سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۹۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

میخواست نظاره کند آقا شدنش را
تا کیف کند جلوه ی طه شدنش را

می دید به صد شوق و شعف در دل میدان
هم قامت و هم سیرت سقا شدنش را

اما چه بگویم که حسین از نفس افتاد
تا دید علی را، غمِ عظمی شدنش را

افتاد زمین، با سر زانو به سویش رفت
تا چاره کند طرز معما شدنش را

هم اهل حرم، هم همه ی لشگر دشمن
دیدند کنار پسرش تا شدنش را

بر سر زد و فهمید محال است ببیند
از روی زمین، بار دگر پاشدنش را

سر نیزه چه بی رحم بهم ریخت پرش را
تا شرح دهد وارث زهرا شدنش را

افتاد حسین از نفس و خواست خداوند
زنده به دمِ زینب کبری شدنش را

فرمود جوانان همه از خیمه بیایند
تا چاره کند روی عبا جا شدنش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۰۰ ، ۲۲:۰۳
عبدالرقیه

نام حسین آغاز شیرین سخن هاست
شیرین ترین واژه برای کوه کن هاست

سرخی روی سینه ی ما، داغ یار است
ممنون اربابیم، مُهرش بر بدن هاست

رنگی که با آن نزد زهرا روسپیدیم
رنگ سیاه شال ها و پیرهن هاست

در لحظه های سخت دنیا، در بلایا
زهرا دعاگوی تمام سینه زن هاست

ما دور ماندیم از وطن، از کربلایش
گریه دوباره قسمت دور از وطن هاست

دلتنگ صحن کربلا، باید بداند
کرب و بلا در قبضه ی ابن الحسن هاست

بر پرچم مشکی قسم، نزد خداوند
بالاترین طاعت، همین سینه زدن هاست

قاسم... علی اکبر... ابوفاضل... کجایید؟!
تکیه به نیزه داده آقا... بس که تنهاست

سهم محبانش کفن شد، من بمیرم
سهمش فقط یک بوریا بین کفن هاست

وای از دل زینب، پس از داغ برادر
دیگر اسیر و هم مسیر بد دهن هاست
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۰۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۵ محرم ۱۴۰۰

هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم

دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم

قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند

جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم

با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم

اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت

این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما

آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند

دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند

مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام

یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد

از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت

بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم

شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه

این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست

سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دلم شد پر از غم دمادم، حسابی
شدم زیر و رو زیر پرچم، حسابی

چنان ماتمت در دلم رخنه کرده
دگر خو گرفتم به ماتم حسابی

غم تو فقط روزی اولیا نیست
عوض کرده بدکاره را هم حسابی

کشاندی مرا در میان عزایت
شدم بین این خیمه، آدم حسابی

نه تنها نبی گفته از جایگاهت
خدا از مقامت زده دم حسابی

خوشا آن که بی ادعا نوکری کرد
برای عزایت محرم حسابی

به دست کریمت، به لطف قدیمت
بدهکار هستم دوعالم حسابی

دم یاحسینم به کارم می آید
قسم بر همین اسم اعظم حسابی

اگر هم به دوزخ روم، از فراقت
به سینه بکوبم جهنم حسابی

لب تشنه ات سالیانی مدید است
درآورده از دیده اشکم حسابی

تنت را که زینت به دوش نبی بود
به گودال کردند درهم حسابی

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۲ محرم ۱۴۰۰

یقین دارم که با دعوت رسیده
هر آن کس بر در هیئت رسیده

اگر بر روضه ها ایمان نداریم
به باورهایمان آفت رسیده

محرم ماه بیعت با حسین است
زمان ترک معصیت رسیده

نشد صادر به جز رحمت ازین در
اگرچه از گدا زحمت رسیده

به قدر لحظه ای غافل نشد، نه
به ما ارباب، با دقت رسیده

هر آنچه هست از لطف حسین است
هر آنچه هست، بی منت رسیده

گذشت از کل دارایی خود تا
به ما فرهنگ این نهضت رسیده

فیوضاتش که خسران ناپذیرند
به هر کس قدر ظرفیت رسیده

حسن در روضه هایش سفره دار است
چقدر از سفره اش برکت رسیده

به یاد مرقد شش گوشه اش باز
سرم در سجده بر تربت رسیده

بزرگی در بکاء بر حسین است
به ما هم برترین عزت رسیده

چه ها کردند با سبط پیمبر
به غارت کردنش صحبت رسیده

زبانم لال پای بی حیایی
به روی سینه ی حضرت رسیده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورای محرم ۱۴۰۰

خورشید صبح فردا، بالا نیاید ای کاش
وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش

یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم
دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش

***

بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت
قرآن بخوان برایم با صوت دلنوازت

گفتی که در نمازم باشم به یادت اما
خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت

***

کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید
خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید

طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد
خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید

***

ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی
لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی

خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند
از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی

***

از من مخواه باشم خیره به قتلگاهت
در فکر خیمه باشی فردا به هر نگاهت

موی تو را دهد تاب، در دور پنجه ی خود
قاتل به روی سینه، خندد به اشک و آهت

***

خواهر نباشم اصلا ساکت اگر بمانم
اذنم بده شبیه حیدر رجز بخوانم

باید چگونه قتلِ صبر تو را کنم صبر؟!
در زیر چکمه باشی، من که نمی توانم...

***

با چشم های خیسم، آیم به جست و جویت
از هر طرف بیاید تیر و سنان به سویت

ای وای اگر ببینم، کرده است بین مقتل
از روی کینه قاتل، با ضربه پشت و رویت

***

اصلا بگو چگونه گودال را ببینم؟!
باید چگونه بوسه از حنجرت بچینم؟!

فردا که چادرم سوخت، بین سپاه دشمن
باید که رو بگیرم با پاره آستینم

***

هم تو نمی پسندی، هم حق نمی پسندد
نگذار تا که خولی بر خواهرت بخندد

شمر حرامزاده اصلا حیا ندارد
راضی مشو که فردا کتف مرا ببندد

***

پنجاه سال، با هم دیدیم هر بلایی
پنجاه سال، با هم رفتیم هر کجایی

پنجاه سال طی شد، راهی نمانده لابُد
باید ببینم انگار مقتول نیزه هایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز هشتم محرم ۱۴۰۰

دوباره عبد گنهکار و روسیاه حسین
شده میان حسینیه، سر به راه حسین

همیشه مادرم از کودکی سفارش کرد
هر آنچه شد نرو از بین خیمه گاه حسین

زهیر را به نگاهی بزرگ عالم کرد
سعادت ابدی چیست؟ یک نگاه حسین

چه ورطه های مهیبی که از تمامی شان
نجات داد مرا نور روی ماه حسین

گرفت روزه به سن کم و نکرد افطار
که از معاصی ما بگذرد، اله حسین

بنوش آب و بخوان شعرِ "شیعتی مهما..."
رسیده است به ما هم صدای آه حسین

بگو امام رضا را، که فکر چاره کند
دلم عجیب شده تنگِ بارگاه حسین

عقیله بود و دلی قرص، قبلِ عاشورا
نداشت هیچ غمی، بود در پناه حسین

آهای تربت کرب و بلا مراقب باش
به روی دوش نبی بوده جایگاه حسین

غریب بودن او را ببین، بسوز ای دل
که چوبِ نیزه شکسته است، تکیه گاه حسین

خدا به خیر کند در میان گرد و غبار
رسید زینب کبری به قتلگاه حسین

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت بخشی از شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۸ محرم ۱۴۰۰

گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد

با ضربه ی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوه ی پیغمبرم افتاد

هم میوه ی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوه ی دل چیده شد و هم پرم افتاد

دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد

بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد

آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشه ای از دشت، گل پرپرم افتاد

شد گریه ی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد

دلشوره ی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینه ی پر عاطفه ی خواهرم افتاد

مبهوط شدم تا که چه سازم بدنش را
با اذن خداوند، عبا در برم افتاد

در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب هفتم محرم ۱۴۰۰

اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است
میان عرشیان شأنش رفیع است
قیامت اختیاراتش وسیع است
تمام سینه زن ها را شفیع است

علی را بی ولی، میلِ نفس نیست
حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست

به گوش عالمی مانده صدایش
صدای غربت بی انتهایش
هدایت کرده ما را روضه هایش
چه ها کرده است با رأس جدایش

چنان عباس برپا این علم کرد
یزید و لشگرش را متهم کرد

چه ابیات پر از دردی سرود و
به روی گونه، رد خاک و دود و
دو چشم بی رمق، رنگ کبود و
لبش مانند چوب خشک بود و

به حال سختیِ جان کندن افتاد
سرش از تشنگی بر گردن افتاد

دو چشمش رفته، بی تغییر مانده
علی لالا چه بی تأثیر مانده
بمیرم مادرش بی شیر مانده
میان خیمه غافلگیر مانده

ربابه خیره سوی اصغرش شد
چه خاکی بود آخر بر سرش شد

حسین آمد علی را دید بیهوش
گرفتش با دو چشم تر در آغوش
همین که برد او را بر روی دوش
سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش

به دستی ماند جسم پاک اصغر
سر اصغر میان دست دیگر

پدر ماند و رضیعی سر بریده
مردد مانده و رنگش پریده
عبایش را روی اصغر کشیده
به پشت خیمه ها رفته خمیده

وداع آخر است و مادر آمد
کنار زینب آمد بر سرش زد

ازین پس غصه هایش بی حساب است
عزداری فقط کار رباب است
تمام روز، زیر آفتاب است
همیشه خیره سوی ظرف آب است

بمیرم که چهل منزل پیاپی
سر شش ماهه اش را دید بر نی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب پنجم محرم ۱۴۰۰

حق تعالی روز اول آفریدم با حسین
مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین

با حسین بن علی سرمایه دار عالمم
دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین

برکت این زندگی هم از محرم شد شروع
می شود تحویل، هر سال جدیدم با حسین

سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار
تا کجاها که نمیدانم رسیدم با حسین

گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن
طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین

نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر
نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین

هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او
بی خیال دیگران، من غم خریدم با حسین

کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم
روز محشر، نزد زهرا روسپیدم با حسین

قطره ی اشک عزایش شست و شویم می دهد
بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین

تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است
هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین

کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او
تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین

روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام
از هرآنچه غیر گریه، دل بریدم با حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ محرم ۱۴۰۰

این وادی غمبار دلم را زده آتش
چشم ترت ای یار دلم را زده آتش

یک وقت نوک نیزه نگیرد به لباست
عمری غم مسمار دلم را زده آتش

***
بنشینم و حیران بشوی، من که نمردم
خیره سوی میدان بشوی، من که نمردم

تا زنده در این معرکه هستم نگذارم
یک لحظه پریشان بشوی، من که نمردم

***
تو رحمت موصوله ای و خیر کثیری
باید چه کنم نذر مرا هم بپذیری؟!

طفلان مرا اذن بده اوج بگیرند
بگذار نبینند مرا وقت اسیری

****
هستند مریدان ابالفضل و زبانزد
شیران دلیر علوی، عون و محمد

آن قدر که لب تشنه ی میدان نبردند
اوصاف دلیری پدر، خاطرم آمد

***
با اینکه دلم تاب ندارد، نگرانم
باید بروم خیمه و در خیمه بمانم

صدبار بمیرم که تو شرمنده نباشی
من دیدنِ شرمندگی ات را نتوانم

***
در خیمه به هر ثانیه، بسیار دلم ریخت
هر بار صدا آمد و هربار دلم ریخت

با ذکر خدا شد دلم آرام دوباره
بدجور ولی عاقبتِ کار دلم ریخت

***
هرقدر کشیدند ز دل ناله ی اُماه
از خیمه نرفتم قدمی هم سوی شان راه

هی پا شدم از جا بروم باز نشستم
در خیمه کشیدم ز جگر آه فقط آه

***
صد شکر که جان هستی و هستی به کنارم
در دل ضربان هستی و هستی به کنارم

کس جرأت آزار مرا هیچ ندارد
تا کهف امان هستی و هستی به کنارم

***
خیلی نگرانم برسد کار به گودال
یک وقت برادر نشوی تشنه و بی حال

ترسم همه این است که با گریه ببینم
جسمت شده در زیر سم اسب لگدمال

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۰۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب سوم محرم ۱۴۰۰

 

چهل منزل کتک خوردم، نبودی
به زیر دست و پا مُردم، نبودی

منی که غنچه بودم، تشنه ماندم
توانم رفت و پژمردم، نبودی

چرا وقتی که بد ترسیده بودم
چرا نام تو را بردم، نبودی؟!

شب تاریک، در بین بیابان
من از محمل زمین خوردم نبودی

نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است
به ضرب چکمه آزردم، نبودی

چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟!
مگر با دختر خود، قهر کردی؟!


سه ساله بودم و قدم کمان شد
تسلای غمم، زخم زبان شد

نبودی جان بگیرم در کنارت
رقیه از یتیمی نیمه جان شد

حجابم را نشد محکم بگیرم
دو دستم بسته بین ریسمان شد

چه دستان بزرگی دارد این شمر
تمام صورتم زهرا نشان شد

حواسم بود روی نیزه بودی
سرت بالاسر من سایه بان شد

سرت را می گذارم روی شانه
که گویم حرف های دخترانه


اگرچه درد دارم قدر کافی
نمی خوابم که مویم را ببافی

نپرس از وضع موهایم که دیگر
ندارد حاجتی بر موشکافی

پر پروانه وارم را شکستند
ندارم استطاعت بر طوافی

شدم خسته ازین سربار بودن
خودم حس می کنم هستم اضافی

مرا با خود ببر، با من بگو که
دگر از این مصیبت ها معافی

بیا امشب به قول خود عمل کن
مرا در لحظه ی آخر بغل کن
 

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز دوم محرم ۱۴۰۰

 

از آن زمان که رسیدیم، دلهره دارم
شبیه ابر بهارم که اشک می بارم

حسین قول بده سایه ی سرم باشی
هرآنچه شد ته این قصه، در برم باشی

قرار قلب مرا صحبتی در اینجا برد
شنیده ام که کسی نام کربلا را برد

رسید آخر خط، غربتم پیاپی شد
تمام فرصت پنجاه ساله ام طی شد

بگو که معنی هجده هزار نامه چه شد؟!
کسی نیامده حق را کند اقامه، چه شد؟!

هوا، هوای عناد است بین این صحرا
چقدر نخل زیاد است بین این صحرا

رقیه را نظری کن، چه ناز خوابیده
به روی دوش ابالفضل باز خوابیده

نشسته در بر گهواره ی علی اصغر
رباب خیره به رخساره ی علی اصغر

تمام راه، کنارم حجابِ محمل شد
برای من، علی اکبر رکابِ محمل شد

چقدر محضرت آرامش و امان دارم
دلم کنار تو قرص است، سایه بان دارم

منی که بند دلم را به تو گره زده ام
منی که در همه جا پابه پایت آمده ام

خدا نکرده کنارم اگر نباشی چه؟!
زمان واقعه و دردسر نباشی چه؟!

نخواه تا که ببینم میان گودالی
غریب مانده ای و تشنه کام و بی حالی

نخواه تا که عقب باشم و نظاره کنم
به التماس سوی قاتلت اشاره کنم

چگونه صبر کنم پیکرت دریده شود؟!
چگونه صبر کنم تا سرت بریده شود؟!

گرفته جان مرا داغ هاهُنا... بس کن
غریب ماندن تو می کشد مرا بس کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب اول محرم ۱۴۰۰

نیا ای یار و دلدارم، حبیبم
نیا کوفه پسر عمّ غریبم

من از حق شما گفتم ولیکن
لب و دندان خونی شد نصیبم

.

نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد
عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد

خودم با چشم خود دیدم لعینی
تو را با کیسه ای گندم عوض کرد

.

نه سقفی دارم و نه سایه بانی
شدم تنها و بی کس مثل هانی

به یاد حیدر کرار بودم
دو دستم بسته شد در ریسمانی

.

فقط نام تو را هر لحظه بردم
حسابی بین کوچه سنگ خوردم

شنیدی که میان قصر کوفه
نخوردم آب و تشنه جان سپردم

.

اگر بین عمارت گریه کردم
به یادت از خجالت گریه کردم

برای داغ و غم های خودم نه
برای دخترانت گریه کردم

.

به زیر آسمانی پر ستاره
به خاک افتادم از دارالعماره

تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت
مرا بستند بر روی قناره

.

همه آماده ی جنگند اینجا
شدیدا اهل نیرنگند اینجا

نیاور دخترانت را به این شهر
که بی رحمند و دل سنگند اینجا

.

نده از خون طفلانت هزینه
برو با اهل بیت خود مدینه

بماند یک دقیقه بی ابالفضل
چه می آید سرش آخر سکینه

.

به جان خواهرت، برگرد برگرد
فدای اصغرت، برگرد برگرد

ندارد صبر دوری و جدایی
سه ساله دخترت، برگرد برگرد

.

شدم شرمنده ات با سر به زیری
بگو عذر مرا هم می پذیری

الهی لحظه ای حتی در این شهر
نبیند خواهرت رخت اسیری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۲
عبدالرقیه

شمیم غصه و غمش رسید و گریه ام گرفت
دوباره ماه ماتمش رسید و گریه ام گرفت

در آسمان همینکه ذکر یاحسین شد بلند
طلیعه ی محرمش رسید و گریه ام گرفت

چه خیر مقدمی که خیر فاطمه است سوی ما
زمان خیر مقدمش رسید و گریه ام گرفت

بدون اختیار، بین خیمه اش به گوش من
نوای نوحه و دمش رسید و گریه ام گرفت

دوباره دست خالی ام که دور مانده از حرم
به رشته های پرچمش رسید و گریه ام گرفت

سفیة النجاتِ او همیشه قبل از اینکه من
به سوی خود بخوانمش، رسید و گریه ام گرفت

قرار بود مرهمی به زخم های او شوم
ولی حسین مرهمش رسید و گریه ام گرفت

حرارت غمش میان سینه ام زیاد شد
به سینه، داغ اعظمش رسید و گریه ام گرفت

میان قتلگاه خواهری میان خاک و خون
به جسم نامنظمش رسید و گریه ام گرفت

بلند آه می کشم، بلند ناله می کنم
که ساربان به خاتمش رسید و گریه ام گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۲
عبدالرقیه

تنها نه این که داده رزق نوکران را
بخشیده آب و نان بنده پروران را

معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند
عشقش مسخر کرده قلب دلبران را

هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد
هرگز نمی خواهد عطای دیگران را

گریه برایش خیرِ بی مانند دارد
حتی مقرب می کند پیغمبران را

نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است
تا اوج مستی می برد نوحه گران را

دیوانگی ما در این میخانه، لطف است
بخشیده زهرا این جنون بیکران را

یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب
آتش زده جان و دل جامه دران را

باید چگونه با پر زخمی، عقیله
پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را

باید چگونه زینب کبری ببیند
در شام، بر کام امامش، خیزران را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز عاشورای ۹۹ مسجد ارک

عمری است رعیتش همگی بهره برده اند
از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند

"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
از خاک تربتش همگی بهره برده اند

آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند
ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند

ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء
از نور خلقتش همگی بهره برده اند

صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب
از چای هئیتش همگی بهره برده اند

عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه
تحت ولایتش همگی بهره برده اند

اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند
از سختی عطش، همگی بهره برده اند

***

خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه
هنگام غارتش، همگی بهره برده اند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۵۳
عبدالرقیه

 دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۴ محرم ۹۹_ مسجد ارک

 

بر امیر غریب این لشگر
سخت شد کار، بی علی اکبر

قامتش را غمش مورب کرد
روزگار حسین را شب کرد

بر روی خاکِ بادیه، خسته
اشک می ریخت زار و پیوسته

غیرت خواهرش به جوش آمد
زینب از خیمه با خروش آمد

گفت: باید که روبراه شوی
من نمردم که بی پناه شوی

صبر کن تا کفن به تن بکنم
رزم و پیکار چون حسن بکنم

اشک تو قاتلم شده، بس کن
عقده ای بر دلم شده بس کن

نذر عشق است، نذر خواهر تو
پسرانم فدای اکبر تو

از دلیریِ این دو رزمنده
دشمنت می شود سرافکنده

روی اشکت عجیب حساسند
این دو شاگردهای عباسند

اشک از دیده، شاه افشاند و
اذن میدان نداد بر آن دو

قسمش داد زینب کبری
به علی و به عصمت زهرا

گریه می کرد گریه با اصرار
تا که بُرد از دل حسین قرار

عاقبت از حسین اجازه گرفت
رفت در خیمه، جان تازه گرفت

تا نبیند حسین را محزون
دیگر از خیمه اش نشد بیرون

دل ز عون و محمدش کنده
که نباشد حسین شرمنده

ناگهان هر دو نعره سر دادند
اهل کوفه به لرزه افتادند

بچه های عقیله آمده اند
شیرهای قبیله آمده اند

لشگرِ در فرار، بسیارند
نوه های علی چه کرارند

رزم کردند و حیدری کردند
کربلا را چه محشری کردند

کار دشمن مصیبت و غم بود
ضربه هاشان مکمل هم بود

زیر خورشید، غرق تب گشتند
خسته از جنگ و تشنه لب گشتند

دوره کردند این دو را آخر
ریخت بر خاک، باده ی کوثر

خورد ناگه، در اوج غربتشان
سنگ از هر طرف به صورتشان

بعد باران سنگ و نیزه و تیر
زخم شان می زدند با شمشیر

نیزه خوردند و یاد مسمارند
بس که غیرت به فاطمه دارند

عشق را بر جهان، نشان دادند
پای دایی حسین، جان دادند

خوب شد هر دو روسپید شدند
خوب شد هر دوتا شهید شدند

غرقِ در خون، غروب عاشورا...
خوب شد پر زدند سوی خدا

چشم هاشان ندید آن شب را
بین زنجیر، دست زینب را
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب ۲۴ محرم ۹۹ مسجد ارک

من تا ابد مجنونم و زار و حزینم
گریان برای ناله ی هَل مِن مُعینم

اسلام و احکامش همه بند حسین است
حب الحسین است اصل و فرع کل دینم

معیار، نام اوست، فقر من بهانه است
هر جا که نامش هست، آن جا خوش نشینم

فردا که هر کس را به نامی می شناسند
عبدالحسین است آن زمان نقش جبینم

بخشیده شد کوه گناهم بین روضه
تا که چکید اشکم به روی آستینم

دار و ندارم، گفتن ذکر حسین است
عمری است مست این نوای دلنشینم

سینه زدم هربار یادش، خیر مادر...
آمد به سویم از یسار و از یمینم

خیلی گره خورده به کار و بارم امسال
بدجور دلواپس برای اربعینم

شاید که امضا شد براتم، با امیدی...
در روضه ی طفلان زینب می نشینم

فرمود زینب می روم در بین خیمه
تا شرم را در چشم مولایم نبینم

دل کندم از عون و محمد پای یارم
نذر برادر هر دو تا نور مبینم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۴۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۹ مسجد ارک

تا خیمه، ما را حی داور می رساند
در مجلس سبط پیمبر می رساند

دست نیازم را بُرید از غیر ارباب
رزق مرا در پشت این در می رساند

ریزه خور و شرمنده ی لطف حسینم
هر چه بخواهم، یار بهتر می رساند

حتی اگر سائل بخواهد سنگ از او
آقا به دستش کیسه ی زر می رساند

ارباب ما آقاست، در اوج نداری...
نان شبش را نزد نوکر می رساند

ممنون فطرس هستم و مدیون شغلش
از بس سلامم را به دلبر می رساند

بالم شکسته... خب... قلبم هم شکسته
من را به یارم، دیده ی تر می رساند

آن دردهایی که ندارد راه چاره
درمان آن را ناز دختر می رساند

با گریه بر داغ سه ساله زنده هستم
عمر مرا داغش به آخر می رساند

خار مغیلان بر کف پاهای زخمش
در هر قدم زجر مکرر می رساند

بر زجر لعنت... با کتک، یاس حرم را
تا به خرابه آن ستمگر می رساند

غوغا به پا کرده رقیه در خرابه
دارد لبش را سوی حنجر می رساند
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز دوم محرم ۹۹_ حسینیه صنف لباسفروشان

حجاج رسیدند به دنبال حسین
مبهوط تماشا شده اند آل حسین
انگار دگرگون شده احوال حسین
خاکی شده بدجور پر و بال حسین

با اشک به سجده رفته بر درگه عشق
در کرب و بلا، وادی و منزلگه عشق

ره باز کنید آمده فخر دو سرا
باید که بنازد به خودش کرب و بلا
از راه رسیده است ناموس خدا
آن دختر شیرین سخن آل عبا

دردانه ی شاه آمده بر شانه ی ماه
لاحول و لا قوة الا بالله

در حال خوش کودکی اش رفته به خواب
شش ماهه ی ارباب در آغوش رباب
می چرخد عمو دور حرم مثل عقاب
هستند تمام مشک ها مملو آب

یک لحظه گلوی کوچکی تشنه نماند
در کل مسیر، کودکی تشنه نماند

رحمت به ابالفضل و به جود و کرمش
رحمت به نگاه نافذ و محترمش
آرامش زینب شده با هر قدمش
هستند حسینیان به زیر علمش

طفلان حرم که مست عطر یاس اند
آرام همه در کنف عباس اند

این قافله ی عشق پیمبر دارد
بوی نفس حضرت مادر دارد
در معرکه ها، شیر دلاور دارد
یک مرد به نام علی اکبر دارد

در هر نفسی بود رکاب زینب
باید به علی گفت نقاب زینب

حال همه را گفته ام اما زینب
روزش شده در کرب و بلا همچون شب
جانش ز غم و غصه رسیده بر لب
افتاد از آه و گریه کردن در تب

بر هر دو لب حسین، چشمش را دوخت
با روضه ی هاهُنا... دل زینب سوخت

می گفت حسینش، غم عظمی اینجاست
داغی که از آن سوخته طه اینجاست
آن ذبح که گفتند فَدَینا... اینجاست
ای خواهر من، جدایی ما اینجاست

پایان ندهد به اشتیاقِ من و تو
هرچند که اینجاست فراق من و تو

ای خواهر من، کشته ی امیال شوم
از تشنگی ام خسته و بی حال شوم
مذبوح و شهیدِ ته گودال شوم
زیر سم ده اسب لگدمال شوم

پیراهن خونی مرا غصب کنند
بالای سنان، رأس مرا نصب کنند

باید که جفا ببینی و صبر کنی
سرهای جدا ببینی و صبر کنی
یک کرب و بلا ببینی و صبر کنی
گودال مرا ببینی و صبر کنی

باید که بلا را بپذیری، بروی
باید که بدون من اسیری بروی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۹_ شب ۶

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی محرم ۹۹

با حق بگو از نوکران غم را نگیرد
دار و ندار ماست، ماتم را نگیرد

ماه حسین آمد بخواه از مادر او
از ما گنهکاران محرم را نگیرد

از چشم های گریه کن های حسینش
ارث به جا مانده از آدم را نگیرد

دلبستگی ها را بگیرد، صحبتی نیست
اما فقط ذکر حسینم را نگیرد

پرچم بماند بر زمین و زنده باشد؟!
حاشا بر آن نوکر که پرچم را نگیرد

گمراه خواهد شد یقینا هرکسی که
دامان او، این حبل محکم را نگیرد

یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم
از ما خدا این اشک باهم را نگیرد

ای کاش شمشیر و سنان و خنجر و تیر
جسم ولی الله اعظم را نگیرد

حداقل ای کاش در گودال، قاتل
در پنجه، موی شاه عالم را نگیرد

کس نیست تا با ساربان او بگوید
این گونه از انگشت، خاتم را نگیرد
 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۰
عبدالرقیه

دوباره سینه ها ناخواسته دریایی از غم شد
ألا یا اهل عالم! فصل ماتم شد...محرم شد

زمین نوحوا علی العطشان، زمان حی علی الروضه
لباس خونی ارباب روی عرش پرچم شد

دوباره روی دامان پیمبر فاطمه غش کرد
نوای "وا حسینا"یش نوای کل عالم شد

خدا و انبیا و اولیا دارند می گریند
چه آشوبی میان خلق از این داغ معظم شد

حلالش باد شیر مادرش هر کس در این شب ها
بساط روضه بر اهل و عیال او مقدم شد

خدا را شکر اجازه داده تا گریه کنش باشیم
خدا را شکر سود نوکری ما همین غم شد

مرا روضه کشانده مطمئنا دوستم دارد
مرامش این دهه بر هر گنهکاری مسلم شد

طبیب ما حسین است و برای دردهای ما
همین با هم نشستن های بین روضه مرهم شد

همه ابن شبیب روضه ی شاه خراسانیم
بساط گریه با سوز روایاتش فراهم شد

منظم هِی صدا می کرد: زینب جان نیا... برگرد
سنان با نیزه کاری کرد صوتش نامنظم شد

میان بوسه گاه مصطفی، در سینه ی ارباب
لعینی نیزه را خم کرد و قدّ خواهرش خم شد
 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۹
علی سپهری

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب ۴ محرم ۹۹

ربی که کار یار ما را دلبری کرد
ما را به بازار عزایش مشتری کرد

بی ارزشیم اما گرفتار حسینیم
چشمان زهرا خوب، ذره پروی کرد

حاشا که در داغ حسینش کم گذاریم
زهرا برای تک تک ما مادری کرد

عمری است دود پاک اسفند مُحرم
از هر بلایی جسم و جانم را بری کرد

مثل دم عیسی که جانبخش است بر جسم
چای عزایش سال ها پیغمبری کرد

بی اعتقادی ها تماما ریشه کن شد
تا پرچمش هر سال سایه گستری کرد

پاکار باشیم ای رفیقان، مشکل این است
کم کاری ما، دشمن دین را جری کرد

مداح... شاعر... سینه زن... خدام هیئت...
پرشورتر امسال باید نوکری کرد

بدجور جا مانده است از سِیر حسینی
هر کس در این دربار، حس برتری کرد

کاری نمی ماند زمین، محتاج ماییم
هربار کاری را نکردم، دیگری کرد

آتش زده بر سینه ها صوت بُنَیَّ...
در قتلگاهش فاطمه نوحه گری کرد

هر کس به مقتل رفت فورا باز می گشت
اما چه کرد این شمر؟! آخر خودسری کرد

وقتی لباس کهنه اش را پاره کردند
باید به یاد غارتش جامه دری کرد

تا که نفس باقی است باید با تعصب
گریه برای زینب و بی معجری کرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۴۷
عبدالرقیه

از جلوه های عرشی پیغمبرِ حسین
زنده شده است خاطره ی مادر حسین
با احترام رفته علی در بر حسین
آماده ی نبرد شده لشگر حسین

تا اذن خواست، نور دو عالم اجازه داد
لب تر نکرده بود، همان دم اجازه داد

قله نشین معرفتِ کائناتِ حق
مجذوبِ راه پرخطر و با ثبات حق
آیینه ی تمام نمایِ صفات حق
مانند مرتضی شده ممسوس ذات حق

شأن علی، ز کل مراتب، فراتر است
فیضِ شهادت است که مشتاقِ اکبر است

وقت وداع شد، همه جا ریخته بهم
از غربت و بلا، دو سرا ریخته بهم
قلب تمام اهل ولا ریخته بهم
این غصه، آل فاطمه را ریخته بهم

اکبر گلایه ی همه را استماع کرد
با خواهرش رقیه، به سختی وداع کرد

وقتی علی، زمان رجزخوانی اش رسید
بر گوش دهر غُرش ربانی اش رسید
ابن زیاد، وقت پشیمانی اش رسید
بر کل دشت نعره ی طوفانی اش رسید

نعره کشید، من به پیمبر نتیجه ام
از نسل پاک مادر زهرا، خدیجه ام

خشمش شبیه حضرت جبار، جلوه کرد
همچون رسول، لحظه ی پیکار، جلوه کرد
چون شیر، مثل حیدر کرار، جلوه کرد
گهگاه در سیاق علمدار، جلوه کرد

با کام تشنه معرکه را زیر و رو نمود
دیگر توان جنگ برایش نمانده بود

برگشت محضر پدرش تا رها شود
از این همه مصیبت اعظم جدا شود
باید حسین دل ببُرد، تا فدا شود
ورنه زمانِ واقعه بی انتها شود

کامِ پدر ترک ترک و خشک، زین سبب
بعد از وداع سختِ پدر، رفت تشنه لب

لیلا میان خیمه زند دست روی دست
آیینه ی پر از ترکش عاقبت شکست
شمشیر آمد و به سر اکبرش نشست
مانند مرتضی شد و فرق سرش گسست

خون سرش به روی دو چشم فرس چکید
چیزی فرس ندید، فقط بی هوا دوید

او را به جرم نام علی سیر می زدند
با نیزه ها به آیه ی تطهیر می زدند
یک عده زخم با سر شمشیر می زدند
یک عده نانجیب به او تیر می زدند

روی فرس محیط تنش خانه خانه شد
افتاد انار آل عبا، دانه دانه شد

حالا حسین آمده با دیده ی ترش
با ناله ی علی ولدی سوی اکبرش
سر را گذاشت لحظه ی آخر روی سرش
پا می کِشد علی به زمین در برابرش

ای میوه دلم چقدر پخش گشته ای
نامت علی شد و صد و ده بخش گشته ای

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۸ ، ۰۰:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۲۵ محرم ۹۸

تمام عمر خود، آزار دیدم

جهان را بر سرم آوار دیدم

عزیزان خدا را زار دیدم

میان مجلس اغیار دیدم

 

چهل منزل که نه، عمری حزینم

چهل سال است من چله نشینم

شبانه روز، یاد اربعینم

همیشه چشم خود، پُربار دیدم

 

کنارِ گریه دوشادوش ماندم

فقط خیره شدم، خاموش ماندم

گمانم ساعتی بیهوش ماندم

همینکه آب، بالاجبار دیدم

 

شده اشکم روان، با که بگویم

غمِ هفت آسمان با که بگویم

ازین داغ گران با که بگویم

حرم را بر سرِ بازار دیدم

 

الهی که زنی مضطر نماند

میان کوچه، بی یاور نماند

اگر هم ماند، بی معجر نماند

خودم این درد را ناچار دیدم

 

ازین غصه گریبان می دهم چاک

میان خنده های قوم ناپاک

عقیله عمه ام را بر روی خاک...

به زیر کعب نی، بسیار دیدم

 

نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه

نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه

نرفت از خاطر من، حرمله... نه

از آن ملعون غمی دشوار دیدم

 

مداوا کرد چشم تار ما را

تسلا داد قلب زار ما را

خدا خیرش دهد، مختار ما را

سر شمر و سنان بر دار دیدم

 

رباب و گریه اش... ای داد، ای وای

صدای گریه ی نوزاد، ای وای

کشیدم از جگر فریاد ای وای...

پرِ گهواره را هر بار دیدم

 

نمی دانم، گمانم خواب بودم

میان خیمه ها بی تاب بودم

مریض اما پیِ ارباب بودم

به حال زار، داغ یار دیدم

 

به روی سینه اش دیدم دویدند

تنش را سمت گودالی کشیدند

سرش با خنجر کندی بریدند

خودم دیدم، اگرچه تار دیدم

 

بمیرم عاقبت انگشترش را

لباسِ دستباف مادرش را

عبا، عمامه ی پیغمبرش را

میان دکه ی تجار دیدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۶:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۸

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب ۳ محرم ۹۹

خراب آمده ام باز رو به راهم کن

مسیح من بِدَم و عاری از گناهم کن

 

نیامدم به تمنای آب و نان سویت

کمی به حرمت ام البنین نگاهم کن

 

فدای جُون شوم، روسپید عالم شد

نگاهِ لطف به ظرفِ دلِ سیاهم کن

 

عطا به جای خودش، جای این همه گریه...

برای سینه زنت، ذوالکرم دعا هم کن

 

به زیر بارِ گران علامتت گفتم:

گذر ز توشه ی سنگین اشتباهم کن

 

مُقدم است به کارم، همیشه کار شما

بیا و پیرِ همین راه و دستگاهم کن

 

عجیب دلهره دارم به کربلا نرسم

برات کرب و بلای مرا فراهم کن

 

میان گودیِ قبرم، زمان تلقینم

اسیرِ روضه ی گودیِ قتلگاهم کن

 

زمان تشنگیِ حشر، یاد تشنگی ات

جواز گریه بده، غرقِ اشک و آهم کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۱۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۸

قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه

یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه

نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه

بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه

یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!

با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه

آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه


محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۵۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۹۸

حسین... از تو خودم را جدا ببینم چه؟!

اگرکه صبح شود، من بلا ببینم چه؟! 

 

بیا و این شب آخر سخن بگو با من

اگر به نیزه، تو را بی صدا ببینم چه؟! 

 

عبا به دوش نشستی، نماز می خوانی

تو را بدون لباس و عبا ببینم چه؟!

 

تنی که زینت دوش نبی اکرم بود

به روی خاک بیابان، رها ببینم چه؟! 

 

عجیب دلهره دارم سر تو را ببُرند

خدا نکرده تو را زیر پا ببینم چه؟! 

 

همیشه بوده سرت سایه ی سر زینب

اگر سرت به روی نیزه ها ببینم چه؟! 

 

منی که تاب ندارم تنت کبود شود

به ضرب نیزه، تنت نخ نما ببینم چه؟! 

 

میان سجده دعا کن تنت کفن بشود

اگر تنت وسط بوریا ببینم چه؟!

 

اگر قرار شود بی تو من سفر بروم

کنار محمل خود شمر را ببینم چه؟!

سید پوریا هاشمی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۵۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب عاشورا محرم ۹۸

هرکجا سینه زنت دستِ دعا بالا بُرد

مادرت با عجله دستِ عطا بالا برد

 

بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را

بر سرِ دوش، رسولِ دو سرا بالا برد

 

ما کجا ظرفیتِ عشقِ تو را داشته ایم؟!

نظر فاطمه، ظرفیتِ ما بالا بُرد

 

از روی خاک جدا کرد و حسینیه رساند

" ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد "

 

پشت در ماند رخت تا که خجالت نکشیم

دست لطفت همه جا شأن گدا بالا برد

 

رو به کعبه نزدم جز به تمنای خودت

نرخِ توحید مرا کرب و بلا‌ بالا برد

 

کم ندیدیم گنهکار پشیمان شده را...

اشکِ در روضه ی جانسوز شما بالا برد

 

گریه کرده است چو اسپندِ میان آتش

هر که از تشنگی ات سوخت، صدا بالا برد

 

حرمله تیر زد و از کمرت بیرون زد

همه ی خون تو را زود خدا بالا برد

 

مانده ام مات، زمانی که دعا می کردی

این سنان بین دعا، نیزه چرا بالا برد؟!

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۱۳
عبدالرقیه