سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 1- حاج مجتبی قاسمی» ثبت شده است

قلب شکسته ی من بوی خدا گرفته
چشمان پرگناهم حال بکا گرفته

میخانه گشته باز و بتخانه گشت بسته
آری دلم هوای میخانه را گرفته

گم کرده راه بودم او راه را نشان داد
بیهوده نیست صوتم سوز دعا گرفته

من کور گشته بودم در شهوت وتباهی
مولا برای عبدش گویا عصا گرفته

شبهای ماه رحمت تا این که آمد از راه
حال و هوای این دل بوی رضا گرفته

هر چند پیش اویم اما به کس نگفتم
این دل فقط هوای ایوان طلا گرفته

بابای من علی و زهراست مادر من
حق با نوای حیدر دست مرا گرفته

من عاشق حسینم بیچاره ی حسینم
با گریه بر غم او قلبم شفا گرفته

می سوزم از فراق و هجران کربلایش
با یاد اوست تنها این دل صفا گرفته

از روی تل به سختی زینب نظاره می کرد
گیسوی دلبرش را یک بی حیا گرفته

رو کرد بر مدینه زینب به مادرش گفت
بنگر سر حسینت برنیزه جا گرفته

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۰۵
عبدالرقیه

السلام ای ضریح شش گوشه
تشنه هستم برای دیدارت
اشک چشمم ببین شده جاری
دل من تا ابد گرفتارت

بنده چون نوح اگر که عمر کند
گر نبیند تو را شود ناکام
کربلا دیده می کند تأیید
هر که بیند تو را شود آرام

ومن الماء کل شی ء حی
گریه ها کرده ام ز دوریتان
ای بهشت خدا به روی زمین
از فراقت رسیده بر لب جان

پرچمت در میان هر دو جهان
هست بالاترین بیرق ها
موج پرچم به روی گنبد تو
زیر و رو کرد حال و روزم را

چشم من مثل ابر پاییزی
در فراق تو گشته بارانی
جعل الله فیکمُ الرحمة
بی سبب نیست برتر از جانی

سهم من از تو شد فراق، فراق
سهم برخی ز تو وصال، وصال
من بیچاره زائرت هستم
هر شب جمعه در خیال، خیال

آرزویم شده است سجده ی شکر
روی خاک زمین کرب و بلا
عمر من قد دهد خدا، آیا؟
که ببینم زمین آن جا را

طی شده چند سالی از عمرم
دور از صحن کربلای حسین
کاش گویم که اول این قرن
رفته ام بارها سرای حسین

تشنه بودی و گشته ام تشنه
از برای زیارت حرمت
بطلب این گدای بی کس را
تا که افتد به ساحت کرمت

ناله ی مادرت شب جمعه
زیر و رو می کند دل همه را
با قدی خم صدا زند پسرم
پیر کرده غم تو فاطمه را

در کنار فرات مهریه ام
تشنه... سر از تنت جدا کردند
دست و پا می زدی و من دیدم
با تن زخمی ات چِها کردند

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۲۶
عبدالرقیه

قرن جدید قرن ظهور نگار ماست
سال هزار و چهارصد و... کی قرار ماست؟

قرن جدید قرن تهاجم به کفر و جهل
آری ظهور توامِ با اقتدار ماست

قرن جدید آخر یلدای غیبت است
پاییز طی شده است زمان بهار ماست

فتنه زیاد گشته، غم و غصه بی حد است
این ها نوید آمدن شهریار ماست

آیا شود که زنده بمانیم و بنگریم
آقای ما پس از غمِ هجران کنار ماست

ما منتظر برای طلوعش نشسته ایم
شمس نگار مرهم چشمان تار ماست

وقت فلق رسیده گمانم که می رسد
آقای ما که دلبر ایل و تبار ماست

آقا ببخش چون که دگر زار و خسته ایم
از سوز هجر این همه ما دل شکسته ایم

 

حاج مجتبی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۵۹
مجتبی قاسمی

در کویتان به ناله، ساکن شدم من امشب
دستی بکش به رویم تا که نمردم از تب

ای صاحب کرامت بنگر به حال زارم
از شوق دیدن تو جانم رسیده برلب

فصل شباب عمرم، رفت و رسیده پاییز
دست توسلم هست بر دامنت مجرب

عالم شب سیاهی گشته است از فراقت
کج راهه گشته راه و بی راهه گشت مذهب

تنها امید هستی باشد طلوع رویت
برگرد تا ببینند هستی تو شمس مکتب

دور از شما همیشه مظلوم بوده شیعه
از ظلم و کینه عالم پر گشته و لبالب

یک قرن دیگر آقا با درد هجر طی شد
مقصود ماست وصلت از هر ندای یارب

بگذار تا بگویم این آخرین کلام است
محتاج بر نگاهیم این است کل مطلب

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۰۴
مجتبی قاسمی

سر که از عشق علی دیوانه شد ، سر می شود
دل که از غیر علی بیگانه شد ، زر می شود

هوش از سر می رود با دیدن ایوان او
در شب میلاد ایوانش چه محشر می شود

من مرید قنبرم خاک کف پای علی
نوکر درگاه او بر خلق رهبر می شود

خالق من اذن داده خلق دست او شوم
هر کسی خلق علی شد عبد داور می شود

از اضافات گل او خلق گشته شیعه اش
پس میان هر دو عالم شیعه سرور می شود

تا که چشمم خورد بر طور نجف آدم شدم
کیمیا این است با او پست ، برتر می شود

در شب معراج سهم او معین بوده است
گر چه سیبش روزی و سهم پیمبر می شود

او طهور است و طهارت بی علی ناممکن است
بی ولای او تمام دهر کافر می شود

کاش می شد در شب میلاد بودم در نجف
سائلش باشم میان صحن بهتر می شود

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۱۸
عبدالرقیه

خسته ام خسته کسی هست امانم بدهد؟
بین طوفان گنه راه نشانم بدهد

هر که افتاد زمین دست به دامان کسی است
من آلوده حسین است که جانم بدهد

شب جمعه است دلم کرببلا می خواهد
فقط ارباب تواند که توانم بدهد

دل من تنگ ضریح است حرم می خواهم
کیست تا کعبه ی شش گوشه نشانم بدهد

بوی سیب حرمش در همه جا پیچیده
ناله ی مادر او سوز و فغانم بدهد

مادرش گفت بنیَّ ذبحوکَ سحقوک
ناله اش شعله بر این سوز نهانم بدهد

پسرم تشنه تو را ذبح عظیمت کردند
داغ تو رعشه بر این قد کمانم بدهد

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۵۷
مجتبی قاسمی

ِمی برای همه ی اهل خرابات رسید
روح بر پیکر بی جان عبادات رسید
مژده بر اهل جهان قبله ی حاجات رسید
روی دست شه ما شاه کرامات رسید 
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

سحر پنجم شعبان مه شعبان آمد
پنجم ماه چرا ماه نمایان آمد؟!
با لبی خنده کنان جان حسین جان آمد
با نمایان شدنش عشق به اثبات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

باز هم خنده به روی لب ارباب آمد 
حضرت خون خدا را خلفی ناب آمد
آن که زد طعنه به رخساره ی مهتاب آمد
بعد بابا به زمین محیی اموات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

روی دستان پدر عین قمر در قمر است
رازق اشک وبکا ء عاشق اهل سحر است
هم ابوحمزه و هم صاحب خمسه عشر است
بنده ی حضرت حق روح اطاعات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

 

سیرت او نبوی صورت اومادری است
چهره ی او حسنی صولت او حیدری است
هیبتش مثل حسین بن علی محشری است
شکر بر حضرت حق سرور سادات رسید
مژده میلاد علمدار مناجات رسید

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۲
مجتبی قاسمی

ما را بکشید ، بیشتر می گردیم
در حفظ ولی مثل سپر می گردیم
هر چند سلیمانی ما را کشتید
در جنگ شما چو شیر نر می گردیم

 

****

 

مزد یک عمری رشادت را گرفت
غرق خون اذن زیارت را گرفت
مرگ در بستر برایش ننگ بود
از گل نرجس شهادت را گرفت

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۰۷:۳۷
مجتبی قاسمی

منم که سائل یار و گدای خوبانم
عبید روسیهی در سرای خوبانم
تمام عمر اسیر نوای خوبانم
خوشم که تا به ابد مبتلای خوبانم

فقیرم و شده ام اشکبار شاه نجف
من از ازل شده ام بی قرار شاه نجف

علی است کوه کرامت علی است سرِّ ممات
علی است باب امامت علی است راه نجات
علی است شاه قیامت علی است رمز حیات
علی است مرد شهامت علی است معنی ذات

چو لعن دشمن او تا همیشه کار من است
غلامی حرمش تاج افتخار من است

کبوتر حرمم آب ودانه می خواهم
زیارت حرم او شبانه می خواهم
منی که از سر کویش نشانه می خواهم
برای گریه به پایش بهانه می خواهم

همیشه در حرمش چشمهای تر دارم
عجیب حال وهوای نجف به سر دارم

رسید آیه که حیدر پس از نبی مولاست
کسی است سرور عالم که همسرش زهراست
محمد است نبی و علی ولی خداست
که مدعی ِ به جز او ریاستش به خطاست

حرام زاده بُوَد منکر امامت او
خدا کند که شوم کشته ی زعامت او

غدیر روز مبارک برای مستان است
غدیر معنی توحید و عمق ایمان است
غدیر راه رسیدن به اوج عرفان است
غدیر روح اطاعت برای انسان است

تمام زندگی من فدای شاه نجف
خدا کند که بمیرم به پای شاه نجف

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۱۷
مجتبی قاسمی

من را نگاهی کن که محتاج نگاهم

غیر از تو را در این جهان هرگز نخواهم

 

بیچاره ای هستم که از تو دور ماندم

آقا ببین افتاده ای در عمق چاهم

 

خوبان همه خود را کنار تو رساندند

راهم بده آقای خوبم، روسیاهم

 

آلوده ای غرق گناه وشرمگینم

بی تو علی موسی الرضا من بی پناهم

 

من از گدایان در باب الجوادم

در انتظار لطف بی پایان شاهم

 

از زهر ، خیلی ناتوان گشتی بمیرم

تا صبح محشر از غم تو غرق آهم

 

خواهر نبود اما پسر آمد کنارت

باناله می فرمود : رفتی تکیه گاهم؟

 

اما نبودی کربلا جد غریبت

فریاد زد خواهر برو از قتلگاهم

 

زینب صدا زد در میان دود و آتش 

بنگر برادر دشمن و این خیمه گاهم

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۵۶
مجتبی قاسمی

"فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

بنده ی کوی حسین ، از دو جهان آزادم

 

پرچم سرخ حسینی است فقط روی سرم

مزه ی تربت او در دهن از میلادم

 

راه او راه حیات است و خودش فُلک نجات

متوسل به حسینند همه اجدادم

 

یا حسین بن علی ذکر شب و روز من است

اثر ذکر حسین است اگر آبادم

 

عاشقش گشته ام از صبح ازل تا به ابد

از الست است که من دل به جمالش دادم

 

تشنه ی چهره ی نورانی او می مانم

شده تشکیل زِ حبش همه ی بنیادم

 

گفت: زهراست شب جمعه مصیبت خوانش

پس بلند است برای غم او فریادم

 

تا که از اسب زمین خورد سرش ریخت بهم

خواهرش گفت شکستند قد شمشادم

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۵:۲۶
مجتبی قاسمی

ما عاشق و دلبسته و حیران شماییم

تا روز ابد ریزه خور خوان شماییم

عشق است غلامی ز غلامان شماییم

در هر دو جهان دست به دامان شماییم

ای آیت حق ، گوش به فرمان شماییم

 

ای خاک مزارت شده آرامش دل ها

احیای بقیع و حرمت خواهش دل ها

حبت سبب مستی و آسایش دل ها

اشک غمتان علت بخشایش دل ها

ما تا به ابد مضطر و گریان شمائیم

 

در نیمه ی شب قلب شریفت که شکستند

سجاده کشیدند و ره میکده بستند

این بد دهنان جملگی از نطفه ی پستند

رفتید پیاده همه بر اسب نشستند

زین غم همگی پاره گریبان شماییم

 

آتش به در خانه یتان تا که رسیده

اشک بصرت از غم ناموس چکیده

یاد علی و کوچه و آن قد خمیده

رنگ از رُختان با غم مسمار پریده

ما نیز خراب غم پنهان شماییم 

 

با بغض پدر حرمت فرزند دریدند

پشت سر مرکب نفست را که بریدند

با بد دهنی خدمتتان تا که رسیدند

از محضرتان غیر ادب هیچ ندیدند

ما ریزه خور این همه احسان شمائیم

 

ناموس شما شکر که آواره نگردید

با خنجرشان حنجرتان پاره نگردید

طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید

حتی سخن از غارت گهواره نگردید

ما سینه زن جد پریشان شماییم

 

ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان

با زهر شدی کشته و عالم همه نالان

تا لحظه ی آخر دو لبت گفت حسین جان

قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان

ما هیاتی از خیل محبان شماییم

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۰۰:۲۵
مجتبی قاسمی

ماه رمضان آمده ای یار کجایی

ای روح سحر، معنی افطار کجایی

 

ای صاحب این ماه ، عزیزدل حیدر

عالم شده از هجر تو بیمار کجایی

 

دنبال تو با اشک روم خانه به خانه

بی تو شده ام از همه بیزار کجایی

 

ای کاش ببینم شب قدری رخ نازت

تا فخر کنم بر همه اغیار کجایی

 

دربین مناجات و دعا در دل شب ها

خواهم فرجت را به دل زار کجایی

 

صهیون شده حاکم به جهان درشب غیبت

معبود شده ثروت و دینار کجایی

 

عالم همه در پنجه ی شهوت به اسارت

ایمان شده بازیچه ی اشرار کجایی

 

این آل سعود است شده چون سگ هاری

چنگال کشد بر رخ احرار کجایی

 

داغ یمن اکنون همه را پیر نموده

این داغ دلم را دهد آزارکجایی

 

ای کاش شود کرببلا قسمتم امسال

تا آن که ببینم رخ دلدار کجایی 

 

جد تو عطش داشت ولی آب نخورده است

چشمان حسین است شده تار کجایی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۹
مجتبی قاسمی

امشب این دل عجیب شد حیران 

مست مستم به عشق آن سلطان

به جنون می کشد مرا هجران

اشک ها روی گونه ام غلتان

 

از ته دل دهم نوا لرزان

السلام علیک یا عطشان

 

در پناهت رسیده ام بیتاب

وتصدّق علیَّ یا ارباب

شب تارم، تویی همان مهتاب

این غلامِ سیاه را دریاب

 

در پِیَت عالمی است سرگردان

السلام علیک یا عطشان

 

باز محتاج کربلا شده ام

محو آقای با وفا شده ام

باز هم غرق در خدا شده ام

غرق در نور ربنا شده ام

 

گویم از دل به دیده ی گریان

السلام علیک یا عطشان

 

حرمت در همه جهان یکتاست

دور شش گوشه ات عجب غوغاست

مامن هفت آسمان خداست

در طوافت علی، حسن، زهراست

 

می شوم باز دست بر دامان

السلام علیک یا عطشان

 

شب جمعه ، حرم ، سحرچه خبر؟

دل ما گشته پر شررچه خبر؟

مرتضی گشته خونجگر چه خبر؟

مادرت می زند به سر چه خبر؟

 

 

ناله زد فاطمه شدم نالان

السلام علیک یا عطشان

 

بر زمین جسم اطهرت افتاد

خنجری تا به حنجرت افتاد 

روی تل دید خواهرت افتاد

غرق خون وای مادرت افتاد

 

عاقبت گشت جسم تو عریان

السلام علیک یا عطشان

 

تا که بر روی نیزه ها سر رفت

سمت خیمه تمام لشگر رفت

چشم دشمن به سوی معجر رفت

خواهرت سمت کوفه آخر رفت

 

گشت قتلت برایشان آسان

السلام علیک یا عطشان

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۴۴
مجتبی قاسمی

مهدی ام ختم تمام اوصیاء

آخرین حجت منم بر ماسوا

 

آمدم با عشقِ حق سوی زمین

بر لبم آیات قران مبین

 

نقش جاء الحق به بازوی من است

فاتح خیبر دعا گوی من است

 

عمه ام تا که در آغوشم کشید

خنده ای زد پیش بابایم رسید

 

تا پدر قنداقه ی من را گرفت

نغمه ی زهرائیش بالا گرفت:

 

" آمدی جان پدر خوش آمدی

پیش ما ای منتظَر خوش آمدی

 

انتظارت را پیمبر می کشید

مادرم در انتظار تو خمید

 

بین آن دیوار و در خوانده تو را

غرق خون فرمود ای مهدی بیا

 

جدّ عطشانم میان قتلگاه

نام تو می برد با صد سوز و آه

 

عمه ام زینب تو را میزد صدا 

روی تل تا دید اصل ماجرا "

 

نیمه ی شعبان سحر غوغا شده

شرک و کفر از مقدمم رسوا شده

 

نام من گردید سوگند خدا

با وجودم فخر دارد مصطفی

 

انبیا از آدم و خاتم همه

برده اند اسم مرا بی واهمه

 

سال ها در انتظارم اولیا

ندبه ها کردند بر سجاده ها

 

در زمین آدم رسید و گریه کرد

در فراقم ندبه کرد و مویه کرد

 

نوح هم در انتظارم پیر شد

از تمام اهل دنیا سیر شد

 

خضر از شوق وصالم زنده ماند

تا ببیند روی من پاینده ماند

 

در دل آتش نشسته چون خلیل

منتقم را خواست از حیّ جلیل

 

قبله ی کعبه منم از ابتدا

بر تمام اهل بیتم مقتدا

 

چشم عالم منتظر بر عدل من

نام من بردند کل مرد و زن

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۳۲
مجتبی قاسمی

ذکرتو تسبیح ما یا حسن بن علی

یاد تو در سینه ها یا حسن بن علی

 

خاک نشین درت جمله ی کروبیان

شیفته ات انبیا یا حسن بن علی

 

پرچم تو تا ابد مُظهر حق گشته است

مَظهر حلم خدا یا حسن بن علی

 

روح کرم دست تو عشق وصفا مست تو

معنی جود و سخا یا حسن بن علی

 

این همه بخشنده دید عالم امکان، ندید

دست کریم تو را یا حسن بن علی

 

روز جزا هر کسی در پی یاری رود

کی شوم از تو جدا یا حسن بن علی

 

 پاره جگر گشته ای در وسط کوچه ها

مادرتان شد فدا یا حسن بن علی

 

آب شدی سوختی چشم به در دوختی

دیده ای آن ماجرا یا حسن بن علی

 

طشت پر از خون دل قاتل زینب شده

ناله زند یا اخا یا حسن بن علی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۷ ، ۲۰:۰۵
مجتبی قاسمی

صاحب سر خدا مخزن اسرار علیست

معنی رحمت حق مظهر غفار علیست

 

ما گدایی نجف را به دو عالم ندهیم

رازق ارض وسماء حیدر کرّار علیست

 

جای صد عمره نجف رفتن ما می ارزد

قبله ام روی علی ، کعبه ی احرار علیست

 

دل طوفان زده با نام علی آرام است

تا ابد در همه جا سیدالاذکار علیست

 

نام او برده ام و می ز لبم می ریزد

علت قهقهه و مستی بسیار علیست

 

بی ولایش عمل دهر هباءً منثور

با ولایش همه مقبول، که معیار علیست 

 

قاری حق علی و قاری حیدر قران

ناصر دین خدا در همه ادوار علیست

 

چیست در خاک نجف، عشق علی دُر گشته 

دُر زِ خاک و گوهر خلقت دوارعلیست

 

بعد نامش به خدا (هو) چه قدر می چسبد

هو الارباب ، هوالّرب، شه ابرار علیست

 

تا که فرمود علی با حق و حق با علی است

فاش شد تا به ابد سید و سالار علیست

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۳
مجتبی قاسمی

فرار می کنم آقا فقط به سوی شما

چقدر خسته ام از دوری سبوی شما

 

بریده از همه، جز تو مگر کسی دارد؟

به انتها شده عمرم به عشق روی شما

 

منم که شهره به آنم که بد زمین خوردم

شده است چاره ی من یک کلام، کوی شما

 

حسین ذکر لبم هستی و نماز شبم

جوانیم همه طی شد به جست وجوی شما 

 

فراق کرببلایت ببین چه پیرم کرد

مرا بخر که نمیرم در آرزوی شما

 

چه قدر زحمت ما را کشیده ای تو حسین

که زنده مانده ام آقا فقط به هوی شما

 

نشست وخنجر خود را کشید آن ملعون

شمیم سیب وزیده است از گلوی شما

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
مجتبی قاسمی

عالم بدون روی تو سامان ندارد

افسوس، گویا هجرتان پایان ندارد

 

من فاش می گویم ، از این باکی ندارم

بی حب تو هرگز کسی ایمان ندارد

 

دنیا به قحطی عدالت خو گرفته

برگرد بی رویت عدالت جان ندارد

 

" اَینَ استقرَّت " صبح و شب ذکر لب ماست

دور از تو این دل میل بر رضوان ندارد

 

هر مومنه، هر مومنی که عشق اویی

دیگر توان دوری و هجران ندارد

 

"وانظر الینا "ما همه محتاج هستیم

جز با نگاهت درد ما درمان ندارد

 

جدت صدا زد نامتان در بین مقتل

مظلوم چون او عالم امکان ندارد

 

شاهی که تنها مانده بین نیزه داران

راسش بریدن از قفا عطشان ، ندارد

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۰۶
مجتبی قاسمی

امشب از سوی خدا رحمت به ما نازل شده

غیر روی یار این دل از همه غافل شده

قلب ما بر طفل بیت عسکری مایل شده

بر محبان علی لطف خدا شامل شده

 

نیمه ی شعبان رسید و عید مستان آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

 

جبرئیل از سوی حق با عشق آوردت سلام

آرزوی هر ولی این که شود بر تو غلام

نامتان برده نبی با منزلت با احترام

ای برای اوصیا نامت شده حسن ختام

 

فاش می گویم امیر می پرستان آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

 

نیمه ی ماه نبی ماه علی گشته عیان 

مست او از قبل میلادش همه مستضعفان

با قدومش فخر دارد این زمین بر آسمان

کرد جاری آیه ی قران به ناگه بر زبان

 

ساقی میخانه ی قران نمایان آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

 

آمده تا که بگیرد در دو دستش ذوالفقار

آیه ی قران به بازویش نوشته کردگار

عدل تنها با وجود اوست گردد ماندگار

باغ پاییز جهان با مقدمش گشته بهار

 

بر تمامی دو عالم روح و ریحان آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

 

آمده با یا علی دین نبی احیا کند

آمده تا دشمنان مرتضی رسوا کند

آمده تا عدل را حاکم بر این دنیا کند

قامت مستکبرین را با نگاهش تا کند

 

بهر اجرای تمام حکم قرآن آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

 

من بهار زندگی ام نیست جز میلادتان

یک کویر مرده بودم گشته ام آبادتان

عشق بازی می کنم هر صبح و شب با یادتان

زنده ماندم تا ببینم لحظه ی میعادتان

 

بر تمام دردها دارو و درمان آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

 

ای نسیم رحمت حق بر تمام عالمین

آمدی تا که شوی بر مرتضی نور دو عین

نام تو برده امام عسکری با شور و شین

بارها خوانده تو را در قتلگه جدت حسین

 

منتقم از دشمنان شاه عطشان آمده

انتظار فاطمه دیگر به پایان آمده

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۱
مجتبی قاسمی

ای که در سینه ی خود داغ فراوان داری

چقدر غم به دل از محنت دوران داری

 

‌همه رنجور ز یلدای فراقت هستند

پیرو مست میان همه ادیان داری

 

قصه ی غربت تو غصه شده در دل ما

چقدر غصه خور از قصه ی هجران داری

 

آرزویم شده تا سائل کویت بشوم

تو کریمی، به گدای رهت احسان داری

 

نوکرانت همه دیوانه ی رخسار تواند

بس که در چهره نشان از رخ یزدان داری

 

یوسف فاطمه برگرد به جان زهرا

که فدای قدمت یار هزاران داری

 

وای بر ما که تو را راهی صحرا کردیم

بی سبب نیست که اینقدر پشیمان داری

 

آخر سال رسید و نرسیدی آقا

چقدر منتظر پاره گریبان داری

 

سر سال است فقط روی تو را می طلبم

چون که در چهره ی خود باغ بهاران داری

 

نکند مرگ بیاید تو نیایی آقا

همه دردیم و شما نسخه ی درمان داری

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۵۶
مجتبی قاسمی

خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده

برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده

 

علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب

برای شیر عرب گوهری عطا کرده

 

مقربان الهی گدای درگاهش

خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده

 

به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن 

که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده

 

حسین آمده قنداقه را بغل گیرد

خدا به خون خدا لشگری عطا کرده

 

دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها

فقیر یک نظرش می شوند اکبرها 

 

چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است

علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است

 

دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است

به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است

 

حقیقتی است که دختر به مادرش برود

چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است

 

که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر

که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است

 

به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او

نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است

 

بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات

بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات

 

نبی است زینت هستی و زینتش کوثر

علی است زینت عرش و تو زینت حیدر

 

تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است

تویی به حضرت ریحانه برترین دختر

 

تو آمدی که تجلی کند صبوری حق

به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر

 

رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت"

حسینیان گنه کار را دم محشر

 

حسین فلک نجات است و کشتی ایمان

برای کشتی حق ناخدایی و لنگر

 

بدون هیچ معلم تو عالمه هستی

پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۷
مجتبی قاسمی

هر کسی عبد خدا شد بی قرار فاطمه است

خلق عالم در حقیقت شاهکار فاطمه است

 

مرگ و حشر ما ، حساب ما همه در دست اوست

انتهای کار ما در اختیار فاطمه است

 

خلقت عالم طفیلیِ رخ زهرایئش

چرخش هستی تماماً بر مدار فاطمه است

 

او پیمبر زاده و رب تمام انبیاست

خاتم پیغمبران خود بی قرار فاطمه است

 

شکر حق قبرش اگر مخفی است نورش ظاهر است

روشنایی دو عالم از مزار فاطمه است

 

کاش میمردیم در راهش بداند عالمی

شیعه ی حیدر همیشه جان نثار فاطمه است

 

بعد مرگم کاش بنویسند این جا قبر یک

نوکری از نوکران مستجار فاطمه است

***

محسنش بر او فدا شد او فدای مرتضی

مرگ در راه ولایت افتخار فاطمه است

 

با چهل تن در کشاکش دامن مولا به دست

این حمایت، گوشه ای از اقتدار فاطمه است

 

عشق حیدر داشت با این جرم، بد او را زدند

قلب هامان تا قیامت غصه دار فاطمه است

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۲۰:۰۸
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی سلحشور

 

در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین

در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین

 

خسته اگر شدی از دست این و آن

رو کن به کربلا فرّ الی الحسین

 

از سوی آسمان بر ما زمینیان

هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین

 

از دست معصیت خونین دل و حزین

تا که شوی رها فرّ الی الحسین

 

موسی اگر شدی از ترس اژدها

هر چند بی عصا فرّ الی الحسین

 

وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها

از قوم بی حیا فرّ الی الحسین

 

گر آخر الزمان بیمار گشته ای 

با نیت شفا فرّ الی الحسین

 

ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین

از کفر و از خطا فرّ الی الحسین

 

فریاد می زند فطرس علی الدوام 

فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین

 

بگرفته دست ما با دست غرق خون

در بین بوریا... فرّ الی الحسین

حاج مجتبی قاسمی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۴۹
مجتبی قاسمی

در تحیر از عطایای تو حاتم می شود

سائل درگاه تان آزاد از غم می شود

 

تا که می بینم سرای خاکی ات را در بقیع

روزی ام تا روز محشر اشک نم نم می شود

 

من احب الله آغازش محبت بر شماست

دین ما اصلا به عشق توست محکم می شود

 

ای بساط نوکری ام درکنارت پهن پهن

قد و بالایم به پیش نام تان خم می شود

 

تا حسن گفتم تمام درد هایم محو شد

نام تو بر دردهای کهنه مرهم می شود

 

تربت خاکی تو چشم و چراغ فاطمه

ای به قربان غریبی تو جان ما همه

 

در دل این شهر، نامردی مکرر دیده ای

اجتماع نانجیبان ضد حیدر دیده ای

 

دیدن قنفذ میان کوچه ها درد آور است

قاتلان مادرت را روی منبر دیده ای

 

گفتن این حرف دشوار است اما ای غریب

بارها بر روی منبر سب حیدر دیده ای

 

این همه اصحاب بی غیرت تعجب آور است

غارت اموال خود را بین لشگر دیده ای!!!

 

از زمان کودکی تا روز دفنت در بقیع

بی نهایت ظلم از، این قوم کافر دیده ای

 

تربت خاکی تو چشم و چراغ فاطمه

ای به قربان غریبی تو جان ما همه

 

دشمنان تو حرامی، دوستانت پاک پاک

در مدینه ذکر لب شد یا حسن روحی فداک

 

هر که از نام تو ابراز تنفر می کند

نامسلمان است، کافر سر گذارد روی خاک

 

گفت من از مجتبی بیزار هستم، روز دفن

ناگهان با تیرها شد پیکر تو چاک چاک

 

دید با چشمان خود ارباب ما جسم تو را

چشم تر را بست بر این ماجرای دردناک  

 

فاش می گویم که عالم این سخن را بشنود

با حسن هر کس که در افتاد می گردد هلاک

 

تربت خاکی تو چشم و چراغ فاطمه

ای به قربان غریبی تو جان ما همه

 

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۷
مجتبی قاسمی

بهترین لحظات عمرم با علی سر می شود

دیده ام از حب حیدر روز و شب تر می شود

 

هر سحر نامش شده تسکین قلب خسته ام

اوست تنها آن که در این سینه دلبر می شود

 

هر که را آقا نظر انداخت با یک گوشه چشم

نوکری از نوکرانش مثل قنبر می شود

 

گر کشد دست نوازش بر سر این عبد خود

هم حیات و هم مماتم طور دیگر می شود

 

هر  که خود را کرد سائل بر در این بارگاه

روز و حالش از تمام خلق بهتر می شود

 

فاش می گویم تمام آفرینش خلق اوست

ذکر خالق وقت خلقت نام حیدر می شود

 

یا مبدل در حقیقت یاعلی، یا حیدر است

با نگاه او پلیدی ها مطهر  می شود

 

نفرت و بغض عدویش یک نشان از شیعه گی است

شیعه یعنی بی امامش زار و مضطر می شود

 

شرط مقبولیت اعمال  حب حیدر است

عاشق او از تمام دهر برتر می شود

 

معجزات او نگنجد در تمام این جهان

قابل رویت کنار حوض کوثرمی شود

 

دست حیرت بر دهان بگرفته جبریل ملک

کنده از روی زمین تا درب خیبر می شود

 

نام پاکش هست سوگند خدای لم یزل

یاعلی ذکر تمام خلق محشر می شود

 

شرط پیغمبر شدن حب و ولای مرتضی است

مصطفی با حب او بر انبیا سر  می شود

 

کیست استاد تمام انبیا ، غیر از علی

حکمتش این است با احمد برادر می شود

 

فالق الاصباح یعنی خط شمشیر علی

هر کسی را که نشان بگرفت بی سر می شود

 

در تمام سختی و در اوج محنت های دهر

یاور ما  همسر زهرای اطهر می شود

 

قدر حیدر در جهان نشناخت الا فاطمه

پس برای یاری اش در کوچه پرپر می شود

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۷
مجتبی قاسمی

تضمینی بر غزل استاد لطیفیان

 

غفلت از راه تو بی یار  شدن هم دارد

 غرق در درهم و دینار شدن هم دارد

خواب شهوانی ما عار شدن هم دارد

"غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد"

 

هر که از غیر خبر داد محلش ندهند

هر که از عشق شد آزاد محلش ندهند

نزند بنده چو فریاد محلش ندهند

"هر که از چشم بیافتاد محلش ندهند

عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد"

 

درد اینجاست که هر صبح نمی بینیمت

غم عظماست که هر صبح نمی بینیمت

سینه غوغاست که هر صبح نمی بینیمت

"عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد"

 

ما ز هجران تو در اوج غریبی هستیم

ما گرفتار بلایای عجیبی هستیم

در به در، بی سر و سامان نهیبی هستیم

"همه با درد به دنبال طبیبی هستیم 

دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد"

 

دینمان گم شده ای یار دلت با ما نیست؟

نشده موعد دیدار؟ دلت با ما نیست؟

نوه ی حیدر کرار دلت با ما نیست؟

"ای طبیب همه انگار دلت باما نیست

بدشدن حس دل آزار شدن هم دارد"

 

اشک ها در اثر هجر شما جمع شده

خون دل در دل مردان خدا جمع شده

سوز و تاثیر ز الحان دعا جمع شده

"آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده

این همه عقده تلمبار شدن هم دارد"

 

همه ی ندبه کنان سائل این درگاهند

از عطش سوخته افتاده میان راهند

منتظر در صف دیدار رخت ای شاهند

"از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند

لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد"

 

خسته ایم از غم هجران و جدایی آقا

ذکر ما صبح وشب این است کجایی آقا

کی رسد بر سر ما دست شفایی آقا

"نکند منتظر مردن مایی آقا

این بدی مانع دیدار شدن هم دارد"

 

ما فقیریم فقیر غم دنیا هستیم

در جوانی همه گیر غم دنیا هستیم

بی سبب نیست شهیر غم دنیا هستیم

"ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد"

 

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۰۸
عبدالرقیه

نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است

خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است

 

مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او

خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است

 

افتخار مصطفی شد بوسه بر دستان او

این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است

 

هر چه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین

از عنایات علی و از عطای فاطمه است

 

ما اگر ماندیم در خیل محبان علی

لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است

 

نام ما را جزو خدامش اگر حک کرده اند

این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است

 

نسل در نسلیم سائل بر در میخانه اش

چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است

 

همت ما در جهان جلب رضای مادر است

چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است

 

یک نخی از چادرش فردا قیامت می کند

روز محشر کار ما با بچه های فاطمه است

 

فاش میگویم قیامت کار ما بیچارگان

دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۴۵
عبدالرقیه

حزنی عجیب شادی ما را خراب کرد

ما را برای غصه و غم انتخاب کرد

 

ما شیعه ایم، مست دو چشمان حیدریم

حب علی است غوره ی ما را شراب کرد

 

رحمت بر آن کسی که از آغاز زندگی

ما را غلام حضرت زهرا خطاب کرد

 

در فاطمیه ها که خدا غرق ماتم است

زهرا به روی گریه کنانش حساب کرد

 

غوغا نموده ذکر شریفش میان شهر

پرچم سیاه مادرمان انقلاب کرد

 

ما با دعای  فاطمه عزت گرفته ایم

رحمت بر او که عزت ما بی حساب کرد

 

راه نجات در همه جا دست فاطمه است

 باید ز هر چه معصیتش اجتناب کرد

 

آرامش علی است به لبخند فاطمه

با خنده اش دعای علی مستجاب کرد

 

قاتل عجیب پیش دو چشمان مجتبی

بهر شکستن گل حیدر شتاب کرد

 

دستی پلیدصورت گل را نشانه رفت

ردی کبود خون به دل بوتراب کرد

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۰
مجتبی قاسمی

هستی تمام غرق تماشای زینب است

عالم اسیر چهره ی زیبای زینب است

 

عفت ،حیا، ادب، همه می بارد از رخش

صبر و وقار درس الفبای زینب است

 

تا که رسید حیدر کرار خنده کرد

امشب میان دست علی جای زینب است

 

او پادشاه سینه زنان است تا ابد

شور و نوای ما همه از نای زینب است

 

هفت آسمان نظاره گر خنده اش شده

حتی حسین غرق تماشای زینب است

 

شاد است قلب حضرت زهرا ز مقدمش

از ابتدا حسین شده یار و هم دمش

 

زینب رسید تا که شود خواهر حسین

در بین خصم یک تنه او یاور حسین

 

او زینت است زینت زهرا و مرتضی

 آری رسید تا که شود زیور حسین

 

از بس که شاد شد دل زهرا ز مقدمش

غنچه  شکفت روی لب مادر حسین

 

نام حسین را همه جا جار می زند

زینب رسید تا که شود لشگر حسین

 

بانو رسید تا که دعا گوی ما شود

پاینده می کند همه جا نوکر حسین

 

ما را غلام زینب کبری نوشته اند

حلقه به گوش دختر زهرا نوشته اند

 

زینب اگر نبود نشان از وفا نبود

توحید مرده بود کسی با خدا نبود

 

زینب اگر نبود موحد نداشتیم

بتخانه بود دایر و میخانه ها نبود

 

سعی و صفا وکعبه دگر ارزشی نداشت

تا روز حشر صحبت قالو بلی نبود

 

هر چند انبیا همه بودند کربلا

زینب نبود یک اثر از کربلا نبود

 

یا لیتناست تا به ابد ذکر مومنین

زینب نبود این همه یا لیتنا نبود

 

الگوی صبر بر همه عالم رسیده است

رنگ از رخ تمام شیاطین پریده است

 

#حاج_مجتبی_قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۱
عبدالرقیه