سحر فیضش دو چندان می شود چون یار هم باشد
سحر فیضش دو چندان می شود چون یار هم باشد
چه شیرین می شود غم ها اگر غمخوار هم باشد
نگاهت زخم هم باشد مرا مجذوب خواهد کرد
اگر چه در دل شب، دیدگانم تار هم باشد
خودم از جانب زهرا، تمام زخم هایت را
به اشک دیده می شویم اگر بسیار هم باشد
حلالم کن که در نزدت لباس پاره پوشیدم
لباسی که ز خون پهلویم گلدار هم باشد
تصور کن میان ازدحامِ کوچه ای ناگاه
بفهمی بر حجابت شعله های نار هم باشد
ببافی باز مویم را دلم آرام می گیرد
اگر که غصه ی عالم سرم آوار هم باشد
به زخمم جوش خورده این لباسِ سوخته طوری
که راحت در نمی آید دگر، نمدار هم باشد
بدون بوسه بر زخمِ لبت پر وا نخواهم کرد
شده با قیمت جان کندنم این کار هم باشد
به غیر از عمه ام زینب که از دردم خبر دارد
کسی غسلم نخواهد داد اگر ناچار هم باشد
دم آخر به دستان پُر از درد و ورم کرده
بگیرم در بغل رأس تو را، دشوار هم باشد
محمد جواد شیرازی