سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام الرئوف» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ رجب ۱۴۰۰ حرم مطهر امام رضا علیه السلام

دیدی چقدر در به درم، ایها الرئوف
دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف
خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف
منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف

آلوده را روانه ی دربار کرده ای
بر خود، مرا دوباره بدهکار کرده ای

ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن
ای نظم در صدای تپش های قلب من
جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن
هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن

عشقت نجات داده مرا از مسیر کج
مهمان خانه ات شده ام ثامن الحجج

هستند انبیا همه در طوف مرقدت
کل ملک، فقیر عنایات بی حدت
جنت کجاست؟! گوشه ای از شهر مشهدت
با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت

تا که دل سیاه مرا شست و شو کنی
با یک نگاه قلب مرا زیر و رو کنی

من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو
محتاجم ای کریم به حبل نجات تو
زر می کند وجود مرا التفات تو
عمرم تمام، پرشده از معجزات تو

یادم نمی رود جلوات خدایی ات
الطاف بی نهایت موسی الرضایی ات

ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس
افتاده ایم در طلبت بر نفس نفس
چشم امید ماست فقط بر شما و پس...
"لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس"

حالم بد است، حال مرا روبراه کن
وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن

دلگرمی ام به مرحمتِ بی بهانه ات
احساس کردنِ نظر عاشقانه ات
بوسه زدن به تربت بر آستانه ات
مجنون شدن به نغمه ی نقاره خانه ات

دل را خراب لطف رئوفانه می کند
بیتاب یک نگاه عطوفانه می کند

بیمارم از گناه، شفای مرا بده
لطفی نما، جواب صدای مرا بده
پاسخ به التماس دعای مرا بده
برگ برات کرب و بلای مرا بده

چندی است دورم از حرم و درد می کشم
از سینه، آه غمزده و سرد می کشم

فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..."
باید فقط گریست بر آن شاه بی کفن
بر آن غریب تشنه لبِ دور از وطن
یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟!

گفتی حسین با لب تشنه شهید شد
با ضربه ی مکرر دشنه شهید شد

کار غریب فاطمه بالا گرفته بود
نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود
قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود
خیلی صدای زینب کبری گرفته بود

تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند
با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۵۸
عبدالرقیه
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم
اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم
 
هجر حرم صدای مرا در می آورد
با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم
 
دیشب شکست بغض من و در تخیلم...
در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم
 
با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس
رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم
 
وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید
شاید خودش رسید برای خوشامدم
 
ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم...
یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم
 
با ذکر یا امام رضا کیف می کنم
هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم
 
در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن
در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم
 
کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم
دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم
 
آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه
هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم
 
هربار پشت پنجره فولاد مانده ام
از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم
 
یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال
از غربت حسین پر از داغ بی حدم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۱
عبدالرقیه