بسم آن وجه خدا باب مراد
خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، مشهد ماه رجب ۱۴۰۱
بسم آن وجه خدا، باب مراد
بندگانیم به دربار جواد
نزد ما شأن و مقامش والاست
عُلقه اش در دل ما لطف رضاست
با جوادش همه مأنوس شدیم
کاظمینی شده از طوس شدیم
می دهد برکت و خیر از هر سو
گریه کن های جوادش را او
باز با رخصت آقاجانم
روضه ای از پسرش می خوانم
نور چشمان رضا بی کس ماند
همسرش سخت دلش را سوزاند
محتضر بود امامش، کف زد
نه دعا خواند، نه قرآن، دف زد
نمک از کینه به زخمش پاشید
در حرم بین کنیزان رقصید
سوخت چون شمع، دل پروانه
جای رقاصه نبود آن خانه
تشنه شد از جگرش آه کشید
سوخت و ناله ی جانکاه کشید
ناله اش بر جگرش تاب نداد
یک نفر هم به امام آب نداد
میوه ی قلب امام هشتم
ناله اش بین صداها شد گم
او که داغ پدرش را دیده
مثل بابا به خودش پیچیده
وقت رفتن شده باید چه کند؟
خواهری هم که ندارد چه کند؟
روضه اش روضه ی غمناکی شد
همه ی بال و پرش خاکی شد
آه، عمامه اش از سر افتاد
وسط هلهله آخر جان داد
بر تنش داغ پر ابهام رسید
با چه وضعی به روی بام رسید
دل، ازین روضه ی حساس گرفت
پله ها بوی گل یاس گرفت
گرچه از منزلتش شرم نشد
زیر مرکب بدنش نرم نشد
شد رها پیکر او عریان نه
بین شمشیر و سنان پنهان نه
نیزه از قوم نظر تنگ نخورد
خوب شد بر بدنش سنگ نخورد
گرچه بر بام، تنش تنها بود
خوب شد بال کبوترها بود
محمد جواد شیرازی