مهدی ام ختم تمام اوصیاء
مهدی ام ختم تمام اوصیاء
آخرین حجت منم بر ماسوا
آمدم با عشقِ حق سوی زمین
بر لبم آیات قران مبین
نقش جاء الحق به بازوی من است
فاتح خیبر دعا گوی من است
عمه ام تا که در آغوشم کشید
خنده ای زد پیش بابایم رسید
تا پدر قنداقه ی من را گرفت
نغمه ی زهرائیش بالا گرفت:
" آمدی جان پدر خوش آمدی
پیش ما ای منتظَر خوش آمدی
انتظارت را پیمبر می کشید
مادرم در انتظار تو خمید
بین آن دیوار و در خوانده تو را
غرق خون فرمود ای مهدی بیا
جدّ عطشانم میان قتلگاه
نام تو می برد با صد سوز و آه
عمه ام زینب تو را میزد صدا
روی تل تا دید اصل ماجرا "
نیمه ی شعبان سحر غوغا شده
شرک و کفر از مقدمم رسوا شده
نام من گردید سوگند خدا
با وجودم فخر دارد مصطفی
انبیا از آدم و خاتم همه
برده اند اسم مرا بی واهمه
سال ها در انتظارم اولیا
ندبه ها کردند بر سجاده ها
در زمین آدم رسید و گریه کرد
در فراقم ندبه کرد و مویه کرد
نوح هم در انتظارم پیر شد
از تمام اهل دنیا سیر شد
خضر از شوق وصالم زنده ماند
تا ببیند روی من پاینده ماند
در دل آتش نشسته چون خلیل
منتقم را خواست از حیّ جلیل
قبله ی کعبه منم از ابتدا
بر تمام اهل بیتم مقتدا
چشم عالم منتظر بر عدل من
نام من بردند کل مرد و زن
حاج مجتبی قاسمی