سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۶ مطلب با موضوع «د/ اشعار حرم های زیارتی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ۲۳ ذی القعده ۱۴۰۲ مشهد

بهشت زمین، صحن های رضاست
هوای حریمش عجب جان فزاست
به هر درد دشوار، نامش دواست
به دل آن که آیینه ی حق نماست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

شدم حاجی از طوف سلطان طوس
دخیلم بر انوار شمس الشموس
چه نامی است نامش، انیس النفوس
یکی هست و با هر دلی آشناست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

قسم بر نم اشک رخساره ها
به آقایی صاحب چاره ها
عیان است از صوت نقاره ها
برای من آن کس که کهف الوراست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

کریم است هم در حسب، هم نسب
به ما مرحمت می کند بی سبب
به وصف و به عنوان و ذکر و لقب...
چه کس عالم اهل بیت ولاست؟
علی بن موسی الرضا المرتضاست

شده بهترین ذکر دنیا علی
تسلای جان احبا علی
"اگر خسته جانی بگو یاعلی"
که چون مرتضی آن که مشکل گشاست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

توسل نما کنج صحن عتیق
چه سهل است اینگونه طی طریق
برات سفر را بگیر ای رفیق
کریمی که بانی کرب و بلاست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

به امر رضا گریه کن بر حسین
بزن ناله با قلب مضطر، حسین
به روی زمین ماند، بی سر حسین
امامی که بیتاب آن سرجداست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

به یاد حسین و تن درهمش
به یاد حصیر و به یاد غمش
دو پلکش شده زخم از ماتمش
کسی که دلش خون از آن ماجراست
علی بن موسی الرضا المرتضاست

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب اربعین ۱۴۰۱، کربلای معلی

چون قلب مرده ام، ضربانم دهد حسین
در وقت پیری ام هیجانم دهد حسین

من بی خیال هر دو جهان، عاشقش شدم
دیدم ولی که هر دو جهانم دهد حسین

گرچه نشسته روی دلم گرد معصیت
در روضه اش دوباره تکانم دهد حسین

در فتنه های بی عددِ آخر الزمان
عزت، کنار سینه زنانم دهد حسین

در زیر قبه اش به حسن دادمش قسم
تا هر چه خیر هست، همانم دهد حسین

با صد امید آمده ام تا که لحظه ای
شاید که روی خویش نشانم دهد حسین

ای کاش بین کرب و بلا جان به لب شوم
ای کاش کنج صحن، مکانم دهد حسین

احساس می کنم که حرم می شود دلم
وقتی به روضه، اشک روانم دهد حسین

زینب رسید کرب و بلا و به گریه گفت:
باید به شرح روضه توانم دهد حسین

افتاده ام به خاک که با خاک تربتش
تسکین به داغ های گرانم دهد حسین

پرسش ز هر چه خواست کند از رقیه نه
باید ازین سؤال امانم دهد حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۱۹
عبدالرقیه

هر که ز عشقت شده دلسوخته
بر دو جهان مِهر تو نفروخته

جز نظر مرحمتت یا رضا
نیست مرا توشه و اندوخته

سرد نشد آتش عشقی که رب
روز ازل در دلم افروخته

آهوی آواره ی صحن دلم
چشم به لطف نظرت دوخته

رحمت حق بر نفس مادرم
نوکری ات را به من آموخته

عشق، کشانده است مرا سوی طوس
عبد توام حضرت شمس الشموس

***

حل بشود یا نشود مشکلم
فرق ندارد، به درت سائلم

دار و ندارم فقط این گریه است
رد نکن این هدیه ی ناقابلم

نقص مرا حال که پوشانده ای
با نظر خویش نما کاملم

دُر گران است بهای صدف
معرفتت هست عیار دلم

خواست حق بوده که عبدت شوم
ریخته از خاک درت در گلم

کاش بماند به سرم سایه ات
کاش شوم خادم و همسایه ات

***

ای که پناه دل هر مضطری
هر دو جهان دین مرا محوری

کس نخریده است متاع مرا
بار یخ عمر مرا می خری؟

حالِ مرا با نفسی چاره کن
زیر و رویم کن به دمی حیدری

جان جوادت که مراد من است
باز مرا کرب و بلا می بری؟

بر رد زخم روی پلکت قسم
از همه ی خلق حسینی تری

روضه بخوان ابن شبیبت شوم
گریه کن جد غریبت شوم

***

شرح بده علت جنجال را
داغ حسین و غم گودال را

چکمه نفهمید مقامات او
ریخت بهم آن همه اجلال را

خنجر اگر کُند شود، بی حساب
زجر دهد تشنه ی بدحال را

با که بگویم غم آن سینه ی...
زیر سم اسب لگدمال را

غارت پیراهن او بس نبود؟!
برد کسی از کمرش شال را

هلهله در معرکه تا پا گرفت
خولی ملعون سر او را گرفت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ ایام قبل از اربعین ۱۴۰۰

گریه ی بی صدا قبول نشد
هرچه کردم دعا قبول نشد

عده ای در مسیر دلدارند
نوکری های ما قبول نشد

شد پذیرفته کار بی منت
کار با ادعا قبول نشد

بهر وصلش چه نذرها کردم
نذری ام منتها قبول نشد

بنویسید باز هم امسال
عبد سر به هوا قبول نشد

منم آن روسیاه و بی کس که
نزد موسی الرضا قبول نشد

صحن حیدر چقدر زیبا بود
حیف! دیگر گدا قبول نشد

هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی...
حاجتم از قضا قبول نشد

تا سحر ناله کردم از جگرم
کربلا... کربلا... قبول نشد

شعرها یک به یک خریده شدند
شعر این بی بها قبول نشد

حرف زینب که گفت با قاتل
بس کن ای بی حیا... قبول نشد

زیورم را بگیر و سر نبرش...
لااقل از قفا، قبول نشد

با عصا پیری آمد و می زد
گفت ضربات پا قبول نشد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۴۱
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح محب امیرالمؤمنین مرحوم کربلایی علی محمد علی قاسمی

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ روز عیدغدیر ۱۴۰۰

گواهی می دهم بر ذات حق خواهِ علی تنها
میسر می شود توحید، از راه علی تنها

هر آنچه خیر از روز ازل نازل بر عالم شد
تماماً بوده از خیرات درگاه علی تنها

تمام صحبت و پندار اهل فضل این عالم
ندارد فضل یک گفتار کوتاه علی تنها

هم از تاریکی زندان و هم از چاه، یوسف را
خلاصی داده نور چهره ی ماه علی تنها

تمام عمر بر مردم تفاخر می کنم آری
اگر یک دم شوم خاک قدمگاه علی تنها

علی از قبل خلقت هم میان عرش، حاکم بود
علی دست خدا در خَلق افلاک و عوالم بود

 


خدا خود خواست حیدر با رسولش همنشین باشد
قرین فاطمه باشد، امیرالمؤمنین باشد

زمان وحی قرآن بر نبی از جانب خالق
ثناگوی علیِ مرتضی، روح الامین باشد

بهای حب او را میثم تمار می فهمد
اراده کرده حق، حب علی معیار دین باشد

به زیر باب خیبر بر تمام خلق ثابت شد
علی دست خداوند جلی در آستین باشد

بدون حب او هر طاعتی معصیت و فسق است
اراده کرده خالق تا قیامت اینچنین باشد

دل خود را به حبش با صفا و صیقلی کردند
تمام انبیا سجده بر انوار علی کردند


علی در معرکه بر پشت خود می بست جوشن؟ نه
فرارش را مگر دیده است وقت جنگ، دشمن؟ نه

اُحد دور نبی خالی شد و اصحابِ بی تقوا
به فکر جان خود بودند اما سرور من نه

مگر آن شب که طرح قتل احمد را عیان کردند
کسی جز مرتضی جای نبی خوابید؟ اصلاً نه

قسم بر منصب قنبر، محال است اینکه کس گوید
علی یک جامه، بهتر از غلامش کرده بر تن، نه

نه اینکه او فقط حق است بلکه حق ملاکش اوست
نبی خوانده است حیدر را قَسیمُ النّارِ والجَنّة

میان اعتقاد ما علی بالاترین اصل است
ولای او پس از طه بلاشک و بلافصل است


علی گفتن به شور و شوق می آورد طه را
برای او فقط خوانده نبی "مَن کُنتُ مولا..." را

نبی فرموده حب او چو آتش محو خواهد کرد
چنان هیزم که می سوزد، گناهان و بدی ها را

نبی فرموده در حیدر نظر کن چون که خواهی دید
علوم آدم و ادراک نوح و زهد یحیا را

نبی فرمود از قول امین وحی جبرائیل
امیرالمؤمنین تنها سزاوار است زهرا را

خلاصه کل جریان در عَلیٌ مِنّی اش پیداست
سپس فرمود أنا مِنهُ که گوید سرّ اعلا را

علی لایوصف است و تا ابد اینگونه خواهد بود
وجود نازنینش برترین اعجاز احمد بود


بزرگی چیست؟ یک عمری حقیر مرتضی بودن
نمک گیر و بدهکار غدیر مرتضی بودن

یقین دارم که برتر از تمامی عبادات است
ثناگوی صفات بی نظیر مرتضی بودن

امین اللهِ فی أرضه، سفیر الله فی خلقه
سعادت چیست؟ تنها در مسیر مرتضی بودن

چه رؤیای قشنگی، تحت ایوان نجف ماندن
چه تعبیر بلندی، مستجیر مرتضی بودن

به ابن ملجم ملعون هم از شیر یتیمان داد
تفاوت می کند حتی اسیر مرتضی بودن

علی وجه خداوند است و او از هر طرف پیداست
فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا... وجه آقای نجف پیداست


فرار از جنگِ ترسوها لطیفه نیست اصلا نیست
فراری لایق وصف خلیفه نیست اصلا نیست

میان قوم و اجداد و تمام اهل و اولادم
خدا را شکر از اهل سقیفه نیست اصلا نیست

وظیفه گفتن از حق علی و از غدیر اوست
هر آنچه غیر از این واجب، وظیفه نیست اصلا نیست

چه احمق بود ملعونه، به جنگ مرتضی آمد
حریف دلدلش هم آن ضعیفه نیست اصلا نیست

به جز عشاق حیدر فاطمه ننوشته نامی را
از اهل فسق نامی در صحیفه نیست اصلا نیست

چه ها کرده، عطا کرده، برایم مادری کرده
دعا فرموده زهرا تا دلم را حیدری کرده


خدا نام علی را در تمام دهر گنجانده
برای غیر از او خورشید خود را برنگردانده

اگر سلمان و جُندب معرفت بر نور حق دارند
علی از نور خود قدری به قلب آن دو تابانده

چنان جان بر کف و مستانه از احمد حمایت کرد
حدیث منزلت را در مقاماتش نبی خوانده

ولی الله اعظم با دَم خود معجزه کرده
اگر آتش، خلیل الله عالم را نسوزانده

به غارت کردنِ عَمرو لعین در معرکه هرگز
علی قلب و وجود خواهر او را نلرزانده

شبیه مرتضی مرد و جوانمردی نمی بینم
به جز حیدر به اهل درد، همدردی نمی بینم


بخوان اوصاف حیدر را، خضوعش را، خشوعش را
بخوان تفسیر خاتم بخشیِ بین رکوعش را

به خاطر دارد آری جای جای مسجد کوفه
نوای ذکر تسبیح و مناجات و دموعش را

نداد از سهم بیت المال حتی سکه ای ناحق
برادر هم ندید از حق عدولش را، رجوعش را

اگر خورشید بالا رفت هر صبح و نمایان شد
گرفت از گنبد شاه نجف اذن طلوعش را

نپرس از ختم این دیوانگی از دوری صحنش
بپرس از صاحب ایوان طلا راز شروعش را

علی معیار حزب الله و تنها راه این حزب است
صَدَق اللهِ بی نام علی بر پایه ی کذب است


چنان شمعی که بر بال و پر پروانه ارزش داد
علی بر ذات اعمال خداخواهانه ارزش داد

نجف ویرانه ای دور از نگاه اهل معنا بود
نفس های علی بر خاک این ویرانه ارزش داد

مگر کعبه نبود اول پر از بت های رنگارنگ
خلیل اللهیِ حیدر بر این بتخانه ارزش داد

قدم های علی خیرِ فراوان داشت بر هرجا
قدم های علی بر مسجد حنانه ارزش داد

ندارد ارزشی بی مرتضی پیمانه ی کوثر
وجود ساقی کوثر بر این پیمانه ارزش داد

به عشق دیدن رویش خراب و خانه بر دوشم
من از دست کسی غیر از علی کوثر نمی نوشم


تمام عرشیان دلتنگ رخسار علی هستند
ملائک یک به یک مجنون و تبدار علی هستند

نبی فرموده در معراج، دیدم با دو چشم خود
تمام انبیا مشتاق دیدار علی هستند

نزول "هل اتی" در شأن او اینگونه ثابت کرد
کریمان دو عالم هم گرفتار علی هستند

نه تنها شیعیان او، مخالف های آیینش
نمک گیر سخن های گهربار علی هستند

سلیمان را معلم بود، علی آن خضرِ موسی بود
رسولان تا خود محشر، بدهکار علی هستند

علی ذکر درختان و علی تسبیح امواج است
علی مانند کعبه در میان اهل معراج است


همان روزی رسانی که کرم، کار مدامش شد
میان سفره، قرص نان خشکِ جو طعامش شد

زمین از شرق تا غربش کمی از ملک این آقاست
تمام عالم هستی، همان اول به نامش شد

چنان ملجأ به موجودات عالم وقت غربت بود
که حتی گرگ وحشیِ بیابان همکلامش شد

تمام آیه های سابقون و حکمت و تطهیر
به صوت حضرت جبریل، نازل در مقامش شد

چه نیکو مطلعی کعبه شده زایشگه حیدر
شهیدِ بین سجاده شدن حُسن ختامش شد

علی باور شدن پایان گمراهی و هر شکی است
علی تنها درِ شهر علوم احمد مکی است


سفارش های پیغمبر فراموش و دگرگون شد
غریبیِ علی بعد از سقیفه روز افزون شد

بیان ظلم هایی که به او کردند در تاریخ
شبیه حُسن هایش از توان وصف بیرون شد

چه ها کردند با خیبرشکن، زانو بغل می کرد
دل حیدر پس از احمد به داغ همسرش خون شد

صدای ناله ی فضه خُذینی کشت مولا را
علی خیره به دست غرق خون فضه خاتون شد

اگرچه مرتضی در خاک غربت دفن شد اما
حسینش بین تیر و نیزه و شمشیر مدفون شد

حسینش را غریبانه به روی بوریا چیدند
بنی هاشم کنار پیکرش چون ابر باریدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۹
عبدالرقیه

السلام ای ضریح شش گوشه
تشنه هستم برای دیدارت
اشک چشمم ببین شده جاری
دل من تا ابد گرفتارت

بنده چون نوح اگر که عمر کند
گر نبیند تو را شود ناکام
کربلا دیده می کند تأیید
هر که بیند تو را شود آرام

ومن الماء کل شی ء حی
گریه ها کرده ام ز دوریتان
ای بهشت خدا به روی زمین
از فراقت رسیده بر لب جان

پرچمت در میان هر دو جهان
هست بالاترین بیرق ها
موج پرچم به روی گنبد تو
زیر و رو کرد حال و روزم را

چشم من مثل ابر پاییزی
در فراق تو گشته بارانی
جعل الله فیکمُ الرحمة
بی سبب نیست برتر از جانی

سهم من از تو شد فراق، فراق
سهم برخی ز تو وصال، وصال
من بیچاره زائرت هستم
هر شب جمعه در خیال، خیال

آرزویم شده است سجده ی شکر
روی خاک زمین کرب و بلا
عمر من قد دهد خدا، آیا؟
که ببینم زمین آن جا را

طی شده چند سالی از عمرم
دور از صحن کربلای حسین
کاش گویم که اول این قرن
رفته ام بارها سرای حسین

تشنه بودی و گشته ام تشنه
از برای زیارت حرمت
بطلب این گدای بی کس را
تا که افتد به ساحت کرمت

ناله ی مادرت شب جمعه
زیر و رو می کند دل همه را
با قدی خم صدا زند پسرم
پیر کرده غم تو فاطمه را

در کنار فرات مهریه ام
تشنه... سر از تنت جدا کردند
دست و پا می زدی و من دیدم
با تن زخمی ات چِها کردند

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۴ رجب ۱۴۰۰ حرم مطهر امام رضا علیه السلام

دیدی چقدر در به درم، ایها الرئوف
دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف
خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف
منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف

آلوده را روانه ی دربار کرده ای
بر خود، مرا دوباره بدهکار کرده ای

ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن
ای نظم در صدای تپش های قلب من
جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن
هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن

عشقت نجات داده مرا از مسیر کج
مهمان خانه ات شده ام ثامن الحجج

هستند انبیا همه در طوف مرقدت
کل ملک، فقیر عنایات بی حدت
جنت کجاست؟! گوشه ای از شهر مشهدت
با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت

تا که دل سیاه مرا شست و شو کنی
با یک نگاه قلب مرا زیر و رو کنی

من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو
محتاجم ای کریم به حبل نجات تو
زر می کند وجود مرا التفات تو
عمرم تمام، پرشده از معجزات تو

یادم نمی رود جلوات خدایی ات
الطاف بی نهایت موسی الرضایی ات

ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس
افتاده ایم در طلبت بر نفس نفس
چشم امید ماست فقط بر شما و پس...
"لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس"

حالم بد است، حال مرا روبراه کن
وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن

دلگرمی ام به مرحمتِ بی بهانه ات
احساس کردنِ نظر عاشقانه ات
بوسه زدن به تربت بر آستانه ات
مجنون شدن به نغمه ی نقاره خانه ات

دل را خراب لطف رئوفانه می کند
بیتاب یک نگاه عطوفانه می کند

بیمارم از گناه، شفای مرا بده
لطفی نما، جواب صدای مرا بده
پاسخ به التماس دعای مرا بده
برگ برات کرب و بلای مرا بده

چندی است دورم از حرم و درد می کشم
از سینه، آه غمزده و سرد می کشم

فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..."
باید فقط گریست بر آن شاه بی کفن
بر آن غریب تشنه لبِ دور از وطن
یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟!

گفتی حسین با لب تشنه شهید شد
با ضربه ی مکرر دشنه شهید شد

کار غریب فاطمه بالا گرفته بود
نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود
قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود
خیلی صدای زینب کبری گرفته بود

تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند
با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۵۸
عبدالرقیه

احسن الحال است حال آنکه مهمانت شده
سهم این بیچاره اما حیف هجرانت شده

خیره ام بر عکس صحن و گنبدت با اشتیاق
باز هم می سازم و می سوزم از درد فراق

از همه رانده شدم، تنهایم و بی کس منم
ضامن آهو تویی و کلب دلواپس منم

خارم اما عاشقم، عاشق به رخسار گلم
شکر حق از بچگی مِهر تو بوده در دلم

تیغه ی سلمانی ات با گوشه چشمت شد طلا
قلب سنگم را خودت کردی به عشقت مبتلا

مهربانی و سه جا گفتی کنارم می رسی
در کنارم وقت سخت احتضارم می رسی؟

خاکِ پای زائرت آقا شفایم می دهد
غیر تو آیا کسی کرب و بلایم می دهد؟

بانی روضه شدی با ناله ی یابن شبیب
روضه خوان گشتی به یاد حضرت شیب الخضیب

چند روزی می شود جدت به راه افتاده است
چشم گریانت سوی اهل سپاه افتاده است

این طرف شاه جهان و آن طرف شهزاده اش
پشت سر عباس، بر دوشش برادر زاده اش

دست بابا شانه بر موی سه ساله می زند
یاد زهرا بوسه بر روی سه ساله می زند

گشته دست اصغرش حلقه به انگشت رباب
می زند لبخند لب های علی هنگام خواب

هرکه تشنه می شود با مَشک، سقا می رسد
می رود امروز، اما حیف فردا می رسد

حیف از فردا که طفلانند در بند سپاه
بعد عباسند آل فاطمه بی سر پناه

حیف از فردا که بین کوفه و بازار شام
می نشیند سنگ، بر رأس حسین از روی بام

‌محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۵۵
عبدالرقیه

با حال زار و مضطرم بوسه گرفتم

از عکس صحن دلبرم بوسه گرفتم

 

با گریه خوابم برد دیشب ، تا خود صبح

در خواب از کل حرم بوسه گرفتم

 

روی نگین خاتمم نام حسین است

با نیت از انگشترم بوسه گرفتم

 

کارم جلو افتاد تا از مهر تربت

در سجده با چشم ترم بوسه گرفتم

 

من که نشد از مرقدش بوسه بگیرم

جایش ز دست مادرم بوسه گرفتم

 

خیلی دلم بر غربت و تنهایی اش سوخت

از قاب عکس رهبرم بوسه گرفتم

 

جانم فدایش زیر لب ارباب می گفت :

از لاله های پرپرم بوسه گرفتم

 

مانند صفحه صفحه ی قرآن پاره

از قطعه های اکبرم بوسه گرفتم

 

می گفت با مشک پُر از تیر علمدار

از بازوی آب آورم بوسه گرفتم

 

جای رباب و اهل خیمه پشت خیمه

از کام خشک اصغرم بوسه گرفتم

 

وقت وداع آخرم با نیمه ی خود

از چشم خیس خواهرم بوسه گرفتم

 

شاید برای آخرین بار است ، شاید

از روی ناز دخترم بوسه گرفتم...

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۵۳
عبدالرقیه

خسته ام خسته کسی هست امانم بدهد؟
بین طوفان گنه راه نشانم بدهد

هر که افتاد زمین دست به دامان کسی است
من آلوده حسین است که جانم بدهد

شب جمعه است دلم کرببلا می خواهد
فقط ارباب تواند که توانم بدهد

دل من تنگ ضریح است حرم می خواهم
کیست تا کعبه ی شش گوشه نشانم بدهد

بوی سیب حرمش در همه جا پیچیده
ناله ی مادر او سوز و فغانم بدهد

مادرش گفت بنیَّ ذبحوکَ سحقوک
ناله اش شعله بر این سوز نهانم بدهد

پسرم تشنه تو را ذبح عظیمت کردند
داغ تو رعشه بر این قد کمانم بدهد

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۷
مجتبی قاسمی

روز خود را به غم هجر و فغان، شب کردم
یاد ایوان نجف سوختم و تب کردم

نکند دوست ندارد...؟! نکند رانده شدم...؟!
پای صدها نکند، گریه مرتب کردم

تا نگاهی کند آقا و ورق برگردد
زیر لب زمزمه ی زینب... زینب... کردم

کیست آبادتر از من که خراب علی ام
قامتم را سر این عشق مورب کردم

چه کنم طفل گنهکار امیر نجفم
هوس مغفرت و مرحمت أب کردم

وعده ی ما نجفش یا که به هنگام ممات
هرچه او خواست... توکل به خودِ رب کردم

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۷
عبدالرقیه

خاک در قنبرم، حیدری ام حیدری
ریزه خور این درم، حیدری ام حیدری

رزق به دستان اوست، ساقی و صاحبْ سبوست
مست میِ کوثرم، حیدری ام حیدری

از دم قالوا بلىٰ، با کرم مرتضی
فاطمه شد مادرم، حیدری ام حیدری

اصلِ اصول خداست ، نفسِ رسول خداست
شیعه ی پیغمبرم، حیدری ام حیدری

به چه مبارک شده، با خط خوش حک شده
بر روی انگشترم، حیدری ام حیدری

مِهر علی منجلی است، حجت سید علی است
پشتِ سر رهبرم، حیدری ام حیدری

هرکه بپرسد مرا، کیست تو را ناخدا؟
نام علی می برم، حیدری ام حیدری

راه و مسیرم علی است، نور ضمیرم علی است
نعره کشد باورم، حیدری ام حیدری

قهر کند یا عطا، درد دهد یا شفا
هر چه دهد می خرم، حیدری ام حیدری

حب علی آبروست، صحن نجف آرزوست
در به در حیدرم، حیدری ام حیدری

ذکر علی چون عسل، شد سخنم از ازل
تا نفس آخرم، حیدری ام حیدری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۵۷
عبدالرقیه

والمستقرین فی امر الله...

 

برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی

با یک نگاه، جان مرا مبتلا کنی

 

من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز

از بال زخمی ام گره کور وا کنی

 

ای مُستَقر به امر خدا، آمدم مرا

ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی

 

صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم

با آرزوی اینکه مرا هم صدا کنی

 

دل را به هر کسی که سپردم، رهام کرد

غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی

 

عمری است ای رئوف، گدایان خسته را

با شاهراه قرب خدا آشنا کنی

 

حالا که قسمتم نشده کربلا روم

روضه بخوان، درون مرا کربلا کنی

 

قربان ناله هات، بگو فَابکِ لِلحُسَین

تا در وجود سینه زنت کیمیا کنی

 

حاشا به من اگر بخرم بهر خود کفن

وقتی که گریه بر غم یک بوریا کنی

 

فرموده ای: حسین سرش تشنه شد جدا

تا یادی از مصیبت خون خدا کنی

 

شاید که در فرازِ "أذلّوا عَزیزنا"

گریه به غربتِ بدنی زیر پا کنی

 

شاید که یاد روضه ی ذبح سر حسین...

با ضربه ی دوازدهم از قفا کنی

 

دیگر بس است مادرت از حال می رود

باید که فکر حضرت خیرالنسا کنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۲۰:۵۱
عبدالرقیه

چون منِ بی سرو پا که نشدم دعوت، کیست؟
هرچه کردم نشد آخر، چه کنم؟ قسمت نیست

از گدایی که‌ خودش سوخته و جا مانده
هی نپرسید چرا و چه شده؟ علت چیست؟

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۸ ، ۱۸:۵۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی غدیر ۹۸

گِل آدم و رد پای نجف

گِل نوح، از ناخدای نجف

گِل هود و صالح، فدای نجف

به جان همین انبیای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

رسیدم به خیرِ کثیرِ غدیر

که بیعت کنم با امیر غدیر

موحد شدم از مسیر غدیر

به هر ذره ی حق نمای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

قسیم است بین سعید و شقی

نرفته سرم زیر هر بیرقی

غدیریه خوانده علیَ النَّقی...

که باشم به زیر لوای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

نمک گیر، از سفره ی حیدرم

علی رازقِ اول و آخرم

به ‌خوش یمنی عصمتِ مادرم...

شدم از ازل مبتلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

به نور کمیل و مناجات خود

به تفسیر قرآن و آیات خود

به این عبدِ آیینه از ذات خود...

مباهات دارد خدای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

چه ننگی است، جویای فانی شدن

گرفتار هر آستانی شدن

مرید فلان و فلانی شدن

چه دانند قدر و بهای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

چه خوب است میل عنب داشتن

ارادت به ماه رجب داشتن

علیٌ مَعَ الحَق به لب داشتن...

سر کوی دارالشفای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

ره عاشقی را رصد می کنم

به خود، "ذکرِ هو" گوشزد می کنم

توسل به بنت اسد می کنم...

که جویم دلِ مقتدای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

به نور علی شد قرین، فاطمه

علی دین و معیار دین، فاطمه

در این راه، تنها معین، فاطمه

دهد بوی او جای جای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

هلاک بتولم، هلاک علی

شدم فاطمی، سینه چاک علی

به یک جرعه باده ز تاک علی...

شدم مست ایوان طلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

دوباره دچار مُحرم شدم

دچارِ نگارِ محرم شدم

ببین بیقرار محرم شدم

حسینی شو از کربلای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

 

اگر غم چشیدی، بگو یاحسین

اگر آب دیدی، بگو یاحسین

کفن گر خریدی، بگو یا حسین

برو گریه کن پا به پای نجف

منم عبد دولتسرای نجف

محمد جواد شیرازی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

(به سبک میخانه دگر جای من بی سرو پا نیست)

 
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت
رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت
 
ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم
مستانه به دور سر آقام بچرخم
 
ای کعبه ی من، روی حیدر
بهتر از وطن، کوی حیدر
 
****
با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم
آقا نظری کن که دلم ریخته برهم
 
دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم
تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم
 
بر من خراب کن نگاهی
یا ابوتراب کن نگاهی
 
****
گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد
اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟!
 
باشد دل من لایق بر طور نجف نیست
گر قسمت من باده ی انگور نجف نیست
 
جان من بگیر، من تمامم
ساقی غدیر، تشنه کامم
 
****
من تشنه لب چشمه ی جوشان غدیرم
جز باده کوثر ز کسی باده نگیرم
 
هم جان منی، هم نفس و معنی دینم
با هرکه تو را دوست ندارد ننشینم
 
ای قبله و میزان، لک لبیک
ای باطن قرآن، لک لبیک
 
****
دلگرم توام گرچه شدم از همه دلسرد
عمری است که بابای منی، بی برو برگرد
 
با لطف خودت نوکر این درگهم آقا
بر چادر زهرا قسمت می دهم آقا
 
ای حی و مجیر یاعلی جان
دست من بگیر یاعلی جان
 
****
 
ای چشمه ی جوشان نوه ات تشنه فدا شد
رأس علی آن کودک بی شیر جدا شد

از خون علی صورت ارباب خضاب است
بعد ازین فقط حسرت و غم کار رباب است

دلبرم بخواب، لایی لایی
اصغرم بخواب، لایی لایی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۲۱
عبدالرقیه

من را نگاهی کن که محتاج نگاهم

غیر از تو را در این جهان هرگز نخواهم

 

بیچاره ای هستم که از تو دور ماندم

آقا ببین افتاده ای در عمق چاهم

 

خوبان همه خود را کنار تو رساندند

راهم بده آقای خوبم، روسیاهم

 

آلوده ای غرق گناه وشرمگینم

بی تو علی موسی الرضا من بی پناهم

 

من از گدایان در باب الجوادم

در انتظار لطف بی پایان شاهم

 

از زهر ، خیلی ناتوان گشتی بمیرم

تا صبح محشر از غم تو غرق آهم

 

خواهر نبود اما پسر آمد کنارت

باناله می فرمود : رفتی تکیه گاهم؟

 

اما نبودی کربلا جد غریبت

فریاد زد خواهر برو از قتلگاهم

 

زینب صدا زد در میان دود و آتش 

بنگر برادر دشمن و این خیمه گاهم

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۵۶
مجتبی قاسمی

 

بیمار می شویم، دوا لطف می کنند
دلمرده می شویم، دعا لطف می کنند
 
هر قدر هم که پشت، بر این خاندان کنیم
بر ما همیشه آل عبا لطف می کنند
 
ما غافلیم و زود فراموش می کنیم
این قوم، بی صدا به گدا لطف می کنند
 
آن قدر با وقار و بزرگند، وقت جود...
از پشت درب و زیر عبا لطف می کنند
 
هرجا حسین گفته شود صحن کربلاست
هرجا که هست کرب و بلا لطف می کنند
 
با این همه گناه شدم زائر حسین
خیلی به من امام رضا لطف می کنند
 
برگ برات خویش گرفتم به روی دست
امضای شاه طوس روی برگه ی من است
 
 
با کسب اذن از سوی آب آور حسین
رفتیم زیر قبه و بالاسر حسین
 
این حب باطنی است، همان گرمی دل است
با گریه می رسیم همه محضر حسین
 
خیلی برای این که حسینی شویم ما
زحمت کشیده اند پدر مادر حسین
 
بالانشین شدن اثر یک توسل است
پایینِ پا، کنار علی اکبر حسین
 
این بوی سیب چیست که پیچیده در حرم؟
گویا هنوز مانده زمین، پیکر حسین
 
آتش گرفته ایم ازین خشکی و تَری
خشکی کام و غربتِ چشم تر حسین
 
گر که حسین طرفه نگاهی عطا کند
از این خراب، حُر حسینی بنا کند
 
 
جسمم به کوی یار وطن داشت، کاش داشت
لفظم توانِ عرض سخن داشت، کاش داشت
 
در پیشگاه حضرت ارباب ذوالکرم
جانم بهای هدیه شدن داشت، کاش داشت
 
اشکم، به زیر قبه ی کرب و بلا سرود:
یک بارگاه، صحنِ حسن داشت، کاش داشت
 
شمر لعین اگر طمع ملک ری نداشت
شرم از حسین مطمئنا داشت، کاش داشت
ای کاش کربلا عوض تکه ای حصیر
بر این غریبِ تشنه، کفن داشت، کاش داشت
 
زهرا رسید‌ه است، حسینِ شهید کاش
حداقل سری به بدن داشت، کاش داشت
 
جسمش سه روز روی زمین ماند تا شود
سهمش حصیر و دفن به دست بنی اسد
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۶
عبدالرقیه
وقت دیدار با پدر، گریه
کار ما هست بیشتر، گریه
گریه گریه به پشتِ در، گریه
سرِ شب تا خودِ سحر، گریه
 
اشک، راه وصول عاشق هاست
اشک، اذن دخول عاشق هاست
 
عاصی ام، تازیانه می خواهم
عفو کردی؟! نشانه می خواهم
بغضِ محضم که شانه می خواهم
بغلی حیدرانه می خواهم
 
ای نبی سیرت و خدا صورت
بچشان باده ای ز انگورت
 
خاک بودم، ابوتراب شدی
بر منِ ذره، آفتاب شدی
من گنه کردم و تو آب شدی
فقط از دست من عذاب شدی
 
با وجودی که عبدِ رسوایم
پدری کرده ای و اینجایم
 
فکرِ سیر تعالی ام، حیدر
سائل این حوالی ام، حیدر
خسته و دستِ خالی ام، حیدر
آه... مُولی الموالی ام حیدر...
 
مات و مبهوت مانده ام در راه
مستجیرٌ بکم ولی الله
 
چه خوش است این دل و گرفتاری
در نجف با امید بسیاری
جامعه خواندن و سبک باری
خوش بر اقبالِ شیخ انصاری
 
سالیانی است غرقِ در کرم است
پاسبان ورودی حرم است
 
مشهدت هست مشهد زهرا
مرقدت عینِ مرقد زهرا
ریزه خوارم به مسند زهرا
پرچمم را گره زده زهرا
 
حَرمت بوی فاطمه دارد
جلوه از کوی فاطمه دارد
 
دلم از غصه هست مالامال
روضه ی فاطمه، زبانم لال
چادری روی خاک، شد پامال
مانده رد غلاف، با این حال...
 
دست از دامن ولا نکشید
ناله ای غیر مرتضی نکشید
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۲:۴۳
عبدالرقیه
گرچه میان مُلک رضا رعیتی بدم
اما هنوز خیره سوی عکس گنبدم
 
هجر حرم صدای مرا در می آورد
با چشم خیس، پاره گریبانِ مشهدم
 
دیشب شکست بغض من و در تخیلم...
در صحن جامعِ رضوی اش قدم زدم
 
با چشم خیس جامعه خواندم نفس نفس
رفتم به پایبوسی سلطان قدم قدم
 
وقتی نسیم، روی سرم دست می کشید
شاید خودش رسید برای خوشامدم
 
ریزه خورِ رضایم و بیچاره می شوم...
یک دم خدا نکرده اگر که نخواهدم
 
با ذکر یا امام رضا کیف می کنم
هر صبح و شام بر صلواتش مقیدم
 
در آرزوی خدمت و سلمانی اش شدن
در انتظار پیچشِ زلفی مجعدم
 
کفر است اگر که عشق رضا، رافضی منم
دین گرکه مهر و عشق رضا نیست، مرتدم
 
آقاست آن قدر که می آید سه مرتبه
هر مرتبه به سوی خراسانش آمدم
 
هربار پشت پنجره فولاد مانده ام
از شهر طوس کرب و بلا گشته مقصدم
 
یابن الشبیب خوانده ام و سال های سال
از غربت حسین پر از داغ بی حدم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۱۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

 
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
 
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
 
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
 
مرا به حُرمتِ موسی الرضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
 
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
 
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
 
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم 
 
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۳۱
عبدالرقیه

بدون گوهر باطن، صدف دل آزار است

کنار غم زده حرف از شعف دل آزار است

 

برای مستی عاشق ملاک یلدا نیست

شب بلند، بدون "نجف" دل آزار است

____

خوشا به حال کسی که طریقه اش عشق است

رسیده است نجف چون سلیقه اش عشق است

 

نشسته کنج حرم یک دقیقه بیش از پیش

میان صحن، دقیقه دقیقه اش عشق است

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۷ ، ۱۶:۵۸
عبدالرقیه

 

قل هو الله بخوان... اول و آخر حیدر
ظاهر و باطن دین است سراسر حیدر
 
نه فقط بین صحابه است مُقدم شدنش
هست از جمعِ رسل یک تنه برتر حیدر
 
هر کسی منزلتی داشت به آن می نازد
یک نفر بود فقط نفس پیمبر، حیدر
 
چه کسی بود اُحد دور نبی می چرخید؟
چه کسی بود مگر فاتح خیبر؟ حیدر
 
جنگ خندق شد و آن لحظه تمام اصحاب
خوف کردند ولی لا یَتَغَیَّرْ حیدر
 
این بشر کیست که عمری است تمام فقها
هرچه گفتند از آن بود فراتر حیدر
 
نیستم پیرو ابلیس که سجده نکنم
آمدم روی زمین سجده کنم بر حیدر
 
ذکر معراجی حیدر شده زهرا زهرا
ذکر زهراست فقط نغمه ی حیدر حیدر
 
عُلقه ی مِهر نجف با جگرم خورده گره
منم و این دل مجنون و مُسخر، حیدر...
 
وسعتِ ظرف، عطا کن پس از آن باده بریز
وقت تنگ است، مدد ساقی کوثر حیدر
 
از نجف که بروم زود دلم می گیرد
قستم کن برسم باز مکرر حیدر
 
خاک عالم به سرم لال شوم آقاجان
چه کسی لعن تو را کرد به منبر حیدر؟!
 
مَن یَمُت گفتی و من ماندم و شوق یَرَنی
مرگ من را بنما زود مقدر حیدر
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۷:۰۱
عبدالرقیه

به سر دارم هوای تو به دل شور و نوا دارم

هوایی شد دل تنگم هوای کربلا دارم

 

هوای گنبد و صحنت هوای عطر شش گوشه

به سر شوق بساط روضه در پایین پا دارم

 

شب و گریه، شب و زاری، من و هرشب عزاداری

ببین اشکم شده جاری مگر جز تو که را دارم؟

 

شب جمعه، شب رحمت، ز روی بام با نیت

سلامت می دهم یعنی درون صحن جا دارم

 

تمام دل خوشی هایم، تسلای دلم این است

اگر دورم ولی آقا علی موسی الرّضا دارم

 

ز قول مادری خسته کنار گودی گودال

درون روضه ام امشب ندایی آشنا دارم

 

بنیّ نور چشمانم، بنیّ میوه ی جانم

برای خشکی کامت همیشه گریه ها دارم

 

برو از قتلگه بیرون، دگر کافی ست ای ملعون

به زیر چکمه ی نحست شهیدی سر جدا دارم

فائزه سادات معززی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۷ ، ۲۲:۵۱
عبدالرقیه

فرار می کنم آقا فقط به سوی شما

چقدر خسته ام از دوری سبوی شما

 

بریده از همه، جز تو مگر کسی دارد؟

به انتها شده عمرم به عشق روی شما

 

منم که شهره به آنم که بد زمین خوردم

شده است چاره ی من یک کلام، کوی شما

 

حسین ذکر لبم هستی و نماز شبم

جوانیم همه طی شد به جست وجوی شما 

 

فراق کرببلایت ببین چه پیرم کرد

مرا بخر که نمیرم در آرزوی شما

 

چه قدر زحمت ما را کشیده ای تو حسین

که زنده مانده ام آقا فقط به هوی شما

 

نشست وخنجر خود را کشید آن ملعون

شمیم سیب وزیده است از گلوی شما

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
مجتبی قاسمی

آقا سلام امام رضا، أیها الرئوف

برگشته ام به سوی تو یا أیّها الرئوف

 

زانو زدن، زمان رسیدن سعادت است

سجده به سوی گنبدت اوج لیاقت است

 

بر صورتم همینکه غبار حرم نشست

بغضم میان هق هق طفلانه ام شکست

 

مانده اگرچه بر رخ زردم نشانِ شرم

آرام شد دلم، دمِ باب الجواد گرم

 

شرمنده ی تو مانده ام و گریه می کنم

اذن دخول خوانده ام و گریه می کنم

 

وقتی دلم شکست، چه مرغوب می شود

آشفتگی و حال بدم خوب می شود

 

خالی است دست من کرمت را نشان بده

یک کنجِ دنج، از حرمت را نشان بده

 

من آمدم نگاه رئوفانه ام کنی

عقل از سرم بگیری و دیوانه ام کنی

 

بیمار نفسم و به تو رو کردم ای طبیب

مثل غریبه ها به تو رو کردم، ای غریب

 

گفتم غریب و سوخت دلم یاد غربتت

لعنت به مردمی که شکستند حرمتت

 

آزار دادنِ تو فقط بود ذکرشان

لعنت به واقفیه و آن طرز فکرشان

 

اصلا نبود این همه طعنه سزای تو

خیلی دلت شکست، بمیرم برای تو

 

از دست خشک مغزی آن ناسپاس ها

آخر شدی اسیر قیافه شناس ها

 

لعنت به هر کسی که نفهمید کوثری

از نسل مادری و ز اولاد حیدری

 

مأمون کجاست تا که ببیند امیر کیست؟!

شاهی که هست وارث یومُ الغدیر کیست

 

مأمون کجاست تا که ببیند شبانه روز

طوف حرم کنند مریدان تو هنوز

 

ما کیف می کنیم، بیا احتجاج کن

اهل کتاب را به سخن هاج و واج کن

 

بر هر کلام و هر سخنت فخر می کنیم

پیش همه به داشتنت فخر می کنیم

 

ما بی خیال جنت و پاداش آخرت

شادیم... چون شدیم دو روزی مجاورت

 

این گریه های باهم ما را قبول کن

دل، پهن کرده ایم به پایت، نزول کن

 

تو قول داده ای که سه جا یاری ام کنی

در لحظه های سخت هواداری ام کنی

 

روضه بخوان که پای نفس هات دق کنم

یابن الشبیب را به خودم منطبق کنم

 

گفتی عزیز فاطمه شد دور از وطن

گفتی که جد بی کس من ماند بی کفن

 

گفتی گرفت روضه اش از دیده هام خواب

با کام تشنه ماند میانِ دو نهر آب

 

وقت نبرد، خدعه و نیرنگ می زدند

از هر طرف به سوی تنش سنگ می زند

 

در دست های خولی و شمر و سنان چه بود؟!

گفتی زدند جد مرا با هر آنچه بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۳۹
عبدالرقیه

مثل احسان سلیمان که نصیبِ مور است

بخششت بر فقرا نزد همه مشهور است

 

قلب هر عاشق آواره پیِ قبله گهی است

ملجأ و قبله ی ما وادی نیشابور است

 

گریه و جامعه و رحمت و بخشیده شدن

جنس ما در حرمت خوب خدایی جور است

 

آمدم در حرمی که به شعف روح الامین...

بر نگهبانی و جاروکشی اش مأمور است

 

اجر زائر شدن این جا به هزاران حج است

از خودم نیست، روایت شده و مأثور است

 

حرمت نور، رواق و در و دیوارش نور

چشم تا کار کند نور و سراسر نور است

 

دل ما پیشِ خودت، تنگِ خودت مانده هنوز

این چه عشقی است که در وصل و فراقش شور است

 

نیمه شب آمده ام تا که تماشام کنی

نیمه شب آمدنم را، نظری منظور است

 

مهربان بودنتان اهل طمع کرده مرا

کربلایی بنویسید... اگر مقدور است

 

تو بگو یابن شبیب و بسپارش بر ما

گریه بر جد شما بر دل ما دستور است

 

چه کسی گفته حسین است که عریان مانده؟!

زیر شمشیر و سنان کل تنش مستور است

 

***

سوره ی مریم و شرح طبقش را خواندم

سرِ در بین طَبق جزء کدامین سوره است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ مشهد مقدس

أینَ لِیَ النَّجاة؟! که حیران رسیده ام

از راه دور سوی خراسان رسیده ام

جانم به لب رسید و به جانان رسیده ام

شکر خدا که محضر سلطان رسیده ام

 

گریان شدن دلیل سبک بالی ام شده

باب الجواد رافعِ بد حالی ام شده

 

پاسخ به اشکِ دیده و آهم نمی دهی؟!

از دست خود پناه بخواهم، نمی دهی؟!

یاذالکرم مجالِ نگاهم نمی دهی؟!

راهم کسی نداد... شما هم نمی دهی؟!

 

افتاده ام زمین سرِ زانو نگاه کن

من را شبیه بچه ی آهو نگاه کن

 

هم شادم از رسیدن و هم ضعف کرده ام

پای شکستگیِ پرم ضعف کرده ام

گفتی بیا، قدم به قدم ضعف کرده ام

در گوشه ی رواق حرم ضعف کرده ام

 

الطاف تو دوباره قوی می کند مرا

نقاره خانه ات علوی می کند مرا

 

گفتم رضا و رحمت و رأفت به من رسید

صدها هزار لطف و عنایت به من رسید

زحمت به تو رسید، شفاعت به من رسید

مثل قدیم ها برکاتت به من رسید

 

ای منتهای حاجت و بغض صدای من

روحی فداک حضرت موسی الرضای من

 

جان را به جز برای تو آقا نمی دهم

صحن و سرات را به دو دنیا نمی دهم

اصلا به رفتن به جنان پا نمی دهم

در سینه ام به غیرِ تو را جا نمی دهم

 

حیف از دل است تا که شود خرج این و آن

آقا همیشه در دلِ تنهای من بمان

 

گوشه نشین صحن گوهرشاد می شوم

بیمارِ پشت پنجره فولاد می شوم

از دل نرو که طعمه ی صیاد می شوم

باشد دخیل روضه ی اولاد می شوم

 

تا که مرا به یک نفست زیر و رو کنی

فکری به حال نوکر بی آبرو کنی

 

جان تمام شیعه نثار جوادتان

رنگ خزان گرفت بهار جوادتان

آه از غریبی و دل زار جوادتان

خیلی شلوغ بود کنار جوادتان

 

روضه تمام... هلهله شد، خاک بر سرم

دورِ امام هلهله شد، خاک بر سرم

 

ای وای از حسین و علی اکبر حسین

پُر گشته بود هلهله دور و بر حسین

آتش گرفته بود دل مضطر حسین

گریه کنید بر دل شعله ور حسین

 

سر را به روی صورت پیغمبرش گذاشت

دیگر حسین آرزوی زندگی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۰۶:۲۶
عبدالرقیه

دل را نما مهیا از راه دور و نزدیک

جاری شو سوی دریا از راه دور و نزدیک

 

چه شاه... چه گدایی...، باید فقط بیایی

با دست های بالا از راه دور و نزدیک

 

گیرم شکسته پایت، بال محبتت هست

بال صعود بگشا از راه دور و نزدیک

 

مثل همند، حقاً زائر شدی خدا را

زائر شوی رضا را از راه دور و نزدیک

 

گویم رضاست شاهم، آقا و تکیه گاهم

شادیِ قلب زهرا از راه دور و نزدیک

 

شوق زیارت ما، اشک ارادت ماست

پنهان و آشکارا، از راه دور و نزدیک

 

از فرش می توان رفت، تا عرش می توان رفت

با یک سلام... تنها، از راه دور و نزدیک

 

گفتم به قلب محزون، لعنِ خدا به مأمون

لعنت به خصم مولا، از راه دور و نزدیک

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۷ ، ۰۷:۴۵
عبدالرقیه

 

هرچه گویم همه اش بوی تو دارد سخنم

آنکه دارد به سرش حال و هوای تو منم

 

"اشهد ان علیا ولی الله" ام را

گفته ام تا بنویسند به روی کفنم

 

هر کجا غیر سرای تو نمازم قصر است 

غیر دربار نجف نیست سرایی وطنم

 

چند وقتی است فقط خواب نجف می بینم

بده رخصت به خدا طول کشید آمدنم

 

پسرم هست غلامی زغلامان شما

گر دم از غیر تو زد ریشه ی او را بکنم

 

نام دادند مرا خادم دربار حسن

من غدیری شده ی دست امام حسنم

 

بس که شیرینی نام تو به من ساخته است

غیر نام تو دگر ذکر نگفته دهنم

 

از خدا خواسته ام تا که به من اذن دهد

پیر راه تو شوم، وقف تو باشد بدنم

 

نذر کردم که به پای تو سرم را بدهم 

نذر کردم که نباشد به رهت سر به تنم

 

هر طرف می نگرم نام تو را می بینم

کنده ام نام تو را روی عقیق یمنم

 

همه جا جار زده، سینه سپر می گویم:

اهل عالم بشناسید سگ پنج تنم

 

دست من را تو بیا تا به محرم برسان

دائما فکر دم و روضه و سینه زدنم

 

مهدی علی قاسمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۳
مهدی علی قاسمی