سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۴ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم :: شب 1 محرم حضرت مسلم» ثبت شده است

دانلود سبک شعر با نوای کربلایی سید مهدی دهنوی

آمد محرم و غرق عزا شدیم
مهمان روضه ی خیر النسا شدیم
.
خادم روضه  شد  جبرییل امین
روضه خوان حضرت سیدالمرسلین
فاطمه زد صدا حسین جان فدایت
بنی ... بنی ... بمیرم برایت 
.
پاره ی قلب منی ای پسرم
تو حسینی نور چشمان ترم
.
نور عینی نور عینی یا حسین
.
در کوچه ها ی شهر بی یارم و حبیب
ترسم پسر عمو اینجا شوی غریب 

بشکند دست من نوشتم بیایی
ندارد زینب ات طاقت جدایی
نیاور حسین جان رقیه دخترت
بمیرم  برای حنجر اصغرت 

میمونی اینجا عزیزم بی سپاه
نیا که میره تنت تو قتلگاه
.
نور عینی نور عینی یا حسین
.
غم های این جهان در قلب من نشست
رفتم بنوشم آب دندان من شکست 
.
ندارم در این شهر بجز طوعه غمخوار
گرفته قلبم از شلوغی بازار
سر آهنگرای این شهر شلوغه 
تموم وعده هاشون آقا دروغه
.
نیا که میره اسیری زینبت 
میمونه روی زمین عریان تنت 
.
نور عینی نور عینی یا حسین

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۲ ، ۰۴:۱۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز اول محرم ۱۴۰۲

پر شده قلبم از ولای حسین
دوست دارم شوم فدای حسین

روی دارالعماره حس کردم
می وزد عطر آشنای حسین

شرمسارم از آن همه نامه
شرم دارم ز بچه های حسین

کاش یک لحظه محضرش بودم
تا بیفتم به دست و پای حسین

بر غریبی خود نمی گریم
هست اشکم فقط برای حسین

جز من و هانی و یکی دو نفر
هیچ کس نیست مبتلای حسین

مانده ام این جماعت نامرد
چه گرفتند در ازای حسین؟!

همه بیتاب کشتنش هستند
چه بلایی است کربلای حسین

وسط نیزه دارها گفتم:
بزنیدم مرا به جای حسین

می شود ذبح، تشنه لب اصغر
غم عظماست ماجرای حسین

وای اگر پیکر علی اکبر
نشود جمع در عبای حسین

شد اگر پیکرم رها بر خاک
به فدای تن رهای حسین

لب خونی و تشنه ام گویاست
تشنگی می شود جزای حسین

گونه ام را شکافت سنگ اما
آه از روی حق نمای حسین

می رسد پیش زینبین آخر
روی نیزه، سرِ جدای حسین

تنش اینجا کفن نخواهد شد
لالم از داغ بوریای حسین

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۰۶:۰۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، صبح روز اول محرم ۱۴۰۱

سر دارالعماره زار و بی جانم، حلالم کن
نوشتم که بیا اما پشیمانم، حلالم کن

نکردم لحظه ای گریه برای غربتم اصلا
برای غربتت اینگونه گریانم، حلالم کن

فقط یک پیرزن در کوفه از مسلم حمایت کرد
اسیر خدعه های ابن مرجانم، حلالم کن

سر فرزند یک بدکاره عهد خود رها کردند
من از این قوم کوفی روی گردانم، حلالم کن

هر آن کس حرف حق گوید، دهانش سنگ خواهد خورد
به فکر زینبین و سنگ بارانم، حلالم کن

علی اکبر، علی اصغر، نبینی داغ اولادت
فدای بچه هایت جان طفلانم، حلالم کن

همینکه بی هوا چشمم به چوب خیزران افتاد
میان ظرف آب افتاد دندانم، حلالم کن

به قطره قطره خونی که میان مشت من پر شد
نوشتم بر زمین، با دست لرزانم حلالم کن

اگر این آب، خونی شد فدای کام عطشانت
مُواساتم شد اینگونه که عطشانم، حلالم کن

شهیدانت همه بر روی پایت جان دهند اما
غریبانه اسیر درد هجرانم، حلالم کن

اراذل با منِ مسلم چه ها کردند در کوفه
به یاد خواهرت خیلی پریشانم، حلالم کن

تنم را بر زمین در پشت مرکب می کشند اما
برای پیکرت پاره گریبانم، حلالم کن

زبانم لال این ها تشنه ی تاراج تو هستند
بخوان این نکته را از جسم عریانم، حلالم کن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب اول محرم ۱۴۰۰

نیا ای یار و دلدارم، حبیبم
نیا کوفه پسر عمّ غریبم

من از حق شما گفتم ولیکن
لب و دندان خونی شد نصیبم

.

نگو کوفی، بگو بی دین و بی درد
عوض شد چهره ی این شهرِ نامرد

خودم با چشم خود دیدم لعینی
تو را با کیسه ای گندم عوض کرد

.

نه سقفی دارم و نه سایه بانی
شدم تنها و بی کس مثل هانی

به یاد حیدر کرار بودم
دو دستم بسته شد در ریسمانی

.

فقط نام تو را هر لحظه بردم
حسابی بین کوچه سنگ خوردم

شنیدی که میان قصر کوفه
نخوردم آب و تشنه جان سپردم

.

اگر بین عمارت گریه کردم
به یادت از خجالت گریه کردم

برای داغ و غم های خودم نه
برای دخترانت گریه کردم

.

به زیر آسمانی پر ستاره
به خاک افتادم از دارالعماره

تنم تا کوچه ی قصاب ها رفت
مرا بستند بر روی قناره

.

همه آماده ی جنگند اینجا
شدیدا اهل نیرنگند اینجا

نیاور دخترانت را به این شهر
که بی رحمند و دل سنگند اینجا

.

نده از خون طفلانت هزینه
برو با اهل بیت خود مدینه

بماند یک دقیقه بی ابالفضل
چه می آید سرش آخر سکینه

.

به جان خواهرت، برگرد برگرد
فدای اصغرت، برگرد برگرد

ندارد صبر دوری و جدایی
سه ساله دخترت، برگرد برگرد

.

شدم شرمنده ات با سر به زیری
بگو عذر مرا هم می پذیری

الهی لحظه ای حتی در این شهر
نبیند خواهرت رخت اسیری

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب اول محرم ۹۹ مسجد ارک تهران

حضرت ماه نیا، شاه نیا، آه نیا
سمت کوفه قدمی بیش دگر راه نیا

بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد
منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد

از غریبی، شده ام در به در و سرگشته
هیچ کس پشت سرم نیست، ورق برگشته

کوفیانی که نوشتند مریدت هستند
ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند

وسط کوچه به نیرنگ، مرا سیر زدند
بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند

از کنارم، قدح آب خنک می بردند
با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند

قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم
اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم

مسلمت لحظه ی جان کندن خود یاد شماست
به خدا چشم ترم از غم اولاد شماست

بگذر از من پسر فاطمه، نفسی بفداک
از روی بام، تن بی سرم افتاد به خاک

بشنو آقا کمی از این خبر تازه ی شهر
نصب شد رأس سفیرت سر دروازه ی شهر

پر شده گوش من از گریه ی مرغابی ها
پیکرم رفت غریبانه به قصابی ها

شرمسار و خجلم از روی آب آور تو
از علی اکبر و از قاسم و از خواهر تو

می شود خواهرت این جا به خدا آواره
هم سخن می شود او با پسر بدکاره

چه بگویم که ازین داغ، زبان می گیرد
حرمله تیر سه شعبه به کمان می گیرد

یک نفر هست که شخصیت تندی دارد
تازه بر دور کمر، خنجر کندی دارد

گرچه قسمت نشد و بر جگرم آب نخورد
دور دستان کسی، موی سرم تاب نخورد

نکند تشنه شوی، خسته و مضروب شوی
نکند در ته گودال لگدکوب شوی

به فدایت سر خونی من و هانی تو
نگرانم بخورد سنگ به پیشانی تو

مشکلی نیست مرا روی قناره ببرند
ترس دارم ز تنت پیرهنت را بدرند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی محرم ۹۸

برگرد تا در سینه ام ماتم نماند
بر گونه ام رد نم و شبنم نماند

یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد!
اکبر نباشد تازه سقا هم نماند

برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر
تشنه برای جرعه ای مرهم نماند

نزد رقیه باش تا آرام باشد
در سینه اش یک ذره درد و غم نماند

برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب...
وقت شلوغی بین نامحرم نماند

انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن
تا ساربان در فکر این خاتم نماند

آخر وصیت را به ابن سعد گفتم!
یارب کسی اینگونه بی همدم نماند

ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم
تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند

بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری
یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند

خیلی تنم مبهم شده روی قناره
تا جسم اربابم دگر مبهم نماند

طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار
پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند

لب تشنه جان دادم که آقای غریبم...
هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند

دلشوره دارم غارتش سازند این ها
حتی لباس کهنه می ترسم نماند

دلشوره دارم وقت تکفین امیرم
غیر از حصیری بین این عالم نماند

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب اول محرم ۹۹

از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شد
غصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شد

خواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهان
با صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شد

ناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین
از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد

چشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرش
تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد

آی نوکرها میان سجده، شکر حق کنید
باز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شد

پیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاست
علتش این است در چشمانِ دشمن، خار شد

نام شیرینت، رسولِ ترک می سازد حسین
گفت هرکس یا حسین، از معصیت بیزار شد

نذر کردم یک دهه فارغ شوم از غیر تو
شاید آخر چشم کورم، لایق دیدار شد

حضرت سلطان سفارش کرده، فَابک لِلحسین
ابر چشمانم برای روضه ات پربار شد

سنگ از روزی که آمد خورد بر پیشانی ات
استعاره از دل بی رحم و بی افسار شد

راستی آقا خبر داری سفیرت تشنه است؟
مسلمِ مظلوم، آواره سرِ بازار شد

ظهر پشت مسلمت یک شهر بیرون آمدند
وقتِ مغرب بین کوفه، بی کس و بی یار شد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۰۵
عبدالرقیه

از خدعه های مردم بی عار، ای امام

کار پسرعموی تو ناچار شد تمام

 

مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده

مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام

 

فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم

باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام

 

این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر

با سنگ می دهند به بیمار، التیام

 

هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد

چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام

 

هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید

بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام

 

یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود

گفتم به گریه دست نگهدار، بی مرام

 

کوفه نیایِ من که به مولا نمی رسد

بادِ صبا رسان سوی دلدار این پیام

 

بگذار تا حمیده یتیمِ حرم شود

نزد رقیه سایه ات، ای یار مستدام

 

دیدی تنم به دکه ی قصاب ها رسید؟!

در شهر کوفه، دفن شد انگار احترام

 

واژه به واژه در دل من روضه می شوند

بازار... کوچه... زینب و انظار... ازدحام...

 

آتش ز بام... ناقه ی عریان... نگاه بد...

رقاصه... سنگ... خنده ی اشرار... شهر شام...

 

این سِیر را، به خاطر حلقوم اصغرت

از خیر کوفه بگذر و بگذار ناتمام

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ شب ۱ محرم ۹۷

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رستمی_ شب ۱ محرم ۹۷


سلام ای نازنین شاه و حبیبم

بیابان گرد تنهای غریبم

 

نوشتم که بیا، شرمنده هستم

من از این نامه ها شرمنده هستم

 

تمام قول ها از دم دروغ است

سرِ آهنگران خیلی شلوغ است

 

نوشتند و تو را ای یار خواندند

ولیکن پای این پیمان نماندند

 

ولایت در وجودم منجلی بود

گناهم بردن نام علی بود

 

هر آنچه کوشش و همت نمودند

شنیدی که حریف من نبودند

 

تمام دشمنان را خوار کردم

شبیه مرتضی پیکار کردم

 

امان دادند، عهد خود گسستند

به کعب نیزه دندانم شکستند

 

از اولاد زنا نیرنگ خوردم

من از زن های کوفه سنگ خوردم

 

صدای العطش آمد به گوشم

خبر داری نشد آبی بنوشم

 

خدا را شاکرم آبی نخوردم

فدای کام خشکت، کام خشکم

 

سر دارالعماره گریه کردم

به یاد شیرخواره گریه کردم

 

عجب جشنی به پا شد عید قربان

سرم از تن جدا شد نذر جانان

 

تنم را بین هر کوچه کشیدند

به روی سینه ام طفلان دویدند

 

همه دارایی ام را غصب کردند

سرم را روی نیزه نصب کردند

 

در این شهر جفا و نا امیدی

کنار مزبله ماندم، شنیدی؟!

 

نگویم مابقی ماجرا را

نگویم کوچه ی قصاب ها را

 

به زیر نور مهتاب و ستاره

تنم آویخته شد بر قناره (۱)

 

نیا کوفه که کوفه قحط آب است

نفاق و خدعه هاشان بی حساب است

 

نیا تا دخترت در تب نیفتد

نظر بر سایه ی زینب نیفتد

 

رقیه طاقت دوری ندارد

توان درد مهجوری ندارد

 

نیا تا شمر شمشیری نسازد

نیا تا حرمله تیری نسازد

 

برای دیدنت در انتظارند

برای کشتنت برنامه دارند

 

نیا تا پیکرت عریان نماند

سنان در پهلوی قرآن نماند

 

تو آقا زاده ی بنتُ الرسولی

نده گیسوی خود را دست خولی

 

خلاصه ای امیر هر دو عالم

حلالم کن، حلالم کن، حلالم

محمد جواد شیرازی

۱. چنگک قصابی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۳۹
عبدالرقیه

کوفه چه شد که بوی غریبی به خود گرفت

پیمان شکست و رنگ فریبی به خود گرفت

ایمان خلق، حال عجیبی به خود گرفت

بال فرازشان چه نشیبی به خود گرفت

 

این حرف تلخ، سرخط اخبار کوفه شد

مسلم غریب ماند و گرفتار کوفه شد

 

هجده هزار نامه؟! کسی محضرش نماند

بعد از نماز هیچ کسی در برش نماند

نفرین به هرکه آمد و پشت سرش نماند

اصلا چه شد که هیچ کسی یاورش نماند؟!

 

این ها که لاف عشق علی می زدند و بس!!!

حرف از جهاد پای ولی می زدند و بس!!!

 

لعنت به هر کسی که به قولش وفا نکرد

از غربت حسین و سفیرش حیا نکرد

در را به روی مسلم آواره وا نکرد

اجر سفیر خون خدا را ادا نکرد

 

حتی کسی نخواست به او آب و نان دهد

یک پیرزن مگر که به مسلم امان دهد

 

فریاد یا علی زد و رو به سپاه کرد

کوفه دوباره رزم علی را نگاه کرد

هرکس رسید روبه رویش اشتباه کرد

با زور بازویش همه را زابه راه کرد

 

پیکار می کنند، حریفش نمی شوند

هر کار می کنند، حریفش نمی شوند

 

آخر به خدعه خسته و بی حال، اسیر شد

در آن همه شلوغی و جنجال اسیر شد

تشنه میان گودی گودال اسیر شد

یاد رباب و زینب و اطفال اسیر شد

 

این از تمام غُصه حکایت کند فقط

باید به ابن سعد وصیت کند فقط

 

خیره به سوی محمل ماه و ستاره بود

گریان یار بر روی دارالعماره بود

تا آخرین نفس پی یک راه چاره بود

دلواپس رباب و غم شیرخواره بود

 

جانم فدای آن لب و دندان خونی اش

شد یاحسین زمزمه های درونی اش

 

آمد تنش بدون سر از آسمان فرود

پا می کشید روی زمین با همه وجود

مثل حسین هیچ کسی محضرش نبود

تا روز حشر بر بدنش رحمت و درود

 

جسمش به روی خاک شکسته شکسته شد

رأسش روی بلندی دروازه بسته شد

 

با این همه کسی بدنش را نمی درید

دیگر کسی محاسن او را نمی کشید

بر سینه اش چه خوب که اسبی نمی دوید

اصلا چه خوب شد به خدا دخترش ندید

 

پای کسی به صورت او آشنا شود

جسمش به روی خاک بیابان رها شود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۰۱
عبدالرقیه

✅ تقدیم به نوکران و خادمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام:

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی رسولی

سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است

حرف از حسین و زینب و ماه محرم است

 

دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور

حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور

 

می گفت: نذر خون خدا جان مادرم

دم از حسین می زنم و اشک می خرم

 

با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای

با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای

 

دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است

بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است

 

هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند

کفش هر آن که آمده را جفت می کند

 

رندی کنار در به همه چای تازه داد

چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد

 

با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش

قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش

 

با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود

یک بچه، باز قلک خود را شکسته بود

 

می گفت زیر لب: کم من را قبول کن

از من دوباره سینه زدن را قبول کن

 

رحمت به مادری که ارادت می آورد

فرزند خویش را سوی هیئت می آورد

 

از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است

با چادرش مدافع فرهنگ زینب است

 

دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب

لات محله بود ولی گفت زیر لب:

 

زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد

دیگ سیاه روضه مرا رو سپید کرد

 

آمد به سوی من پدری پیر و محترم

می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم

 

این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی

خود را عزیز خانه ی معبود می کنی

 

جانم فدای نوکر و دربان هیئتش

جانم فدای پیرغلامان هیئتش

 

هر کس به قدر معرفتش کار می کند

با اشتیاق صحبتِ از یار می کند

 

در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند

گریان برای حضرت عباس می شدند

 

مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه

هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه

 

خدام درگهش همه بی ادعا شدند

با این که خسته اند ولی یک صدا شدند

 

دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند

محکم تر از همه به سر و سینه می زنند

 

چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند

مانند بچه مرده همه گریه می کنند

 

گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد

در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد

 

گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب

گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب

 

گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند

گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند

 

گفتند: این غریب، میان وطن نبود

جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۳۹
عبدالرقیه

از لسان جناب مسلم بن عقیل علیه السلام:

 

سالار کاروان پر از یاسمن، حسین

جمع صفات و خاتمه ی پنج تن، حسین

دلدار مصطفی و علی و حسن، حسین

برگرد و سوی کوفه نیا جان من حسین

 

کم در میان کوفه عذابم نداده اند

با کام تشنه گشتم و آبم نداده اند

از بس که بین کوچه جوابم نداده اند

دل خوش شدم به یاری یک پیرزن حسین

 

با تیغ و نیزه بال و پرم را شکسته اند

دندان و کام شعله ورم را شکسته اند

از پشت بام فرق سرم را شکسته اند

نامردی است مسلک شان غالبا حسین

 

شام بلند غفلت شان سر نمی شود

چیزی برایشان زر و زیور نمی شود

این جا دلی برای تو مضطر نمی شود

برگرد و سر به وادی این ها نزن حسین

 

دیگر بریدم از دل تاریک کوفیان

از کوچه های خاکی و باریک کوفیان

جان رقیه ات نشو نزدیک کوفیان

چون می درند از بدنت پیرهن حسین

 

باید نظر به قامت آب آورت کنی

فکری برای تشنگی اصغرت کنی

قدری نظاره بر جگر خواهرت کنی

شاه غریب گشته و دور از وطن حسین

 

این جا نمک به زخم عزادار می زنند

زن را برای درهم و دینار می زنند

طفل اسیر را سر بازار می زنند

غیرت میان کوفه شده ریشه کن حسین

 

می ترسم این که بین بیابان رها شوی

بر خاک داغ بادیه عطشان رها شوی

غارت شوی و با تن عریان رها شوی

برگرد تا رها نشوی بی کفن حسین

 

ای وای اگر که اسب کسی سرنگون شود

یا از فراز نیزه سری واژگون شود

گودال قتلگاه اگر غرق خون شود

ضجه زند عقیله که خونین بدن حسین

 

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۵۰
عبدالرقیه

السلام علیک‌ یا مسلم بن عقیل

 

کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا

مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا

 

کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است

بینشان بغض علی واضح و پیداست نیا

 

خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد

تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا

 

لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد

لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا

 

همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند

نیزه و سنگ زدن حرفه ی اینجاست نیا

 

گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند

کمرت تاشده از غصه ی سقاست نیا

 

پسرانم به فدای پسران تو شوند

حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا

 

ترس دارم که بیایی و ببیند زینب

ته گودال سر نعش تو دعواست نیا

 

گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند

که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا

 

سر من را که بریدند و به میخی بستند

فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا

 

لا اقل دختر خود را تو به همراه نیار

کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا

 

ترس دارم زروی نیزه ببینی آخر

حرمله همسفر زینب کبراست نیا 

 

«دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود»

نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا

 

#مهدی_علی_قاسمی

#حضرت_مسلم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۳
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا  مسلم بن عقیل

محکوم بر نقض است عهدِ "بی وفا" حتما

جا می زند در وقت سخت ابتلا حتما

 

مردان کوفه غالبا این گونه می باشند

این خلق و خو حاکی است از صد ماجرا حتما

 

نان حرام و شبهه قوتِ مردم این جاست

نانی که محبوسش شود ذکر و دعا حتما

 

آقا شما، مولا شما لیلا شما هستی

مجنون شدم تا زنده ام هستم به راهت من

 

این روزها خیلی به یاد مرتضی هستم

این ها تو را هم می کنند آخر رها حتما

 

رأس مرا با میخ بر دروازه می بندند

پیغام ها دارد همین رأس جدا حتما

 

مهمان از این مردم اگر چیزی بخواهد هم

با سنگ هاشان می شود حاجت روا حتما

 

اشکی که خون شد روی پلکم علتش این است

دلشوره دارم از برای خیمه گاهت من

 

وقتی تنی را از بلندی ها بیاندازند

می شکند هر عضو آن از چندجا حتما

 

جسم مرا مشتی اراذل بر زمین بردند

خون می شود از جسم بی سر هرکجا حتما

 

این تیرهای حرمله مصرف نشد این جا

پس استفاده می شود در کربلا حتما

 

شمر ابن ذی الجوشن برایت نقشه ها دارد

در فکر جاه و قدرت است آن بی حیا حتما

 

گیرم که بوسه حرزِ در زیر گلو باشد

با تیغِ کُندش می بُرد سر از قفا حتما

 

یٰس پیغمبر ته گودال می مانی

حاء سرت را می برد سر نیزه ها حتما

 

کوفه میا جان من این جا صحبت از دین نیست

محکوم بر نقض است عهدِ "بی وفا" حتما

 

#محمد_جواد_شیرازی

۹۴/۰۶/۳۱

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۰
عبدالرقیه