سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۱۹ مطلب با موضوع «ب/ تقسیم بر اساس تقویم قمری :: 1- محرم :: شب 9 محرم تاسوعا حضرت عباس» ثبت شده است

دانلود سبک شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

والله إن قطعتموا یمینی
إنی احامی ابدا عن دینی

من خودم یک تنه لشگرم
وقت رزم ثانی حیدرم
پیش زینب منم سر به زیر
داده یادم ادب مادرم

منم شیر حرم عباس
منم صاحب علم عباس
نمیشناسید اگر من رو
کفیل زینبم عباس

والله إن قطعتموا یمینی
إنی احامی ابدا عن دینی

اومدی اما شد دیگه دیر
دیدی شد پیکرم غرق تیر
جون عباس فدات ای حسین
جان من دست به پهلو نگیر

ببین حالم چقد زاره
شده عباست آواره
حسین من رو نبر خیمه
آخه مشکم شده پاره

والله إن قطعتموا یمینی
إنی احامی ابدا عن دینی

شد اگه دستم از تن جدا
فرق عباسِ تو شد دوتا
خم نیاری به ابروت حسین
جون من نذر آل عبا

منو ارباب حلالم کن
شدی بی تاب حلالم کن
اگر که طفل شیر خواره
نشد سیراب حلالم کن

والله إن قطعتموا یمینی
إنی احامی ابدا عن دینی

جون عباس الهی فدات
باز سرم رو نزار روی پات
میمونی تنها تو قتلگاه
میکِشه کهنه خنجر برات

تنت میره توی گودال
لب تشنه میری از حال
میشینه روی سینت شمر
میشی با چکمه ها پامال

محمد مهدی شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۱۳
عبدالرقیه

جگر علقمه وقت گذرش تیر کشید
قلب خورشید ز داغ قمرش تیر کشید

تیغ تا اینکه به دستان علمدار رسید
پسر ام بنین، بال و پرش تیر کشید

با سر زانو و با گردنِ مرکب، بی دست
با چه وضعیتی از چشم ترش تیر کشید

متحیر شدنِ باب حوائج یعنی...
آب تا ریخت تمام جگرش تیر کشید

تا عمود آمد و ماه رخ او منشق شد
سرش از روضه ی فرق پدرش تیر کشید

یک به یک با دل خون در وسط دشت، حسین
از تن بی رمق و شعله ورش تیر کشید

داد از دست، حسین بن علی رکنش را
پای جان دادن سقا کمرش تیر کشد

ناله ی بی کسی از جان زد و دق کرد حسین
پشت هم بوسه به قرآن زد و دق کرد حسین


روضه مکشوفه شد از دلهره در هر قدمش
دست بر دست زد از داغ دو دست قلمش

اهل خیمه همه ماندند چه شد تا که حسین
راهی خیمه ی سقا شده با قد خمش

ریخت قلب همه آن لحظه که ارباب کشید
آه از داغ علمدار و عمود از حرمش

چه بگوید به سکینه که ابالفضل کجاست؟!
چه بگوید که چه آمد سر باب الکرمش؟!

گرچه افتاد علمدار علم پابرجاست
رفت زینب سوی میدان که بگیرد علمش

نیست عباس ببیند ز عطش طفل رباب
چقدر سخت شده هر دم و هر بازدمش

کودکی در وسط خیمه، روی خاک حرم
تشنه از بس شده، خوابیده به روی شکمش

بعد عباس، بنی فاطمه مضطر شده اند
لشگری منتظر غارت معجر شده اند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب تاسوعا ۱۴۰۲

بسم خدای خالق سیمای عباس
لالم به وصف رتبه ی والای عباس

دریا برای جاودانی و بقایش
باید بنوشد آب از دریای عباس

لایق ترین سینه بر انوار حسینی
بوده است طور سینه ی سینای عباس

شیری که از او شیرها هم می گریزند
گفتند اهل واژه در معنای عباس

یوسف که زیبا بودنش ضرب المثل بود
دل باخته بر چهره ی زیبای عباس

در جای جای عرش، معراج رقیه
بوده به روی قامت رعنای عباس

کعبه دلش رفته، شده گیرِ بیانش
بعد از بیان خطبه ی گیرای عباس

تأثیر درس مکتب ام البنین بود
بینش به راه و دیده ی بینای عباس

لالا به طفلان بود و آرامش به زینب
ذکر مناجاتِ روی لب های عباس

یک شب بمان پیش ضریحش تا سحرگاه
تا حس کنی آرامش از مأوای عباس

این که شهیدان بر مقامش غبطه دارند
باشد کمی از شأن بی همتای عباس

نزد امام عصر، در دنیا و عقبی
دارد بهایی بی کران امضای عباس

هر درد بی درمان که داری را بیاور
درمان هر دردی است تاسوعای عباس

هر سال حتی ارمنی های محله
چشم طمع دارند بر اِعطای عباس

داغ ابوفاضل، غم در علقمه نیست
شد یک امان نامه غم عظمای عباس

جان ها فدایش که بِنَفسی أنت فرمود
در روز عاشورا به او مولای عباس

تا ناله زد أدرِک أخا آمد حسین و ...
چون خارپشتی دید سرتاپای عباس

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۴۸
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، صبح تاسوعا محرم ۱۴۰۱

به جز عطای درش را کرم نمی دانم
هر آنچه غیر غم اوست غم نمی دانم

غلام کوی حسینم، هر آنچه او خواهد
اگر مرا بزند هم ستم نمی دانم

حسین از کرمش خواست نوکرش باشم
محبتی که به من کرده، کم نمی دانم

به غیر گریه چه کردم مگر که از طرفش
رسیده خیر و عطا پشت هم، نمی دانم

کجاست مبدأ و آغاز عشقِ این آقا
چه شد که این همه عاشق شدم، نمی دانم

خدا گواهِ دلم هست، هر که در عالم
نبود منتصبش، محترم نمی دانم

چقدر یاد غروب حرم گرفته دلم
نمی رسم به وصال حرم؟ نمی دانم

فدای ناله ی ارباب، بین علقمه گفت:
کجاست صاحب مشک و علم؟! نمی دانم

بگو فرات، بگو علقمه، بگو ای دشت
چه آمده سر آب آورم، نمی دانم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۱:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز تاسوعا سال ۱۴۰۱

فراق، منع نموده وصال رویت را
ولی دوباره دلم کرده آرزویت را

به قلب خویش نظر کرده ام، حلالم کن
ندارد این دلِ آلوده رنگ و بویت را

قسم به حرمت مشک دریده ی عباس
مرا ببخش اگر بردم آبرویت را

به لوح تیره ی رفتار و خلق و خوی بدم
عطا کن از کرمت، نور خلق و خویت را

نظاره بر رخ مولاست حق بنده ی او
نشان نمی دهی از چه رخ نکویت را؟!

میان روضه ی عباس می رسی و دلم...
همیشه کرده در این روضه جستجویت را

تمام بغض تو از حال شرم عباس است
به ما بگو کمی از بغض در گلویت را

بگو که قاتل عباس، یک امان نامه است
خودت بیا و بخوان روضه ی عمویت را

برای قلب رئوفت بگو چه کار کنم؟!
خدا بخیر کند روز پیش رویت را

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۳۶
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب تاسوعا سال ۱۴۰۱

غلامم غلام ابوفاضلم
اسیر مرام ابوفاضلم
نمک گیر نام ابوفاضلم
فقیر مقام ابوفاضلم

به هر گوشه این حرف رایج شده
ابالفضل باب الحوائج شده

بخوانش خداوند فضل و ادب
به ام البنین می رسد در نسب
فدای مرامش حبیب و وهب
ندیده کسی ساقیِ تشنه لب؟!

شد از کودکی عاشق پنج تن
فدایی راه حسین و حسن

چنین یار ناصح کجا دیده ای؟
به هر جنگ، فاتح کجا دیده ای؟
چنین نور واضح کجا دیده ای؟
چو او عبد صالح کجا دیده ای؟

نشد عبد هر پستِ خودکامه ای
غمش بوده داغ امان نامه ای

امان از زمان بلای عظیم
شد از تشنگی وضع خیمه وخیم
کنار شریعه، به دور از حریم
چه شد حال سقا؟! بیا بگذریم

دلش یاد یعسوب دین کرده بود
به راهش سپاهی کمین کرده بود

فدایش که بی دست و حیران شد و
دم علقمه تیرباران شد و‌
خجالت کشیده ز طفلان شد و
ز یک مشک پاره پریشان شد و...

به ضرب عمودی سرش باز شد
به بالین زهرا سرافراز شد

دلش سوخت از داغ بی حد، حسین
به دستان او بوسه می زد حسین
خمیده به بالینش آمد حسین
نشد چشم او را گشاید حسین

عقیله ندارد کفیلی دگر
شده آسمان حرم بی قمر

قسم بر ابالفضل، روح صلاة
که آن سرو خوش قامت کائنات
کنار شریعه، کنار فرات
تنش خُرد شد از جمیع جهات

مگر قبر او قبر یک کودک است؟!
چرا اینهمه مدفنش کوچک است؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۱:۳۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ روز تاسوعا محرم ۱۴۰۰

قمرم غرقِ به خون در دل صحرا شده است
صورتش ریخته بر هم، چه معما شده است

با دو چشمی که شده تار، پِی اش می گشتم
آه چون مصحفِ پرپر شده، پیدا شده است

جای بوسه زدنم را به تنش پر کردند
تیرهایی که به هر عضو تنش جا شده است

به بغل هم که بگیرم، سر او می پاشد
چه کنم؟! وای چه بدجور سرش وا شده است

شده کوتاه چه آیات بلند قمرم
پیکرش کم شده است و کمرم تا شده است

می کشد پا به زمین و به خودش می پیچد
مُردم اینگونه که مشغولِ تقلا شده است

چشم هایش چقدر نافذ و زیبا بودند
چشم هایش چقدر ماتم عظمی شده است

این طرف گریه به دستان جدایش کردم
آن طرف قهقهه و هلهله برپا شده است

همه ی عمر، ارادت به بَنی الزّهرا داشت
ولی امروز دگر نوبت زهرا شده است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۳
عبدالرقیه

ثواب شعر تقدیم به روح ملکوتی شهید مدافع حرم حاج قاسم سلیمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی _ شب تاسوعای ۱۴۰۰

تمام عالم این شب ها پریشان ابالفضل است
دلم تنگِ نشستن زیر ایوان ابالفضل است

مسیر قرب می خواهی، برو از شارعُ العباس
صراط مستقیم حق، خیابان ابالفضل است

شفاعت کار زهرا باشد اما در صف محشر
به دست حضرت مرضیه، دستان ابالفضل است

به او ام البنین درس ادب آموخته، آری
ادب ریزه خور حُسنِ نمایان ابالفضل است

صد و سی و سه بار از دل بخوان باب الحوائج را
تمام روزی عالم از احسان ابالفضل است

نمی دانم چه دینی دارد اصلا ارمنیِ شهر
همیشه روز تاسوعا، مسلمان ابالفضل است

به جز این خانه نشناسیم، همه مدیون عباسیم
هر آن کس سینه زن گشته است مهمان ابالفضل است

نه تنها ذکر خاکی ها سخن از عبد صالح شد
میان عرشیان صحبت از ایمان ابالفضل است

فدای بچه های فاطمه بودن، مرام اوست
کفیل زینب است و حرمتش جان ابالفضل است

رقیه دارد آرامش، سر دوش ابوفاضل
دم لالایی اش ترتیل قرآن ابالفضل است

نشد تنها گذارد لحظه ای حتی حسینش را
فدایی اش شدن، همواره پیمان ابالفضل است

وفاداریِ او را جستجو از مشک آبش کن
نظر کن بر روی آن، جای دندان ابالفضل است

ابالفضلی ترین مرد جهان مهدی موعود است
امام عصر ما، پاره گریبان ابالفضل است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۲۱:۲۷
عبدالرقیه

ای کشتی نجات مرا بادبان، نرو
ماه شب عشیره، ازین آسمان نرو

بازو به خاک می کشی و می کشی مرا
اینگونه نه... دلاور من، پهلوان نرو

بعد از تو خاک بر سر این روزگار پست
ای بهترین برادر دنیا بمان، نرو

از داغ اکبرم به خدا نیمه جان شدم
دیگر تو از کنار منِ نیمه جان نرو

با پیکری که پُر شده از پَر سراسرش
بی من مپر، به دایره ی لامکان نرو

دشمن به قدکمانی من خنده می کند
ذُخر الحسین، دلبر ابروکمان، نرو

خیره به مشکی و پُر اشک است دیده ات
فکر سکینه ای؟! عموی مهربان نرو

اهل حرم بدون تو آواره می شوند
حداقل به خاطر این دختران نرو

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۵۴
عبدالرقیه

۱_ دانلود بخش اول صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ صبح تاسوعا حسینیه صنف لباس فروشان

۲_ دانلود بخش دوم صوت

یابن الحسن عموی تو را بی هوا زدند؟!
در علقمه به پیکرش از خون حنا زدند

مقتل نوشته است به قد رشید او
چندین هزار تیر، کماندارها زدند

در ازدحام هلهله، تیر سه شعبه را
بر چشم های نافذ آن دلربا زدند

در بین نخل های کنار شریعه بود...
شمشیر بر دو دست عموی شما زدند

مشک پرآب را که به دندان خود گرفت
آتش به قلب ساقی اهل ولا زدند

شرمنده ی سکینه شد و کودک رباب
با تیر تا که مشک ابالفضل را زدند

دیدند دست، در بدنش نیست، ناگهان
ضرب عمود بر سر آن مقتدا زدند

افتاد از بلندی مرکب بدون دست...
بر خاک، تا که ضربه به او از قفا زدند

وقتی رمق نداشت به تن، چند بی حیا
نیزه به پهلوی پسر مرتضی زدند

عباس رفت و خنجر و چوب و سنان و سنگ
بر جسم شاه تشنه لب کربلا زدند

یابن الحسن، همین که حرم بی کفیل شد
آتش به خیمه و حرم هَل أتی زدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۵۹
عبدالرقیه

دانلود بخشی از صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

تو کیستی که حرمت اسلام بند توست
معصوم، مستِ وصف مقام بلند توست

بدو تولدت چه شد ای ماه هل اتی
بوسه به دست های تو زد شاه لافتی

تو کیستی که معرفتت عین واجب است
دستت به دست فاطمه روز محاسبه است

ای عبد صالحی که شدی منتهای عرش
رفعت گرفت ذکر تو در ماورای عرش

در دل به جز "علی" به کسی جا نداده ای
نزد "احد" به گفتن "دو" پا نداده ای

ممسوس ذات بی بدل پنج تن شدی
هر لحظه جان فدای حسین و حسن شدی

روز جمل کنار حسن تا قدم زدی
آرایش سپاه جمل را بهم زدی

یک عمر می شود‌ شهدا در تحیرند
بر جایگاه اُخروی ات غبطه می خورند

ماه بلند نیمه شب این قبیله ای
فخرت همین بس است، کفیل عقیله ای

تسلیم محض بودی و حرفی نداشتی
حرف حسین را روی چشمت گذاشتی

ای قله ی کرامتِ بی وصف و دامنه
هستند ریزه خوار عطایت، ارامنه

بی گوهر ولایت تو می شوم ذلیل
باب الحوائجِ همه ی خلق، الدخیل

عقده گشای هر گرهِ کارهای ما
ای آخرین امید گرفتارهای ما

صحنت همیشه ملجأ و کهف امان ماست
نامت تسلی دل صاحب زمان ماست

هر وصفی از وفا و مرامت شنیده ام
در تکه پاره های امان نامه دیده ام

معصوم ها به پای غمت گریه می کنند
بر چوب سالم علمت گریه می کنند

بین فرات رفتی و لب هات تشنه ماند
جسمت میان لشکری از تیر و دشنه ماند

بر چشم های ناز تو چشم حسود خورد
در علقمه به چهره ی ماهت، عمود خورد

شرمندگی، تمام وجود تو را گرفت
وقتی که تیر حرمله، در مشک جا گرفت

پای حسین ماندی و نقش زمین شدی
یک عمر فخر مادرت ام البنین شدی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۲۱
عبدالرقیه

وَ رَفَعَ ذِکْرَکَ فِی عِلِّیِّینَ...

 

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی روز عرفه ۹۹

 

ای که نامت پناهِ عِلّیین
پاشو از جا سپاهِ عِلّیین

پاشو ای ماه، جلوه ی شب باش
پاشو از جا، کفیل زینب باش

پاشو تا سایه ی سرم باشی
تا نگهبانِ معجرم باشی

خواهرت آمده نگاهش کن
تکیه بر چادرِ سیاهش کن

آه... ای کُشته ی امان نامه
سر فرو بردی از چه در جامه؟!

زانویت را چرا بغل کردی؟!
تو که بر قول خود عمل کردی

خاطرت جمع، مردِ با احساس
هیچ کس باورش نشد، عباس

پاشو دلگرمی دلِ همه باش
قوّتِ قلب آل فاطمه باش

ماه من، بر رخت نقاب بزن
حرز انداز زود، بر گردن

کوفیان، چشمْ شور و نامردند
تیرهای سه شعبه آوردند

چشم هایت چقدر زیبایند
بازوانت مرا تسلایند

بوسه ی مرتضی بر آن خورده
چشم هایت دل خدا برده

من همین گونه هم پریشانم
تو نباشی دگر چه می دانم...

... شاید از گریه غرقِ غم بشوم
شاید اصلا اسیر هم بشوم

شاید اصلا سرم شکسته شود
دست من با طناب بسته شود

شاید از روی تل نگاه کنم
گریه، بالای قتلگاه کنم

چه کنم گر حسین تنها شد؟!
چه کنم قتلگاه غوغا شد؟!

شاید اصلا مرا زمین بزنند
کعب نی بر منِ حزین بزنند

پاسبانِ نمازم، ای عباس
تو نباشی چه سازم، ای عباس؟! 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۸ ، ۱۹:۰۲
عبدالرقیه

 

پشت و پناه خیمه برایت دلم شکست
از سوز بانگ أدرِک أخایت دلم شکست
 
این ها جمال حیدری ات را نظر زدند
چندین هزار تیر سویت بی خبر زدند
 
من ماندم و مصیبت و غم آن هم این همه
با چشم خیس آمده ام سوی علقمه
 
رخت سیاه بر تن افلاک می کنم
خونابه از دو چشم ترت پاک می کنم
 
پیچیده در زمین و زمان عطر مُشک تو
جانم فدای تشنگی و کام خشک تو
 
بر چشم های محترمت بوسه می زنم
بر دست مانده بر علمت بوسه می زنم
 
با نیزه های شان جگرت را گسسته اند
با خنده های شان کمرم را شکسته اند
 
برخیز و التماس مرا مستجاب کن
حداقل نظاره به اشک رباب کن
 
من‌ مانده ام چگونه به سوی حرم روم
اصلا بگو چگونه سوی دخترم روم؟!
 
سقای بی مثال و قرینه بلند شو
عباس جان، به جان سکینه بلند شو
 
منظومه ام بدون قمر می شود نرو
بر سوی اهل خیمه نظر می شود نرو
 
اصلا بگو چه کار کنم با قبیله ام
وقتی که می روی تو کفیل عقیله ام
 
باید زنان لباس اسارت به تن کنند
گریه برای غارت گودال من کنند
محمد جواد شیرازی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۶ ، ۰۱:۴۶
عبدالرقیه

 

وای از آن تیغ که بر بال و  پرش خورد

چند قدم بعد به بال دگرش خورد

 

وای از آن لحظه ای که در دل میدان

تیر سه شعبه به ساحت بصرش خورد

 

این همه پر در حوالی کمرش ماند

بس که سر تیرها بر کمرش خورد

 

آبرویش قطره قطره روی زمین ریخت

تیر، همین که به مشک شعله ورش خورد

 

خون به دل اهل آسمان و زمین کرد

ضرب عمودی که از قفا به سرش خورد

 

از روی زین بر زمین داغ بیابان 

پیکر بی دست و جسم محتضرش خورد

 

در وسط گرد و خاک علقمه، ناگاه

نیزه ی یک نیزه دار بر جگرش خورد

.

.

.

وای ز شام و دمی که  تیزی سنگی

بر روی نیزه به رأس مختصرش خورد

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سازور

 

دیگر میان خیمه صفایی نمانده است

جز حال گریه حال و هوایی نمانده است

 

از صبح تا غروب صدایم گرفته است

دیگر برام سوز صدایی نمانده است

 

دار و ندار من همه با هم فدا شدند

دیگر برای خیمه فدایی نمانده است

 

درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم

قدم شکسته است... عصایی نمانده است

 

باید چه کرد با بدن پاره پاره ات

وقتی میان خیمه عبایی نمانده است

 

بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟!

در فکر غارت اند، حیایی نمانده است

 

از بس که تیرها بدنت را گرفته اند

یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است

 

اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم

دیگر عموی عقده گشایی نمانده است

 

عباس جان همیشه علمدار من شدی

هر کس شهید شد تو مددکار من شدی

 

***

 

با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟!

داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام

 

خسته شدم، سرم به خدا درد می کند

از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام

 

ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم

 تا علقمه خمیده خمیده دویده ام

 

خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم

تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام

 

مانند مصحف است دو دستت برای من

با احترام روی دو چشمم کشیده ام

 

دیگر نفس نمانده برایم بلند شو

رحمی نما به آه بریده بریده ام

 

خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو

با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام

 

قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن

مانند آب مشک تو من هم چکیده ام

 

تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟

آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟

 

***

 

ضرب عمود فرق سرت را شکافته

آثار سجده ی سحرت را شکافته

 

فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک

تیغی حسود بال و پرت را شکافته

 

آبی نخورده ای و همین با وفایی ات

لب های خشک و شعله ورت را شکافته

 

از خنده های حرمله معلوم می شود

تیرش نگاه چون قمرت را شکافته

 

دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد

از بس که تیرها کمرت را شکافته

 

تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است

دشمن اگر که مشک ترت را شکافته

 

ای وای از قساوت این نیزه دار پست

مابین خاک و خون جگرت را شکافته

 

این نور فاطمه است که در بین علقمه

گرد و غبار دور و برت را شکافته

 

شکر خدا که ام بنین علقمه نبود

بالا سرت کنار من و فاطمه نبود

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۰۰:۳۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مهدی علی قاسمی

 

با وجود این همه رسوایی و خودخواهی ام

هم کنارم ماندی و هم می کنی همراهی ام

 

با خودم گفتم من آلوده را رد می کنی

ذوالکرم بودی و دیدم واقعا می خواهی ام

 

رحمت موصوله ات حتی به من هم می رسد

با وجود این همه کم کاری و کوتاهی ام

 

هر چه می گردم فقط حب تو پیدا می شود

بین اشعار و نماز و روزه و مداحی ام

 

گر به قول اهل غفلت روضه ها گمراهی است

تا خود محشر به دنبال همین گمراهی ام

 

 مادرت با خط زیبای خودش روز ازل

سر در این سینه ام حک کرده "ثاراللهی ام"

 

هر کسی در درگهت منصوب بر کاری شده

من سگ عباس، در دربار شاهنشاهی ام

 

با توکل بر خدا و با دعای مادرت

اربعین، سوی حرم پای پیاده راهی ام

 

در روایت آمده ماهی برایت گریه کرد

پس بدون اشک هایم پست تر از ماهی ام

 

من چه می فهمم چه آمد بر سرت در علقمه؟!

در بساط روضه ات در اوج نا آگاهی ام

 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی

ساقی بریز باده که فصل شراب شد

بر ما مدال نوکریت انتساب شد

 

سلمان پس از نگاه کریمانه ی تو بود

در خانه ی علی به گدایی حساب شد

 

دستت جدا شده که بگیری تو از کرم

دست کسی که در به درِ بوتراب شد

 

وقتی شنید امّ بنین قصه ی تو را

از ماجرای دست تو قلبش کباب شد

 

رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی

از غصه قلب آب برای تو آب شد

 

یابن علی ، شبیه پدر این محاسنت

با ضربه ای به خون سرتو خضاب شد

 

تیر سه شعبه ای که به چشم تو زد عدو

بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

 

وقتی زروی اسب فتادی تو بر زمین

دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد

 

بی تو درون شام بلا لفظ «خارجی»

بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد

 

ای تکیه گاه زینب کبری بیا ببین

خواهر چگونه وارد بزم شراب شد

 

مهدی علی قاسمی 94/5/1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۵
مهدی علی قاسمی

السلام علیک یا باب الحوائج اباالفضل العباس

 

ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد 1
دردِ فراق، شرحش این مختصر نباشد

 

صحن و سرایت آقا، خواب از سرم ربوده
هر شب به جز حریمت فکری به سر نباشد

 

جا ماندم از زیارت، در بین عاشقانت
از من که روسیاهم بیچاره تر نباشد

 

هر چند پر گناهم، اما تویی پناهم
فرجام دوری از تو غیر از شرر نباشد

 

خورشید سائلت شد، در عرش منزلت شد
همچون تو در سماوات دیگر قمر نباشد

 

بی مهر و بی ولایت، در بندگی عارف
هر قدر هم بگردی، غیر از ضرر نباشد

 

بر ما نظر بینداز ای صاحب کرامت
زیباتر از نگاهت بر ما نظر نباشد

 

با چشم خیس روضه، از تو حرم بگیرم
درخواست، وقتِ باران چون بی اثر نباشد

 

بر چله ی کمان ها چندین هزار تیر است
این رسم جنگ کردن با یک نفر نباشد

 

این "نیزه_ تیرِ" دشمن، با چشم تو چه کرده؟
بیرون کشیدن آن جز دردسر نباشد

 

از حال رفت خورشید، وقتی عمود کوبید
رأسی شکسته چون تو شق القمر نباشد

 

با نیزه پیکرت را بدجور جا به جا کرد
جسمی شبیه جسمت زیر و زبر نباشد

 

در خیمه دختری گفت در گوش مادر خود:
تکلیف ما بگو چیست سقا اگر نباشد؟

 

برخیز ای سپهدار، ای میر و ای علمدار
بعد از تو بهر زینب دیگر سپر نباشد

 

یٰا حامِیَ الظُعَیْنة 2، عَجّلْ عَلَیٰ سُکَیْنَة
برگرد تا رقیه بی هم سفر نباشد

 

محمد جواد شیرازی

12/9/93


1 مصرع اول برگرفته از غزلی از سلمان ساوجی شاعر قرن هشت هجری شمسی هست.

"ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد

در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد"

2 حامی الظعینة از القاب حضرت عباس علیه السلام هست به معنای حامی زنان خیمه نشین و اهل حرم

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۲:۱۹
عبدالرقیه

لاحول های خواهرش هم بی اثر شد

صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد

 

بال یمینش را زدند و درپی آن

دست چپش هم بعد، بی صبرانه افتاد

 

بر مشک تیری آمد و آهی کشید و...

یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد

 

تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد

انگار یاد میخ درب خانه افتاد

 

ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده

حالا که دست حضرتش از شانه افتاد

 

ابِن طُفیل پست تنها گیرش آورد

بر جان او با نیزه بی رحمانه افتاد

 

آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟!

وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد

 

شاید همینکه بوی زهرا سویش آمد

با صورتش محض ادب رندانه افتاد

 

سیراب از سرچشمه ی علم علی بود

کوه بصیرت...عالم فرزانه... افتاد

 

تا آخرین دم ساقی ما یاعلی گفت

والله، مثل مرتضی مردانه افتاد

 

دیگر علمداری به دور خیمه ها نیست

غارت به فکر دشمن بیگانه افتاد

 

ای کاش روی نیزه این ها را نبیند 

صد چشم بد بر عمه بی شرمانه افتاد

 

یا اینکه دنبال سه ساله می دویدند

دنبال او کردند و آن ریحانه افتاد

 

محمد جواد شیرازی- 3 آبان 93

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۱:۴۷
عبدالرقیه