یابن الحسن عموی تو را بی هوا زدند
۱_ دانلود بخش اول صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ صبح تاسوعا حسینیه صنف لباس فروشان
یابن الحسن عموی تو را بی هوا زدند؟!
در علقمه به پیکرش از خون حنا زدند
مقتل نوشته است به قد رشید او
چندین هزار تیر، کماندارها زدند
در ازدحام هلهله، تیر سه شعبه را
بر چشم های نافذ آن دلربا زدند
در بین نخل های کنار شریعه بود...
شمشیر بر دو دست عموی شما زدند
مشک پرآب را که به دندان خود گرفت
آتش به قلب ساقی اهل ولا زدند
شرمنده ی سکینه شد و کودک رباب
با تیر تا که مشک ابالفضل را زدند
دیدند دست، در بدنش نیست، ناگهان
ضرب عمود بر سر آن مقتدا زدند
افتاد از بلندی مرکب بدون دست...
بر خاک، تا که ضربه به او از قفا زدند
وقتی رمق نداشت به تن، چند بی حیا
نیزه به پهلوی پسر مرتضی زدند
عباس رفت و خنجر و چوب و سنان و سنگ
بر جسم شاه تشنه لب کربلا زدند
یابن الحسن، همین که حرم بی کفیل شد
آتش به خیمه و حرم هَل أتی زدند
محمد جواد شیرازی