سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲۲۳ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم» ثبت شده است

ثواب شعر هدیه به روح ملکوتی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
 

دانلود صوت بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۱ محرم ۱۴۰۰

سه ساعت است که در قتلگاه افتادی
محاصره شدی و بی پناه افتادی

سه ساعت است که خون از تنت شده جاری
میان هجمه ی سر نیزه ها گرفتاری

سه ساعت است که زینب عجیب دلتنگ است
جواب هر سخن و آیه ات، فقط سنگ است

سه ساعت است که ناله زدی " أنا العطشان"
ترک ترک شده لب هات، قاری قارآن

سه ساعت است پرت را به خاک می مالی
چه نیمه جان شده ای و چقدر بی حالی

سه ساعت است که دلواپس حرم هستی
به چشم تار، نگهبان معجرم هستی

سه ساعت است که در فکر غارتند این ها
به فکر بردن سود از غنیمتند این ها

سه ساعت است که بالاسرت شده دعوا
شدی مقابل زینب، مُقَطَّعُ الأعضا

سه ساعت است که جز تیر و نیزه مرهم نیست
هزار و نهصد و پنجاه ضربه که کم نیست

سه ساعت است نظاره سوی گلویت کرد
به ضربه ی لگدش، شمر پشت و رویت کرد

سه ساعت است تو را می زند به هر حربه
به حنجرت زده قاتل دوازده ضربه

سه ساعت است ولی پیر کرده زینب را
سرت به نیزه زمینگیر کرده زینب را

چقدر داد زدم تا سه ساعتت طی شد
میان قتلگهت، گریه ام پیاپی شد

به گریه خواندمت از روی نی بیا پایین
سرت ز نیزه زمین خورد، رفت در خرجین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۰ ، ۰۵:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورای محرم ۱۴۰۰

خورشید صبح فردا، بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش

یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش

***

بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوت دلنوازت

گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت

***

کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید

طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید

***

ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی

خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی

***

از من مخواه باشم خیره به قتلگاهت
در فکر خیمه باشی فردا به هر نگاهت

موی تو را دهد تاب، در دور پنجه ی خود
قاتل به روی سینه، خندد به اشک و آهت

***

خواهر نباشم اصلا ساکت اگر بمانم
اذنم بده شبیه حیدر رجز بخوانم

باید چگونه قتلِ صبر تو را کنم صبر؟!
در زیر چکمه باشی، من که نمی توانم...

***

با چشم های خیسم، آیم به جست و جویت
از هر طرف بیاید تیر و سنان به سویت

ای وای اگر ببینم، کرده است بین مقتل
از روی کینه قاتل، با ضربه پشت و رویت

***

اصلا بگو چگونه گودال را ببینم؟!
باید چگونه بوسه از حنجرت بچینم؟!

فردا که چادرم سوخت، بین سپاه دشمن
باید که رو بگیرم با پاره آستینم

***

هم تو نمی پسندی، هم حق نمی پسندد
نگذار تا که خولی بر خواهرت بخندد

شمر حرامزاده اصلا حیا ندارد
راضی مشو که فردا کتف مرا ببندد

***

پنجاه سال، با هم دیدیم هر بلایی
پنجاه سال، با هم رفتیم هر کجایی

پنجاه سال طی شد، راهی نمانده لابُد
باید ببینم انگار مقتول نیزه هایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز تاسوعا محرم ۱۴۰۰

قمرم غرقِ به خون در دل صحرا شده است
صورتش ریخته بر هم، چه معما شده است

با دو چشمی که شده تار، پِی اش می گشتم
آه چون مصحفِ پرپر شده، پیدا شده است

جای بوسه زدنم را به تنش پر کردند
تیرهایی که به هر عضو تنش جا شده است

به بغل هم که بگیرم، سر او می پاشد
چه کنم؟! وای چه بدجور سرش وا شده است

شده کوتاه چه آیات بلند قمرم
پیکرش کم شده است و کمرم تا شده است

می کشد پا به زمین و به خودش می پیچد
مُردم اینگونه که مشغولِ تقلا شده است

چشم هایش چقدر نافذ و زیبا بودند
چشم هایش چقدر ماتم عظمی شده است

این طرف گریه به دستان جدایش کردم
آن طرف قهقهه و هلهله برپا شده است

همه ی عمر، ارادت به بَنی الزّهرا داشت
ولی امروز دگر نوبت زهرا شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۳
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح ملکوتی شهید مدافع حرم حاج قاسم سلیمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب تاسوعای ۱۴۰۰

تمام عالم این شب ها پریشان ابالفضل است
دلم تنگِ نشستن زیر ایوان ابالفضل است

مسیر قرب می خواهی، برو از شارعُ العباس
صراط مستقیم حق، خیابان ابالفضل است

شفاعت کار زهرا باشد اما در صف محشر
به دست حضرت مرضیه، دستان ابالفضل است

به او ام البنین درس ادب آموخته، آری
ادب ریزه خور حُسنِ نمایان ابالفضل است

صد و سی و سه بار از دل بخوان باب الحوائج را
تمام روزی عالم از احسان ابالفضل است

نمی دانم چه دینی دارد اصلا ارمنیِ شهر
همیشه روز تاسوعا، مسلمان ابالفضل است

به جز این خانه نشناسیم، همه مدیون عباسیم
هر آن کس سینه زن گشته است مهمان ابالفضل است

نه تنها ذکر خاکی ها سخن از عبد صالح شد
میان عرشیان صحبت از ایمان ابالفضل است

فدای بچه های فاطمه بودن، مرام اوست
کفیل زینب است و حرمتش جان ابالفضل است

رقیه دارد آرامش، سر دوش ابوفاضل
دم لالایی اش ترتیل قرآن ابالفضل است

نشد تنها گذارد لحظه ای حتی حسینش را
فدایی اش شدن، همواره پیمان ابالفضل است

وفاداریِ او را جستجو از مشک آبش کن
نظر کن بر روی آن، جای دندان ابالفضل است

ابالفضلی ترین مرد جهان مهدی موعود است
امام عصر ما، پاره گریبان ابالفضل است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز هشتم محرم ۱۴۰۰

دوباره عبد گنهکار و روسیاه حسین
شده میان حسینیه، سر به راه حسین

همیشه مادرم از کودکی سفارش کرد
هر آنچه شد نرو از بین خیمه گاه حسین

زهیر را به نگاهی بزرگ عالم کرد
سعادت ابدی چیست؟ یک نگاه حسین

چه ورطه های مهیبی که از تمامی شان
نجات داد مرا نور روی ماه حسین

گرفت روزه به سن کم و نکرد افطار
که از معاصی ما بگذرد، اله حسین

بنوش آب و بخوان شعرِ "شیعتی مهما..."
رسیده است به ما هم صدای آه حسین

بگو امام رضا را، که فکر چاره کند
دلم عجیب شده تنگِ بارگاه حسین

عقیله بود و دلی قرص، قبلِ عاشورا
نداشت هیچ غمی، بود در پناه حسین

آهای تربت کرب و بلا مراقب باش
به روی دوش نبی بوده جایگاه حسین

غریب بودن او را ببین، بسوز ای دل
که چوبِ نیزه شکسته است، تکیه گاه حسین

خدا به خیر کند در میان گرد و غبار
رسید زینب کبری به قتلگاه حسین

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۸ محرم ۱۴۰۰

گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد

با ضربه ی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوه ی پیغمبرم افتاد

هم میوه ی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوه ی دل چیده شد و هم پرم افتاد

دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد

بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد

آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشه ای از دشت، گل پرپرم افتاد

شد گریه ی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد

دلشوره ی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینه ی پر عاطفه ی خواهرم افتاد

مبهوط شدم تا که چه سازم بدنش را
با اذن خداوند، عبا در برم افتاد

در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب هفتم محرم ۱۴۰۰

اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است
میان عرشیان شأنش رفیع است
قیامت اختیاراتش وسیع است
تمام سینه زن ها را شفیع است

علی را بی ولی، میلِ نفس نیست
حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست

به گوش عالمی مانده صدایش
صدای غربت بی انتهایش
هدایت کرده ما را روضه هایش
چه ها کرده است با رأس جدایش

چنان عباس برپا این علم کرد
یزید و لشگرش را متهم کرد

چه ابیات پر از دردی سرود و
به روی گونه، رد خاک و دود و
دو چشم بی رمق، رنگ کبود و
لبش مانند چوب خشک بود و

به حال سختیِ جان کندن افتاد
سرش از تشنگی بر گردن افتاد

دو چشمش رفته، بی تغییر مانده
علی لالا چه بی تأثیر مانده
بمیرم مادرش بی شیر مانده
میان خیمه غافلگیر مانده

ربابه خیره سوی اصغرش شد
چه خاکی بود آخر بر سرش شد

حسین آمد علی را دید بیهوش
گرفتش با دو چشم تر در آغوش
همین که برد او را بر روی دوش
سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش

به دستی ماند جسم پاک اصغر
سر اصغر میان دست دیگر

پدر ماند و رضیعی سر بریده
مردد مانده و رنگش پریده
عبایش را روی اصغر کشیده
به پشت خیمه ها رفته خمیده

وداع آخر است و مادر آمد
کنار زینب آمد بر سرش زد

ازین پس غصه هایش بی حساب است
عزداری فقط کار رباب است
تمام روز، زیر آفتاب است
همیشه خیره سوی ظرف آب است

بمیرم که چهل منزل پیاپی
سر شش ماهه اش را دید بر نی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم محرم ۱۴۰۰

حق تعالی روز اول آفریدم با حسین
مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین

با حسین بن علی سرمایه دار عالمم
دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین

برکت این زندگی هم از محرم شد شروع
می شود تحویل، هر سال جدیدم با حسین

سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار
تا کجاها که نمیدانم رسیدم با حسین

گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن
طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین

نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر
نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین

هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او
بی خیال دیگران، من غم خریدم با حسین

کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم
روز محشر، نزد زهرا روسپیدم با حسین

قطره ی اشک عزایش شست و شویم می دهد
بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین

تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است
هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین

کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او
تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین

روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام
از هرآنچه غیر گریه، دل بریدم با حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ محرم ۱۴۰۰

این وادی غمبار دلم را زده آتش
چشم ترت ای یار دلم را زده آتش

یک وقت نوک نیزه نگیرد به لباست
عمری غم مسمار دلم را زده آتش

***
بنشینم و حیران بشوی، من که نمردم
خیره سوی میدان بشوی، من که نمردم

تا زنده در این معرکه هستم نگذارم
یک لحظه پریشان بشوی، من که نمردم

***
تو رحمت موصوله ای و خیر کثیری
باید چه کنم نذر مرا هم بپذیری؟!

طفلان مرا اذن بده اوج بگیرند
بگذار نبینند مرا وقت اسیری

****
هستند مریدان ابالفضل و زبانزد
شیران دلیر علوی، عون و محمد

آن قدر که لب تشنه ی میدان نبردند
اوصاف دلیری پدر، خاطرم آمد

***
با اینکه دلم تاب ندارد، نگرانم
باید بروم خیمه و در خیمه بمانم

صدبار بمیرم که تو شرمنده نباشی
من دیدنِ شرمندگی ات را نتوانم

***
در خیمه به هر ثانیه، بسیار دلم ریخت
هر بار صدا آمد و هربار دلم ریخت

با ذکر خدا شد دلم آرام دوباره
بدجور ولی عاقبتِ کار دلم ریخت

***
هرقدر کشیدند ز دل ناله ی اُماه
از خیمه نرفتم قدمی هم سوی شان راه

هی پا شدم از جا بروم باز نشستم
در خیمه کشیدم ز جگر آه فقط آه

***
صد شکر که جان هستی و هستی به کنارم
در دل ضربان هستی و هستی به کنارم

کس جرأت آزار مرا هیچ ندارد
تا کهف امان هستی و هستی به کنارم

***
خیلی نگرانم برسد کار به گودال
یک وقت برادر نشوی تشنه و بی حال

ترسم همه این است که با گریه ببینم
جسمت شده در زیر سم اسب لگدمال

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب سوم محرم ۱۴۰۰

 

چهل منزل کتک خوردم، نبودی
به زیر دست و پا مُردم، نبودی

منی که غنچه بودم، تشنه ماندم
توانم رفت و پژمردم، نبودی

چرا وقتی که بد ترسیده بودم
چرا نام تو را بردم، نبودی؟!

شب تاریک، در بین بیابان
من از محمل زمین خوردم نبودی

نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است
به ضرب چکمه آزردم، نبودی

چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟!
مگر با دختر خود، قهر کردی؟!


سه ساله بودم و قدم کمان شد
تسلای غمم، زخم زبان شد

نبودی جان بگیرم در کنارت
رقیه از یتیمی نیمه جان شد

حجابم را نشد محکم بگیرم
دو دستم بسته بین ریسمان شد

چه دستان بزرگی دارد این شمر
تمام صورتم زهرا نشان شد

حواسم بود روی نیزه بودی
سرت بالاسر من سایه بان شد

سرت را می گذارم روی شانه
که گویم حرف های دخترانه


اگرچه درد دارم قدر کافی
نمی خوابم که مویم را ببافی

نپرس از وضع موهایم که دیگر
ندارد حاجتی بر موشکافی

پر پروانه وارم را شکستند
ندارم استطاعت بر طوافی

شدم خسته ازین سربار بودن
خودم حس می کنم هستم اضافی

مرا با خود ببر، با من بگو که
دگر از این مصیبت ها معافی

بیا امشب به قول خود عمل کن
مرا در لحظه ی آخر بغل کن
 

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۷
عبدالرقیه

از بیت کریمش خبر آمد
هر کار کمی در نظر آمد

با نور حسین، کل عالم
از تیرگیِ چاه، درآمد

بوسید حسین و سینه اش را
هر بار سویش پیمبر آمد

بر بخشش زوار حریمش
دستور ز حی داور آمد

از بس که ندیده کربلا را
دیگر به ستوه نوکر آمد

گفتند سزای نوکرش چیست
دیدیم دعای مادر آمد

تسبیح نوشتند به جایش
هر آه که از سینه بر آمد

طاووس اگر شده است زیبا
با حب حسین می خرامد

آنقدر حرارت از غمش دید
تا جوش، دل سماور آمد

از تربت او مریض خورد و
دوران مریضی اش سر آمد

بودند ملائکه غضبناک
روزی که به زیر خنجر آمد

دلتنگِ رقیه بود آنقدر
با سر به سراغ دختر آمد

گفتند سکینه و ربابه
برخیز رقیه، پدر آمد

با گریه چنان حسین را خواند
بر شام فراقش سحر آمد

ای کاش بمانیم و ببینیم
دلداده ی ما هم آخر آمد 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز دوم محرم ۱۴۰۰

 

از آن زمان که رسیدیم، دلهره دارم
شبیه ابر بهارم که اشک می بارم

حسین قول بده سایه ی سرم باشی
هرآنچه شد ته این قصه، در برم باشی

قرار قلب مرا صحبتی در اینجا برد
شنیده ام که کسی نام کربلا را برد

رسید آخر خط، غربتم پیاپی شد
تمام فرصت پنجاه ساله ام طی شد

بگو که معنی هجده هزار نامه چه شد؟!
کسی نیامده حق را کند اقامه، چه شد؟!

هوا، هوای عناد است بین این صحرا
چقدر نخل زیاد است بین این صحرا

رقیه را نظری کن، چه ناز خوابیده
به روی دوش ابالفضل باز خوابیده

نشسته در بر گهواره ی علی اصغر
رباب خیره به رخساره ی علی اصغر

تمام راه، کنارم حجابِ محمل شد
برای من، علی اکبر رکابِ محمل شد

چقدر محضرت آرامش و امان دارم
دلم کنار تو قرص است، سایه بان دارم

منی که بند دلم را به تو گره زده ام
منی که در همه جا پابه پایت آمده ام

خدا نکرده کنارم اگر نباشی چه؟!
زمان واقعه و دردسر نباشی چه؟!

نخواه تا که ببینم میان گودالی
غریب مانده ای و تشنه کام و بی حالی

نخواه تا که عقب باشم و نظاره کنم
به التماس سوی قاتلت اشاره کنم

چگونه صبر کنم پیکرت دریده شود؟!
چگونه صبر کنم تا سرت بریده شود؟!

گرفته جان مرا داغ هاهُنا... بس کن
غریب ماندن تو می کشد مرا بس کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب اول محرم ۱۴۰۰

نیا ای یار و دلدارم، حبیبم
نیا کوفه پسر عمّ غریبم

من از حق شما گفتم ولیکن
لب و دندان خونی شد نصیبم

.

نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد
عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد

خودم با چشم خود دیدم لعینی
تو را با کیسه ای گندم عوض کرد

.

نه سقفی دارم و نه سایه بانی
شدم تنها و بی کس مثل هانی

به یاد حیدر کرار بودم
دو دستم بسته شد در ریسمانی

.

فقط نام تو را هر لحظه بردم
حسابی بین کوچه سنگ خوردم

شنیدی که میان قصر کوفه
نخوردم آب و تشنه جان سپردم

.

اگر بین عمارت گریه کردم
به یادت از خجالت گریه کردم

برای داغ و غم های خودم نه
برای دخترانت گریه کردم

.

به زیر آسمانی پر ستاره
به خاک افتادم از دارالعماره

تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت
مرا بستند بر روی قناره

.

همه آماده ی جنگند اینجا
شدیدا اهل نیرنگند اینجا

نیاور دخترانت را به این شهر
که بی رحمند و دل سنگند اینجا

.

نده از خون طفلانت هزینه
برو با اهل بیت خود مدینه

بماند یک دقیقه بی ابالفضل
چه می آید سرش آخر سکینه

.

به جان خواهرت، برگرد برگرد
فدای اصغرت، برگرد برگرد

ندارد صبر دوری و جدایی
سه ساله دخترت، برگرد برگرد

.

شدم شرمنده ات با سر به زیری
بگو عذر مرا هم می پذیری

الهی لحظه ای حتی در این شهر
نبیند خواهرت رخت اسیری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۲
عبدالرقیه

شمیم غصه و غمش رسید و گریه ام گرفت
دوباره ماه ماتمش رسید و گریه ام گرفت

در آسمان همینکه ذکر یاحسین شد بلند
طلیعه ی محرمش رسید و گریه ام گرفت

چه خیر مقدمی که خیر فاطمه است سوی ما
زمان خیر مقدمش رسید و گریه ام گرفت

بدون اختیار، بین خیمه اش به گوش من
نوای نوحه و دمش رسید و گریه ام گرفت

دوباره دست خالی ام که دور مانده از حرم
به رشته های پرچمش رسید و گریه ام گرفت

سفیة النجاتِ او همیشه قبل از اینکه من
به سوی خود بخوانمش، رسید و گریه ام گرفت

قرار بود مرهمی به زخم های او شوم
ولی حسین مرهمش رسید و گریه ام گرفت

حرارت غمش میان سینه ام زیاد شد
به سینه، داغ اعظمش رسید و گریه ام گرفت

میان قتلگاه خواهری میان خاک و خون
به جسم نامنظمش رسید و گریه ام گرفت

بلند آه می کشم، بلند ناله می کنم
که ساربان به خاتمش رسید و گریه ام گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۲
عبدالرقیه

السلام ای ضریح شش گوشه
تشنه هستم برای دیدارت
اشک چشمم ببین شده جاری
دل من تا ابد گرفتارت

بنده چون نوح اگر که عمر کند
گر نبیند تو را شود ناکام
کربلا دیده می کند تأیید
هر که بیند تو را شود آرام

ومن الماء کل شی ء حی
گریه ها کرده ام ز دوریتان
ای بهشت خدا به روی زمین
از فراقت رسیده بر لب جان

پرچمت در میان هر دو جهان
هست بالاترین بیرق ها
موج پرچم به روی گنبد تو
زیر و رو کرد حال و روزم را

چشم من مثل ابر پاییزی
در فراق تو گشته بارانی
جعل الله فیکمُ الرحمة
بی سبب نیست برتر از جانی

سهم من از تو شد فراق، فراق
سهم برخی ز تو وصال، وصال
من بیچاره زائرت هستم
هر شب جمعه در خیال، خیال

آرزویم شده است سجده ی شکر
روی خاک زمین کرب و بلا
عمر من قد دهد خدا، آیا؟
که ببینم زمین آن جا را

طی شده چند سالی از عمرم
دور از صحن کربلای حسین
کاش گویم که اول این قرن
رفته ام بارها سرای حسین

تشنه بودی و گشته ام تشنه
از برای زیارت حرمت
بطلب این گدای بی کس را
تا که افتد به ساحت کرمت

ناله ی مادرت شب جمعه
زیر و رو می کند دل همه را
با قدی خم صدا زند پسرم
پیر کرده غم تو فاطمه را

در کنار فرات مهریه ام
تشنه... سر از تنت جدا کردند
دست و پا می زدی و من دیدم
با تن زخمی ات چِها کردند

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ششم ماه رمضان ۱۴۰۰

دلم خوش بود بر عمه، که او را دست کم دارم
بیابان است و تاریک است و تازه ترس هم دارم

لباسم پاره و سرما مرا بدجور آزرده
چه بد... گرمای آغوش عمو را باز کم دارم

همیشه وقت مشکل های سخت و وقت تنهایی
توسل بر علی و فاطمه، چون عمه ام دارم

توسل کردم و آمد به سویم مادرم زهرا
رسید و گفتمش باید که فرصت مغتنم دارم

چه میبینم؟! خمیده آمدی؟! من درد یادم رفت
سوال از ماجرای کوچه و درب حرم دارم

نپرس از حال من، بابا ندارم، بعد عاشورا...
دو چشم تار و روی نیلی و آوای بم دارم

خدایا بازهم دارد، صدای زجر می آید
چه ترسی از صدای پای او در هر قدم دارم

به زیر چادرت مادر مرا پنهان کن و برگرد
ازین ملعون، کبودی در تنم چندین رقم دارم

به پهلویم لگد خورد و ببین یا فاطمه دیگر
شبیه تو ازین پس من همیشه قد خم دارم

برو مادر برو اما اگر دیدی تو بابا را
بگو از قول من، بعد از تو هر ثانیه غم دارم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۱۲
عبدالرقیه

ای کشتی نجات مرا بادبان، نرو
ماه شب عشیره، ازین آسمان نرو

بازو به خاک می کشی و می کشی مرا
اینگونه نه... دلاور من، پهلوان نرو

بعد از تو خاک بر سر این روزگار پست
ای بهترین برادر دنیا بمان، نرو

از داغ اکبرم به خدا نیمه جان شدم
دیگر تو از کنار منِ نیمه جان نرو

با پیکری که پُر شده از پَر سراسرش
بی من مپر، به دایره ی لامکان نرو

دشمن به قدکمانی من خنده می کند
ذُخر الحسین، دلبر ابروکمان، نرو

خیره به مشکی و پُر اشک است دیده ات
فکر سکینه ای؟! عموی مهربان نرو

اهل حرم بدون تو آواره می شوند
حداقل به خاطر این دختران نرو

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۱۸ صفر ۹۹

با یا حسین بندگی آغاز می شود
با یا حسین در دلم اعجاز می شود

روزی که بر دهان همه، مُهر می زنند
هر کس حسین گفت سرافراز می شود

دستی که طعم سینه زدن را چشیده است
بر دوش صاحبش، پرِ پرواز می شود

هر دم که بی پناه و بدون امان شوم
کهف الحسین در دلم ابراز می شود

صدها گره که کور شد و راه حل نداشت
در روضه های خانگی اش، باز می شود

فرموده اند رتبه ی ایمان شیعیان
با گریه بر مصائبش احراز می شود

قطره به قطره، گریه ی ما در غم حسین
در دست اهل بیت پس انداز می شود

هر کس که رفت یک قدمی سوی کربلا
با گوشه چشم فاطمه، ممتاز می شود

وای از دل سکینه و زینب، سر حسین...
وقتی نصیب خولی لجباز می شود

بعد از عموی خیمه، تمام یتیم ها
با تازیانه، صورتشان ناز می شود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۷:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ایام اربعین ۹۹

بلا و داغ مکرر، به خاطرم مانده
خزانِ غنچه ی پرپر، به خاطرم مانده

نپرس علت بی تابی مرا زینب
صدای گریه ی اصغر به خاطرم مانده

چهل شب است علی را به خواب می بینم
چهل شب است که دلبر به خاطرم مانده

به چشم های کبودش قسم مرا شیری...
نبود و از همه بهتر به خاطرم مانده

سه شعبه ای، همه ی هستی مرا سوزاند
هنوز شدت آن ضربه، خاطرم مانده

چقدر حرمله خندید بر دو چشم ترم
جفای خصم ستمگر به خاطرم مانده

برای خنده مرا با زه کمانش زد
صدای خنده ی لشگر به خاطرم مانده

شبیه روز نخستِ علی که یادم هست
وداع لحظه ی آخر به خاطرم مانده
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۷:۲۳
عبدالرقیه

از شوق دیدار است می لرزد اگر دستم
خوشحالم از این که به پیشم آمدی آخر

آغوش گرمت شد نصیب ریگ صحرا و...
مانده برای دختر زارت، فقط یک سر

***

شانه نخورده موی من، شانه زدم مویت
خاکی شده موی تو و خاکی شده مویم

امشب خودم با اشک های پلک مجروحم
خاکستر از زخم دهانت خوب می شویم

***

در یاد تو بودم تمام این چهل منزل
شلاق ها خوردم ولی نام تو را بردم

حتی در آن لحظه که از ناقه زمین خوردم
زنده شدم، مردم، ولی نام تو را بردم

***

درد سر عمه شدم، هر بار جا ماندم...
زجر حرامی عمه را هم با لگد می زد

اول مرا با تازیانه زد، کمی بعدش
خیلی به زهرا پیش چشمم حرف بد می زد

***

دیدی چگونه آن زن شامی سر بازار
لکنت زبان دخترت را مسخره می کرد

با خنده دختر بچه ای در پشت ویرانه
قد کمان دخترت را مسخره می کرد

***

یک تکه نان، خولی به پیش پای من انداخت
در حیرت از آنم چرا بوی تو را می داد

بد جور افتادم زمین آن لحظه که از نی
با ضربه ی سنگی سرت روی زمین افتاد

***

فکری بکن بی معجری در بین نامحرم
بُرده امان دختر شیرین زبانت را

گفتی که من جان توام، گفتم تویی جانم
پس جان من با خود ببر از شام جانت را

محمد مهدی شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۱۹:۰۹
عبدالرقیه

می روی و قلب خود را بیت الاحزان می کنم
با دل خون، یک تنه تشییع قرآن می کنم

قول دادم تا که سیرابت کنم، دیدی چه شد؟!
مات و حیران مانده ام، گریه فراوان می کنم

گوش تا گوش تو را تیر سه شعبه پاره کرد
از غم جان کندنت، پاره گریبان می کنم

تا نبیند مادرت وضع تو را، مذبوح من
پیکرت را در عبای خویش پنهان می کنم

از گلوی نازکت چیزی نمانده، جای آن
دست های کوچکت را بوسه باران می کنم

پیکرت را دور از چشم ربابه مادرت
دفن در پشت حرم، با دست لرزان می کنم

اوج شیرینی کودک در همین شش ماهگی است
می روی و قلب خود را بیت الاحزان می کنم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۵۲
عبدالرقیه

تنها نه این که داده رزق نوکران را
بخشیده آب و نان بنده پروران را

معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند
عشقش مسخر کرده قلب دلبران را

هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد
هرگز نمی خواهد عطای دیگران را

گریه برایش خیرِ بی مانند دارد
حتی مقرب می کند پیغمبران را

نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است
تا اوج مستی می برد نوحه گران را

دیوانگی ما در این میخانه، لطف است
بخشیده زهرا این جنون بیکران را

یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب
آتش زده جان و دل جامه دران را

باید چگونه با پر زخمی، عقیله
پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را

باید چگونه زینب کبری ببیند
در شام، بر کام امامش، خیزران را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۵۶
عبدالرقیه

فقالوا: " انّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لاَبِیکَ..."

کس منزلتت ندید، بُغضاً لابیک
از کینه شدی شهید، بُغضاً لابیک

از هر طرفی بر بدنت سنگ زدند
وقتی که شدی وحید، بُغضاً لابیک

تا زیر و رویت کند سنان، با نیزه
پهلوی تو را درید، بُغضاً لابیک

آن قدر عصا بر بدنت زد یک شیخ
تا خون ز لبت چکید، بُغضاً لابیک

با خشم و غضب، شمر سوی قتلگهت
آمد به تنت رسید، بُغضاً لابیک

تا که بدنت را بکشد سوی خودش
گیسوی تو را کشید، بُغضاً لابیک

چرخاند تنت را که سرت را ببرد
با یک لگدی شدید، بُغضاً لابیک

با خنجر کندش چقدر ضربه زد و...
سر از بدنت برید، بُغضاً لابیک

یک لشگر بی رحم، زمان غارت
بر روی تنت دوید، بُغضاً لابیک

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۳۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز عاشورای ۹۹ مسجد ارک

عمری است رعیتش همگی بهره برده اند
از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند

"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
از خاک تربتش همگی بهره برده اند

آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند
ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند

ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء
از نور خلقتش همگی بهره برده اند

صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب
از چای هئیتش همگی بهره برده اند

عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه
تحت ولایتش همگی بهره برده اند

اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند
از سختی عطش، همگی بهره برده اند

***

خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه
هنگام غارتش، همگی بهره برده اند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۵۳
عبدالرقیه

شب است و رفته قرارم، چه می شود فردا؟!
به من بگو کس و کارم، چه می شود فردا؟!

صدای گریه ات امشب دل مرا لرزاند
چگونه اشک نبارم، چه می شود فردا؟!

چرا... چرا سوی گودال خیره می مانی؟!
بگو یگانه نگارم چه می شود فردا؟!

چقدر بوسه زدم زیر حنجر خشکت
عجیب دلهره دارم، چه می شود فردا؟!

نگو که صبر کنم زیر نیزه جان بکنی
بگو به سینه ی زارم چه می شود فردا؟!

نخواه تا که ببینم کفن نداری، نه
ببین به غصه دچارم، چه می شود فردا؟!

کفالتم همه جا بوده با ابوفاضل
نباشد او به کنارم چه می شود فردا؟!

ز حال رفتم و دیدم اسیر حرمله ام
حسین آخر کارم چه می شود فردا؟!

مرا مجاور شمر و سنان سفر نفرست
به دشمنت نسپارم، چه می شود فردا؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۲۱
عبدالرقیه

۱_ دانلود بخش اول صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ صبح تاسوعا حسینیه صنف لباس فروشان

۲_ دانلود بخش دوم صوت

یابن الحسن عموی تو را بی هوا زدند؟!
در علقمه به پیکرش از خون حنا زدند

مقتل نوشته است به قد رشید او
چندین هزار تیر، کماندارها زدند

در ازدحام هلهله، تیر سه شعبه را
بر چشم های نافذ آن دلربا زدند

در بین نخل های کنار شریعه بود...
شمشیر بر دو دست عموی شما زدند

مشک پرآب را که به دندان خود گرفت
آتش به قلب ساقی اهل ولا زدند

شرمنده ی سکینه شد و کودک رباب
با تیر تا که مشک ابالفضل را زدند

دیدند دست، در بدنش نیست، ناگهان
ضرب عمود بر سر آن مقتدا زدند

افتاد از بلندی مرکب بدون دست...
بر خاک، تا که ضربه به او از قفا زدند

وقتی رمق نداشت به تن، چند بی حیا
نیزه به پهلوی پسر مرتضی زدند

عباس رفت و خنجر و چوب و سنان و سنگ
بر جسم شاه تشنه لب کربلا زدند

یابن الحسن، همین که حرم بی کفیل شد
آتش به خیمه و حرم هَل أتی زدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۸ محرم ۹۹_ مسجد ارک

میوه ی عمر پدر، شعله نزن بر جگرم
پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم

مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای
آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای

به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت
پدرت حال خوشی داشت، علی اکبر داشت

خواستم بار دگر تا که بگویی چیزی
لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟!

تنم افتاده کنارت، مددی می گویم
ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم

ارباً اربا شدنت، داد جزایم را... حیف
خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف

سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی
نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی

چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن
یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن

نگذار این همه غم در دلم آکنده شود
أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود

هر چه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد
بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد

مثل یک دشت پر از لاله و گلگون شده ای
بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای

سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد
ماجرای نوک مسمار به چشمم آمد

عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز
دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز

بر دلم آتش این داغ مدام است مدام
بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام

"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی"
رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۰۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب هشتم محرم ۹۹_ مسجد ارک 

به دل دوباره هوای حسین را دارم
هوای کرب و بلای حسین را دارم

چه غم که پشت سرم در تمام سختی ها
تمام عمر، دعای حسین را دارم

نگاه رحمت و لطفش خداپرستم کرد
حسین خواست، خدای حسین را دارم

حرارت دل نوکر، عطای فاطمه است
به سینه، داغ عزای حسین را دارم

گدای رحمت و لطف قدیم الاحسانم
هزار شکر عطای حسین را دارم

رضای غیر نخواهم که ترک روضه کنم
میان روضه، رضای حسین را دارم

چه حاجت است به تسنیم و سلسبیل بهشت
منی که مزه ی چای حسین را دارم

خدا کند وسط روضه پر کشم سویش
عجیب شوق لقای حسین را دارم

چقدر در شب هشتم میان سینه، غمِ...
گرفتگیِ صدای حسین را دارم

به دل مصیبت آن پیکری که چیده شده
میان سطح عبای حسین را دارم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۳۱
عبدالرقیه

نظر به حال گدا کن، به حق روضه ی اصغر
مرا دوباره صدا کن، به حق روضه ی اصغر

دوباره نفس زمینم زده، دوباره دلم را
ز دام نفس رها کن، به حق روضه ی اصغر

خراب کرده ام آقا، کمی بیا و برایم
میان روضه دعا کن، به حق روضه ی اصغر

مرا که بنده ی دنیا شدم، به لطف نگاهت
دوباره عبد خدا کن، به حق روضه ی اصغر

اگرچه سود ندارم، به دیگران نسپارم
مرا دوباره سوا کن، به حق روضه ی اصغر

شبیه جون و زهیر و وهب بیا و مرا هم
شهید کرب و بلا کن، به حق روضه ی اصغر

بخوان ز اشک رباب و بخوان ز غربت مولا
بخوان و روضه به پا کن، به حق روضه ی اصغر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۱۱
عبدالرقیه

شش ماهه ای که یاس رخش را جنان نداشت
در روی زرد خود، اثری جز خزان نداشت

دیگر توان گریه و چرخاندن زبان...
با حال التماس به دور دهان نداشت

کارش تمام بود، نفس سخت می کشید
اصلا برای پر زدنش هم توان نداشت

اول کمی گرفت صدایش ولی سپس
حتی از آن صدای گرفته، نشان نداشت

وای از رباب، بس که خجالت کشیده بود
روی نگاه کردنِ بر بانوان نداشت

آمد حسین و با عجله رفت خیمه گاه
خیلی برای حفظِ رضیعش، زمان نداشت

نفرین به آسمان که خساست به خرج داد
یک جرعه آب بهر علی، آسمان نداشت؟!

حجم گلوی کوچک اصغر، تحملِ...
تیر بزرگ حرمله را بی گمان نداشت

زد باشتاب، حرمله تیر سه شعبه را
بر شیرخواره ای که زبان بیان نداشت

پاشیده شد گلوی علی، ذبح شد سرش
دنیا چنین مصیبت و داغی گران نداشت

لبخند زد به روی پدر، پر کشید و رفت
دیگر حسین در بدن خویش، جان نداشت

آغاز شد مصیبت حیرانی حسین
این کشتی شکسته دگر بادبان نداشت

ای کاش شام روز دهم، دست کم رباب...
چشمی به سوی رأس علی بر سنان نداشت

شد هم نشین و سوخته ی نور آفتاب
دیگر رباب، هیچ کجا سایه بان نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۵۵
عبدالرقیه