برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
والمستقرین فی امر الله...
برگشته ام به بنده ی خود اعتنا کنی
با یک نگاه، جان مرا مبتلا کنی
من مرغ پر شکسته ام و آمدم که باز
از بال زخمی ام گره کور وا کنی
ای مُستَقر به امر خدا، آمدم مرا
ثابت قدم به میکده ی هل أتی کنی
صد بار یا رضا مددی یا رضا کنم
با آرزوی اینکه مرا هم صدا کنی
دل را به هر کسی که سپردم، رهام کرد
غیر از تویی که نیست گمانم رها کنی
عمری است ای رئوف، گدایان خسته را
با شاهراه قرب خدا آشنا کنی
حالا که قسمتم نشده کربلا روم
روضه بخوان، درون مرا کربلا کنی
قربان ناله هات، بگو فَابکِ لِلحُسَین
تا در وجود سینه زنت کیمیا کنی
حاشا به من اگر بخرم بهر خود کفن
وقتی که گریه بر غم یک بوریا کنی
فرموده ای: حسین سرش تشنه شد جدا
تا یادی از مصیبت خون خدا کنی
شاید که در فرازِ "أذلّوا عَزیزنا"
گریه به غربتِ بدنی زیر پا کنی
شاید که یاد روضه ی ذبح سر حسین...
با ضربه ی دوازدهم از قفا کنی
دیگر بس است مادرت از حال می رود
باید که فکر حضرت خیرالنسا کنی
محمد جواد شیرازی