قلب شکسته ی من بوی خدا گرفته
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۰۵ ب.ظ
قلب شکسته ی من بوی خدا گرفته
چشمان پرگناهم حال بکا گرفته
میخانه گشته باز و بتخانه گشت بسته
آری دلم هوای میخانه را گرفته
گم کرده راه بودم او راه را نشان داد
بیهوده نیست صوتم سوز دعا گرفته
من کور گشته بودم در شهوت وتباهی
مولا برای عبدش گویا عصا گرفته
شبهای ماه رحمت تا این که آمد از راه
حال و هوای این دل بوی رضا گرفته
هر چند پیش اویم اما به کس نگفتم
این دل فقط هوای ایوان طلا گرفته
بابای من علی و زهراست مادر من
حق با نوای حیدر دست مرا گرفته
من عاشق حسینم بیچاره ی حسینم
با گریه بر غم او قلبم شفا گرفته
می سوزم از فراق و هجران کربلایش
با یاد اوست تنها این دل صفا گرفته
از روی تل به سختی زینب نظاره می کرد
گیسوی دلبرش را یک بی حیا گرفته
رو کرد بر مدینه زینب به مادرش گفت
بنگر سر حسینت برنیزه جا گرفته
حاج مجتبی قاسمی
۰۰/۰۲/۰۹