سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 7- رجب :: شب 15 رجب شهادت حضرت زینب» ثبت شده است

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت ۱۴۰۱

باید فراق را به وصالش بدل کنم
در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم
پیراهن عزیز دلم را بغل کنم
یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم

وقتی حسین در ته گودال اسیر بود
آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود

یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار
یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار
یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار
یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"

آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد
تا دست نیزه دار به رویم بلند شد

بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین
دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین
با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین
یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین

ارکان قامت من ازین غم شکسته شد
بعد از حسین نافله هایم نشسته شد

وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن
با دست بسته راهی هر سرزمین شدن
از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن
در بین شهر شام، خرابه نشین شدن

دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود
کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!

آزرده از مصیبت دارالخلافه ام
درمانده از بیان غمی در لفافه ام
ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام
از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام

خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست
آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست

با زخم های مانده به هر جای پیکرم
در زیر آفتابم و در بین بسترم
ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم
خیره شدم به کهنه لباس برادرم

از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم
با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۲۳
عبدالرقیه

بعد از حسین غربت عالم به دل نشست
کِشتی روزهای خوش من به گِل نشست

یاد تنش که ماند زمین، نیمه جان شدم
تا مبتلا به بسترِ بی سایه بان شدم

از آن زمان که آب نخورد آبروی من
پایین نرفته آبِ خوشی از گلوی من

یادم نرفته آینه بودم برابرش
یادم نرفته بوسه زدم زیر حنجرش

آنقدر گریه می کنم از حال می روم
انگار بازهم سوی گودال می روم

او شد اسیر خنجر و من هم اسیرتر
هر ضربه ای که خورد شدم پیر و پیرتر

همچون رقیه خواهر او هم یتیم شد
یک عمر گریه، روزیِ یک سال و نیم شد

باور کنید قبل رسیدن به کربلا
هرگز ندیده بود کسی سایه ی مرا

آن جاه و احترام مداوم تمام شد
با من یزید هم سخن و هم کلام شد

از شهر شام غصه ی عالم به من رسید
روی کبود و چهره ی مبهم به من رسید

وقت طلوع چهره ی نورانی حسین
سنگی رسید و خورد به پیشانی حسین

اشک رباب دیده ام و دلشکسته ام
بزم شراب دیده ام و دلشکسته ام

تا بین طشت آیه ی کهف الرقیم خواند
جوری زدند روی لبش جای چوب ماند

لحظات آخرم، همه چیز مرا گرفت
پیراهنی که بوی عزیز مرا گرفت

هستم خراب روضه و مجنون، هنوز هم
بوی حسین می دهد این خون، هنوز هم

در سینه آخرین ضربانم حسین شد
وقت وداع، ذکر لبانم حسین شد

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۳۱
عبدالرقیه

حرف از وفات زینب کبری جفا به اوست

زینب شهیده ای است که شاهد بر عالم است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۵۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی_ رمضان ۹۹

 

رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیله
رسیده با طمع بخشش از اله عقیله

به هر دری زدم و عبد سر به راه نبودم
مرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیله

گناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتد
اگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیله

مرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخ
قسم به حرمت والا و جایگاه عقیله

خوشا به حال شهیدان جان فدایی زینب
خوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیله

به یاد قلب سلیم مدافعان شهیدش
سلام می کنم امشب به بارگاه عقیله

به روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق است
حسین، ذکر لب ماست در پناه عقیله

نگو به مقتل ارباب، قتلگاه حسینی
که قتلگاه حسین است و قتلگاه عقیله

چه شد که این همه کعبِ سنان به پیکر او خورد؟!
مگر نبود کفیلش، نبود ماه عقیله؟!

اگرچه سنگ به پیشانی اش زدند ولی باز
ندید چشم کسی عجز و اشک و آه عقیله

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۰۴:۵۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_  ۱۵ رجب ۹۸ حسینیه صنف لباس فروشها

آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۰۱
عبدالرقیه

باید سرود از حلم زینب ایها الناس
باید نوشت از رکن مذهب ایها الناس

با اشک چشمم در مقاماتش نوشتم:
"استاد بی همتای مکتب" ایها الناس

آیا کسی مانند او در وادی عشق
کرده ادای حق مطلب ایها الناس؟

چادر نمازش سوخت اما کم نیاورد
گرچه شد از ماتم لبالب ایها الناس

دروازه ی ساعات بود و زینب ای وای
رقاصه ها بر دور مرکب ایها الناس

ناموس حق را بر سر بازار بردند
با حال و روز نامرتب ایها الناس

بزم شراب و خیزران... قاری قرآن
کوه حیا می سوخت از تب ایها الناس

جای تمام بچه ها او کعب نی خورد
در شام، قدش شد مورب ایها الناس

آنقدر این عالم بلا در جام او ریخت
بر کعبه ی غم شد ملقب ایها الناس

مانند زهرا شد... تعجب هم ندارد
این گریه های در دل شب ایها الناس

می آید امشب باز از کنج خرابه
سوز نوایش "ربی یا رب..." ایها الناس

با خطبه هایش شام را از پا درآورد
زینب و ما ادراک زینب ایها الناس


محمد جواد شیرازی
94/8/20

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۳
عبدالرقیه

السلام علیک یا بنت امیرالمومنین

 

دانلود صوت این شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

 

هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها

رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا

 

حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر

بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا

 

اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم

دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟

 

در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم

بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا

 

لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم

دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا

 

به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی

سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها

 

خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد

خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا

 

خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش

جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا

 

برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش

عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا

 

به دست دشمنت عمامه و  انگشترت دیدم

میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا

 

مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام

به زیر تازیانه ناله ی من بوده : واجدّا

 

به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است

به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را

 

ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد

ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا

 

جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها

به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا

 

عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند

شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها

 

گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب

گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا

 

مهدی علی قاسمی - علی سپهری ۹۴/۲/۱۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۲
مهدی علی قاسمی

سرچشمه بود، روشن و پاک و زلال بود
زینب خدایِ بندگی ذوالجلال بود

در قله های معرفت و عاشقیِ حق
زهرا سرشت و عابد و احمد خصال بود

در مدح او بس است همین که نوشته اند
عالِم به بطنِ هر سخن و هر سؤال بود

زهرا که رفت مادر یک خانواده شد
در آن زمانه ای که خودش خردسال بود

او سال های سال کنار حسین بود
یعنی جدایی اش ز برادر محال بود

اما میان کرب و بلا حرمتش شکست
روزی که داغْ دیده و بشکسته بال بود

خود را رساند بر سر گودال پر ز خون
با حالتی که تشنه و آشفته حال بود

صد تازیانه خورد ولی باز هم رسید
زینب تمام فکر و خیالش وصال بود

بی بی جدا نشد ز تن پاره پاره اش
مست شمیم رایحه ی لایزال بود

میگفت ای برادر من، از فراز تل
دیدم برای پیرهنت هم جدال بود

با کعبِ نی زدند بماند بقیه اش
این قد خم نتیجه ی آن انفصال بود

حق داشت بعد کرب و بلا روضه خوان شود
او شاهد مصیبت سخت هلال بود*

مقتل نوشته است "که در شام..." بگذریم
کاش آنچه گفته ابن مقرم خیال بود

آتش گرفت و سوخت در آن شهر بی حیا
آن جا نظر به آل پیمبر حلال بود

داغی چشیده است که محصور واژه نیست
این روضه های سخت برای مثال بود

محمد جواد شیرازی_ 94/2/13

*بیت یازده اشاره به روضه هلال بن نافع دارد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۲
عبدالرقیه