...
...هر کس که از خطِ ولایت خط گرفته

 

در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر
در خیمه گاه فاطمه حاجت گرفته

 

خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که
مادر نشسته قصد قد قامت گرفته

 

وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای
انگار پهلویش از این بابت گرفته

...

محمد جواد شیرازی 12/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت این شعر با نوای حاج سید مهدی میرداماد

 

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

برکت این زندگی از روضه های فاطمه است

 

درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب

می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است

 

منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم

روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است

 

چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا

آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است

 

هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت

هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

 

گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان

عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است

 

خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود

نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است

.

بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند

پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است»

 

روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند

این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است

 

نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

 

مهدی علی قاسمی ۹۳/۱۲/۲۸

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۱
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت این شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج عبدالرضا هلالی

دانلود فایل تصویری حاج عبدالرضا هلالی

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج مهدی اکبری

 

 

هرچه بد تا می کنم با من مدارا می کنی

 از سر لطف و کرم با بی حیا تا می کنی

 

حاجتم را می دهی تا من تقاضا می کنم

دردهایم را خودت فوراً مداوا می‌کنی

 

پیش چشمان همه داری بزرگم می کنی

آبرویت را دوباره خرجِ رسوا می کنی

 

پرده پوشی می کنی و باز عصیان می کنم

هر که بویی می برد فی الفور حاشا می کنی

 

صبح تا شب این همه بد می کنم اما چرا

کار خوبم را فقط در بوق و کرنا می کنی؟!

 

سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری

غافل از اینکه مرا داری تماشا می کنی

 

از "جمودُ العینِ" خود تا که شکایت می کنم...

...خشکیِ این چشمه را هربار دریا می کنی

 

یاد کن آلوده را یابن الحسن از بابِ لطف

در قنوت نیمه شب با رب که نجوا می کنی...

 

...یا زمانی که میان روضه های مادرت

 گریه بر درد و مصیبت های زهرا می کنی

 

*****

 

دوستانِ من همه کرب و بلا را دیده اند

نوبت من که شده، امروز و فردا می کنی

 

کربلا میخواهم آقا التماست می کنم

گریه دارم می کنم... داری تماشا می کنی؟!

 

آخرش هم ضامنم سلطان مشهد می شود

بعد از آن برگِ براتم را تو امضا می کنی

محمد جواد شیرازی 93/12/23

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۰۵:۲۷
عبدالرقیه

زبان حال امام مجتبی علیه السلام:

 

پیر گردیدم من از غمهای مادر سوختم

با نگاه مادرم در بین بستر سوختم

 

سینه چاک مرتضی جز همسرش زهرا نبود

از غریبی علی بعد از پیمبر سوختم

 

لَحْمُکَ لَحْمیِ... پیغمبر ، مرا خوشحال کرد

با طنابی دست او بستند بر سر سوختم

 

با نگاه بستر خونین مادر مرده ام

از صدای گریه ی زهرای اطهر سوختم

 

قول دادم باکسی چیزی نگویم از هجوم

بغض کردم گوشه ای با دیده ی تر سوختم

 

بین کوچه مادرم افتاد بر روی زمین

از صدای خنده ی آن مرد کافر  سوختم

 

آب گشتم باهزاران زحمت ازجا شد بلند

تا که دیدم چادر خاکی کوثر سوختم

 

کاش بین کوچه می مردم نمی دیدم به چشم

گوشوارش بر زمین... در بین معبر...سوختم

 

تاکه درب سوخته افتاد روی صورتش

مادرم فریاد زد در پشت آن در: "سوختم"

 

روز آخر گفت با زینب صبوری کن اگر

دلبرت را دیده ای گردیده بی سر، سوختم

 

خواهرم تا که شنید از کربلا رنگش پرید

از هجوم و غارت خلخال و معجر سوختم

 

عصر عاشورا صدای دختری آید به گوش:

«دامنم آتش گرفته ، وای مادر! سوختم»

 

مهدی علی قاسمی 

۹۳/۱۲/۲۱

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۵۰
مهدی علی قاسمی


غزلی از زبان حضرت زینب سلام الله علیها

مادرم در بستر است این روزها
روزی ام چشم تر است این روزها

 

مردمِ شهر مدینه کارشان
ترک نهی از منکر است این روزها

 

از زبان دوست و دشمن فقط
طعنه سهم حیدر است این روزها

 

ذکر من امن یجیب و پر زدن...
...آرزوی مادر است این روزها

 

خواست تا حال علی بهتر شود
گفت: حالم بهتر است این روزها

 

هیچ کس این جمله را باور نکرد

پهلویش گویاتر است این روزها

 

چه بلایی بر سرش آورده اند
مردم دنیا پرست این روزها

 

نیمه شب ها درد پهلو می کشد
بازویش دردسر است این روزها

 

دردها از دست مادر خسته اند
دردش از پا تا سر است این روزها

 

مجتبی هم پیر شد بس که فقط
فکر مسمار و در است این روزها

 

شانه زد موی مرا فهمیده ام
روزهای آخر است این روزها

محمد جواد شیرازی
93/12

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۳۹
عبدالرقیه

یا علی مددی 

السَّلامُ عَلَى أَبِی الْأَئِمَّةِ وَ خَلِیلِ النُّبُوَّةِ وَ الْمَخْصُوصِ بِالْأُخُوَّةِ

السَّلامُ عَلَى یَعْسُوبِ الْإِیمَانِ وَ مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَیْفِ ذِی الْجَلالِ

السَّلامُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ الْحَاکِمِ فِی یَوْمِ الدِّینِ

السَّلامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى السَّلامُ عَلَى حُجَّةِ اللهِ الْبَالِغَةِ وَ نِعْمَتِهِ السَّابِغَةِ وَ نِقْمَتِهِ الدَّامِغَةِ

السَّلامُ عَلَى الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللائِحِ وَ الْإِمَامِ النَّاصِحِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه 

شبیه کوه آرامی که آتش در دلش بند است
بدان بانوی من مردت به حکم صبر پابند است

 

خودت که خوب می دانی چرا امروز آرامم
من آن شیرم که در خیبر، در قلعه ز جا کنده است

 

سلامم را اگر در شهر پاسخ نیست، عیبی نیست
تو لبخندی بزن زهرا، دوای مرد لبخند است

 

شنیدم در قنوت آخرت "عجل وفاتی" را
نگو جان علی دیگر، برایم ناخوشایند است

 

بیا و مهربانی کن، دوباره خطبه خوانی کن
که حامیِ علی بودن فقط بر تو برازنده است

 

جواب این سؤالم را، بده تو لااقل زهرا
چرا این لاله های سرخ در بستر پراکنده است؟

 

الهی بشکند دستش، همان روباه ترسویی
که جرأت کرد و بالا برد بر روی زنِ من دست

 

چرا آشفته گیسویت؟ چرا زخم است بازویت؟
چرا خونی است پهلویت؟ علی از روت شرمنده است

 

زمان غسل فهمیدم، چه بر روز تو آوردند
به روی بازویت ردی شبیه یک کمربند است

 

ادا شد حق این مطلب، که تشییع تو شد در شب
که شاهد بر غریبی ات فقط ذاتِ خداوند است 

***

کنارِ علقمه سقا زمین افتاد در حالی_
_که ذکر فاطمه لبیک خونین نقشِ سربند است

 

امان از دشمن یاغی، بیا برگرد ای ساقی
به دست شمر ذی الجوشن، گمانم یک گلوبند است 

 

محمد جواد شیرازی
93/12 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۴
عبدالرقیه

 صل الله علیک یا فاطمه الزهرا

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

غزلی از زبان بی بی خطاب به رسول الله صل الله علیه و آله و سلم

 

اصلا نفوذ خطبه ی من بی اثر شده است...
...یا اینکه گوش مردم این شهر کر شده است؟

دیگر نمانده قدرت در جبهه ماندنم
بابا ببین که دختر تو خون جگر شده است

آنقدر بعد تو بدنم ضرب دیده است
دستم...سرم....تمامِ تنم مختصر شده است

مرهم اثر نمی کند و دردسر شده
این زخم روی دست، سرش بازتر شده است

دیگر توانِ بازویم از دست رفته است
گویا کبودی و ورمش بیشتر شده است

اجرِ رسالتت ثمرش تار گشتنِ...
...چشمانِ من ز ضربه ی آن خیره سر شده است

باعث شده است دور و برم تیره تر شود
دردی که روی گونه ی من مستقر شده است

هرشب برای محسن خود گریه می کنم
از آن زمان که قتلگهش پشت در شده است

یادم نمی رود که بدون مقدمه
دیدم که چادرِ سر من شعله ور شده است

باز استخوان سینه ی من درد می کند
حتی نفس کشیدن من دردسر شده است

فضه بیا که وقت نماز است چاره کن
از خونِ دست، پیرهنم باز، تر شده است

مهدی علی قاسمی
محمد جواد شیرازی 

93/12/8

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمود عیدانیان

 

لطفت دوباره حال مرا رو به راه کرد

رحمی به حال این دل بی سرپناه کرد

 

این دوریِ مسیر دلم از دل شما

دیدی چطور روز و شبم را تباه کرد؟

 

دنبالِ نفس رفتن من آخرش مرا...

...در دیدگانِ فاطمیت روسیاه کرد

 

از روز اولی که وجود آمدم خدا

من را غلام زاد و تو را پادشاه کرد

 

صاحب زمان شدی تو و رحمت به مادرت

من را اسیر کوی تو با یک نگاه کرد

 

در بین عشق های نهفته در این جهان

هرکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد

 

آقا دلم خوش است که حال بد مرا 

این روضه های مادرتان رو به راه کرد

 

ضربِ غلاف خصم سبب شد، شبانه روز

مادر درون خانه فقط آه... آه...کرد

 

تنها سپاهِ شیر خدا رفت و بعد از آن

مرد حنین را به خدا بی سپاه کرد

 

بعد از شبی که فاطمه اش را کفن نمود

مولا تمام درد و دلش را به چاه کرد

 

#مهدی_علی_قاسمی - ۹۳/۱۲/۷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۵
مهدی علی قاسمی