سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

در دلم تا درد و ماتم پا گرفت

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ۰۶:۲۵ ق.ظ

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت حضرت ۱۴۰۰

در دلم تا درد و ماتم پا گرفت
غم میان سینه ام تا جا گرفت
درد دنیا قوتم را تا گرفت
حضرت معصومه دستم را گرفت

احتیاجم، احتیاج دائمم
بنده ی اولاد موسی الکاظمم

سیره ام بر حق توکل کردن است
درد و غم ها را تحمل کردن است
دوری از رنگ تجمل کردن است
بر بزرگ قم توسل کردن است

تا که در راه قم و آن حومه ام
در پناه حضرت معصومه ام

جان فدای گریه های هر شبش
سوختن از درد هجران و تبش
ناله ی أمّن یُجیبِ بر لبش
با دل خون گریه ی بر زینبش

سالها با کوهی از آزار و درد
صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد

در کنارش، سال ها بابا نبود
در دلش از غصه دیگر جا نبود
داغ او هجران یک مولا نبود
آه، نزد او رضا حتی نبود

آن قدر گریان دو محبوب شد
از غم هجران چنان یعقوب شد

من بمیرم که برادر را ندید
التیام قلب مضطر را ندید
آمد اما روی دلبر را ندید
بار آخر سبط حیدر را ندید

دور ماند از دلبر و از درگهش
شد شهادت آخرین منزلگهش

خوب شد در قم نگاه بد نبود
رد شدند از کوچه های شهر، زود
شکر حق اصلا نشد رویی کبود
تازیانه ها نمی آمد فرود

سنگ بر پیشانی حضرت نخورد
زیر پا نام برادر را نبرد

سوخت بین نار؟! نه یک لحظه نه
زینتش شد خار؟! نه یک لحظه نه
رفت تا بازار؟! نه یک لحظه نه
ماند در انظار؟! نه یک لحظه نه

بین بستر ناله زد با هر نفس
وقت رفتن، یاد زینب بود و بس

یاد آن خواهر که دید از خیمه گاه
نیست اصلا حال یارش رو به راه
مانده در گودالِ مقتل، بی پناه
میزدش با کینه شمر روسیاه

خسته شد ملعون، روی سینه نشست
آنچنان زد که دل زینب شکست

محمد جواد شیرازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی