سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

از غم دوری ات ای یوسف دل، محزونم

چه کنم با غم و با غصه ی روز افزونم؟!

 

بسته شد روزنه ی نور به رویم کم کم

زیر بار گنه و معصیتم، مدفونم

 

حق من بی سر و پایی است ولی لطف کن و

از سرِ سفره ات ای یار نکن بیرونم

 

ضعف کردم سرِ بخشیده شدن تا که خدا

به مناجات تو بخشید مرا، ممنونم

 

خونشان ریخت ولی پرچم یا فاطمه ماند

همه ی عمر به خون شهدا مدیونم

 

گفت زهرا به علی خوب شدم، گریه نکن

من فقط از غم تنها شدنت دلخونم

 

نگذارم ز سرت تار مویی کم بشود

با همین پیکر درهم شده و گلگونم

 

نگرانم بروم خشک شود کام حسین

سالیانی است که از غربت او محزونم

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

سه ماه...

 آب شدی، آبروی این خانه

سه ماه...

 سوختی از درد مثل پروانه

 

سه ماه... 

با غم خون های تازه درگیری

سه ماه...

 دست به دیوار خانه می گیری

 

سه ماه...

پا شدی از بستر و زمین خوردی

سه ماه...

خیره شدی بر در و زمین خوردی

 

سه ماه...

لاله دمیده به روی پهلویت

سه ماه...

می شود اصلا ندیده ام رویت

 

سه ماه...

نیمه شب و اشک های پنهانی

سه ماه...

نافله ات را نشسته می خوانی

 

سه ماه...

آرزوی مرگ می کنی هر شب

سه ماه...

شانه نخورده به گیسوی زینب

 

سه ماه...

هق هق روز و شب حسن بودی

سه ماه...

بغض گلوی حسین من بودی

 

سه ماه...

در قفس گریه هام محبوسم

سه ماه...

رفتنت از خانه گشته کابوسم

 

سه ماه...

گرد و غبار دلم نخوابیده

سه ماه...

نور طلوعت به من نتابیده

 

سه ماه...

پشت در خانه سخت می سوزم

سه ماه...

فکر غم ماجرای آن روزم

 

سه ماه...

دیدن وضع تو بی قرارم کرد

سه ماه...

میخ در خانه شرمسارم کرد

 

سه ماه...

غیرت من سوخت دم به دم زهرا

سه ماه...

منتظر خنده ی توام زهرا

 

سه ماه...

روضه ی این خانه هم نشد کافی

سه ماه...

هست لباسی به گریه می بافی

 

سه ماه...

فکر حسین غریب و عطشانی

سه ماه...

می شود از داغ او پریشانی

 

سه ماه...

از سر شب تا به صبح می نالی

سه ماه...

گریه کن ماجرای گودالی

 

سه ماه...

روضه ی ما ختم شد به عاشورا

سه ماه...

گریه ی ما نذر سیدالشهدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۳
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

(حدیث نفس)

ای نفس، یا به خاطر آقا خطا نکن

یا بعد از این برای ظهورش دعا نکن

 

او از خدا به جای تو شرمنده می شود

باشد... تو از امام زمانت حیا نکن!!!

 

خیلی فریب خورده ی دنیا شدی، بس است

بر این دو روز قدرت خود اتّکا نکن

 

امروز را به وعده ی فردا هدر نده 

توبه کن از جهالت و چون و چرا نکن

 

در اوج بی پناه شدن، نان غیر را

هرگز نگیر و پشت به آل عبا نکن

 

مانند فاطمه همه جا با ولی بمان

بین مسیر دامن او را رها نکن

 

*******

پایه گذار قتل نبی، از حرم برو

این جا نمان، مصیبت ما را دوتا نکن

 

با احتیاط رد شو و با پای نحس خود

بی حرمتی به چادر خیرالنسا نکن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۵۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

بهار بندگی ام را خودم خزان کردم

گناه کردم و از کرده ام زیان کردم

 

چقدر دل، سرِ آمال خویش آزردم

چه کارها که برای دو لقمه نان کردم

 

رضای صاحب خود را نکرده ام منظور

نگاه بر سخن و حرف این و آن کردم

 

به جای خیر فقط دردسر شدم عمری

همیشه خون به دل صاحب الزمان کردم

 

مرا گرفت به آغوش و زیر و رویم کرد

همین که وضع بدم را کمی بیان کردم

 

هزار بار زمین خوردم و خدا را شکر

هزار بار توسل بر آسمان کردم

 

مرا همیشه دعا کرد و مهربان تر بود...

از آن چه در همه ی زندگی گمان کردم

 

همین که فاطمه گفتم مرا خرید آقا

قسم به فاطمه صد بار امتحان کردم

 

دم غروب غریبانه گریه و زاری

برای غربت آن قبر بی نشان کردم

 

پرش شکسته پرستو و در قنوتش خواند:

هوای پر زدن از بین آشیان کردم

 

برای آن که نبیند علی چه شد دستم

سه ماه بازوی خود را از او نهان کردم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

هزار شعله ی خون بر روی جگر دارم
دلم گرفته و خوب است چشم تر دارم

بده نشانی من را به حضرت موسی
گناه، از همه ی خلق بیشتر دارم

نشد برای تو قید گناه را بزنم
مرا ببخش که این قدر دردسر دارم

فدای تو شوم، اصلا بیا بزن من را
ولی نخواه از این عشق دست بردارم

همیشه منتظر لطف یک نفر بودم
همیشه چشم بر احسان یک نفر دارم

"زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی"
دوباره حال و هوای نجف به سر دارم

علی علیِ مرا زود می خرد زهرا
من از مرام دل فاطمه خبر دارم

فدای حضرت زهرا که گفت: فضه بیا
مرا کمک بده که درد در کمر دارم

نمرده ام که کسی حیدر مرا بزند
سرم شکسته ولی از پرم سپر دارم

ز قتلگاه خودم، کوچه ی بنی هاشم
به سوی قتلگه کربلا نظر دارم

آهای خنجر و شمشیرهای در گودال
نگفته اید به خود، مادرم... پسر دارم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست

عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست

 

آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه

او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست

 

فضه که خودش محرم اسرار الهی است

فخرش شده این رتبه که در خدمت زهراست

 

پاهای ورم کرده و چشمان پر از اشک

در وقت عبادات و دعا خصلت زهراست

 

نان پختن زهرا دل ما را علوی کرد

بنده شدن ما اثر برکت زهراست

 

فردا که خلایق همه در حال فرارند

امید دل ما، نظر رحمت زهراست

 

نگذاشت علی بی کس و بی یار بماند

آرامش حیدر، نفس راحت زهراست

 

بستند درِ خانه به رویش همه ی شهر

این گوشه ای از درد و غم غربت زهراست

 

خورشید پُر از نور علی از چه گرفته؟!

این سایه دگر چیست که بر صورت زهراست؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
 
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
 
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
 
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
 
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
 
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
 
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
 
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
 
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
 
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه... که زمان غروب محسن بود
 
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
 
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
 
محمد جواد شیرازی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۹
عبدالرقیه

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

خسته ام از مکر دنیا، چاره چیست؟
مانده ام تنهای تنها، چاره چیست؟
 
نفس بد، انداخت از چشمت مرا
حبس گشتم در خود آقا چاره چیست؟
 
غیر چشم خیس و داغ دوری ات
قسمت ما نیست اما چاره چیست؟
 
قطره ی ناچیز و بی مقدار را
جز نظر بر لطف دریا چاره چیست؟
 
تو مرا بیرون کنی دق می کنم
بنده را جز لطف مولا چاره چیست؟
 
من غلط کردم، پشیمانم، بگو...
جان زینب، جان زهرا چاره چیست؟
.
.
.
 
پهلوی زهرا گرفت و زینبش
گریه کرد و گفت اسما چاره چیست؟
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۰۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری
 

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو

جز عطا، ای آسمان اصلا نمی آید به تو

 

دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام

دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

 

من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام

قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو

 

حق من این است رسوایم کنی با این وجود

حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو...

 

ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب

بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو

 

دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد:

ای بهار من، خزان اصلا نمی آید به تو

 

تو ستون لشکر مرد غریب یثربی

فاطمه، قدِ کمان اصلا نمی آید به تو

.
.

.

"دید زینب چوب را روی لبان یار گفت:

ای برادر خیزران اصلا نمی آید به تو"
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
وزن شعر: (مُفتَعِلُن فاعِلُن مُفتَعِلُن فَع)

مصحف حق سایه بر کوثرش افتاد
کل جهان لرزه بر پیکرش افتاد

مادر خود را حسن تا که نهان کرد
ولوله ای در دل مضطرش افتاد

دست کسی شد بلند از سر کینه
سایه ی نحسی سرِ معبرش افتاد

از سر او رد شد آن سیلی و ناگه
پیش نگاه حسن مادرش افتاد

تا که بفهمد چه شد، برگ قباله
پاره شد و ناگهان در برش افتاد

خورد به یک گونه اش ضربه، چه شد پس...
سایه روی گونه ی دیگرش افتاد؟!

هرچه تلاشِ حسن بود نیفتد
تا به حرم روی خاک، آخرش افتاد

فاصله ای نیست از کوچه به خانه
آه چرا این همه معجرش افتاد؟!

یک تن بیمار داشت رحم نکردند
مادر ما بار داشت رحم نکردند

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ بهمن ۹۶

 

تا این که بر این نفس بمانم مُتکبر

واقع نشود توبه ام اینگونه مؤثر

 

ای وای به تاریکی قبرم چه بسازم

فردا که شوم سوی تو بی توشه مسافر

 

بالم به هوای نظرت "عَظمِ کَسیر" است

افتاده ام از پا، نظری حضرت "جابر"

 

من پیر زمین گیر گناهان بزرگم

العفو الهی بِحبیب بن مظاهر

 

نازل نشده جز کرم و خیر ز سویت

هر قدر بدی از من رسوا شده صادر

 

بی کرب و بلا حاجت فردوس ندارد

هر کس که شب جمعه، حرم را شده زائر

 

بر گریه کنش روز جزا، نار حرام است

این اشک، برایم شده آرامش خاطر

 

پیراهن او رفت ولی رمل بیابان...

شد بر تن پاک پسر فاطمه ساتر

 

ای وای تنش جمع شده بین حصیری

بی یار و غریبانه به دستان عشائر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۱۲
عبدالرقیه

 

از نحسی گناه بهایم عوض شده

حال دعا و سوز و نوایم عوض شده

 

خیلی دعا برای ظهورت نکرده ام

یادت نبوده ام که دعایم عوض شده

 

یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه

معلوم می شود که خدایم عوض شده

 

چشمی که خشک شد به امامش نمی رسد

حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده

 

دیشب دعام کردی و بی خود نبوده که

از صبح زود، حال و هوایم عوض شده

 

تو رحمتی و با نظرت سوی نامه ام

با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده

 

آلوده ام قبول ولی بی پناه نه

اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!

 

خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:

در بستری و حال سرایم‌ عوض شده

 

زهرا تمام قوّت جان منی، بخند

با گریه ات زمانه برایم عوض شده

 

دیشب عبام را رویت انداختم ولی

دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حیدر خمسه

پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه

شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه

 

آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین

وضعیت خراب دلم را نگاه! آه

 

نذر شفام حمد بخوانید نیمه شب

دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه

 

عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ

فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه

 

بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار

بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه...

 

لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی

بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه

 

من را ببخش تا که علی شادمان شود

دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه

 

از غربت علی و غم حضرت بتول

باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه

 

نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند

وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه

 

طوری زدند که همه دیدند فاطمه

پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه

 

با چکمه هایشان چقدر این حرامیان

رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۱
عبدالرقیه

هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است

خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است

 

مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست

انتهای کار ما در اختیار فاطمه است

 

خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش

چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است

 

او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست

خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است

 

شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است

روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است

 

کاش میمردیم در راهش بداند عالمی

شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است

 

بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک

نوکری از نوکران مستجار فاطمه است

***

محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی

مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است

 

با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست

این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است

 

عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند

قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۲۰:۰۸
مجتبی قاسمی

دانلوود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان

به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

 

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان

صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

 

خودت به فکر ما همیشه از قدیم  بوده ای

دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان

 

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام

به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

 

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی

اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

 

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!

به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...

 

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین

سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان

 

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی

جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۹
عبدالرقیه

کنج بستر مانده ای بال و پرت را بسته ای

لاله زار زخم های پیکرت را بسته ای

 

تا که یک چشمت کمی مبهم تماشایم کند

پلک مجروح و کبود دیگرت را بسته ای

 

جان من گریه نکن، این قدر که لاغر شدی...

... تا نیفتد بر زمین، انگشترت را بسته ای

 

آفتاب خانه ی حیدر چرا این روزها

کم فروغی و چرا دیگر سرت را بسته ای؟!

 

دلخوری از دست من یا قهر کردی با علی

این چنین که بر سر خود معجرت را بسته ای

 

بازویت را، پهلویت را، سینه ات را... ای دریغ

یاور حیدر چرا سرتاسرت را بسته ای؟!

 

لااقل زهرا بیا و پاسخ من را بده

با چه دستی گیسوان دخترت را بسته ای؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟

گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب

 

کمکم کن که به محراب نمازم بروم

تا به آرامگه راز و نیازم بروم

 

گفت خواب دل عشاق حرام است عزیز

من به سجده برسم کار تمام است عزیز

 

تا به محراب بیاید دل من غوغا شد

چند باری وسط راه نشست و پا شد

 

تا خود صبح فقط غصه ی مردم را خورد

آن قدر آه کشید و جگرم را آزرد

 

در کنارش چقدر آیه ی قرآن خواندم

تا کمی خوب شود ذکر فراوان خواندم

 

وسط معرکه ی خوف و رجا خوابم برد 

وسط گریه و ما بین دعا خوابم برد

 

حق، نگاهی به دعای دل غم بارم کرد

بوی نان آمد و این رایحه بیدارم کرد

 

بسترش جمع شده مطمئنا خوب شده

فضه جان گریه نکن مادر من خوب شده

 

شاد بودم که غم و ماتم مان می میرد

مادرم باز مرا در بغلش می گیرد

 

تشنه ی دیدن او تشنه ی ماه رویش

با چه شور و شعفی باز دویدم سویش

 

نظرم بر رخ رنجور و صبورش افتاد

بر دل خونی دستاس و تنورش افتاد

 

خاک غم ریخت سرم تا که نگاهش کردم

دل من ریخت به هم تا که نگاهش کردم

 

سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت

شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت

 

چقدر در وسط دود  تنش می لرزید

وقت برداشتن نان بدنش می لرزید

 

تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست

به روی دست خودش دسته ی جارو را بست

 

بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد

وسط کار نگاهش سوی مسمار افتاد

 

گفت: ای دست مدارا کن عزیزم با من

گفت: باید که بشویم حسنینم را من

 

آب می ریخت حسن، بی کفنش را می شست

آب می ریخت حسین و حسنش را می شست

 

لاله ها دور و برش ریخت، خدا رحم کند

آب بر بال و پرش ریخت، خدا رحم کند

 

بار پرواز خودش را به روی دوش گرفت

آخرین بار مرا مادرم آغوش گرفت

 

بوسه را حضرت حنانه به گیسویم زد

با پر زخمی خود شانه به گیسویم زد

 

رنگ از چهره ی غمگین شده ی کوثر رفت

با دل غم زده ی خود به سوی بستر رفت

 

ناگهان ناله ی اسما همه جا را پر کرد

داغ جانسوز عظیمی دل ما را پر کرد

 

اهل یثرب به خدا حاجت تان گشت روا

بعد از این وای بر احوال دل شیر خدا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۵۷
عبدالرقیه

ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود

پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود

 

دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود

رحمت موصوله ی باران به باران می رود

 

بین محرابش که مشغول عبادت می شود

نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود

 

جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست

شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود

 

خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند

این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟!

 

گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس

در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود

 

حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد

با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود

 

ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا

وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود

 

نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی

ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود

 

مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند

عزت این قوم همچون برکت از نان می رود

 

آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ

حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟!

 

دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه

بر مزار همزه با چشمان گریان می رود

 

بانویی که قامتش مثل رسول الله بود

در میان چادرش حالا چه پنهان می رود

 

از فضای خانه مولا مشخص می شود

دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

یاس مان را تبر آزرده خدایا چه کنم؟
بین معبر شده پژمرده خدایا چه کنم؟

دست خود را روی ریحانه ی ما کرد بلند
آن حرامی سیه چرده، خدایا چه کنم؟

تا به امروز کسی مادر ما را اصلا
آه، کوچک شده نشمرده خدایا چه کنم؟

مادرم... ام ابیها، جلوی چشمانم
وسط کوچه زمین خورده، خدایا چه کنم؟

نظرم بر رخش افتاد، دلم ریخت به هم
با رخی که شده خون مرده خدایا چه کنم؟

حس بینایی چشمان خدابینش را
دست سنگین کسی برده، خدایا چه کنم؟

علتش اشک من است این همه تکثیر شده؟
یا نه آیینه ترک خورده، خدایا چه کنم؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۷
عبدالرقیه

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
 از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
 درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

 الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶
عبدالرقیه

گیرم غم و مصیبت مان کم نمی شود
یک ذره از محبت مان کم نمی شود

ما سائلان اهل کسای پیمبریم
بر پنج تن ارادت مان کم نمی شود

با اقتدا به سیره ی زهرای مرضیه
از لذت عبادت مان کم نمی شود

با روی سرخ، رو به اجانب نمی زنیم
حداقل شرافت مان کم نمی شود

باور کنیم روزی مان دست فاطمه است
باور کنیم برکت مان کم نمی شود

عزت برای فاطمه و اهل فاطمه است
با فاطمیه عزت مان کم نمی شود

دشمن خیال حمله به ایران نمی کند
تا از ولی اطاعت مان کم نمی شود

ما پیرو سیاست زهرای اطهریم
یعنی غم ولایت مان کم نمی شود

در فتنه سبکِ ماست همان سبک فاطمه
در فتنه از بصیرت مان کم نمی شود

کوری چشم لشگر طاغوت لحظه ای
از سوریه حمایت مان کم نمی شود

خط مدافعان حرم خط فاطمه است
از این مسیر صحبت مان کم نمی شود

چادر، سلاح فاطمی دختران ماست
با این سلاح هیبت مان کم نمی شود

خدمت به فاطمه همه ی آبروی ماست
در راه عشق خدمت مان کم نمی شود

در گِرد شمع، بال و پر ما اگرچه سوخت
یک عاشق از جماعت مان کم نمی شود

آتش گرفت صورت آتش نشان و گفت:
از فاطمه خجالت مان کم نمی شود

ای کاش می کشید پرش را کمی عقب
صد آه... حیف، حسرت مان کم نمی شود

اصلا چه شد غلاف به بازوی او گرفت؟!
سخت است روضه، حیرت مان کم نمی شود


 
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم

آسایش دوران مرا ریخته بر هم

 

هجران رخ یوسف زهراست که این طور

آبادی کنعان مرا ریخته برهم

 

بیچارگی و درد فراقی که چشیدم

یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم

 

دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم

دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم

 

خسته شدم از این همه تاریکی نفسم

آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم

 

درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف

این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم

 

مدیون گل فاطمه هستم که دعایش

پرونده عصیان مرا ریخته بر هم

 

داغ غم جانسوز علی و غم زهرا

آرامش مژگان مرا ریخته بر هم

 

فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من

اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم

 

مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل

احوال پریشان مرا ریخته برهم

 

لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد

نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۳
مهدی علی قاسمی

نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است

خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است

 

مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او

خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است

 

افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او

این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است

 

هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین

از عنایات علی و از عطای فاطمه است

 

ما اگر ماندیم در خیل محبان علی

لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است

 

نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند

این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است

 

نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش

چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است

 

همت ما در جهان جلب رضای مادر است

چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است

 

یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند

روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است

 

فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان

دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۵
عبدالرقیه

حزنی عجیب شادی ما را خراب کرد

ما را برای غصه و غم انتخاب کرد

 

ما شیعه ایم، مست دو چشمان حیدریم

حب علی است غوره ی ما را شراب کرد

 

رحمت بر آن کسی که از آغاز زندگی

ما را غلام حضرت زهرا خطاب کرد

 

در فاطمیه ها که خدا غرق ماتم است

زهرا به روی گریه کنانش حساب کرد

 

غوغا نموده ذکر شریفش میان شهر

پرچم سیاه مادرمان انقلاب کرد

 

ما با دعای  فاطمه عزت گرفته ایم

رحمت بر او که عزت ما بی حساب کرد

 

راه نجات در همه جا دست فاطمه است

 باید ز هر چه معصیتش اجتناب کرد

 

آرامش علی است به لبخند فاطمه

با خنده اش دعای علی مستجاب کرد

 

قاتل عجیب پیش دو چشمان مجتبی

بهر شکستن گل حیدر شتاب کرد

 

دستی پلیدصورت گل را نشانه رفت

ردی کبود خون به دل بوتراب کرد

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰
مجتبی قاسمی

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم

سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

 

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا

خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

 

قرارت بودم ای مولا، کنارت بودم ای دریا

برایت لؤلؤ و مرجان، برایت گوهر آوردم

 

زمان عقدمان یادت نمی آید که می گفتم:

سپر را دادی و جایش حفاظی بهتر آوردم؟

 

گمان کردی که در سختی فراموشت کنم... هرگز

برایت بین کوچه شاخه ای نیلوفر آوردم

 

سر من را اگر بر زانویت افتاده می بینی

پرم پر پر شده... جایش برای تو سر آوردم

 

نه تنها چشم و پهلویم، نه تنها دست و بازویم

برایت از سر مویم، هزارن لشگر آوردم

 

به نفرین و به اشک و هر توانی داشت بازویم

از آن مسجد به این خانه، تو را آخر سر آوردم

 

بهارش را خزان کردم، نفاقش را عیان کردم

همین که از خیالات خلیفه سر در آوردم

 

نبین آشفته احوالم، بدان امروز خوشحالم

تو را از کنج خانه ماندن و غربت در آوردم

 

بزن بر موی خود شانه، برو مسجد بیا خانه

برایت امنیت سرتاسرِ این معبر آوردم

 

دلم می خواهد اشک از گونه ی مظلوم بردارم

بیا که دست زخمی را سوی پلکِ تر آوردم

 

پر از دلشوره ام امشب، برای دخترم زینب

چرا که کار یک مادر برای دختر آوردم

 

کنار پیکری بی سر، به لب دارد نوا خواهر:

لبم را سوی این حنجر به جای مادر آوردم

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟

با این همه گناه و خطا یاری ام کند

 

گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم

گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند

 

وقتی سرم مقابل بیگانه خم شده

دیگر چگونه قبله نما یاری ام کند؟!

 

خود را کشانده ام وسط اهل مغفرت

شاید کنار اهل دعا یاری ام کند

 

با معصیت چقدر دلش را شکسته ام

باید ازین به بعد حیا یاری ام کند

 

باید دلم شکسته شود تا که دیده ام...

... در لا به لای زمزمه ها یاری ام کند

 

مثل همیشه چشم به راهش نشسته ام

  تا که خودِ امام رضا یاری ام کند

 

دلگرم قول های رئوفانه مانده ام

او قول داده است سه جا یاری ام کند

 

در روضه های فاطمیه مادری غریب

با دست های عقده گشا یاری ام کند

 

آتش گرفت چادر زهرا و ناله زد:

سلمان کجاست تا که عبا یاری ام کند

 

حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر

 فضه به جای شیر خدا یاری ام کند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

 

" دل شکسته" مرا صدا کنید، کافی است

نظر بر این سرای بی بها کنید، کافی است

 

قبول... لایقِ زیارت شما نبوده ام

فقط کمی برای من دعا کنید کافی است

 

کسی که تحبس الدعا شود، غریب می شود

کمی به این غریبه اعتنا کنید کافی است

 

بس است در به در شدن، بس است خون جگر شدن

به روی من در انابه وا کنید... کافی است...

 

دوا نخواستم، همین هم از سرم زیادی است

مرا فقط همین که مبتلا کنید، کافی است

 

به دستْ پخت نان فاطمه عزیز می شود

حقیر را دخیل این سرا کنید، کافی است

 

قسم به ربنای فاطمه به این شکسته دل 

کمی حلاوت دعا عطا کنید، کافی است

 

فدای مادری که با دل شکسته ناله زد

بس است حیدر مرا رها کنید‌... کافی است...

 

صبور شهر را چرا به دست بسته می برید

ز روی دختر نبی حیا کنید... کافی است...

 

محمد جواد شیرازی

 
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر

در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر

 

اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند

مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر

 

خواست لیلا تا که مجنون را مقرب تر کند

کاسه ی او را شکست و آزمودش بیشتر

 

بهره ها دارد دل ویرانه... می دانم ولی

دل که می گیرد، شود با گریه سودش بیشتر

 

وادی عشق است کیش ما، شکسته تر شود

هر کسی باشد دراین وادی ورودش بیشتر

 

عاشقی که دل نبست اصلا به دنیا، می شود

با امام عصر خود گفت و شنودش بیشتر

 

بیشتر اصلا خودم دل را سپردم دست او؟!

یا نه اصلا با محبت ها ربودش بیشتر؟

 

این همه دست تمنا از سر دلگرمی است

هر که لطفش بیشتر خواهان جودش بیشتر

 

رحمت و خیری که از سوزِ دعایش می رسد

در زمان ابتلا بوده نمودش بیشتر

 

در میان روضه ها می آید و حس می شود

در عزای مادرش زهرا وجودش بیشتر

 

بال پروانه اگر مسمار آزارش دهد

می شود در شعله درهم تار و پودش بیشتر

 

درد پهلو که کسی دارد نمازش مشکل است

دردسر دارد سجودش از قعودش بیشتر

 

بهر قتل شیر خیبر هر کدامش کافی است

درد بازو جای خود، روی کبودش بیشتر

 

محمد جواد شیرازی

 
۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۸
عبدالرقیه

صلی الله علیک یا بنت رسول الله

 

می نشینم وسط روضه ی روح افزایت

تا کمی یاد کنم از محن عظمایت

 

اولین آرزویم هست بمیرم زیر

پرچم مشکی یا فاطمة الزهرایت

 

می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که

گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت

 

تو همان دختر پیغمبر رحمت هستی

که به نفرین کسی وا نشده لب هایت

 

مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر

سال ها کرد سفارش به همه بابایت

 

اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار

بر علی نورفشانی بکند سیمایت

 

بارها دید علی حال تو را بین نماز

بارها دید ورم کرده سراسر پایت

 

حاضری جان بدهی زیر لگدها اما

دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت

 

بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب

شوهر خسته دل غم زده و تنهایت

 

مهدی علی قاسمی

 

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۶
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 

روضه از لسان امیرالمومنین علیه السلام

 

بهر نزول رحمت حق آیه می شوی

گریان برای حاجت همسایه می شوی

 

بانو بس است این همه گریه که می کنی

داری خیال می شوی و سایه می شوی

 

 

اذکارِ آسمانیِ تسبیح مرتضی

پر پر شدی چقدر مفاتیح مرتضی

 

دیروز هر کجای مدینه که سر زدم

دیدم نشسته اند به تقبیح مرتضی

 

 

مردم توجهی به کلامم نمی کنند

قدری حیا ز شأن و مقامم نمی کنند

 

جای همه بیا و جواب مرا بده

حالا که کل شهر سلامم نمی کنند

 

 

 هفتاد روز مبهم و مسکوت مانده ای

از آن دوشنبه فاطمه مبهوت مانده ای

 

با صد امید گفتی و گهواره ساختم

 حالا به فکر روکشِ تابوت مانده ای؟!

 

 

رد خزان به چهره ات ای یاس مانده است

وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است

 

خیلی دلم شکسته... بدان می کشد مرا

خونی که روی دسته ی دستاس مانده است

 

 

دیشب سر نماز شبت گریه ام گرفت

با آه آهِ روی لبت گریه ام گرفت

 

وقتی قنوت نیمه شبت نیمه کاره ماند

بر دست های با ادبت گریه ام گرفت

 

 

زهرا غم مرا چه کنم تا که حل کنی

زهری که مانده بر جگرم را عسل کنی

 

بغضی نهفته موی حسن را سپید کرد

قدری نمی شود حسنت را بغل کنی

 

 

دیدی دعای مضطرمان هم اثر نکرد

امن یجیبِ دخترمان هم اثر نکرد

 

قرآن به سر گرفته حسن با برادرش

حتی امید آخرمان هم اثر نکرد

 

 

فکری برای غربتِ حالم نمی کنی

رحمی به حال و روز دو عالم نمی کنی

 

تازه جوان من چقدر قدکمان شدی!

زهرا مرا ببخش، حلالم نمی کنی؟!

 

****

وقتی کفن برای حسینت نیافتی

چادر سیاه سوخته ات را شکافتی

 

هر طور بود با پر زخمی و درهمت

پیراهنی براش غریبانه بافتی

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۵
عبدالرقیه