سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 11- ذی القعده» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت حضرت۱۴۰۲

از زمانی که عشق شد ایجاد
گذرم بر ابالجواد افتاد
بارها زود حاجتم را داد
وسط روضه ی امام جواد 

گرچه آلوده و سیه رویم
یا جواد الائمه می گویم 

بازهم ظلم و غربتی دیگر
باز در حق آل پیغمبر
دید خدعه امام از همسر
چه بلایی ازین بلا بدتر 

مقتلش را میان منزل دید
به خودش مثل مجتبی پیچید 

حجره شد دشت کربلا ای وای
جگرش سوخت از جفا ای وای
شد تنش بر زمین، رها ای وای
آب را هرچه زد صدا ای وای... 

غیر از اندوه و غم به او نرسید
ذره ای آب هم به او نرسید 

این همه ازدحام... یعنی چه؟!
نغمه های حرام یعنی چه؟!
بردن احترام یعنی چه؟!
رقص، دور امام یعنی چه؟! 

حرمتش را چرا لگد کردند؟!
به جوادالائمه بد کردند 

محتضر بود و حال مضطر داشت
با چه وضعی پر از زمین برداشت
کاش یک یار در برابر داشت
لااقل کاش یک دو خواهر داشت 

آی مردم غمش غم عظماست
شاهد روضه اش امام رضاست 

شد تمام آن همه جسارت؟ نه
ختم شد داغ هتک حرمت؟ نه
سپری شد مگر مصیبت؟ نه
ماند در حجره، جسم حضرت؟ نه 

تا روی بام شد کشیده تنش
خون تازه چکید از بدنش 

خوب شد بام، سایه بان هم داشت
سایه ای از کبوتران هم داشت
تن مولایمان امان هم داشت
کِی سر بام، ساربان هم داشت؟! 

خوب شد لااقل در آن غربت
تن ابن الرضا نشد غارت 

احتضار حسین شد ممتد
روی تل، حال خواهرش شد بد
هر که با هرچه داشت او را زد
شمر از روی سینه اش شد رد 

تا سه ساعت به قتلگاه افتاد
با لب تشنه عاقبت جان داد

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۱۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، ولادت امام رضا علیه السلام ۱۴۰۲

گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است
رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است

اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن
علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است

آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری
خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است

اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل
لطفشان آماده و در اختیار مردم است

بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا
برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است

آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند
لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است

هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش
با ولایش در امان از آتش و از هیزم است

هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا
علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است

نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد
آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد

 

یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست
یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست

یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست
منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست

گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری
غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست

آن امام مهربانی که به حکم عاشقی
بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست

نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست
روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست

در گرفتاری به این آقا توسل می کنم
تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست

دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن
در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست

در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام
آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست

می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس
گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس

 

درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است
دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است

از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو
دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است

با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا
عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است

با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس...
از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است

گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند
کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است

تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش
کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است

روزی اشک محرم را بگیر از دست او
گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است

یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او
از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است

گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت
بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۱۸
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، مشهد ماه رجب ۱۴۰۱

بسم آن وجه خدا، باب مراد
بندگانیم به دربار جواد

نزد ما شأن و مقامش والاست
عُلقه اش در دل ما لطف رضاست

با جوادش همه مأنوس شدیم
کاظمینی شده از طوس شدیم

می دهد برکت و خیر از هر سو
گریه کن های جوادش را او

باز با رخصت آقاجانم
روضه ای از پسرش می خوانم

نور چشمان رضا بی کس ماند
همسرش سخت دلش را سوزاند

محتضر بود امامش، کف زد
نه دعا خواند، نه قرآن، دف زد

نمک از کینه به زخمش پاشید
در حرم بین کنیزان رقصید

سوخت چون شمع، دل پروانه
جای رقاصه نبود آن خانه

تشنه شد از جگرش آه کشید
سوخت و ناله ی جانکاه کشید

ناله اش بر جگرش تاب نداد
یک نفر هم به امام آب نداد

میوه ی قلب امام هشتم
ناله اش بین صداها شد گم

او که داغ پدرش را دیده
مثل بابا به خودش پیچیده

وقت رفتن شده باید چه کند؟
خواهری هم که ندارد چه کند؟

روضه اش روضه ی غمناکی شد
همه ی بال و پرش خاکی شد

آه، عمامه اش از سر افتاد
وسط هلهله آخر جان داد

بر تنش داغ پر ابهام رسید
با چه وضعی به روی بام رسید

دل، ازین روضه ی حساس گرفت
پله ها بوی گل یاس گرفت

گرچه از منزلتش شرم نشد
زیر مرکب بدنش نرم نشد

شد رها پیکر او عریان نه
بین شمشیر و سنان پنهان نه

نیزه از قوم نظر تنگ نخورد
خوب شد بر بدنش سنگ نخورد

گرچه بر بام، تنش تنها بود
خوب شد بال کبوترها بود

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۱ ، ۲۲:۳۲
عبدالرقیه

بده بر محبان کاظم بشارت
که خیر تمام است در این ولادت

سلام خداوند بر نجمه خاتون
بر آن بانوی طاهر و با فضیلت

رسیده امامی که با نوکری اش
شدم صاحب عزت و با اصالت

علی بن موسی الرضا المرتضی را
چنان دوست دارم، ندارد نهایت

کم از بچه آهوی وحشی صحراست
کسی که نفهمیده اوصاف حضرت

عذاب است پایان هر روسیاهی
که بر ساحتش کرده باشد اهانت

اهانت کننده بر او در سقوط است
کم از عنکبوت است و از قوم لوط است

***

گدایم گدای علی بن موسی
وجودم فدای علی بن موسی

نگین چیست در این جهان و قیامت؟
به سینه ولای علی بن موسی

هوای مرا از همان کودکی داشت
فدای وفای علی بن موسی

شده سالیانی است چون والدینم
دلم مبتلای علی بن موسی

در ایران به لطف خدا سربلندیم
به زیر لوای علی بن موسی

فقط از عنایات معصومه بوده
شدم خاک پای علی بن موسی

هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم
از اولاد باب الحوائج گرفتیم

***

صلاة دل بنده، پابوس باشد
به صحن امامی که در طوس باشد

همان کس که گرمای عشقش به سینه
همیشه عیان است و محسوس باشد

جهان از قدومش پر از نور گشته
جهان بی وجودش چو کابوس باشد

در این روزگاری که تاریک و سرد است
حریمش چنان نور فانوس باشد

هر آنجا که باشد به یاد امام است
دلی که به میخانه مأنوس باشد

به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ
خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد

به قول و قرارش عمل می کند او
مرا وقت مرگم بغل می کند او

***

الهی که حبش به قلبم بماند
به من طعم دیدار خود را چشاند

دلم چون کبوتر به صحنش نشسته
الهی دلم را ز صحنش نراند

نشد قسمتم کربلا چند سال است
ولی او بخواهد اگر، می تواند

نمی دانم اصلا که امسال آقا
به ماه محرم مرا می رساند؟

الهی بخواند خودش روضه ها را
مرا مثل ابن شبیبش بداند

الهی به آهی به غم های شاهی
دلم را دوباره به مقتل کشاند

بخواند از ارباب و آتش بگیرم
برای لب خشک جدش بمیرم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۹
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح ملکوتی شهید جواد قاسم کاظمی

 

سوزانده تب زهر، تمام گلویش را
برده است مکافاتِ عطش، رنگ و رویش را

از شرم، سرش رو به زمین است، بمیرم
با رقص، زمین ریخته اند آبرویش را

آن قدر صدای دهل و ساز بلند است
پوشانده صدای لبِ تسبیح گویش را

از هر طرفی پا شد و برخاست، زمین خورد
بُرده است چنان تشنگی از دیده سویش را

در پیش دو چشمش به زمین ریخته اند آب
تا که نکند جستجو این آرزویش را

با آب زمین ریخته آورد به خاطر
مرثیه ی پُر ماتم شرم عمویش را

آن قدر که پیچید به خود در کف حجره
هر گوشه ای از حجره گرفته است بویش را

بردند تنش را به چه وضعی به روی بام
تا که نکند هیچ کسی جستجویش را

خوب است که بر بام ز دورش همه رفتند
خوب است که پوشانده لباسش، گلویش را

سوی تن ارباب ولی آه سنان رفت
تا با نوک نی، قطع کند گفت و گویش را

از بس که به پیشانی او زخم نشسته است
گویا که گرفته است به خونش، وضویش را

با سنگ، کسی آمد و بر صورت او زد
وقتی که نمی دید دگر روبرویش را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۰۰ ، ۱۴:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ولادت امام رضا علیه سلام ۱۴۰۰

روزی فراوان گدایان قدیمت
یک عمر رسید از کرم دست کریمت

داده است بها نوکری ات شیخ بها را
داده عظمت بر علما شأن عظیمت

هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد
هر کس که نفس زد سحری بین حریمت

تنها نه که بی تاب نموده دل ما را
هستند ملائک همگی مست شمیمت

حیف است نگاهت که شود خرج شفایم
وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت

دلمرده ام آقای خراسان مددی کن
جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت

شاد است دل مادر تو حضرت نجمه
این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت

لبخند، به روی پدر خود زدی آقا
ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا


آرامش هر روز و شب حضرت کاظم
دور از تو جهان است سراسر متلاطم

ای عالِم با منزلت آل محمد
اسرار خدا در دل و جانت متراکم

شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت
تصریح مقامت به خلائق شده لازم

جبریلِ امین که شرف کل ملک شد
در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم

ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم
هستند از انعامِ نعیمت، متنعم

خورشید، خودش سائل نورانیت توست
بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم

حج فقرایی و مقرب شود آخر
در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم

پاییز مرا عاقبت کار، بهار است
هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است


کوری به تماشا شده، بینا شدنش را
نقاره گواه است مداوا شدنش را

با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم
در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را

عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته
از پنجره فولاد مسیحا شدنش را

یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت
یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را

بستم به ضریحت دل آواره ی خود را
ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را

سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت
تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را

آورده جواز سفر کرب و بلایش
عاشق که تمنا کند امضا شدنش را

گریانم و دلواپس بین الحرمینم
چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم
‌‌

آهو شده ام تا که شوی کهف امانم
از دام بلایای گناهم، برهانم

آشوب جهان می شوم از دوری دلبر
آرام شود با تو دلم، راحت جانم

دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا
دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم

من را بخر و فرش ورودی حرم کن
با جاروی خدام حریمت بتکانم

طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری
بگذار نمک گیر همین خانه بمانم

دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم
دلتنگ حسینم، به محرم برسانم

داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند
بدجور بهم ریخته و دل نگرانم

یا معتمدی بر دل سائل نظری کن
تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۶
عبدالرقیه

 

سلام بر دل خونِ امامِ معصومی
که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی
 
کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟!
عجب طریقه ی آزارِ غیر مرسومی!
 
کسی توجهی اصلا نمی کند این جا
به سوزِ پاره جگرهای مردِ مسمومی
 
دوباره روی زمین ظرف آب می ریزند...
به پیش تشنه، چه رفتار زشت و مذمومی 
 
چه فرق می کند اصلا هلال یا که کنیز؟
قرار نیست که آبی رسد به مظلومی
 
ندارد او به برش خواهری چنان زینب
کنار بستر او نیست اُم کلثومی
 
چگونه جسم رشیدش به پشت بام رسید؟!
چه ماجرای پُر ابهام و غیر مفهومی!
 
هزار شکر که بغداد پشت بامی داشت
نرفته تا ته گودال شاه مهمومی
 
هزار شکر که بر بام رفت و آمد نیست
سُم فرس ننشسته میان حلقومی
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۲
عبدالرقیه

دانلود سبک شعر

نمیپرسه هیچکس حال و روز من رو

میفهمم غریبیِ جدم حسن رو

 

از این خونه خسته ام شده غم نصیبم

زنم قاتلم شد چقدر من غریبم

 

تو حجره نشستم رو خاک ای خدا

شدم از عطش من هلاک ای خدا

صدام گمشده گرچه تو هلهله

انا راضی برضاک ای خدا

 

کم کم   بال و پرم میسوزه

از زهر   پا تا سرم میسوزه

حتی     چشم ترم میسوزه

 

 ای وای امون از این غریبی 

 

لب تشنه ی من رو میدیدن اما

جلو چشم من آب رو ریختن رو خاکا

 

همونجا دلم رفت سوی دشت غمها

بلند شد زمن ناله ی واحسینا

 

 

به گوشم رسیده صدای حسین

لب تشنه ی من فدای حسین

کسی آب به دست سکینه اش نداد

بمیرم برا بچه های حسین

 

تشنه سر از تنش جدا شد

با ضرب دشمنش جدا شد

از تن پیراهنش جدا شد

 

 ای وای امون از این غریبی 

 

تنم رو کشیدن سوی بام خونه

سه روزی تنم موند روی بام خونه

 

 

تنم سایه بون از کبوتر میگیره

دوباره دلم ناله از سر میگیره

 

تنش شد رها زار و عریان حسین

روی ریگ داغ بیابان حسین

تن بی سرش موند توی کربلا

سرش شد تو کوفه پریشان حسین

 

 

ای وای  ای بی کفن حسینم

ای وای    دور از وطن حسینم

ای وای    عریان بدن حسینم

 

 ای وای امون از این غریبی

 

مهدی علی قاسمی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۹
عبدالرقیه
مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم
روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم
قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم
سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم:
 
ما عزادار دل خون جوادیم همه
با دل خون شده مجنون جوادیم همه
 
عرش را غربت او یکسره غمناک کند
رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند
گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند
خواهری نیست که خون از لب او پاک کند
 
این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است
خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است
 
مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است
وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است
از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است
پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است
 
نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد
قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد
 
بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند
غصه را در دل محزون شده تکثیر کند
پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند
خواست او را وسط حجره زمین گیر کند
 
بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید
با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید
 
پسر شاه خراسان جگرش می سوزد
از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد
دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد
وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد
 
باورم نیست که این ها به کمک برخیزند
آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند
 
گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است
نگذارید تنش را به تماشا خوب است
نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است
چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟!
 
حمل او روی سر چند نفر، دردسر است
تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است
 
خوبی بام به این است مصیبت نکشد
بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد
نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد
آخر روضه ی او کار به غارت نکشد
 
تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد
صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد
 
شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده
پیکرش در ته گودال لگدمال شده
بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده
شمر با خنجر خود وارد گودال شده
 
داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد
ناگهان صوت فراگیر "بُنَیَّ" آمد
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی ۹۷

 ۹۸

رحمت بی وقفه ای ایجاد شد

آمد و عرش خدا آباد شد

خانه ی موسی بن جعفر شاد شد

غصه و غم از دلم آزاد شد

 

اشکِ شادی روی مژگان آمده

خواهر شاه خراسان آمده

 

می چکید آیات توحید از رخش

بوی ناب یاس پیچید از رخش

شاه هشتم بوسه می چید از رخش

می دمید انوار خورشید از رخش

 

بس که در عصمت مقامش داده حق

حضرت معصومه نامش داده حق

 

ذکرِ بر روی لبانش یا رب است

بانوی معصومه ی این مکتب است

وصف او مانند وصف زینب است

نزد حق از بس که والا مرتبه است

 

حجت حق، جان فدایش می شود

عرش حق مست دعایش می شود

 

در حریم او دعا می آورند

عقده بر عقده گشا می آورند

حاجت کرب و بلا می آورند

ناتوان، بهر شفا می آورند

 

معجزاتش سهل و رایج هست او

دختر باب الحوائج هست او

 

از گناه و معصیت طاهر شدم

تا میان صحن او حاضر شدم

روی خاک افتادم و شاکر شدم

چهارده معصوم را زائر شدم

 

چون مرادم بانوی قم می شود

قبر زهرا هم تجسم می شود

 

بی نوا آمد مقام از او گرفت

پادشاهی را غلام از او گرفت

اعتبار و احترام از او گرفت

آبرویی مستدام از او گرفت

 

زائرانش را بهشتی می کند

عاری از هر نوع، زشتی می کند

 

ما فقیر رحمت معصومه ایم

ریزه خوار و رعیت معصومه ایم

زیر بار منت معصومه ایم

خاک پای حضرت معصومه ایم

 

روز و شب بر او توسل می کنیم

بر خدای او توکل می کنیم

 

آمد و قم میزبان عشق شد

بر سرش گل ها نشان عشق شد

آمد و مرثیه خوان عشق شد

روضه خوان قدکمان عشق شد

 

آسمانش خالی از کوکب نبود

غافل از مرثیه ی زینب نبود

 

سنگ نه... روی سرش گل ریختند

شعله نه... بر معجرش گل ریختند

ضربه نه... روی پرش گل ریختند

هر کجا دور و برش گل ریختند

 

خوب شد در قم دلش غمگین نشد

خوب شد بر ساحتش توهین نشد

 

محمد جواد شیرازی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۹
عبدالرقیه

هر که بشناسد تو را محو وقارت می شود

در همه لحظات عمرش بی قرارت می شود

 

سفره ی جود تو را حاتم گدایی می کند

هر چه بخشنده است حتما وامدارت می شود

 

یاد صحن و عطر ناب کاظمینت می کنم

سینه ام مملو از شوق زیارت می شود

 

قبرتان گفتید قلب دوستداران شماست 

سینه ی ما هم در این حالت دیارت می شود

 

آه... شبهای حرم، یک جامعه بالای سر

عقده ها دارد دلم، تنگ مزارت می شود

 

زهر خوردی، سوختی اما میان ناله ات

با دفِ رقاصه ها بر تو جسارت می شود

 

در میان خانه ات زخم زبان همسرت

مرهمی بر زخم های بی شمارت می شود

 

چون که مادر نیست و خواهر نداری ای غریب

مادرت زهرا به جای هر دو یارت می شود

 

تا که جسمت را به روی بام خانه می برند

کل خانه غرق بوی مشکبارت می شود

 

کنج حجره از عطش تا سوختی گفتی حسین

سهم این پاره جگر اوج حرارت می شود

 

در وداع آخرش زینب به آه و گریه گفت

خواهرت هر جا که باشد بی قرارت می شود

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۲
مجتبی قاسمی

یا جواد الائمه 

بر شعله ی جگر، نم باران می آورند

باران نبود، دیده ی گریان می آورند

 

با هلهله کنار حرم دف نمی زنند

در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند

 

فکری برای غربت یوسف نمی کنند

این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند

 

***

 

دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است

مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است

 

تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی

رخت سیاه بر سر افلاک می کشی

 

حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن

نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن

 

خاکی شده تمام عبایت بلند شو

هر طور هست روی دو پایت بلند شو

 

در آسمان چشم یتیمان قمر بمان

ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان

 

رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد

از سرفه کردنت دل عالم کباب شد

 

 خون جگر به دامن زهرایی ات نریز

ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز

 

این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش

حالا که می پری، پر خود را زمین نکش

 

***

 

خنده بس است در وسط خانه بس کنید

افتاده بین حجره غریبانه بس کنید

 

ای حامل امام به قدش نظاره کن

پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن

 

تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن

در بین راه پله کمی احتیاط کن

 

دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام

او را رها کن و برو از روی پشت بام

 

***

 

این پشت بام از ته گودال بهتر است

در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است

 

از روی پشت بام کسی رد نمی شود

یا این که لااقل فرسی رد نمی شود

 

رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد

با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد

 

این جا کسی برای اسیری نمی رود

جسم امام بین حصیری نمی رود

 

این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد

نیت برای بردن شال کمر نکرد

 

یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد

داغی شبیه غارت خون خدا نشد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۱
عبدالرقیه

بده مژده بر دشت خشک گلوها

پر از باده ی کوثری شد سبوها

 

بدون توسل، رسیدن محال است

مُصَلِّی که شد از دل بی وضوها؟

 

چه گوییم از وجهه ی این کریمه

مخواهید مدحش ز بی آبروها

 

که در شأن او گفته باب الحوائج:

"فداها ابوها... فداها ابوها..." ¹

 

اگر بر دل خسته ام وعده دادم

فقط وعده ی ماه ذی القعده دادم

 

 

قدم بر زمین مدینه نهاده

شده زینب دوم خانواده

 

شده مثل زهرای اطهر مرامش

همیشه به پای ولی ایستاده

 

چه گویم من از هیبت او که باشد

شبیه سکینه زنی پر اراده

 

چه دنیا... چه عقبی... ندارد هراسی

کسی که دلش را به معصومه داده

 

به قلبش خدا نور عصمت دمیده

چه کرده... چه معصومه ای آفریده

 

 

بیا با تبسم گره می گشاید

بیا بانوی قم گره می گشاید

 

اگر با دل صاف و ساده بریزی

دوتا مشتِ گندم گره می گشاید

 

نگو حاجتت را، دلت پر که باشد

بدون تکلم گره می گشاید

 

بگو زیر لب یا رضا در طوافش

سرِ دور هشتم گره می گشاید

 

چه معصومه ای، زینب شاه طوس است

عزیز دل و عشق شمس الشموس است

 

 

به لب نام زیبای معصومه دارم

به دل مُهر و امضای معصومه دارم

 

همین که کنار ضریحش می آیم

توسل به زهرای معصومه دارم

 

منم عبد اولاد موسی بن جعفر

ضمانت ز بابای معصومه دارم

 

منِ قطره گرچه حقیرم، امیدِ...

...رسیدن به دریای معصومه دارم

 

حلیمه، فهیمه، علیمه، حکیمه

برای من بی نوا شد کریمه

 

به قم آمد اما نه با قامت خم

نشد احترامش در این جا کمی کم

 

به قم آمد اما نه با ضرب سیلی

نه با قلب محزون نه با اشک نم نم

 

به قم آمد اما نه با هتک حرمت

نشد در حضورش شرابی فراهم

 

محل یهودی نشینان نرفته

به آتش حجابش نشد نامنظم

 

چه خاکی شد اما بزرگ قبیله

 

بسوز ای دل من برای عقیله

 

محمد جواد شیرازی

 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۸
عبدالرقیه

وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم

وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم

وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است

امشب عزای اشرف اولاد آدم است

شور قیامت است که گویا به پا شده

زیرا عزای حضرت ابن الرضا شده

او که برای عالم و آدم طبیب بود

حتی میان خانه ی خود هم غریب بود

خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش

مادر نبود تا که کند گریه در برش

از درد زهر کل تنش تیر می کشید

خونابه از لبش به کف حجره می چکید

در وقت احتضار کسی کف نمی زنند

هنگام دست و پا زدنش دف نمی زنند

اما امان ز ظلم و جفای کنیزها

گم شد صداش بین صدای کنیزها

در لحظه های آخر خود بی شکیب بود

او غصه دار روضه ی شیب الخضیب بود

با اینکه تشنه بود ولی نیزه ای نخورد

در بام خانه پیرهنش را کسی نبرد

شکر خدا که دختر او را کسی نزد

با کعب نیزه خواهر او را کسی نزد

خیلی حسین در ته گودال خسته بود

قاتل به روی سینه ی آقا نشسته بود

شمر از صدای ناله ی زهرا حیا نکرد

در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۴
علی سپهری

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت

باید ز دست بانی باده سبو گرفت

از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت

هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت

 

 

گفته است این که از همه ی دلبران سر است

نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

 

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری

کارت شده است از همه ی خلق دلبری

پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری

یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

 

ای نام دلربات دوای فقیرها

اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

 

باید که سر دهیم همه بی مقدمه

روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه

با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه

سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

 

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم

هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

 

مجنونم و جنون دل زار بی حد است

جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است

اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

 

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی

اذن زیارت حرم طوس می دهی

 

یکبار هم محل به من بی نوا بده

قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده

دردی که داده اید برایش دوا بده

جان جواد کرب و بلای مرا بده

 

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند

امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

 

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است

عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است

گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

 

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما

هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

 

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند

یابن شبیب جد مرا با عصا زدند

یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟

نامردها برای رضای خدا زدند

 

وقتی حسین در ته گودال رفته بود

زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

 

علی سپهری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۳
علی سپهری

یاجوادالائمه ادرکنی

 

بی مهری اش کاشانه را دلگیر کرده

 

غم را میان سینه ام تکثیر کرده

 

 

 

غربت میان شهر، جای خود بماند

 

غربت در این خانه دلم را پیر کرده

 

 

 

خیلی برای قتل من زحمت کشیده

 

خیلی برای کشتنم تدبیر کرده

 

 

 

با تیغ... نه... اما به من زهری که داده

 

کار هزاران ضربه ی شمشیر کرده

 

 

 

مثل امام مجتبی چیزی نگفتم

 

پاره جگر این زهر را تفسیر کرده

 

 

 

سر روی پای خواهری باشد چه خوب است

 

خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده

 

 

 

من آبرودارم ولی این بی مروت

 

با سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده

 

 

 

فریاد من شد العطش، با خنده هایش

 

فریاد من را سخت بی تأثیر کرده

 

 

 

حرف از عطش شد یاد جدم می کنم باز

 

داغش دل و جان مرا تسخیر کرده

 

 

 

بستند، تنها آب را بر روی جدم

 

آبی که گرگ تشنه را هم سیر کرده

 

 

 

یاد وداع عمه ام از قتلگاهش

 

این لحظه ها فکر مرا درگیر کرده

 

 

 

زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر

 

در کربلا این خواب را تعبیر کرده

 

 

 

عمه برادر را اگر نشناخت حق داشت

 

وقتی که هر عضو تنش تغییر کرده

 

 

 

بیرون کشید از پیکرش صد تیر و مانده

 

سر نیزه ای که در گلویش گیر کرده

 

محمد جواد شیرازی

 

۹۴/۶/۲۰

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۷
عبدالرقیه

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

بر جان عاشقان ولایت خبر رسید

نوباوه ی بتول به وقت سحر رسید

از برکتش خدا به گدا بیشتر رسید

امشب ز راه زاده ی زهرا اگر رسید:

 

آمد که حال خسته ی ما را نظر کند

فکری به حال بنده ی خونین جگر کند

 

امشب عجیب سر به هوایم برای او

دنبال ذکر و مدح و ثنایم برای او

من یک گدای بی سر و پایم برای او

مجنونم و اسیر رضایم ، برای او:

 

زشت است اگر که نوکر خود را کند جواب

حاشا به لطف زاده ی پاک ابوتراب

 

ذکر قنوت روز و شب شیعه یا رضاست

روی لبم ترنّم ذکر رضا رضاست

در کشتی نجات فقط ناخدا رضاست

در ربنای هر شب من، آتنا ، رضاست

 

این دل میان مشهد و قم چون کبوتر است

گویا که وقف زاده ی موسی بن جعفر است

 

ما را نوشته اند گدایان مشهدش

روزی خوران سفره ی احسان بی حدش

مجنون بوی عطر ضریح زبانزدش

یک عمر خم شدیم فقط سمت مرقدش

 

دانه ز دست هرکس و ناکس نخورده ایم

دل را فقط به دست جوادش سپرده ایم

 

ما عاشقان غمزده را مال خود کنید

مارا همیشه در به در آل خود کنید

فکری به حال روزیِ اطفال خود کنید

ما را ذبیح کرده و پامال خود کنید

 

امشب دهید دست گدا جام باده را

امضا کنید کرب و بلای پیاده را

 

یا ثامن الحجج نظری هم به ما نما

بر این گدای پشت درت اعتنا نما

یعنی بیا و روزی من کربلا نما

بعدش مرا برای محرم جدا نما

 

یابن شبیب های تو ما را اسیر کرد

هر آنچه کرد روضه ی تکه حصیر کرد

 

#مهدی_علی_قاسمی 

94/6/2

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۴
مهدی علی قاسمی

یا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ

یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا

اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا

یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج سید مجید بنی فاطمه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

دانلود صوت مداحی با نوای حاج عبدالرضا هلالی

دانلود صوت شعر با نوای حاج سید مهدی میرداماد
 

دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف

بی وفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف

 

کلِ عالم خون بگرید در عزای تو کم است

ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف

 

إرباً إرباً شد دلت از فتنه و نامردی اش

زهرِ کاری یک طرف، رقاصه ها از یک طرف

 

تشنه ای و طالبِ آبی و این ها یک طرف

بر زمین می ریزد آب، آن بی حیا از یک طرف

 

می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت...

... می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف

 

خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کرده اند

داغِ مادر یک طرف، کرب و بلا از یک طرف

 

تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان

بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف

 

پیر مردان آمدند و بهرِ قربت می زدند

با لگد از یک طرف، چوبِ عصا از یک طرف

 

کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت...

...بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف

 

روزی ماه محرم از شما خواهم گرفت

رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف

 

از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم

راهی ام کن اربعین کرب و بلا از یک طرف

 

محمد جواد شیرازی-  ۱ مهر ۹۳

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۳ ، ۰۱:۵۶
عبدالرقیه