سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵۰ مطلب با موضوع «ج/ اشعار مناجات با امام زمان :: 1- مناجات با حضرت فاطمیه» ثبت شده است

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

خسته ام از مکر دنیا، چاره چیست؟
مانده ام تنهای تنها، چاره چیست؟
 
نفس بد، انداخت از چشمت مرا
حبس گشتم در خود آقا چاره چیست؟
 
غیر چشم خیس و داغ دوری ات
قسمت ما نیست اما چاره چیست؟
 
قطره ی ناچیز و بی مقدار را
جز نظر بر لطف دریا چاره چیست؟
 
تو مرا بیرون کنی دق می کنم
بنده را جز لطف مولا چاره چیست؟
 
من غلط کردم، پشیمانم، بگو...
جان زینب، جان زهرا چاره چیست؟
.
.
.
 
پهلوی زهرا گرفت و زینبش
گریه کرد و گفت اسما چاره چیست؟
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۰۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
 

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو

جز عطا، ای آسمان اصلا نمی آید به تو

 

دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام

دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

 

من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام

قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو

 

حق من این است رسوایم کنی با این وجود

حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو...

 

ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب

بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو

 

دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد:

ای بهار من، خزان اصلا نمی آید به تو

 

تو ستون لشکر مرد غریب یثربی

فاطمه، قدِ کمان اصلا نمی آید به تو

.
.

.

"دید زینب چوب را روی لبان یار گفت:

ای برادر خیزران اصلا نمی آید به تو"
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۱
عبدالرقیه

 

از نحسی گناه بهایم عوض شده

حال دعا و سوز و نوایم عوض شده

 

خیلی دعا برای ظهورت نکرده ام

یادت نبوده ام که دعایم عوض شده

 

یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه

معلوم می شود که خدایم عوض شده

 

چشمی که خشک شد به امامش نمی رسد

حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده

 

دیشب دعام کردی و بی خود نبوده که

از صبح زود، حال و هوایم عوض شده

 

تو رحمتی و با نظرت سوی نامه ام

با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده

 

آلوده ام قبول ولی بی پناه نه

اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!

 

خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:

در بستری و حال سرایم‌ عوض شده

 

زهرا تمام قوّت جان منی، بخند

با گریه ات زمانه برایم عوض شده

 

دیشب عبام را رویت انداختم ولی

دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم

مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم

 

تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم

بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!

 

بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم

از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم

 

لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد

اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم

 

بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد

چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم

 

من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی

بهره ها از او در این دوران هجران می برم

 

گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم

از دعایش روز و شب سود فراوان می برم

 

بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند

پس پناهم را به دربار خراسان می برم

 

جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم

نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم

 

کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو

حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم

 

با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم

با توسل راه در دربار سلطان می برم

 

ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:

همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم

 

محمد جواد شیرازی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۹
عبدالرقیه

دانلوود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان

به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

 

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان

صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

 

خودت به فکر ما همیشه از قدیم  بوده ای

دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان

 

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام

به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

 

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی

اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

 

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!

به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...

 

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین

سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان

 

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی

جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم

آسایش دوران مرا ریخته بر هم

 

هجران رخ یوسف زهراست که این طور

آبادی کنعان مرا ریخته برهم

 

بیچارگی و درد فراقی که چشیدم

یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم

 

دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم

دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم

 

خسته شدم از این همه تاریکی نفسم

آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم

 

درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف

این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم

 

مدیون گل فاطمه هستم که دعایش

پرونده عصیان مرا ریخته بر هم

 

داغ غم جانسوز علی و غم زهرا

آرامش مژگان مرا ریخته بر هم

 

فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من

اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم

 

مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل

احوال پریشان مرا ریخته برهم

 

لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد

نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۳
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟

با این همه گناه و خطا یاری ام کند

 

گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم

گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند

 

وقتی سرم مقابل بیگانه خم شده

دیگر چگونه قبله نما یاری ام کند؟!

 

خود را کشانده ام وسط اهل مغفرت

شاید کنار اهل دعا یاری ام کند

 

با معصیت چقدر دلش را شکسته ام

باید ازین به بعد حیا یاری ام کند

 

باید دلم شکسته شود تا که دیده ام...

... در لا به لای زمزمه ها یاری ام کند

 

مثل همیشه چشم به راهش نشسته ام

  تا که خودِ امام رضا یاری ام کند

 

دلگرم قول های رئوفانه مانده ام

او قول داده است سه جا یاری ام کند

 

در روضه های فاطمیه مادری غریب

با دست های عقده گشا یاری ام کند

 

آتش گرفت چادر زهرا و ناله زد:

سلمان کجاست تا که عبا یاری ام کند

 

حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر

 فضه به جای شیر خدا یاری ام کند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

" دل شکسته" مرا صدا کنید، کافی است

نظر بر این سرای بی بها کنید، کافی است

 

قبول... لایقِ زیارت شما نبوده ام

فقط کمی برای من دعا کنید کافی است

 

کسی که تحبس الدعا شود، غریب می شود

کمی به این غریبه اعتنا کنید کافی است

 

بس است در به در شدن، بس است خون جگر شدن

به روی من در انابه وا کنید... کافی است...

 

دوا نخواستم، همین هم از سرم زیادی است

مرا فقط همین که مبتلا کنید، کافی است

 

به دستْ پخت نان فاطمه عزیز می شود

حقیر را دخیل این سرا کنید، کافی است

 

قسم به ربنای فاطمه به این شکسته دل 

کمی حلاوت دعا عطا کنید، کافی است

 

فدای مادری که با دل شکسته ناله زد

بس است حیدر مرا رها کنید‌... کافی است...

 

صبور شهر را چرا به دست بسته می برید

ز روی دختر نبی حیا کنید... کافی است...

 

محمد جواد شیرازی

 
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۱
عبدالرقیه

با "محبت" آمدی، صید کمندم کرده ای

با همین ترفند ساده، پایبندم کرده ای

 

بی بهاتر از همه هستم ولی با لطف خود

در میان عاشقانت ارجمندم کرده ای

 

بار سنگین گناهانم ذلیلم کرده بود

با نگاه رحمت خود سربلندم کرده ای

 

در پناه گرم آغوشت مرا جا داده ای

در پناه خود مصون از هر گزندم کرده ای

 

بیشتر از دیگران دارم صدایت می زنم

بیشتر از دیگران چون دردمندم کرده ای

 

راستش این است آقاجان اگر می خواهی ام

چون محب مادرت بودم، پسندم کرده ای

 

تا قیامت روزی ام از خوان زهرا می رسد

شاکرت هستم که بر او مستمندم کرده ای

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی در هیات ریحانة الحسین

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد کمیل

 

باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی

آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی

 

درد این است که ما مدعی هجرانیم!

درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی

 

غافل از چشمِ خدابین تو مستیم همه

فعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی

 

بی حیاییم و به جای همه ی ما آقا

لبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی

 

هر سحر توبه به جای همه ی ما کردی

جور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی

 

بارها وقت زمین خوردن ما با عجله

بهر امداد دویدی و نفهمید کسی

 

چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟

به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی

 

هر زمان روضه گرفتیم برای زهرا

سرمان دست کشیدی و نفهمید کسی

 

صبح و شب گریه برای غم مادر کردی

مثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی

 

دیده ای واقعه را... آجرک الله آقا

شاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی

 

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۷
عبدالرقیه

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود فایل تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی قاسم گودرزی

 

برکه ای خشکیده ام دریا به دردم می خورد

جام من خالی شده صهبا به دردم می خورد

 

سوی هر کس می روم، فورا رهایم می کند

بنده ای زارم فقط مولا به دردم می خورد

 

فتنه ها می آید و هر کس به سویی می رود

لحظه های امتحان تقوا به دردم می خورد

 

شرط توبه در رضای حجت الله است، پس...

... رخصت صاحب زمان تنها به دردم می خورد

 

سائلم... دار و ندارم این دل ویرانه است

ظاهرا بی ارزش است اما به دردم می خورد

 

گرچه فردا بیشتر محتاج لطف مادرم

مادری اش از همین حالا به دردم میخورد

 

مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا

نوکری خانه ی زهرا به دردم می خورد

 

مُهر و امضایی که بر روی دلم زد فاطمه

بیشتر از هر زمان فردا به دردم می خورد

 

عرش حق لرزید وقتی فاطمه با خنده گفت:

طرحِ تابوتی که گفت اسماء به دردم می خورد

 

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند

من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند

مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم...
...روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند

آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیر می کند

سنگ دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش...
... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند

یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند

نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر می کند

سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور می کند

مطمئنم زیر دست پا که می افتد زنی
بازویش را ضربه ها همرنگ چادر می کند

 

محمد جواد شیرازی

94/10

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مطهر نیا

 

فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه

مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من

شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را

پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا

اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا

منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه

 

مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید

شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی

رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۰

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۴۶
مجتبی قاسمی

گدای اهل بیت تا به آستانه می رسد
عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می رسد

چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد؟!
مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی رسد؟

ولیِ عصر، هر کجا همیشه شد گره گشا
به سوی ما عنایتش به هر بهانه می رسد

اگرچه بی لیاقتم، برای یار زحمتم
خوشم سلام هر سحر به آن یگانه می رسد

به خاک غم نشسته ام، چراکه پر شکسته ام
مگر پرنده این چنین به آشیانه می رسد؟!

شده امید من همه، نوای یابن فاطمه
به داد من همین نوای عاشقانه می رسد

رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن
به شهر ما دوباره خیر مادرانه می رسد

فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا
تمام نار دوزخ از همین زبانه می رسد

بس است بهرِ گل همین، که خوب پرپرش کند
به سمت صورتش که باد تازیانه می رسد

به روی خاک مادری نشسته است ای خدا
گمان کنم به سختی آخرش به خانه می رسد

دلیل غاضریه در وجود فاطمیه است
بدون فاطمیه کس به کربلا نمی رسد


محمد جواد شیرازی
۹۴/۱۰

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۸
عبدالرقیه

السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه

 

دل شده بی قرارِ چشم ترم

اشک باشد عیارِ چشم ترم

شد خزان روزگارِ چشم ترم

تا بیاید نگارِ چشم ترم

 

برترین مستحب دعای فرج

خوانده ام روز و شب دعای فرج

گرچه شد ذکر لب دعای فرج

گریه ام شد شعار چشم ترم

 

هست دنیا برای من محبَس

طعنه خوردم ز هر کس و ناکس

خسته گردید جمعه ها از بس...

...که گرفت استخاره چشم ترم

 

تا نمردم بیا عنایت کن

این گدا را خودت هدایت کن

اصلا امشب مرا فدایت کن

بنشین در کنارِ چشم ترم

 

برسان بر گدا وصالت را

نبر از خاطرم خیالت را

گل نرگس بگو جمالت را...

...کی کند پس نظاره چشم ترم؟

 

من اسیر و فقیر یک نظرت

نام من را ببر تو در سحرت

یا ابانا فدای چشم ترت...

..‌.چشم من، چشمه سار چشم ترم

 

ای نگارم! چرا نمی آیی؟

شهریارم! چرا نمی آیی؟

بی قرارم، چرا نمی آیی؟

کی میایی بهارِ چشم ترم؟

 

آخرش من تو را نمی بینم

«فتصدّق» ببین که مسکینم

بعد مرگم بیا به بالینم

فاتحه خوان نثارِ چشم ترم

 

مادرت پشت در تو را می خواند

عرش حق را صدای او گریاند

سوز صوتش دل مرا لرزاند

روضه خوان شد دوباره چشم ترم

 

 

مهدی علی قاسمی

۹۴/۱۱/۹

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۸
مهدی علی قاسمی

مناجات با امام زمان

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

فانی ام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت

غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت

 

سال ها محتاج نانم از تنور خانه ات

از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت

 

باز هم دارم غزل ها را بهانه می کنم

قصدی از شعر و غزل خوانی ندارم جز خودت

 

هر کسی که دل به او بستم دلم را زد شکست

با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت

 

یک زمانی هم اگر حرفی ز آبادی شود

در خراب آبادِ دل، بانی ندارم جز خودت

 

چاره ای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است

چاره ای هنگام حیرانی ندارم جز خودت

 

تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟

مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت

 

پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم

بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت

 

از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم

 مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت

 

بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش

فاتحه خوانی و مهمانی ندارم جز خودت

 

در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن

خوب می دانی که رضوانی ندارم جز خودت

 

آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است

همسفر در تا کوی جانانی ندارم جز خودت

 

مادرت در پشت در فرمود مهدی جان بیا...

...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۱۰

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۶
عبدالرقیه

کاسه ی صبرم دگر لبریز شد آقا کجاست؟

این بهار زندگی پاییز شد آقا کجاست؟

 

سالها دنبال ذکری خاص گشتیم آخرش...

...بهر بیماری ما تجویز شد: آقا کجاست؟

 

بُرده داغ هجر او من را به کنج خانه ام

کار من از این و آن پرهیز شد آقا کجاست؟

 

آنکسی که لطف او بر این دلم تابید و بعد...

...با نگاهش بنده ی ناچیز شد آقا ، کجاست؟

 

عصر غیبت در قنوت وتر جای ذکرها

بر لب هر عاشق شب خیز شد : آقا کجاست؟

 

عده ای در آخر هفته پیِ خوشحالی اند

جمعه ها برما چه حزن انگیز شد ، آقا کجاست؟

 

بسکه دم از او زدم این دل گرفته بوی او

سر درِ ویرانِ دل،  آویز شد : آقا کجاست؟

 

مثل او وقتی که خواندم روضه ی شیب الخضیب

این زمینِ قلب ، حاصلخیز شد، آقا کجاست؟

 

تا که زهرا پشت در فرمود مهدی جان بیا

ذکر دیوار و در و قرنیز شد: آقا کجاست؟

 

#مهدی_علی_قاسمی 

۹۴/۵/۲۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۲
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت این شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج عبدالرضا هلالی

دانلود فایل تصویری حاج عبدالرضا هلالی

دانلود فایل صوتی شعر با نوای حاج مهدی اکبری

 

 

هرچه بد تا می کنم با من مدارا می کنی

 از سر لطف و کرم با بی حیا تا می کنی

 

حاجتم را می دهی تا من تقاضا می کنم

دردهایم را خودت فوراً مداوا می‌کنی

 

پیش چشمان همه داری بزرگم می کنی

آبرویت را دوباره خرجِ رسوا می کنی

 

پرده پوشی می کنی و باز عصیان می کنم

هر که بویی می برد فی الفور حاشا می کنی

 

صبح تا شب این همه بد می کنم اما چرا

کار خوبم را فقط در بوق و کرنا می کنی؟!

 

سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری

غافل از اینکه مرا داری تماشا می کنی

 

از "جمودُ العینِ" خود تا که شکایت می کنم...

...خشکیِ این چشمه را هربار دریا می کنی

 

یاد کن آلوده را یابن الحسن از بابِ لطف

در قنوت نیمه شب با رب که نجوا می کنی...

 

...یا زمانی که میان روضه های مادرت

 گریه بر درد و مصیبت های زهرا می کنی

 

*****

 

دوستانِ من همه کرب و بلا را دیده اند

نوبت من که شده، امروز و فردا می کنی

 

کربلا میخواهم آقا التماست می کنم

گریه دارم می کنم... داری تماشا می کنی؟!

 

آخرش هم ضامنم سلطان مشهد می شود

بعد از آن برگِ براتم را تو امضا می کنی

محمد جواد شیرازی 93/12/23

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۰۵:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمود عیدانیان

 

لطفت دوباره حال مرا رو به راه کرد

رحمی به حال این دل بی سرپناه کرد

 

این دوریِ مسیر دلم از دل شما

دیدی چطور روز و شبم را تباه کرد؟

 

دنبالِ نفس رفتن من آخرش مرا...

...در دیدگانِ فاطمیت روسیاه کرد

 

از روز اولی که وجود آمدم خدا

من را غلام زاد و تو را پادشاه کرد

 

صاحب زمان شدی تو و رحمت به مادرت

من را اسیر کوی تو با یک نگاه کرد

 

در بین عشق های نهفته در این جهان

هرکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد

 

آقا دلم خوش است که حال بد مرا 

این روضه های مادرتان رو به راه کرد

 

ضربِ غلاف خصم سبب شد، شبانه روز

مادر درون خانه فقط آه... آه...کرد

 

تنها سپاهِ شیر خدا رفت و بعد از آن

مرد حنین را به خدا بی سپاه کرد

 

بعد از شبی که فاطمه اش را کفن نمود

مولا تمام درد و دلش را به چاه کرد

 

#مهدی_علی_قاسمی - ۹۳/۱۲/۷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۵
مهدی علی قاسمی

دست های خالی از ما و عطایش با شما
آمدن تا سفره با ما و سخایش با شما

 

عاشق و معشوق هر کس کار خود را می کند
شاعری کردن ز ما، زلف رهایش با شما

 

از ازل تا روز آخر پای پرچم ماندنم‌...
...ابتدایش با شما بود انتهایش با شما

 

سینه شد ملک شما یابن الحسن، آباد کن
سرزمین دل زِ ما، طرحِ بنایش با شما

 

بین ما و بین رب پرده دری هایی شده
رَبَّنا گفتن ز ما، إغْفِرْ لَنایش با شما

 

بی رضایت توبه های هیچ کس مقبول نیست
آه از ما، توبه از ما و رضایش با شما

 

اذن گریه کردن بر فاطمه با مجتباست
روزی سینه زنی در روضه هایش با شما

 

همسرش را زد ولی تکلیف حیدر صبر بود
پس جزای سیلی و نارِ جفایش با شما

 

جان فدا کردن میان لشکرت با نوکران
بستن سربند زرد مرتضایش با شما

محمد جواد شیرازی - 11/93 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۰۱:۰۰
عبدالرقیه