سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایوان طلا» ثبت شده است

روز خود را به غم هجر و فغان، شب کردم
یاد ایوان نجف سوختم و تب کردم

نکند دوست ندارد...؟! نکند رانده شدم...؟!
پای صدها نکند، گریه مرتب کردم

تا نگاهی کند آقا و ورق برگردد
زیر لب زمزمه ی زینب... زینب... کردم

کیست آبادتر از من که خراب علی ام
قامتم را سر این عشق مورب کردم

چه کنم طفل گنهکار امیر نجفم
هوس مغفرت و مرحمت أب کردم

وعده ی ما نجفش یا که به هنگام ممات
هرچه او خواست... توکل به خودِ رب کردم

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۷
عبدالرقیه