سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۷۶ مطلب با موضوع «د/ اشعار حرم های زیارتی» ثبت شده است

جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند

 

صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند

 

 

 

با امید وصل این جنت تقلا می کنند

 

ذره هایی که میان راه، بین جاده اند

 

 

 

کوثر است آب میان صحن و پاکم می کند

 

حوض های این حرم الحق که فوق العاده اند

 

 

 

مادرم می گفت: "سجاده نمی خواهد حرم

 

سنگ های خاکی اش بالاتر از سجاده اند"

 

 

 

چند عاشق با دو چشم خیس از راه آمدند

 

گوشه ی باب الجوادت از نفس افتاده اند

 

 

 

عده ای با نام زیبای تو مستی می کنند

 

عده ای هم دور مرقد جامعه سر داده اند:

 

 

 

"یا ولی الله ضامن شو گنهکار آمده

 

تا همین جا هم به لطف توست راهم داده اند

 

 

 

نسل در نسلت همه آقا و اهل بخششند

 

نسل در نسلم همه محتاج و نوکر زاده اند"

 

 

 

هرچه هم باشند این مردم رعایای تواند

 

عاشقت هستند و در این عشق صاف و ساده اند

 

 

 

اهل ایمان شد هر آن کس که نگاهش کرده ای

 

وای بر آن ها که از چشم شما افتاده اند

 

محمدجواد شیرازی

۹۴/۶

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۰۵:۴۱
عبدالرقیه

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا

 

 

 

کنار چای خود امشب نبات می خواهم

 

قلم به دست گرفتم دوات می خواهم

 

 

 

امان نمی دهد این اشک گفت و گوی مرا

 

میان گریه کمی هم ثبات می خواهم

 

 

 

سپاه خواسته هایم مرا زمین زده است

 

از این هوا و هوس ها نجات می خواهم

 

 

 

ملامتِ من درمانده در مرامت نیست

 

بگیر دست مرا، التفات می خواهم

 

 

 

امان برای شب دفن خویش می خواهم

 

ضمان برای عبور از صراط می خواهم

 

 

 

کریم بودن تو پر توقع ام کرده

 

حضور قلب میان صلاة می خواهم

 

 

 

به راه آمدنم معجزه نمی خواهد

 

نظاره ای عوضِ معجزات می خواهم

 

 

 

شبیه صحن عتیقت بساز قلب مرا

 

برای صحن دلم انبساط می خواهم

 

 

 

کنار آب خوری های صحن گوهرشاد

 

شرابِ کوثر و آب حیات می خواهم

 

 

 

من از تو غیر خودت را دگر نمی خواهم

 

مجاور تو شدن از دعات می خواهم

 

 

 

دخیل پنجره فولاد می نشینم باز

 

برای کرب و بلایم برات می خواهم

 

 

 

ببین که نذر ابالفضل کرده ام امشب

 

بساط روضه کنار فرات می خواهم

 

 

 

به روز دفن مرا هم کسی کفن نکند

 

حصیر پاره ای از یک دهات می خواهم

 

 

 

محمدجواد شیرازی_ 94/4

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۱
عبدالرقیه

عاشق اگرچه شانه به گیسو نمی زند

بهر نیاز پَرسه به هر سو نمی زند

 

عمری است در خیال قدم رنجه ی علی 

با اشکِ چشم، آب به هر گونه می زند

 

مقصود او نظاره ی رخسار ساقی است

بیهوده بین میکده جارو نمی زند

 

از سیلیِ زمانه اگر سرخ رو شود

جز مرتضی به هیچ کسی رو نمی زند

 

هر کس به ظن خویش شود یار بی نوا

حرف از دلیلِ کوچ، پرستو نمی زند

 

کل صفات ذات خدا جز خدایی اش

با مرتضی علی به خدا مو نمی زند

 

عابد بدون حبِ علی چون کسی است که

شیپور را گرفته و وارونه می زند

 

انگورهای روی ضریحش چه می کند

بیهوده شیخ بین حرم "هو" نمی زند

 

من حاضرم قسم بخورم بر ضلالتش

هرکس نجف رسیده و زانو نمی زند

محمد جواد شیرازی ۹۴/۴/۱۶

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۴
عبدالرقیه

پادشاه سخا امام رضا

اول و انتها امام رضا

 

دوره گردم که ذکر روز و شبم

یاحسن بوده یا امام رضا

 

پدرم زیر لب میان قنوت

نیمه شب گفت یا امام رضا

 

تا ابد شاکر توام یارب

چون که دادی به ما امام رضا

 

هر کسی خسته شد ز بدحالی

زود باید رود امام رضا

 

از همان روز اولش بوده

راه ما تا خدا امام رضا

 

علت آفرینش باران

خلقت ما سوا امام رضا

 

بین کشتی و در دل طوفان

نوح را ناخدا امام رضا

 

لب دریای نیل هم بوده

ذکر صاحب عصا امام رضا

 

شرط حج استطاعت است اما

حج شاه و گدا امام رضا

 

هر شب جمعه زیر لب گفتم

یا سریع الرضا امام رضا

 

مطمئنم که روزی سفرِ...

کربلا هست با امام رضا

 

زائر او رسید در یک جا

می رسد در سه جا امام رضا

 

جان دردانه اش امام جواد

ربنا آتنا امام رضا

 

محمد جواد شیرازی

۹۴/۴

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۵
عبدالرقیه

وَ رَوَى الشَّیْخُ أَیْضاً بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:

 نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ....

فضل باسناد خود از حضرت صادق نقل کرده که فرمود :

ما [اهل بیت]اصل هر خیری هستیم و هر خوبی ای  از ما جوانه میزند ....

 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏24، ص: 304

 

اصل هشتم 

با همین اشک سحر کار تکلم می شود
با وجود چشمه کِی حرف از تیمم می شود؟

 

چشم های نیمه بازم را به لطف خود ببخش
اشکِ بیش از حد دلیل این تورم می شود

 

آنقدَر ضامن شدی آخر حسابش گم شده
باز هم گفتی بیا.‌‌.. این بارِ چندم می شود؟

 

آیه ی تطهیر حق هستید و این هم حاصلش
"طابَتِ الْأرْضُ الّتی فِیهٰا دُفِنْتُم" می شود

 

پادشاهان در ورودی حرم زانو زدند
خودپرستی ها میان این حرم گم می شود

 

بس که حاجت داده شد پشت در باب الجواد
بیشتر از هر دری این جا تراکم می شود

 

رفع حاجت مانده و نذر کبوتر کرده ام
پیرمردی گفت با یک مشت گندم می شود

 

وقت خواهش کم نباید خواست از دست کریم
چون که او هرچیز دارد خرج مردم میشود

 

مثل سلمانی نیشابور، وقت احتضار
 
پیش ما آقا بیا با یک تبسم... می شود؟!

 

هر سؤالی که نکیر و منکر از ما می کنند
استناد ما فقط بر اصل هشتم می شود

 

حب تو حرز است، از آن چه خدا فرموده است:
"آدم و سنگ است در دوزخ که هیزم می شود"

 

این دل من مست اولاد امام کاظم است
یا به مشهد می رود، یا راهی قم می شود

 

هر کجا عاشق رود عرض ارادت می کند
پس سلام از هر کجا منا علیکم می شود

محمد جواد شیرازی  ۹۴/۲ 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۰۸
عبدالرقیه

یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد

نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد

 

 

معصیت کردم ولی هربار دستم را گرفت

اولش ستار شد، بعدش خودش غفار شد

 

 

 

بی وفا بودم ولی آقا فقط لطفش رسید

بر گدایی که همیشه بر سرش سربار شد

 

 

 

حب جنت، نه... که مقصود اقتدا بر مرتضاست

در دل شب ها اگر عبد علی بیدار شد

 

 

 

نام مولا چون محمد رکن آیین من است

پس دو باری نام او هم در اذان تکرار شد

 

 

 

حق تعالی خواست تا حیدر مراد ما شود

در قبول هر عمل حب علی معیار شد

 

 

 

روی هر برگِ درختی حک شده نام علی

این علی های رُخَم را فاطمه معمار شد

 

 

 

ذکر هر مرغی در عالم نام زیبای علی است

هر دم و هر بازدم که خارج از منقار شد

 

 

 

دشمنانش هم همه مدح و ثنایش گفته اند

"لافتی إلّا علی..." اصلا مگر انکار شد؟

 

 

 

کار هر کس نیست فتح خندق و بدر و حنین

قصه ها دارد اگر که در لقب کرار شد

 

 

 

وارث علم نبی و حاکم روز جزا...

...سنجش اعمال و سیفِ حضرت قهار شد

 

 

 

یا من أرجوه لکل خیرِ من تنها علی است

باطن اذکار شد، او مخزنُ الاسرار شد

 

 

 

من نمی دانم چه سِری دارد ایوان نجف

هر کسی یکبار آمد بعد از آن بیمار شد

 

 

 

شد بنا قبرش میان قلب هر کس عاشق است

ای بنازم این حرم را کعبه ی سیار شد

 

محمد جواد شیرازی ۹۴/۲

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۳
عبدالرقیه

شکر حق اینکه باز روزی شد، در نجف من دوباره سرمستم

زیر ایوان رسیدم و گفتم: عبد این خانواده دربستم

 

 

بازگشتم دوباره پیش خودت، پدر مهربان من حیدر

گرچه توبه شکسته ام اما، باز هم تو گرفته ای دستم

 

 

فلسفه خوانده نیستم اما، اعتقادی برای خود دارم

هستی من به فکر ناقص نیست، "تا که من گریه می کنم، هستم"

 

 

هر چه دارم بگیر و در عوضش، گریه ی بیشتر عطایم کن

آب رو هست و آبروی گدا، چشم بر دست رحمتت بستم

 

 

سجده کردم به سوی گنبد تو، هو کشیدم به دور مرقد تو

عشق تو می کِشد مرا بر دار، آخرش کار می دهی دستم

 

 

من سگ آستانتان... هرگز، چون که کلب شما وفادار است

آبرو ریز خانه ات هستم، من همان بی وفا...همان پستم...

 

 

قرعه بدحالی است خب باشد، جام من خالی است خب باشد

باده از دیگران نمی خواهم، پیش ساقی فقط تهیدستم

 

 

با دو دریای چشم یا با خون، می نویسم به سجده این مضمون

از همه غیر مرتضی سیرم، از همه غیر مرتضی خسته ام

 

 

 

روزی ما اگر که پابوس است، از عنایات ساکن طوس است

نائب شاه خود رضا هستم، عهد و پیمان خویش نشکستم

 

 

محمد جواد شیرازی

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۰
عبدالرقیه

در پادگان غربتش ماندم، از غصه آزادی نمی خواهم

وقتی حریمش رنگ غم دارد، من رنگ آبادی نمی خواهم

 

گرچه کبوتر در قفس دائم، فکر و خیالش روز آزادی است

من جلد صحن سامرا هستم از بند، آزادی نمی خواهم

 

هر عاشقی از چای این جا خورد، زیر لبش این جمله را می گفت:

ته مانده ی چای شما عشق است، حلوای بغدادی نمی خواهم

 

عشاق دورش گرچه‌ کم اما، در رتبه هریک لشکری هستند

شاگرد عشاق حرم هستم، شیرین و فرهادی نمی خواهم

 

وقتی اذان دیگران صوتش آمد میان صحن ها گفتم:

یارب همین حس شنیدن را هرچند تو دادی... نمی خواهم

 

زیباترین نام جهان هادی، ذکرم شده در هر زمان هادی

جز نام زیبای امام خود، اذکار و اورادی نمی خواهم

 

اصلا بهشت ارزانی زاهد، انعام جنت قسمت عابد

فردای محشر من سکونتگاه، جز جنت الهادی نمی خواهم

 

هستم اگر کوچک تر از این عشق، بیمارم و در به در از این عشق

من راضی ام از عاشقش بودن، باور کن امدادی نمی خواهم

 

خونم بریزد در حرم ای کاش، در صحن های محترم ای کاش

شمشیر غیر از حضرتش هرگز ،جز دوست صیادی نمی خواهم

 

محمد جواد شیرازی

 

2/1/94 سامرا

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۳
عبدالرقیه

دست خودم که نیست، شده تنگِ مرقدش

"ای دل نگفتمت نرو..." 1 این هم پیامدش

 

حالا تمامِ روز و شبم را گرفته است
فکر وصال صحن گوهرشاد مشهدش

 

من سر به زیر بودم و سر به هوا شدم
از آن شبی که خورد نگاهم به گنبدش

 

فرزند، باب جود و پدر، باب حاجت است
بیهوده نیست این کرم و لطف بی حدش

 

یادش بخیر فصل زمستان میان صحن
اشکم چکید و ماند روی برف ها ردش

 

وقت سحر، نسیمِ خنک، صوت ربنا
آن پنجره طلایی و صحن زبان زدش

 

ما بنده ایم بنده ی شاهی که زنده شد
صدها مسیح در اثر رفت و آمدش

 

عمری گدای شاهم و کاری نداشتم
با هر کسی که سمت رضا نیست مقصدش

 

این هشتمین دری که به جنت خدا گذاشت
تنها به زائران رضا می گشایدش

 

ساعت دوباره هشت شده وقت عاشقی است
با یک سلام و عرض ادب سمت مرقدش

 

مُردم هزار و یک سحر از این جدایی اش
هر طور باز شاه خراسان بخواهدش

محمد جواد شیرازی 22/11/93


 

1.ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی
رفتی بسوز کین همه آتش سزای توست

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۹
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمد طاهری

دانلود صوت شعر با نوای حاج علی قربانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج سید مجید بنی فاطمه

دانلود صوت شعر با نوای حاج میثم مطیعی

 

صل الله علیک یا اباعبدالله 

شب جمعه است... هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم

 

ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم

 

سجده بر خاک درت سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم

 

دوری ات درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم

 

به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم

 

"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"

 

جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!

 

شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم

 

محمد جواد شیرازی _ 2/11/93

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۱
عبدالرقیه

یا سلطان... یاعلی موسی الرضا

 

دانلود صوت این شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی

عاشقانت با فراقت روزگاری ساختند

هرشب از دوری تان با گریه زاری ساختند

 

آهِ سردی و نگاهی سمتِ یک عکس حرم

خاطراتی زنده با آن یادگاری ساختند

 

گر حرم قسمت نشد تقصیر نفس سرکش است

این معاصی روزمان را شام تاری ساختند

 

خوب می دانی، خدایی بی تو ما بیچاره ایم

سمت مشهد، بهر ما راه فراری ساختند

 

بغض دوری از حریمت بین سینه مانده است

پس برای ما دو چشمِ آبداری ساختند

 

پادشاه عالمی و ما گدای درگهت

واقعا که هر کسی را بهر کاری ساختند

 

گردش ما بیشتر از کعبه دور مشهد است

صحن هایت بهر این گردش مداری ساختند

 

زائر مشهد شرف دارد به حاجی در طواف

چون طواف مرقدت را هشت باری ساختند

 

ای دم معمارهای پنجره فولاد، گرم

اینچنین دارالشفای انحصاری ساختند

 

فکر روزی و کمی نان فقط ناشکری است

تا برای ما به مشهد سفره داری ساختند

 

هیچ بابی عاقبت باب الجواد تو نشد

گرچه درهای بزرگ و بیشماری ساختند

 

لطف کن با تیرِ چشمت صید کن این خسته را

گر تو لیلایی ز مجنون هم شکاری ساختند

 

محمد جواد شیرازی

۹۳/۰۹/۲۸

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۷:۵۲
عبدالرقیه

دانلود صوت این مداحی با نوای حاج محمد کمیل

 

در آن دلی که حبّ تو باشد گناه نیست

اعمال شیعیان تو آقا تباه نیست

 

ایل و تبار ما همگی بنده ی تواند

هرکس که بنده ی تو نشد سر به راه نیست

 

هرشب به ذکر و یاد شما مست می شوم

من آن سگم که جز تو مرا پادشاه نیست

 

هرکس به مقتدا و امامی پناه بُرد

ما را به جز امیر نجف سرپناه نیست

 

گویم به هر کسی که سراغ بهشت رفت 

اینجا بهشتِ ما به جز آن بارِگاه نیست

 

یکسال می شود حرمت را ندیده ام 

حالم بدون یاد نجف رو به راه نیست

 

هرکس جوانیش شده وقف حسین تو

فردا به نزد فاطمه ات روسیاه نیست

 

#مهدی_علی_قاسمی - 93/9/4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۲
مهدی علی قاسمی

دوباره تشنه ی جام وصال آمده ام

به کیل خالی و دست سؤال آمده ام

 

شمیم وصل تو هیهات از سرم برود

خمار رایحه ی لم یزال آمده ام

 

شروع خوب همه لحظه های من هستی

به یاد لحظه ی تحویل سال آمده ام

 

به برکت نمک سفره شما بوده

اگر به راه خدا تا به حال آمده ام

 

شنیده ام که به آهو پناه دادی و من...

گریختم ز خودم چون غزال آمده ام

 

بریز خون مرا با دو تیغ ابرویت

خضاب کن رخ من را... حلال، آمده ام

 

برای جد غریبت چو ابر باریدم

اگر به سوی تو پاک و زلال آمده ام

 

خوشم که سینه کبود آمدم به درگاهت

برای طوف حرم با مدال آمده ام

 

که گفته است که فرض محال ممکن نیست

برای فرض و خیال محال آمده ام

 

چه می شود که مرا هم به کربلا ببری؟

به دلخوشی همین احتمال آمده ام

 

بده به راه خدا اربعین، حرم، آقا

ببین به سوی تو با صد خیال آمده ام

 

محمد جواد شیرازی

۹۳/۸/۲۷

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۰:۲۱
عبدالرقیه

 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أمینَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ

 

 گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود

چنگی به دل نمی زد اگر مرتضی نبود

 

ما را نوشته اند گدایان مرتضی
بر روی سینه حک شده این لوح یاد بود

 

شایسته است رو به نجف، عاشق علی
شب را سحر کند همه در حالت سجود

 

روح الامین ز جانب حق ذاکر علی است
گهگاه اگر به سمت نبی می کند فرود

 

ما را ز خاک پای علی آفریده اند
در کثرتیم اگر همه از وحدت وجود

 

تنها امیر هر دو جهان گشته مرتضی
کوری چشم دومی و آن زن حسود

 

حاجی به دور کعبه و ما دور مرتضی
حج ها بدون حب علی واقعا چه سود؟!

 

من خاک پای هرکه شده زائر علی
بر زائران خاک نجف رحمت و درود

 

رفتم بهشتِ مشهد و کرب و بلا ولی

خاک بهشت هم به دلم چون نجف نبود

 

حال دلم بد است، نجف روزی ام کنید
رحمت به شاعری که به شعر این چنین سرود:

 

"چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است"
ایوان طلای یار، دل از عاشقان ربود

 

با ذکر یاعلی ز جهان محو می کنیم
آل سعود روزی و روز دگر یهود

 

 

محمد جواد شیرازی - ۱۶ مهر ۹۳

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۳ ، ۰۰:۰۰
عبدالرقیه

یا امامَ الرئوف

 

 

زائرت تا در حرم بغض و تضرع می کند

خیر و برکت سوی او فوراً تجمع می کند

 

 

مادری با کودکش حاجت روا رو به حرم

خنده بر لب، اشک در چشمش تلألؤ می کند

 

 

من یقین دارم ضریح و پنجره فولاد تو

ارمنی را هم در آخر پر توقع می کند

 

 

علتش این است اگر خورشید گشته پر فروغ

نور گنبد چون که تابیده تشعشع می کند

 

 

آنقدر سخت است دل کندن برای زائرت

سوی تو عرض ادب در هر تقاطع می کند

 

 

محمدجواد شیرازی

 ۱۷ شهریور ۹۳

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۳
عبدالرقیه

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست
هیچ کس از بخششت در مشهدت مأیوس نیست

 

 

شکرِ حق که حب مشهد در دلم کم کم نشست
واقعا بیچاره هرکس با حرم مأنوس نیست

 

 

کربلا و کاظمین و سامرا، حتی نجف
هیچ جا بهر من درمانده همچون طوس نیست

 

 

دُرّ و مرجانی که از احسان به سائل می دهی
در صدف های کفِ اعماق اقیانوس نیست

 

 

از دیارت هر که آمد بوی جنت می دهد
بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست

 

 

این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است
هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست

 

 

دانه دانه ذکر تسبیحم فقط شد "یا رضا"
شأن ذکرت کمتر از "یا نور و یا قدوس" نیست

 

 

زائرانت پشت هم مرکب به مرکب آمدند
این همه زائر ولی روزی من، افسوس نیست

 

 

نه عبا میخواهم و نه تیغه ی سلمانی ات
حاجتم این روزها چیزی بجز پابوس نیست

 

محمدجواد شیرازی
8شهریور 93

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۴
عبدالرقیه