ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید بزرگوار محمد باقری
عباس تا که خورد کمین، صاحب الزمان
شد قلبِ اهل بیت، حزین صاحب الزمان
دستانِ دستگیر علمدار شد جدا
پای ولایِ محور دین، صاحب الزمان
چندین هزار تیر به سویش روانه شد
یکباره از یسار و یمین، صاحب الزمان
انداختش به چهرهی خونی، بدون دست
ضرب عمود، از روی زین، صاحب الزمان
باید شناخت این سر پاشیده را دگر
تنها ز پینههای جبین، صاحب الزمان
تا چشم روحپرورِ سقا، سه شعبه خورد
جاری شد اشکِ روح الامین، صاحب الزمان
کبش الکتیبه بود و شبیهش دلاوری...
عالم به خود ندیده چنین، صاحب الزمان
شرمندگی، امان اباالقربة را برید
تا آبِ مشک ریخت زمین، صاحب الزمان
او بر شریعه لب نزد و روضهی لبش
شد با لب حسین، قرین صاحب الزمان
با ضرب نیزه ریخت بهم شکل ماه را
إبن طُفیل پست و لعین، صاحب الزمان
در علقمه که قد حسین از غمش شکست
خم شد ستون عرش برین، صاحب الزمان
بگذاشت فاطمه سر او را به دامنش
آخر به جای أُم بنین، صاحب الزمان
بعد از کفیل خیمه، ابالفضل، سخت شد
کار زنان پردهنشین، صاحب الزمان
وای از حسین و گودیِ گودال و یک سپاه
تنها بدون یار و معین، صاحب الزمان
محمد جواد شیرازی