ما عاشق و دلبسته و حیران شماییم
ما عاشق و دلبسته و حیران شماییم
تا روز ابد ریزه خور خوان شماییم
عشق است غلامی ز غلامان شماییم
در هر دو جهان دست به دامان شماییم
ای آیت حق ، گوش به فرمان شماییم
ای خاک مزارت شده آرامش دل ها
احیای بقیع و حرمت خواهش دل ها
حبت سبب مستی و آسایش دل ها
اشک غمتان علت بخشایش دل ها
ما تا به ابد مضطر و گریان شمائیم
در نیمه ی شب قلب شریفت که شکستند
سجاده کشیدند و ره میکده بستند
این بد دهنان جملگی از نطفه ی پستند
رفتید پیاده همه بر اسب نشستند
زین غم همگی پاره گریبان شماییم
آتش به در خانه یتان تا که رسیده
اشک بصرت از غم ناموس چکیده
یاد علی و کوچه و آن قد خمیده
رنگ از رُختان با غم مسمار پریده
ما نیز خراب غم پنهان شماییم
با بغض پدر حرمت فرزند دریدند
پشت سر مرکب نفست را که بریدند
با بد دهنی خدمتتان تا که رسیدند
از محضرتان غیر ادب هیچ ندیدند
ما ریزه خور این همه احسان شمائیم
ناموس شما شکر که آواره نگردید
با خنجرشان حنجرتان پاره نگردید
طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید
حتی سخن از غارت گهواره نگردید
ما سینه زن جد پریشان شماییم
ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان
با زهر شدی کشته و عالم همه نالان
تا لحظه ی آخر دو لبت گفت حسین جان
قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان
ما هیاتی از خیل محبان شماییم
حاج مجتبی قاسمی