همه گفتند حسین بن علی تنها شد
ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید بزرگوار حسین سلامی
همه گفتند حسین بن علی تنها شد
بی کس و یار، زمینگیر بیابان ها شد
تشنهلب، مانده به مقتل جگرش می سوزد
هر نفس چشم به سوی حرمش می دوزد
نه علی اکبر و قاسم به کنارش دارد
نه دگر قرص قمر، گرد مدارش دارد
به رد سرخی خون پیکرش آمیخته است
سنگ، پیشانی او را چه بهم ریخته است
داغ ها در دل پر طاقت او جمع شدند
لشگری با طمع غارت او جمع شدند
تکیه بر نیزهشکسته زدنش را دیدند
به دل سوختهی سبط نبی خندیدند
ناگهان غرش یک شیر زمین را لرزاند
رجز حیدری اش لشگر دشمن را راند
همه از ترس ز گودال عقب می رفتند
از سوی معرکه فی الحال عقب می رفتند
عاشقی بود و دل خویش به دریا زده بود
یازده سالهای از نسل حسن آمده بود
دست ها خالی و شیدای اباعبدالله
از قفس پر زده و رفت سوی قربانگاه
رفت تا اینکه سپر بهر عمویش بشود
طبق نذر پدرش، نحرِ عمویش بشود
پسر فاتح میدان جمل، غوغا کرد
کوچهای در وسط لشگر دشمن وا کرد
تا رود باز به قربان اباعبدالله
با پرش شد سپر جان اباعبدالله
آنقدر بود دلش مثل حسن، زهرا دوست
آخر آویخته شد دست کریمش بر پوست
یاد زهرا و پر زخمی او عبدالله
ناله زد از جگر سوخته اش وا اُمَاه
بود بیتابِ غم قاسم و جام عسلش
عمویش زود کشیدش به میان بغلش
عاقبت قسمت او مثل علیاصغر شد
با لب تشنه به تیر سه پری پر پر شد
خوب شد رفت و به دل داغ عمو را نچشید
خوب شد رفت و سرش را به روی نیزه ندید
خوب شد قسمت او ناله و افسوس نبود
غصهی روز و شبش، روضهی ناموس نبود
محمد جواد شیرازی