سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 5،6- جمادی الاولی و جمادی الثانی :: * ایام فاطمیه اول و دوم :: روضه آتش زدن بر خانه وحی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱

در سوخت و با ضرب پا از جا در آمد
از پشت در ناگه صدای مادر آمد

طوری صدا زد فاطمه: "فضه خُذینی"
آه از نهاد فاتح خیبر بر آمد

فضه سراسیمه به روی خاک افتاد
وقتی به سوی دختر پیغمبر آمد

زخمش نشد کهنه دو ماه و نیم اصلا
میخِ دری که از تن زهرا در آمد

مجروح بود اما علی را که کشیدند
زهرا برای جنگ با یک لشگر آمد

با چشم خیسش مرتضی در کوچه می دید
ریحانه اش با قد خم در معبر آمد

قنفذ غلافش را چنان بر بازویش زد
عمر کم زهرا از آن ضربه سر آمد

هر ماتمی را دید مادر در مدینه
در شام و در کوفه سراغ دختر آمد

زینب فقط گریان داغ مادرش بود
هر جا که بوی هیزم و خاکستر آمد

حتی زمانی که به روی خاک افتاد
یا آن زمان که شعله سوی معجر آمد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۸
عبدالرقیه

دودِ هیزم در حرم آکنده شد
آتش از روی علی شرمنده شد
در چنان با شدت از جا کنده شد
یاس حیدر بر زمین افکنده شد

بانویی که حرمتش مفروض شد
استخوان سینه اش مرضوض شد

نعره ها پیوسته و ممتد شد و
هتکِ حرمت های شان بی حد شد و
حال زهرا پشت آن در بد شد و
یک نفر با ضربه از در رد شد و

قلبِ زهرا را قرار از دست رفت
غنچه ی گل در فشار از دست رفت

غربت شیر خدا شد بی حساب
حمله می کردند سویش با عتاب
دست هایش بسته شد بین طناب
سوخت قلب حق برای بوتراب

فاتح خیبر برای حفظ دین
شد گرفتار دو بی دین لعین

فضه آمد دست مادر را گرفت
با مشقت فاطمه در را گرفت
با نگاهش راه لشگر را گرفت
گوشه ای از شال حیدر را گرفت

دور حیدر بود در حال طواف
تا که شد بیهوش با ضرب غلاف

حیدری تنها و شمشیر و گلو
فاطمه برخاست، آمد روبرو
کل عالم می شد آن دم زیر و رو
دست بر معجر اگر می برد او

کار دشمن را علی راحت نکرد
لحظه ای با اولی بیعت نکرد

آه اما از دل زینب که دید
یک نفر موی حسینش را کشید
دیگری از راه با خنجر رسید
لشگری پیراهنش را می درید

دستباف فاطمه بود آن لباس
شد بلند از هر شکافش بوی یاس

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۰ ، ۰۶:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه ۱۴۰۰

تا باز شد در، وضع پشت در عوض شد
طوری لگد زد، ناله ی مادر عوض شد

تا خواند زهرا فضه را در بین آتش
از شرم، رنگ چهره ی حیدر عوض شد

این صبرِ حیدر، از جهادش نیست کمتر
طرز جهاد فاتح خیبر عوض شد

از رنگ خون و رنگ خاکستر، نمایِ
پا تا سر صدیقه ی اطهر عوض شد

کنج عبای مرتضی را بست بر دست
تا که مسیر حرکت لشگر عوض شد

طوری به بازویش غلافی بی حیا خورد
شکل قنوت فاطمه دیگر عوض شد

تا قبل از آن، محشر بهشتی بود تنها
از بعد آن غم، صحنه ی محشر عوض شد

آری تعجب کرد حیدر چون که هر روز
می دید رنگِ رَختِ بر بستر عوض شد

گهوار محسن که نشد این تخته باشد
تابوت، بهر همسر او، درعوض شد

در کربلا مسمار شد تیر سه شعبه
محسن گلویش با علی اصغر عوض شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۰ ، ۲۰:۰۷
عبدالرقیه

ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد

زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد

افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد

ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد

"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد

ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد

افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!

می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد

همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ سال ۹۹

 

فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر

هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...

سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر

هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر

نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر

در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر

بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر

ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر

زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ فاطمیه اول ۹۸

با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد

خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد

وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد

از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد

بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد

تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد

در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد

از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۶
عبدالرقیه

نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله
ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله

به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار
به روی دخترت افتاد یارسول الله

****

چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟!
درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست

چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟!
سه روز بعد شما استخوان سینه شکست

***

پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ
که پر کشید پرستو نیامده از باغ

شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع
نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ

***

برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده
به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده

می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او
به روز حشر نخستین محاکمه مانده

***

ندید چشم فلک رحمت نگاهش را
ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را

اگرچه منزلتش هم تراز معصوم است
هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را

***

دل امام زمان در مصیبتش خون است
هر آن که حرمت او را شکست ملعون است

تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا
در آستانه ی بیت بتول مدفون است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۴:۵۸
عبدالرقیه

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت

باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

 

ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز

شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت

 

خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد

از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت

 

ذکر لبش در پشت در، یا مرتضی بود

با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

 

مادر درون آتش نمرودیان رفت 

آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت

 

با یک لگد افتاد در بر روی زهرا

آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

 

دیگر نباید زد به بالش تازیانه 

پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت

 

این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت

فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

 

اجر رسالت را ادا کرده است امت

مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

 

آن روز کل اهل بیت آتش گرفتند

قطعا غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۳
مهدی علی قاسمی

دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه

حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه

 

قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند

یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه

 

درب این خانه که خود بوی نبی را دارد

گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه

 

سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه

شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه

 

با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...

یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه

 

مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد

شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه

 

سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند

حیدرم در خطر افتاده کمک کن فضه

 

دست من... گوشه ی شالِ علی و ضرب غلاف...

از تنم بال و پر افتاده، کمک کن فضه

 

حیدر و بیعت با کفر؟! نمرده زهرا

یار، در دردسر افتاده کمک کن فضه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
 
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
 
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
 
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
 
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
 
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
 
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
 
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
 
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
 
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه... که زمان غروب محسن بود
 
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
 
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
 
محمد جواد شیرازی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۹
عبدالرقیه

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
 از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
 درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

 الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر
نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۶
عبدالرقیه