سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 12- ذی الحجه :: شب 15 ذی الحجه ولادت امام هادی» ثبت شده است

 

 
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود
 
اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود
 
برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود
 
در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود
 
کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود
 
منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام
 
 
چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن
 
چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق، موجبات شادی دلت شدن
 
چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن
 
چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن
 
چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن
 
همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم
 
 
بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را
 
هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را
 
شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان
خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را
 
بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را
 
حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را
 
بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم
 
 
دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه
 
کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه
 
کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه
 
غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه
 
خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه
 
ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف
 
 
دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود
 
خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود
 
به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود
 
مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود
 
در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود
 
همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی
 
 
به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی
 
تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی
 
فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی
 
تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی
 
فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟
 
به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد
محمدجواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۱۵
عبدالرقیه

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام

از خراب آباد این دل  در پی آبادی ام

 

هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم

سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام

 

من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای

دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام

 

جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت

 جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام

 

برکت شیر حلال مادرم بوده اگر

نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام

 

هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد 

نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد

 

 

ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین

نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین

 

هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو

هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین

 

خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام

بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین

 

پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم

یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین

 

خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است

نوکری از نوکران تو شده روح الامین

 

ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد

عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد

 

 

درس های اعتقادت را بیا از سر بگو 

با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو

 

از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین

باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو

 

یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا

با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو

 

من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام

بر محبین علی در وادی محشر، بگو...

 

...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟

کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو

 

سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف

پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف

 

 

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا

بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا

 

من همان عبد شما هستم که از شوق وصال

سجده کردم سالیان سال سوی سامرا

 

با شمیم و جذبه های سامرایی شما

پروراندی در دل ما آرزوی سامرا

 

تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت

ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا

 

ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین

اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا

 

اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟

می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟

 

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۱۰
مهدی علی قاسمی