سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۵۸ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 1- حاج مجتبی قاسمی» ثبت شده است

کوس رسوایی من بار گناهان من است

راه حل دل من دیدن جانان من است

 

هر کسی دل به کسی داد به او می نازد

دل سپردن به شما نسخه ی درمان من است

 

سال ها ساکن صحرا شدنت در اثرِ

غرق غفلت شدن و این همه عصیان من است

 

صبح و شب ناله ز دل، اشک ز چشمم جاری است

از شما دور شدن غصه ی پنهان من است

 

از همه رانده شدم باز تو راهم دادی

این همه جود و کرم شاخص سلطان من است

 

موی من گشت سفید و دل من گشت سیاه

 غفلت از کوی شما علت طغیان من است

 

فخر من نوکری درگه اجداد شماست

 سگ این خانه شدن برکت عنوان من است

 

صبح وشب گریه به جدت ز خدا می طلبم

گریه بر جد شما موجب غفران من است

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۵ ، ۲۳:۰۵
مجتبی قاسمی

اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست

بستن احرام با پیراهن  و شال عزاست

 

بر تمام خلق از شش گوشه رحمت می رسد

چرخش عالم به غیر از حول این محور خطاست

 

هروله بین صفا و مروه این جا دیدنی است

ذکر ما تا کربلا لبیک بر شاه وفاست

 

بر طواف این حرم اهل سما راغب ترند

بس که طوف این حرم پر برکت است و با صفاست

 

بی حسین بن علی کعبه ندارد ارزشی

بعد سال شصت و یک عرش خدا در نینواست

 

زائران مرقدش عرش خدا را دیده اند

زائر او زائرِ الله در عرش خداست

 

ترس آن دارند که کعبه شود خالی ز خلق

ور نه می گفتند تحت قبه اش چه پر بهاست

 

حالِ صحن نینوا یا حالِ بین روضه ها

بهترین حال و هوای ما همین حال و هواست

 

حاج مجتبی قاسمی

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۷
مجتبی قاسمی
ما را خدا به عشق حسین آفریده است
از او کریم تر همه عالم ندیده است
 
ریزه خور عطای حسینیم تا ابد
این لطف فاطمه است که بر ما رسیده است
 
دنبال زرق و برق جهان اهل عالمند
 سینه زن حسین از این ها بریده است
 
این پرچم سیاه عزا آبروی ماست
ما را به برکتش خود زهرا خریده است
 
عرض نیاز پیش کریمان که عیب نیست
مولا همیشه حاجت نوکر شنیده است
 
بانی روضه حضرت خیر النسا شده است
از چشم مرتضی ز غمش خون چکیده است
 
جنت بهای یک نم اشک عزای اوست
یعنی بهشت حاصل اشک دو دیده است
 
از انعکاس ناله ی "نوحوا علی الحسین"
عمری نسیم غم به دل ما وزیده است
 
جسمش به خاک و راس منیرش به روی نی
مرکب به روی پیکر پاکش دویده است
 
با سنگ و نیزه حرمت او را شکسته اند
بیهوده نیست خواهر او قد خمیده است
 
حاج مجتبی قاسمی
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۰
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی جواد مقدم

لعنت به هر که غیر تو را برگزیده است

یعنی فضایل تو علی جان ندیده است

 

افشا شده است سر همه واصلان حق

از تو رسید هر که به جایی رسیده است

 

افتادن به پای تو شد رمز سروری

شد سربلند هر که به پیشت خمیده است

 

هر کس عصا گرفت که موسی نمی شود

هر مدعی که میوه ی طوبی نچیده است

 

بر کفر دشمنان تو تردید کی کند

هر کس کمی ز مزه ی ایمان چشیده است

 

بدر وحنین و خیبر و احزاب جملگی

نقش شجاعت تو به عالم کشیده است

 

از برکه ی غدیر خمت تا ابد علی

بر نه فلک نسیم ولایت وزیده است

 

بعد از نبی مسیر هدایت فقط تویی

گمراه می شود ز تو هر کس بریده است

 

حب تو را به جنت الاعلی نمی دهد

هر کس که عشق ناب شما را خریده است

 

آخر چه می شود که نگاهی به من کنی

حالا که اشک شوق ز چشمم چکیده است

 

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۲
مجتبی قاسمی

هر که بشناسد تو را محو وقارت می شود

در همه لحظات عمرش بی قرارت می شود

 

سفره ی جود تو را حاتم گدایی می کند

هر چه بخشنده است حتما وامدارت می شود

 

یاد صحن و عطر ناب کاظمینت می کنم

سینه ام مملو از شوق زیارت می شود

 

قبرتان گفتید قلب دوستداران شماست 

سینه ی ما هم در این حالت دیارت می شود

 

آه... شبهای حرم، یک جامعه بالای سر

عقده ها دارد دلم، تنگ مزارت می شود

 

زهر خوردی، سوختی اما میان ناله ات

با دفِ رقاصه ها بر تو جسارت می شود

 

در میان خانه ات زخم زبان همسرت

مرهمی بر زخم های بی شمارت می شود

 

چون که مادر نیست و خواهر نداری ای غریب

مادرت زهرا به جای هر دو یارت می شود

 

تا که جسمت را به روی بام خانه می برند

کل خانه غرق بوی مشکبارت می شود

 

کنج حجره از عطش تا سوختی گفتی حسین

سهم این پاره جگر اوج حرارت می شود

 

در وداع آخرش زینب به آه و گریه گفت

خواهرت هر جا که باشد بی قرارت می شود

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۲
مجتبی قاسمی

چون پشیمان نیستیم آقا پریشان می شود

فعل ما می بیند و هر روز گریان می شود

 

قلب او از دست ما خون است، غصه می خورد

بس که ما در غفلتیم از غصه نالان می شود 

 

ما خطا کردیم، آقا دید و بر ما اشک ریخت

جای نفرین از خدا خواهان غفران می شود

 

از من و تو قلب او هر چند خیلی خون شده

خیر حق را بهر ما همواره خواهان می شود

 

دیدن نامحرمان دیدار او از ما گرفت

دیدنش تنها نصیب چشم پاکان می شود

 

ما به شهر معصیت ساکن شدیم و غافلیم

از گل نرگس که ساکن در بیابان می شود

 

خود نظر دارد که نامش بر لب ما جاری است

ور نه باغ گل کجا در کنج ویران می شود

 

روز و شب یاد لب عطشان جدش می کند

روضه خوان مقتل شاه شهیدان می شود

 

وقت غارت کردنش آمد صدا زد خواهرش

این حسین توست یا جدا که عریان می شود

 

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۳
مجتبی قاسمی

جانم به فدای قبر خاکی شما

ماییم گدای قبر خاکی شما

ای کاش که یک بارگهی می دیدیم

از دور به جای قبر خاکی شم

 

در کوچه تو را مثل علی می بردند

افتاده عبا مثل علی می بردند

دستان شما بسته و بی عمامه

از روی جفا مثل علی می بردند 

 

خوردی تو زمین صدا زدی یا زهرا

با قلب حزین صدا زدی یا زهرا

با پای پیاده چون زمین افتادی

با صوت غمین صدا زدی یا زهرا

 

تا شعله ی  درب خانه ات را دیدی

از درد غم سینه به خود پیچیدی

با یاد غم محسن و روی نیلی 

با چشم پر آب، پشت در نالیدی

 

تا آن که به پشت مرکبش افتادی

باناله به یاد کربلا افتادی

با یاد غم سه ساله پشت مرکب

خوردی تو زمین و ناله سر می دادی

 

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۵
مجتبی قاسمی

ما گم شدگانیم به دنبال شماییم

دلبسته ی موی سیه و خال شماییم

درهر دو جهان شکر، فقط مال شماییم

ما جمله دخیل نخی از شال شماییم

 

در سوز و گدازیم ز هجر رخ ماهت

امید که گردیم همه عضو سپاهت

 

بی غیرتی ماست که هستی تک و تنها

دوریم ز روی تو و مشغول به دنیا

تبعید شدی در اثر فعل بد ما 

ماساکن شهریم، تویی ساکن صحرا

 

خجلت زده ماییم که قلب تو شکستیم

خسران زده هستیم که عهد تو گسستیم 

 

هر چند که ما ریزه خور خان تو هستیم

غرق نعم از سفره ی احسان تو هستیم

دوریم... ولی باز پریشان تو هستیم

سرمایه ز کف داده و حیران تو هستیم

 

ما را ز کرامت بخر ای یوسف زهرا

تا خیمه ی سبزت ببر ای یوسف زهرا

 

کس نیست که مشمول عطا و کرمت نیست

دوزخ شود آن جا که صفای قدمت نیست

بیچاره فقیری که گدای نعمت نیست

بیزار از آنیم که تحت علمت نیست

 

چون هر دم تان پر شده از ذکر حسین است

هر عاشقتان عاشق بین الحرمین است

 

تا جد تو افتاد، زمین لنگرش افتاد

سر را که بریدند به سر دخترش افتاد

بر نیزه سرش رفت، به تل خواهرش افتاد

تا خواهرش افتاد، ز غم مادرش افتاد

 

برگرد بیا ای پسر حضرت زهرا

برگرد که خون شد جگر حضرت زهرا

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۸
مجتبی قاسمی

هر کس رسید پای ضریحت شفا گرفت

راه عروج تا ملکوت سما گرفت

 

بیگانه کن مرا زخودم غرق خود نما

تا آن که جار زنند مریضی شفا گرفت

 

صحن عتیق تو شده دارالشفای خلق

هر کس شفا گرفت ز دست شما گرفت

 

حاجت گرفته سائلت اما نمی رود

از بس که از کنار تو ماندن بها گرفت

 

از درگه شما به خداوند می رسیم

بی تو نمی شود که سراغ از خدا گرفت

 

حج و منا و سعی و صفایم فقط تویی

 قلبم مقابل حرم تو صفا گرفت

 

هر کس رسید کرب و بلا، سامرا، نجف

برگ براتش از علی موسی الرضا گرفت

 

هر مستمند در حرمت جزو اغنیاست

هر بی نوا کنار ضریحت نوا گرفت:

 

"عبد ذلیل را تو مران ایها الرئوف

از غم بیا مرا برهان ایها الرئوف"

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۲۲:۲۳
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد رضا طاهری رمضان ۹۸

 

من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید

شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید

 

از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم

گم گشته است راهم دست مرا بگیرید

 

عبد جمودالعینم ازکثرت معاصی 

رفته زکف سپاهم دست مرا بگیرید

 

با زورقی شکسته خود را رساندم اینجا

تنها و بی پناهم دست مرا بگیرید

 

آغوش خود گشودی اما فرار کردم

برگشته غرق آهم دست مرا بگیرید

 

وقتی که غیرتم رفت شوق عبادتم رفت 

درمانده از گناهم دست مرا بگیرید

 

عهد شباب رفت و مویم سفید گشته 

بی حد شداشتباهم دست مرا بگیرید

 

شد آرزوی این دل ایوان طلای حیدر 

غیر از نجف نخواهم دست مرا بگیرید

 

تنها ره نجاتم شش گوشه ی حسین است

بی کربلا تباهم دست مرا بگیرید

 

شبهای جمعه قلبم در روضه ی حسین است

گریان قتلگاهم دست مرا بگیرید 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

 

ماهت  آغاز شد و غرق در احسان شده ام

سفره ات پهن شد و شامل غفران شده ام

 

عبد فرار توام راه بده برگردم

سر به زیر آمده ام، سخت پشیمان شده ام

 

همه جا سر زده ام با همه کس دوست شدم

باز برگشته ام و باز پریشان شده ام

 

چه قدر توبه شکستم چه قدر بخشیدی

از همه بیشتر از ستر تو حیران شده ام

 

باعث شادی ابلیس شدم وای به من

بی سبب نیست که اینگونه هراسان شده ام

 

من که آلوده شدم قلب علی محزون شد

باعث اشک دو چشم شه مردان شده ام

 

هر چه بودم به دعای علوی برگشتم

مستمند کرم خسرو خوبان شده ام

 

چشمه ی چشم من از بار گنه خشک شده

بی سبب نیست پناهنده به سلطان شده ام

 

ماه ماه علی و رحمت حق در جوش است

پر کشیده دل من راهی ایوان شده ام

 

تشنه ام پس دم افطار کنم یاد حسین

یاد لبهای ترک خورده ی عطشان شده ام

 

گر چه پر خون بدنش روی زمین افتاده

ولی از داغ غم خواهر خود جان داده

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۵
مجتبی قاسمی

چشم آلوده ی ما لایق دیدار تو نیست

بین ما مدعیان هیچ کسی یار تو نیست

 

گنهم پشت گنه قلب تو را خون کرده

دیگر این عبد گنهکار گرفتار تو نیست

 

حاصل معصیت ما شده تبعید شما

این همه ظلم که کردیم سزاوار تو نیست

 

ندبه وعهد که خواندیم همه لغلغه بود

در عمل هیچ کسی طالب گفتار تو نیست

 

شرط دیدار تو چشمان بری از گنه است

بی سبب نیست کسی لایق دیدار تو نیست

 

یوسف مصر وجودی، همه ما مشتریت

لعنت حق به هر آن کس که خریدار تو نیست

 

شهر آلوده کجا منزل دلدار کجا

کس در این شهر ریاکار هوادار تو نیست

 

عبد آلوده به درگاه تو راهی نبرد

هر خطاکار که شایسته ی دربار تو نیست

 

ای طبیب همه برگرد مداوامان کن

وای بر آن که اسیر غم و بیمار تو نیست

 

متوقع شده ایم از کرم و جود شما

کس ندیدیم در این دهر بدهکار تو نیست

 

دیدن چهره ی تو چشم دگر می خواهد

گریه و اشک فراوان سحر می خواهد

 

حاج مجتبی قاسمی 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۱
مجتبی قاسمی

منم امید پیمبر، ستاره ی مادر

نهم پسر به حسین و سلاله ی حیدر

 

منم که لیله ی قدر نهان طاهایم

عصاره ی نبی مرتضی و زهرایم

 

اگر که احمد مختار گشته ختم رسل

 منم کسی که گرفته مدال خاتم کل

 

شدم به عترت احمد نشان حسن ختام

منم که جمع خصالم به اهل بیت عظام

 

نوید آمدنم را پیمبران دادند

امید وصل مرا بر همه جهان دادند

 

پیمبران اولوالعزم وصف من گفتند

در آرزوی وصالم به خاک غم خفتند

 

به نوح در دل طوفان رسید وعده ی من

چو خضر آب بقا خورد گشته بنده ی من

 

به یوسف از حسناتم به چاه گفته خدا

و یونس از دل دریا شنید وصف مرا

 

خلیل در دل آتش به یاد من افتاد

کلیم نام مرا بین نیل سر می داد

 

در انتظار من عیسی به آسمان پر زد

به عرش حضرت خاتم به عشق من سر زد

 

منم که وصف جمالم بیان نموده رسول

منم که منتقمم بر گلایه های بتول

 

به خطبه های مکرر علی مرا خوانده

برای رؤیتم از دیده اشک افشانده

 

به آب لب نزد و تشنه شاه کرب و بلا

میان قتلگه و زیر دشنه خواند مرا

 

شنید نام مرا چون رضا ز جا برخواست

ز درگه احدیت ظهور من را خواست

 

به سوره ها و به آیات حق شدم توصیف

محبتم به همه انبیا شده تکلیف

 

به عشق من همه افلاک دست بر کارند

تمام خلقت حق انتظار من دارند

 

به یمن من به زمین رزقِ خلق می بارد

به وقت موهبتش حق نظر به من دارد

 

منم ذخیره ی معبود در زمان شما

منم مدافع ایمان و حرز جان شما

 

رسید نیمه ی شعبان و آمدم دنیا

دعا کنید ظهورم ز خالق یکتا

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۳
مجتبی قاسمی

دانلود فایل صوتی و تصویری شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی محمد معاذاللهی

 

بیشتر از عاشقی هجران مرا سوزانده است

هجر دیدار رخ جانان مرا سوزانده است

 

بعد از عمری علت خسران خود فهمیده ام

دل سپردن دست این و آن مرا سوزانده است

 

مثل یعقوبم، دلم آتش گرفته، سوخته

بعدِ یوسف غربت کنعان مرا سوزانده است

 

عشق بی وصل نگار از هر بلایی بدتر است

عاشقی، این درد بی درمان مرا سوزانده است

 

دور از مولا در این زندانِ نَفْس افتاده ام

غفلتم در بین این زندان مرا سوزانده است

 

یک کلاف آورده ام، یوسف خریداری کنم

این هیاهوی خریداران مرا سوزانده است

 

ترس از این دارم بگوید که نمی خواهم تو را

فکر دوری از صف خوبان مرا سوزانده است

 

سیره ی آقای ما گریه کنار زینب است

 روضه های خواهری گریان مرا سوزانده است

 

روی نیزه رفتن خورشید جانم را گرفت

بین صحرا پیکری عریان مرا سوزانده است

 

بی قرارِ شارع العباس گشتم باز هم

صحن سقا... دوری از ایوان مرا سوزانده است

 

روزه می گیرم ولی افطار زهرم می شود

کام خشک ساقی عطشان مرا سوزانده است

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۱۵
مجتبی قاسمی

" فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

پر شد از مهر علی پیکره و بنیادم

مست میخانه شدم یاد نجف افتادم

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

 

ساقی امشب بده باده به شعف آمده ام

با امیدی به سر خم نجف آمده ام

 

امشب از عشق تو مولا همه جا ریخت به هم

از قدومت همه ی ارض و سما ریخت به هم

بهر دیدار تو ای شاه ، گدا ریخت به هم

بی سبب نیست که این سینه ی ما ریخت به هم

 

صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد

فاطمه بنت اسد هم قمرش پیدا شد

 

آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است

کعبه از جلوه ی الطاف خدا پر شده است

جام های تهی از لطف شما پر شده است

 عالم از نعره ی مستانه ی ما پر شده است

 

ما همه مست تو هستیم همه مجنونت

سالیانی است که هستیم همه مدیونت

 

 

انبیا ریزه خور خوان تو هستند همه

محو در سوره ی انسان تو هستند همه

تشنه ی بارش احسان تو هستند همه

هر سحر خادم ایوان تو هستند همه

 

بی تو اصلا احدی نزد خدا محرم نیست

تو نباشی به خدا ختم رسل خاتم نیست

 

ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری

بر سر سائل خود دست حمایت داری

نسل در نسل به ما ویژه عنایت داری

بر همه انس و ملک حکم امامت داری

 

بهر هر سوخته دل یار علی باشد و بس

تا ابد سید و سالار علی باشد و بس

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۲

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۰
عبدالرقیه

میکده پر ز می شده ساقی

من بیچاره پشت در ماندم

بین طعنه... میان زخم زبان...

نامتان را به روی لب خواندم

 

آمدم بنده ام کنی آقا

بنده ی تو شدن ولی سخت است

حیدری... عاشقان تو بسیار

قنبر تو شدن علی سخت است

 

مثل من در سپاه تو خیلی

مثل تو در نگاه من یکتا

کم نیاید ز تو یقین دارم

گر نگاهی به من کنی مولا!

 

بهترین جای این جهان حرمت

شرف این مکان به تو باشد

فاش می گویم این یقین من است

خلقت این جهان به تو باشد

 

نام تو رفع مشگل همه است

دشمنت هم به تو توکل کرد

در مصاف تو، در دل میدان

به عنایات تو توسل کرد

 

بی سبب نیست مست و حیرانم

ما عرفناک حق معرفتک

هر کس از ظن خود ز تو دم زد

عجز الواصفون عن صفتک

 

چقدر زخم در احد خوردی

جان ما نذر خاک پای تو باد

از فدا کاری تو دین خدا

تا خود روز حشر شد آباد

 

رایت حق فقط شما هستی

لعنت حق به پرچم دگران

آرزویم تمام عمر این است

پای تو من دهم علی جان، جان

 

هر کسی دل به دلبری داده

دلبر من فقط تویی حیدر

خادمی ات سبب شده آقا

فخر بر انبیا کند قنبر

 

اشهد انک امین الله

نامتان رافع گرفتاری

تا شنیدم و من یمت یرنی

بر لبم شد شهادتم جاری

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۱
مجتبی قاسمی

قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم

خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم

 

یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده ایم

تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم

 

منتظَر هستی و عالم منتظِر بر دیدنت

قرن ها این جاده را با چشم گریان رفته ایم

 

سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه

با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته ایم

 

ادعای شیعگی داریم اما در عمل

برخلاف گفته های شاه خوبان رفته ایم

 

حال ما این است... فکری کن به حال ما خودت

ما به دنبال گنه بسیار ارزان رفته ایم

 

غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده ایم

بر خلاف مِیلتان با این و با آن رفته ایم

 

حیف شد... قبلا تو بودی بهترین معشوق ما

حال جای تو سراغ نفس، آسان رفته ایم

 

خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توایم

سالیانی می شود آقا به دنبال توایم

 

 

حاج مجتبی قاسمی

 

۹۵/۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۰۶:۲۶
مجتبی قاسمی

هستی بنا شد از ازل تنها برای فاطمه

جان تمام شیعیان گردد فدای فاطمه

 

زهرا بماند فضه اش حاجات ما را می دهد

باب شفاعت شد به پا اصلا برای فاطمه

 

چرخ فلک در چرخش از چرخیدن تسبیح او

انس و ملک محتاج بر خاک عبای فاطمه

 

در مجلسش شور و نوا تا عرش اعلی می رود

دارُالشفای ما بود بیتُ العزای فاطمه

 

روز تولد نذر او کرده مرا چون مادرم

در هر مکان با هر زبان گویم ثنای فاطمه

 

در بین قبرم تا ملک این سینه را بو می کند

گوید که صاحب دارد و باشد گدای فاطمه 

 

سِلمٌ لِمن سالَمَکم، حَربٌ لِمن حارَبَکم

مبنای حب وبغض من باشد ولای فاطمه

 

از چرخش دستاس او روزی به ما هم می رسد

رزق زمین و آسمان هست از عطای فاطمه

 

صحرای محشر هر کسی تحت لوایی می رود

مأمن برای انبیا باشد لوای فاطمه

 

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۲

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۵۹
مجتبی قاسمی

اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است

نام تو در آسمانها از زمین پیداتر است

 

صاحبِ هستی تو هستی، ما همه عبد توایم

هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است

 

چشم من عمری به دنبال عطای دست تو است

چون که احسان و کرم از مادران زیباتر است

 

چادرت یک قوم کافر را هدایت می کند

زهره ای و چهره ات از انبیا زهراتر است

 

هر کسی که گفت یا زهرا جوابش را گرفت

چون توسل بر شما از هر کسی گیراتر است

 

فاطمه یعنی تجلی خدا روی زمین

فاطمه همتای یکتای امیرالمومنین

 

 

قصه‌ی شیعه اساسش ناله های مادر است

زخم قلب فاطمه اما ز درد حیدر است

 

شیعه مدیون حمایتهای زهرا از علی است

دین اگر شد پایدار از گریه های مادر است

 

پشت در، افتاد بر روی زمین، بیهوش شد

فضه آمد دید زهرا غرق خون پشت در است

 

تا به هوش آمد دوید و دامن مولا گرفت

دید بسته دست های پهلوان خیبر است

 

دست او با ضرب قنفذ از علی کوتاه شد

ضربه ای که عامل پایان عمر کوثر است

 

بازویش افتاد تا دست علی گردد رها

جان فدای دختر خیرالبشر، خیر النسا

 

حاج مجتبی قاسمی

 

۹۴/۱۲

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۰۳
مجتبی قاسمی

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

ذکر شما با این زبان معنا ندارد

آلوده ای چون من در اینجا جا ندارد

 

وقتی که آمد سائلی بر درگه تو

اما... اگر... گفتن دگر معنا ندارد

 

ذره به لطفت گشت دریای خروشان

دریا سخای چشم هایت را ندارد

 

پای ضریحت تا نشستم گریه کردم

گفتم که عالم مثل تو آقا ندارد

 

در کفشداری حرم دیدم نوشته:

آید به سویم هر کسی مأوا ندارد

 

من آمدم سوی تو ای سلطان خوبان

دست تهی پر گشته... این حاشا ندارد

 

حق است این که زائران تو بگویند:

آرامش صحن تو را دنیا ندارد

 

با اذن زهرا بود وارد گشتم این جا

من کافری بودم موحد گشتم این جا

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۲

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۲
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی مطهر نیا

 

فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه

مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من

شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را

پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا

اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا

منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه

 

مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید

شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه

 

روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی

رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه

حاج مجتبی قاسمی

۹۴/۱۰

 
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۴۶
مجتبی قاسمی

بر شیعیان حیدر کرار مادر است
آن بانویی که باطنِ آیات کوثر است

ما از دعای فاطمه در بند حیدریم
این ذره ای از آن همه الطاف مادر است

"لولاک ما خلقتکما..." وصف فاطمه است
هر دو جهان طفیلی زهرای اطهر است

زهرا اگر نبود خدا عترتی نداشت
از یمن فاطمه است که احمد پیمبر است

طُهر و طهور و طاهر و طِیْهور جملگی
حمد و ثنای مادر ما آن مطهره است

حبش فریضه ای است بر انسان و جنیان
مبغوض او همیشه ی تاریخ ابتر است

زهرا است نور خلقت و خلقت ز نور اوست
محشر تمام عرش ز نورش منور است

حق مرتضی است... لایق حق در میان خلق
زهراست چون که عاشق و هم کفو حیدر است

بیتی که گشت مهبط جبریل، بر نبی
بیت رفیع اوست اگرچه محقر است

در چرخش است عالم امکان به دور او
چون در مقام جلوه ی الله اکبر است

آتش به باغ پر ثمر باغبان زدند
در پرده گفتن غم جانسوز بهتر است

از این سکوت مبهم و این زخم بی شمار
دیگر گمان کنم که نفس های آخر است


حاج مجتبی قاسمی

94/10

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۴۷
مجتبی قاسمی

صلی الله علیکِ یا عقیلة العرب

 

زینب عقیله ای است که همتا نداشته

عالم چو او شبیه به زهرا نداشته

جز او حسین مونس غم ها نداشته

شعرم‌ برای منقبتش جا نداشته

 

امشب شب ولادت زهرای دیگر است

از عشق اوست خنده به لبهای کوثر است

 

زینب اگر نبود علی زینتی نداشت

دریای عشق یک گوهر قیمتی نداشت

کوه وقار و صبر دگر قامتی نداشت

اصلا تمام ارض و سما برکتی نداشت

 

کعبه شد و تمام ملک در طواف او

خورشید شد که گشت فلک در طواف او

 

در بیت عشق، مرکز پرگار زینب است

در یک نگاه حیدر کرار زینب است

در یک کلام صاحب اسرار زینب است

بعد از حسین یک تنه ، سالار زینب است

 

عالم چو بحر... گوهر این بحر زینب است

علامه ی یگانه ی در دهر زینب است

 

امشب هوای شام به سر دارم و حرم

سائل شدم به خانه ی بانوی ذوالکرم

با هر نفس طواف روم من قدم قدم

ای کاش آخرش به فدایش شود سرم        

رحمت به هر که گشت فدایی عمه جان

یادی کنیم از همه ی آن مدافعان

 

حاج مجتبی قاسمی

94/10

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۱
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

 

چو نوری در دل ظلمت فروزنده تویی زهرا
و ایمان را به جانها آفریننده تویی زهرا

کسی که رمز پیروزی شده در هر زمان نامش
چه دیروز و چه امروز و چه آینده تویی زهرا

نوشتم آن که حبش شد کلید خانه ی رحمت
و بغضش تا همیشه گشته سوزنده تویی زهرا

مُغیثی که به هر نخ از عبا و چادرش حتی
شده هر مُرسلی آخر پناهنده تویی زهرا

قیامت در قیامت یک تنه بر پا کنی بانو
پناه عاصیان هستی و بخشنده تویی زهرا

کسی که حیدر و احمد به دور زینبش گردند
و زینب تحت تعلیمش شد ارزنده تویی زهرا

ره توحید تنها راه فرزندان تو باشد
کسی که با جهادش شرک را کنده تویی زهرا

شبیر و شبر تو زینت ارض و سما هستند
و آنها مادری دارند زیبنده... تویی زهرا

الا ای کوثر قران تویی معیار هر ایمان
که در این عالم امکان فروزنده تویی زهرا

منم فرزند خاطی رو به تو آورده ام مادر
کسی که گشتم از رویش سرافکنده، تویی زهرا

کسی که دست او بشکسته اند و پهلویش اما
فقط بر روی حیدر  میزند خنده تویی زهرا

کسی که دست بوسش گشته ختم المرسلین اما
علی از دستهایش گشته شرمنده تویی زهرا

صدف چون بشکند دُر بر زمین می افتد و حالا
میان آن در و دیوار تابنده تویی زهرا


حاج مجتبی قاسمی
۹۴/۱۱

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۳۴
مجتبی قاسمی

ای کاش که آه دلم این بار بگیرد

من منتظرم دست مرا یار بگیرد

 

تا قلب مرا از همه اغیار بگیرد

درد از تن این خسته ی بیمار بگیرد

 

در هجر رخش سیل ز چشمم شده جاری

عاشق شده ام عاشق و مجنون نگاری

 

قلبم به خدا خون شده از دست زمانه

دل بهر وصال تو گرفته است بهانه

 

دنبال تو گشتم همه جا خانه به خانه

در ارض و سما هست ز روی تو نشانه

 

یک گوشه ی چشمی به من بی سروپا کن

از بار گنه نوکر خود را تو رها کن

 

بستند دلم را به سر طره ی مویت

هر چند دویدم نرسیدم سر کویت 

 

ولله منم تشنه ی یک جرعه سبویت

با بار گنه دور شدم از مه رویت

 

من منتظرم تا ز رخت پرده بر افتد

دیوانه شوم گر به رخت یک نظر افتد

 

سرمایه ز کف دادم و عشق تو خریدم

افسوس که روی تو به این دیده ندیدم

 

هرچند دویدم به وصالت نرسیدم

تنها صفت وصف تو ای یار شنیدم

 

تا زنده ام ای دوست به من هم نظری کن

مُردم اگر از سوی مزارم گذری کن

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۲
مجتبی قاسمی

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست 

رحم بر اشک دو چشم فقرا عیبی نیست

 

دل ویرانه ی ما و نظر لطف شما

نظرت گر برسد بر دل ما عیبی نیست

 

کوری من اثر بردگی شیطان است

چشم بیمار بگیرد چو شفا عیبی نیست

 

"روزها فکر من این است و همه شب سخنم"

من ندیدم رخ محبوب... چرا عیبی نیست؟!

 

حال افتاده ام از پا...به تو رو آوردم

تو بگیری ز کرم، دستِ مرا عیبی نیست

 

بارها اشک تو از فعل بدم جاری شد

گر بمیرم ز غم اشک شما عیبی نیست

 

درکثافات عمل غرق شدم کاری کن

دست خود را تو بگیری به دعا عیبی نیست

 

ما که مردیم و ندیدیم جمالت آقا

ما شنیدیم فقط وصف تو را یا مولا

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۲۱:۵۱
مجتبی قاسمی

سائل به سفره خانه ی ارباب تا رسید

نقاره ای زدند که یاران گدا رسید 

 

من آمدم که باز گدایی کنم تو را

اینبار هم به دادِ گدا آشنا رسید

 

یک بار آمدیم طواف حریمتان

صدها هزار مرتبه خیرش به ما رسید

 

دل برده از بهشت، زوایای مرقدت 

ازبس که در حریم تو بوی خدا رسید

 

رحمت در ازدحام حرم موج می زند

وقتی نگاه حضرت موسی الرضا رسید

 

باب الجواد باب ورود بهشت ماست

باب هدایتی است که از هل اتی رسید

 

حاج مجتبی قاسمی

مشهدالرضا

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۲۱:۴۹
مجتبی قاسمی

دانلود صوت شعر با نوای حاج حسین سیب سرخی

دانلود صوت این مداحی با نوای کربلایی سجاد شریعتی

 

ای امیرالمؤمنین ما همه

آیت العظمای بیت فاطمه

 

آفرینش تحفه ای بر خوان تو

متقین ریزه خور احسان تو

 

مدح تو فرموده قرآن مبین

حب تو واجب بُوَد بر مسلمین

 

افضل الاعمال شد ذکر شما

لا فتی را گفت جبریل از خدا

 

ای سخن های تو آیاتی عمیق

ای رفیق هر فقیر بی شفیق

 

میهمان، در خانه ی حق مادرت

برترین زن در دو عالم همسرت

 

اسوه ی صبر است زینب دخترت

آسمان ها سائلان قنبرت

 

ای که مدح تو خدا فرموده است

آیه آیه سوره ها فرموده است

 

ای نفس های تو انسان آفرین

ای نظرهای تو سلمان آفرین

 

نام تو ذکر مدام انبیاء

ذکر تو حصن حصین اولیاء

 

ای امید هر نبی و هر ولی

نام تو در آسمان ها شد علی

 

انبیاء بر تو توسل کرده اند

اوصیاء بر تو توکل کرده اند

 

آدم از تو در زمین بخشیده شد

تا که نامت برد او هم دیده شد

 

مایه ی آرامش یعقوب تو

بر همه بیچارگان یعسوب تو

 

ای پناه یوسف اندر قعر چاه

خوانده ات با صد امید و سوز آه

 

یونس از دریا صدا زد یا علی

در دل غم ها صدا زد یا علی

 

چون عصا در دست موسی مار شد

ترس در رخسار او بسیار شد

 

گفت حیدر ناگهان آرام شد

ای عجب آن اژدها هم رام شد

 

در تمام سختی و اوج محن

از تو ایوب نبی گفته سخن

 

صبر او از صبرتان نشأت گرفت

با توسل بر تو او قدرت گرفت

 

شعله سر زد زاتش نمرودیان

دست ابراهیم بسته آن میان

 

بین آتش زد خلیل الله ندا

یا علی حیدر مدد یا مرتضی

 

ای سلیمان ها به دور قنبرت

خضر و یونس ها گدایان درت

 

مور تو کار سلیمان می کند

نام تو والله طوفان می کند

 

در کنار نوح در اوج بلا

بوده ای از ابتدا تا انتها

 

ای دخیلت جمله ی پیغمبران

ای ولایت از تو باقی در جهان

 

نسل تو نسل امامان مبین

عشق ما باشد امام آخرین

 

منجی عالم بود فرزند تو

کل معصومین همه در بند تو

 

ای تمام عرشیان مشتاق تو

انبیاء و اولیاء عشاق تو

 

رونمایی کرده حق از روی تو

کعبه دارد یک نمی از بوی تو

 

مادرت آمد عجب غوغا شده

بهر او دیوار کعبه وا شده

 

مادر عیسی اگرچه رانده شد

مادرت با عشق اینجا خوانده شد

 

کعبه از عشق تو گشته سینه چاک

تا قدم بر او گذاری پاک پاک

 

خانه ی حق گشته زایشگاه تو

راه حق تنهاست آقا راه تو

 

آری آری هست عالم هست توست

اختیار هر دوعالم دست توست

 

ای امید هر نبی و هر ولی

جان عالم باد قربانت علی

 

حاج مجتبی قاسمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۷
مجتبی قاسمی