سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب سوم» ثبت شده است

هر کس که شد حسینی، پاک است و صاف و ساده
دور است طینتش از خودبینی و افاده

هر خیر و رحمتی هست، از پنج تن رسیده
مدیونم از ازل بر این قوم و خانواده

مهر حسین رزق است، رزقی به دست زهرا
این عشق را به لطفش در سینه ام نهاده

سِرّ نجات فُطرس در ذکر یاحسین است
چاره به هر غمی هست این ذکر فوق العاده

شد او قدیم الاحسان، چون از قدیم الایام...
هر عقده را گشوده، با چهره ی گشاده

توحید را به هر کس، خود خواست می چشاند
از سوی کس نباشد غیر از حسین اراده

تا ریخت آبرویم در محضر الهی
کرد آبروی من را اشک غمش اعاده

هربار دور ماندم از صحن کربلایش
رزق زیارتم را بنت الحسین داده

با چشم های تارش، در گوشه ی خرابه
طفلی کنار دیوار با زحمت ایستاده

بی اختیار ناگاه با چشم تر می افتد
از بس دویده این طفل در دشت ها پیاده

طفل سه ساله را چه با پهلوی شکسته؟!
این جرم بوده کار زجر حرام زاده

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۰۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۳ محرم ۱۴۰۱

چنان شمعی چکیده بر زمینم، رو به سوسویم
پدر چشمم نمی بیند، تو را با دست می جویم

چرا موی مرا دیگر نمی بوسی، نمی بافی؟!
یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم

لبت بوسیدم و بر کام خود با مشت کوبیدم
خودم زخم لبانت را به اشک چشم می شویم

تکان خوردن برای شیشه ی عمرم ضرر دارد
مضاعف می شود با هر تکانی درد پهلویم

غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک
به هر داغی شبیه عمه ام زینب ثناگویم

برای من علی اکبر النگویی خرید اما
به دست دختری در کوچه ها دیدم النگویم

زمین خوردن شده تکرار دشوار شب و روزم
نمانده قوتی دیگر میان هر دو زانویم

لباسم از تنم مانند زهرا در نمی آید
خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟

یقین دارم زن غساله هم غسلم نخواهد داد
خجالت می کشم خیلی ازین وضع سر و رویم

در آغوشت بگیرم تا از این ویرانه پر گیرم
ندارم حاجت مرهم، فقط وصل است دارویم

عجب حسن ختامی شد سه سالم را نصیب امشب
نگاهت می کنم تا جان دهم با چشم کم سویم 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۵۵
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب سوم ماه رمضان ۱۴۰۱

صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است

دلت شکسته از این بنده ی نمک نشناس
دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است

بدی من که به دردت نمی خورد اما
تو خوبی ات همه جوره گره گشای من است

فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط
عنایتت سبب این برو بیای من است

هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟
همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است

تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است
نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است

دلیل اشکِ سر سفره، وقت افطارم
لبان تشنه ی ارباب با وفای من است

نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است

که گفته روزی من نیست دیدن حرمش
به دست دختر او رزق کربلای من است

فدای اشک رقیه که با پدر می گفت:
چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است

گرسنه مانده ام اما غذا نمی خواهم
چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۱ ، ۰۳:۴۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی شب سوم محرم ۱۴۰۰

 

چهل منزل کتک خوردم، نبودی
به زیر دست و پا مُردم، نبودی

منی که غنچه بودم، تشنه ماندم
توانم رفت و پژمردم، نبودی

چرا وقتی که بد ترسیده بودم
چرا نام تو را بردم، نبودی؟!

شب تاریک، در بین بیابان
من از محمل زمین خوردم نبودی

نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است
به ضرب چکمه آزردم، نبودی

چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟!
مگر با دختر خود، قهر کردی؟!


سه ساله بودم و قدم کمان شد
تسلای غمم، زخم زبان شد

نبودی جان بگیرم در کنارت
رقیه از یتیمی نیمه جان شد

حجابم را نشد محکم بگیرم
دو دستم بسته بین ریسمان شد

چه دستان بزرگی دارد این شمر
تمام صورتم زهرا نشان شد

حواسم بود روی نیزه بودی
سرت بالاسر من سایه بان شد

سرت را می گذارم روی شانه
که گویم حرف های دخترانه


اگرچه درد دارم قدر کافی
نمی خوابم که مویم را ببافی

نپرس از وضع موهایم که دیگر
ندارد حاجتی بر موشکافی

پر پروانه وارم را شکستند
ندارم استطاعت بر طوافی

شدم خسته ازین سربار بودن
خودم حس می کنم هستم اضافی

مرا با خود ببر، با من بگو که
دگر از این مصیبت ها معافی

بیا امشب به قول خود عمل کن
مرا در لحظه ی آخر بغل کن
 

محمد جواد شیرازی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ ۵ صفر ۹۹

با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت
بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت

از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز
آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت

دیدی حمیده، دختر هم بازی من
در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت

هر بار نامت را به لب با گریه گفتم
با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت

دیگر توان پر گشودن هم ندارم
از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت

جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم
آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت

ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش
بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت

دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت
داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟

وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم
آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت

بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی
خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت

بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست
دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت

از سوز سرمای شب و گرمای روزش
کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت

بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم
از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت

شعر وصال من... رگ خشک گلویت
بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت

مهدی علی قاسمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۵۳
مهدی علی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۹ مسجد ارک

تا خیمه، ما را حی داور می رساند
در مجلس سبط پیمبر می رساند

دست نیازم را بُرید از غیر ارباب
رزق مرا در پشت این در می رساند

ریزه خور و شرمنده ی لطف حسینم
هر چه بخواهم، یار بهتر می رساند

حتی اگر سائل بخواهد سنگ از او
آقا به دستش کیسه ی زر می رساند

ارباب ما آقاست، در اوج نداری...
نان شبش را نزد نوکر می رساند

ممنون فطرس هستم و مدیون شغلش
از بس سلامم را به دلبر می رساند

بالم شکسته... خب... قلبم هم شکسته
من را به یارم، دیده ی تر می رساند

آن دردهایی که ندارد راه چاره
درمان آن را ناز دختر می رساند

با گریه بر داغ سه ساله زنده هستم
عمر مرا داغش به آخر می رساند

خار مغیلان بر کف پاهای زخمش
در هر قدم زجر مکرر می رساند

بر زجر لعنت... با کتک، یاس حرم را
تا به خرابه آن ستمگر می رساند

غوغا به پا کرده رقیه در خرابه
دارد لبش را سوی حنجر می رساند
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۴۰
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ شب ۲۳ محرم ۹۸

قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه

یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه

نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه

بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه

یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!

با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه

آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه


محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۵۱
عبدالرقیه