سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسدالله» ثبت شده است

ثواب شعر هدیه به روح محب امیرالمؤمنین مرحوم کربلایی علی محمد علی قاسمی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز عیدغدیر ۱۴۰۰

گواهی می دهم بر ذات حق خواهِ علی تنها
میسر می شود توحید، از راه علی تنها

هر آنچه خیر از روز ازل نازل بر عالم شد
تماماً بوده از خیرات درگاه علی تنها

تمام صحبت و پندار اهل فضل این عالم
ندارد فضل یک گفتار کوتاه علی تنها

هم از تاریکی زندان و هم از چاه، یوسف را
خلاصی داده نور چهره ی ماه علی تنها

تمام عمر بر مردم تفاخر می کنم آری
اگر یک دم شوم خاک قدمگاه علی تنها

علی از قبل خلقت هم میان عرش، حاکم بود
علی دست خدا در خَلق افلاک و عوالم بود

 


خدا خود خواست حیدر با رسولش همنشین باشد
قرین فاطمه باشد، امیرالمؤمنین باشد

زمان وحی قرآن بر نبی از جانب خالق
ثناگوی علیِ مرتضی، روح الامین باشد

بهای حب او را میثم تمار می فهمد
اراده کرده حق، حب علی معیار دین باشد

به زیر باب خیبر بر تمام خلق ثابت شد
علی دست خداوند جلی در آستین باشد

بدون حب او هر طاعتی معصیت و فسق است
اراده کرده خالق تا قیامت اینچنین باشد

دل خود را به حبش با صفا و صیقلی کردند
تمام انبیا سجده بر انوار علی کردند


علی در معرکه بر پشت خود می بست جوشن؟ نه
فرارش را مگر دیده است وقت جنگ، دشمن؟ نه

اُحد دور نبی خالی شد و اصحابِ بی تقوا
به فکر جان خود بودند اما سرور من نه

مگر آن شب که طرح قتل احمد را عیان کردند
کسی جز مرتضی جای نبی خوابید؟ اصلاً نه

قسم بر منصب قنبر، محال است اینکه کس گوید
علی یک جامه، بهتر از غلامش کرده بر تن، نه

نه اینکه او فقط حق است بلکه حق ملاکش اوست
نبی خوانده است حیدر را قَسیمُ النّارِ والجَنّة

میان اعتقاد ما علی بالاترین اصل است
ولای او پس از طه بلاشک و بلافصل است


علی گفتن به شور و شوق می آورد طه را
برای او فقط خوانده نبی "مَن کُنتُ مولا..." را

نبی فرموده حب او چو آتش محو خواهد کرد
چنان هیزم که می سوزد، گناهان و بدی ها را

نبی فرموده در حیدر نظر کن چون که خواهی دید
علوم آدم و ادراک نوح و زهد یحیا را

نبی فرمود از قول امین وحی جبرائیل
امیرالمؤمنین تنها سزاوار است زهرا را

خلاصه کل جریان در عَلیٌ مِنّی اش پیداست
سپس فرمود أنا مِنهُ که گوید سرّ اعلا را

علی لایوصف است و تا ابد اینگونه خواهد بود
وجود نازنینش برترین اعجاز احمد بود


بزرگی چیست؟ یک عمری حقیر مرتضی بودن
نمک گیر و بدهکار غدیر مرتضی بودن

یقین دارم که برتر از تمامی عبادات است
ثناگوی صفات بی نظیر مرتضی بودن

امین اللهِ فی أرضه، سفیر الله فی خلقه
سعادت چیست؟ تنها در مسیر مرتضی بودن

چه رؤیای قشنگی، تحت ایوان نجف ماندن
چه تعبیر بلندی، مستجیر مرتضی بودن

به ابن ملجم ملعون هم از شیر یتیمان داد
تفاوت می کند حتی اسیر مرتضی بودن

علی وجه خداوند است و او از هر طرف پیداست
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا... وجه آقای نجف پیداست


فرار از جنگِ ترسوها لطیفه نیست اصلا نیست
فراری لایق وصف خلیفه نیست اصلا نیست

میان قوم و اجداد و تمام اهل و اولادم
خدا را شکر از اهل سقیفه نیست اصلا نیست

وظیفه گفتن از حق علی و از غدیر اوست
هر آنچه غیر از این واجب، وظیفه نیست اصلا نیست

چه احمق بود ملعونه، به جنگ مرتضی آمد
حریف دلدلش هم آن ضعیفه نیست اصلا نیست

به جز عشاق حیدر فاطمه ننوشته نامی را
از اهل فسق نامی در صحیفه نیست اصلا نیست

چه ها کرده، عطا کرده، برایم مادری کرده
دعا فرموده زهرا تا دلم را حیدری کرده


خدا نام علی را در تمام دهر گنجانده
برای غیر از او خورشید خود را برنگردانده

اگر سلمان و جُندب معرفت بر نور حق دارند
علی از نور خود قدری به قلب آن دو تابانده

چنان جان بر کف و مستانه از احمد حمایت کرد
حدیث منزلت را در مقاماتش نبی خوانده

ولی الله اعظم با دَم خود معجزه کرده
اگر آتش، خلیل الله عالم را نسوزانده

به غارت کردنِ عَمرو لعین در معرکه هرگز
علی قلب و وجود خواهر او را نلرزانده

شبیه مرتضی مرد و جوانمردی نمی بینم
به جز حیدر به اهل درد، همدردی نمی بینم


بخوان اوصاف حیدر را، خضوعش را، خشوعش را
بخوان تفسیر خاتم بخشیِ بین رکوعش را

به خاطر دارد آری جای جای مسجد کوفه
نوای ذکر تسبیح و مناجات و دموعش را

نداد از سهم بیت المال حتی سکه ای ناحق
برادر هم ندید از حق عدولش را، رجوعش را

اگر خورشید بالا رفت هر صبح و نمایان شد
گرفت از گنبد شاه نجف اذن طلوعش را

نپرس از ختم این دیوانگی از دوری صحنش
بپرس از صاحب ایوان طلا راز شروعش را

علی معیار حزب الله و تنها راه این حزب است
صَدَق اللهِ بی نام علی بر پایه ی کذب است


چنان شمعی که بر بال و پر پروانه ارزش داد
علی بر ذات اعمال خداخواهانه ارزش داد

نجف ویرانه ای دور از نگاه اهل معنا بود
نفس های علی بر خاک این ویرانه ارزش داد

مگر کعبه نبود اول پر از بت های رنگارنگ
خلیل اللهیِ حیدر بر این بتخانه ارزش داد

قدم های علی خیرِ فراوان داشت بر هرجا
قدم های علی بر مسجد حنانه ارزش داد

ندارد ارزشی بی مرتضی پیمانه ی کوثر
وجود ساقی کوثر بر این پیمانه ارزش داد

به عشق دیدن رویش خراب و خانه بر دوشم
من از دست کسی غیر از علی کوثر نمی نوشم


تمام عرشیان دلتنگ رخسار علی هستند
ملائک یک به یک مجنون و تبدار علی هستند

نبی فرموده در معراج، دیدم با دو چشم خود
تمام انبیا مشتاق دیدار علی هستند

نزول "هل اتی" در شأن او اینگونه ثابت کرد
کریمان دو عالم هم گرفتار علی هستند

نه تنها شیعیان او، مخالف های آیینش
نمک گیر سخن های گهربار علی هستند

سلیمان را معلم بود، علی آن خضرِ موسی بود
رسولان تا خود محشر، بدهکار علی هستند

علی ذکر درختان و علی تسبیح امواج است
علی مانند کعبه در میان اهل معراج است


همان روزی رسانی که کرم، کار مدامش شد
میان سفره، قرص نان خشکِ جو طعامش شد

زمین از شرق تا غربش کمی از ملک این آقاست
تمام عالم هستی، همان اول به نامش شد

چنان ملجأ به موجودات عالم وقت غربت بود
که حتی گرگ وحشیِ بیابان همکلامش شد

تمام آیه های سابقون و حکمت و تطهیر
به صوت حضرت جبریل، نازل در مقامش شد

چه نیکو مطلعی کعبه شده زایشگه حیدر
شهیدِ بین سجاده شدن حُسن ختامش شد

علی باور شدن پایان گمراهی و هر شکی است
علی تنها درِ شهر علوم احمد مکی است


سفارش های پیغمبر فراموش و دگرگون شد
غریبیِ علی بعد از سقیفه روز افزون شد

بیان ظلم هایی که به او کردند در تاریخ
شبیه حُسن هایش از توان وصف بیرون شد

چه ها کردند با خیبرشکن، زانو بغل می کرد
دل حیدر پس از احمد به داغ همسرش خون شد

صدای ناله ی فضه خُذینی کشت مولا را
علی خیره به دست غرق خون فضه خاتون شد

اگرچه مرتضی در خاک غربت دفن شد اما
حسینش بین تیر و نیزه و شمشیر مدفون شد

حسینش را غریبانه به روی بوریا چیدند
بنی هاشم کنار پیکرش چون ابر باریدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ عید غدیر ۹۹

وقت و بی وقت است کار دل، هوایش می کنم
دلبری دارد دلم، حیدر صدایش می کنم

بردن نام علی از واجبات هر شب است
هر شبی یادم رود، فورا قضایش می کنم

جان فدای مهربانی و سَلونی گفتنش
باب علم است و به جهل خود ثنایش می کنم

پای حیدر سنگ خوردن، طعنه خوردن، برکت است
کور خوانده هر کسی گفته رهایش می کنم

با علی تا آخر خط هستم و در این مسیر
اقتدا بر وصله ی روی عبایش می کنم

دست اگر سوی طعام دشمن مولا رود
پیش چشمان همه از تن جدایش می کنم

راحت و آسوده ام از فکر نان، چون تکیه بر...
دست های رازق و مشکل گشایش می کنم

آن کسی که نام حیدر را برایم مشق کرد
تا ابد، بعد از نماز خود دعایش می کنم

آن قدر می گویم از روز غدیرش، عاقبت
بی خبر هرکس که باشد، آشنایش می کنم

نفسِ احمد بودنش بالاتر از هر رتبه ایست
مثل پیغمبر دلم را مبتلایش می کنم

در اُحد با جسم مجروحش نبی را حفظ کرد
تا ابد صحبت از ایمان و وفایش می کنم

باب خیبر... خطبه ی بی نقطه... یا که ردّ شمس...
شک به بنده بودنش با کارهایش می کنم

‌خلقتش، تأیید توحید است و الله الصمد
با ثنای مرتضی، شکر خدایش می کنم

خاک، سجده گاه مؤمن شد، علی هم بوتراب
در نمازم، روز و شب سجده برایش می کنم

نیستم پیغمبر اما مرتضی فرمان دهد
کودکم را ذبح در پایین پایش می کنم

او که جای خود اگر که قنبرش لب تر کند
هرچه را دارم همه یک جا فدایش می کنم

آه، بر لب... اشک، بر دیده... به لب جان می رسد
تا نظر بر عکس ایوانِ طلایش می کنم

گر که شرط وصل در مرگ است، پس با این حساب
آرزوی مرگ با شوق لقایش می کنم

تا نفس در سینه ام باقی است، در هر حالتی
گریه بر جسم حسینِ سرجدایش می کنم

روضه را سر بسته می گویم کفن پیدا نشد
شرم از تشریح داغ بوریایش می کنم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۸
عبدالرقیه

ماه رجب در پای سفره ازدحام است
چون سفره دارش اسوه ی اهل کرام است

تبریک ما را بر ابوطالب رسانید
آن عاشقی که احترامش مستدام است

بنت اسد فهماند بر اهل دو عالم
مولودِ کعبه، برکتِ بیت الحرام است

در هر فراز و هر فرود و هر بلایی
با مرتضی، احمد ازین پس هم کلام است

در عرش، مسجودِ ملائک شد همان که
روی زمین بر زخمِ ایتام، التیام است

آمد علی و قبله ی اهل یقین شد
بابای ما، حیدر امیرالمؤمنین شد

***

ماییم و بحر رحمتِ مواج حیدر
اهل کرم هستند هاج و واج حیدر

پیغمبران در سیر قربِ خود به الله
بودند در هر مرحله محتاج حیدر

دائم به طوف کعبه ی عشق و ولایش
مَستند با ذکر علی، حجاج حیدر

نعلینِ پُر وصله به پایش در کنارِ...
تکه حصیری بود تخت و تاج حیدر

معراج احمد گرچه در هفت آسمان بود
بوده کنار فاطمه، معراج حیدر

حبش برای هر عمل، شرط قبول است
بالاترین وصف علی، زوج البتول است

***

سوگند بر بیت الحرام و بر شکافش
کفر است هر راهی که باشد بر خلافش

سینه برایش چاک داده حق تعالی
تا که بگوید هست کعبه در طوافش

این حرف آغازینِ شأنِ قنبر اوست
آن قله که عمری است نامیدند " قافش"

زهدِ علی را هیچ مخلوقی نفهمید
حتی عبای وصله دار و پشم بافش

شیران خون ریز عرب در بین میدان
انکار می کردند خود را در مصافش

رو کرد در هر معرکه، دستِ دغل را
انداخت از رونق علی، لات و هبل را

***

هر عاشقی، یک بار مهمان نجف شد
در کل عمرش مست سلطان نجف شد

آدم کنار نوح، در بین ملائک
عمری است با عزت نگهبان نجف شد

حِصن حصین نوکران آل عصمت
در سایه سار صحن ایوان نجف شد

باده برای شیعیان شد حوض کوثر
ساقی علی و صحن میخانه نجف شد

از مادریِ فاطمه، از رحمت او
یک عمر رزق نان ما، نان نجف شد

در نیمه ی ماه رجب مست لقاییم
یا ذالکرم، دلتنگ صحن کربلاییم

***

بنت اسد آمد، به دستش قرص ماهش
شوق ابوطالب عیان شد با نگاهش

طفل میان گاهواره آیه می خواند
" قَد أفلَحَ..." می خواند با صوت إلهش

پیغمبر آمد سوی حیدر، کل عالم...
تعظیم کردند آن زمان بر پیشگاهش

بوسه به لب های علی می زد پیمبر
قاری قرآن هست و آخر جایگاهش

اما حسین آن لحظه که قرآن به لب داشت
چوب و سنان می خورد بین قتلگاهش

تا تکه دندانش شکست و بر زمین خورد
بالای مقتل خواهرش با سر زمین خورد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۴۹
عبدالرقیه

میکده پر ز می شده ساقی

من بیچاره پشت در ماندم

بین طعنه... میان زخم زبان...

نامتان را به روی لب خواندم

 

آمدم بنده ام کنی آقا

بنده ی تو شدن ولی سخت است

حیدری... عاشقان تو بسیار

قنبر تو شدن علی سخت است

 

مثل من در سپاه تو خیلی

مثل تو در نگاه من یکتا

کم نیاید ز تو یقین دارم

گر نگاهی به من کنی مولا!

 

بهترین جای این جهان حرمت

شرف این مکان به تو باشد

فاش می گویم این یقین من است

خلقت این جهان به تو باشد

 

نام تو رفع مشگل همه است

دشمنت هم به تو توکل کرد

در مصاف تو، در دل میدان

به عنایات تو توسل کرد

 

بی سبب نیست مست و حیرانم

ما عرفناک حق معرفتک

هر کس از ظن خود ز تو دم زد

عجز الواصفون عن صفتک

 

چقدر زخم در احد خوردی

جان ما نذر خاک پای تو باد

از فدا کاری تو دین خدا

تا خود روز حشر شد آباد

 

رایت حق فقط شما هستی

لعنت حق به پرچم دگران

آرزویم تمام عمر این است

پای تو من دهم علی جان، جان

 

هر کسی دل به دلبری داده

دلبر من فقط تویی حیدر

خادمی ات سبب شده آقا

فخر بر انبیا کند قنبر

 

اشهد انک امین الله

نامتان رافع گرفتاری

تا شنیدم و من یمت یرنی

بر لبم شد شهادتم جاری

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۱
مجتبی قاسمی

گاهی میان راه عقب را نگاه کن

خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن

 

بی خود نبوده که شب و روزت علی شده

از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن

 

هرگز پیِ فلان و فلان زاده ها نرو

 در راه عشق، اصل و نسب را نگاه کن

 

از برکت زراعت حیدر چنین شده

شیرینی میان رطب را نگاه کن

 

هرجا که رد شده است بهشتی بپا شده

خاک نجف وجب به وجب را نگاه کن

 

سوگند میخورم که به چشمش طلا کند

در زیر پاش ظرف حلب را نگاه کن

 

از من نپرس این همه سائل برای چیست؟!

کیسه به دوشِ نیمه ی شب را نگاه کن

 

تا که طبیب شد، همه بیمار او شدند

خیل مریض پشت مطب را نگاه کن

 

در جنگ تن به تن که همه خوف کرده اند

تنها امیرِ داوطلب را نگاه کن

 

عمربن عبدود سر خود را به باد داد

بنشین و رزم شیر عرب را نگاه کن

 

نَفسُ الرَّسول بودن او جای خود سپس...

"زوج البتول" گشت... "لقب" را نگاه کن

 

نذر نگاه او صدقه، سر عطا نما

یعنی طریق ام وهب را نگاه کن

 

زهرا اجازه داد... محب علی شدیم

خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن

 

محمدجواد شیرازی

۹۴/۶

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۵
عبدالرقیه