سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

سبوی معرفت

بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت

خوش آمدید

استفاده از اشعار برای تمام ذاکرین و مجالس اهل بیت علیهم السلام مجاز می باشد.

طبقه بندی موضوعی

۶۹۵ مطلب با موضوع «الف/ تقسیم بر اساس نام شعرا :: 5- محمد جواد شیرازی» ثبت شده است

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۱۰ ماه رمضان ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد
بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد

جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام...
جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد

روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست
همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد

یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا
از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد

بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است
واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد

سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش...
بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد

در میان اولیائت بهتر از شاه نجف
بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد

هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش
روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد

اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است
بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد

چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین
بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد

آی روزه دارهای تشنه، فَابکِ لِلحسین
چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد

تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا
بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟!

زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین
جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۵۴
عبدالرقیه

بانوی بی همتای پیغمبر، خدیجه
از مریم و آسیه بالاتر، خدیجه
ظرف نزول سوره ی کوثر، خدیجه
بر شیعیان مرتضی مادر، خدیجه

طعم خوشی را مصطفی با او چشیده
جور زنان بی وفا را هم کشیده

بوده حیا و غیرت و عفت صفاتش
در عین مکنت، طی شده ساده حیاتش
بر مصطفی خیر فراوان داشت، ذاتش
ما را حسینی کرده او با التفاتش

نخل رسالت داد با مالَش نتیجه
رحمت بر ام المؤمنین، بانو خدیجه

وای از وداع آخر او با پیمبر
شد جایگاه هجمه ی غم ها، پیمبر
از هر زمان شد بیشتر، تنها پیمبر
گریان شده با گریه ی زهرا پیمبر

میخواست تا چاره کند پیش آمدش را
انداخت روی سر، عبای احمدش را

او که تمام خانه اش را مهد دین کرد
سرمایه اش را نذر این راه مبین کرد
با مرتضی یاری خیرالمرسلین کرد
تا غصه ای در دل، وجودش را حزین کرد...

مزد جهادش شد چه نیکو سرنوشتی
از عرش نازل شد کفن هایی بهشتی

رخت سفر را آفتاب مکه بست و
بند دل خیرالبشر از هم گسست و
وقت وصیت شد، دل زهرا شکست و
با چشم تر، در محضر مادر نشست و

حس کرد گرد غربت بی مادری را
او که ندارد طاقت بی مادری را

بانو خدیجه تا نظر سوی کفن کرد
ذکر حسین بی کفن با خویشتن کرد
گریه به داغ آخرین از پنج تن کرد
یاد غریب و تشنه ی دور از وطن کرد

تصویر آخر در نگاهش کربلا شد
شعب ابی طالب از آهش کربلا شد

ناله بر احوال ذبیحاً بالقفا زد
آن تشنه ای که بین خونش دست و پا زد
هر کس هر آنچه داشت سویش بی هوا زد
زهرا دلش خون شد، حسینش را صدا زد

با غارتش یک خیمه را کوچک شمردند
حتی لباسی را که مادر دوخت، بردند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۲۲
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۵ ماه رمضان سال ۱۴۰۲

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی

دانلود صوت شعر با نوای حاج مهدی رسولی

از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟
من مانده ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟

از نعمت سرمایه ی خود، بهره نبردم
سرمایه ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟

گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست
ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟

یکبار نگفتم به خودم، لحظه ی غفلت
آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟

از بس که نچرخیده زبانم به مناجات
شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟

غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست
رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟

دلبسته ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت
رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟

درمانده ام از معرفت حق که مرا هم
با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟

مقصود، علی باشد و فردوس بهانه است
بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟

صد شکر که در خیل محبین حسینم
خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟

در کوفه همه پشت به ارباب نمودند
حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟

از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم
غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟
 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۴
عبدالرقیه

جهان تیره پر از نور شد، الهی شکر
بساط توبه ی ما جور شد، الهی شکر

شقاوت و ظلمات گناه، از دل ها
به لطفِ ذکر و دعا دور شد، الهی شکر

دوباره سنگ دلم با نوازش این اشک
شبیه آینه، مکسور شد الهی شکر

به برکت شهدایی که نزد معشوقند
دلم مجاور این طور شد، الهی شکر

برات بندگیِ سی شبِ علی طلبان
به دست فاطمه، ممهور شد الهی شکر

دل شکسته و غمگین من به ذکر علی
دوباره واله و مسرور شد الهی شکر

علی است هر تپش بین سینه ام که دلم
اسیر باده ی انگور شد، الهی شکر

نگاه لطف سلیمان کربلا یک عمر
به روضه، قسمت این مور شد، الهی شکر

به گریه بر لب خشک حسین، چشمانم...
چه بی مقدمه مأمور شد الهی شکر

نماند پیکرش عریان، به زیر تیر و سنان
عزیز فاطمه مستور شد ...

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۲۳
عبدالرقیه

آمدم تا رشته ام را بر درت محکم کنی
زندگی ام را به ذکر دائمت، توأم کنی

با تضرع، زیر لب دارم صدایت می زنم
تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی

شرمسار و سر به زیرم که سبب شد نامه ام
باز هم گریه برای معصیت هایم کنی

خسته ام از خدعه های نفس، از طول امل
آمدم یابن الحسن، دیگر مرا آدم کنی

صاحب من، خیرخواهم، سایه ی بالاسرم
می شود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی؟

از تو بر می آید آقا معجزاتی اینچنین
التماست می کنم، چشم مرا زمزم کنی

دوری از کرب و بلا دارد مرا دق می دهد
کربلایی کن مرا تا راحت از این غم کنی

دوست دارم یاورت باشم به اشک بر حسین
ساعتی که گریه بر آن ماتم اعظم کنی

جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب
گوشه ی مقتل، نظر بر پیکری درهم کنی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۵:۲۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت حضرت موسی بن جعفر ۱۴۰۱، حرم امام رضا علیه السلام

ای یاکریم زخمی و بدحال، السلام
زندانی غریبِ سیهچال، السلام

آیینه ای و از همه جانب شکسته ای
از زخم های حلقه ی زنجیر خسته ای

دور از وطن شدن، شده داغ و غم دلت
معصومه ات کجاست، شود مرهم دلت

هر کس رسید بر سر راهت، درست شد
بدکاره هم به لطف نگاهت درست شد

ماندن درون حجره ی نمناک، مشکل است
تشخیصت از عبا به روی خاک، مشکل است

رنجیدن از ملال، برایت شده روال
قدت شده میان مطامیر، چون هلال

رنگت شده چقدر دگرگون، کلافه ای
از ناسزای سِندی ملعون، کلافه ای

با تازیانه موجب رنجت، همیشه شد
آنقدر زد که پیرهنت ریشه ریشه شد

آلاله های دور و برت نامرتب است
ذکرت شبیه فاطمه، خَلِّصنی یارَب است

بین عراق، آرزوی مرگ می کنی
از درد ساق، آرزوی مرگ می کنی

ساقِ شکسته را به مشقت تکان مده
بینِ فشار حلقه ی زنجیر، جان مده

بر تخته‌، گرچه پیکر پاکت بلند شد
کِی روی نیزه ها سر پاکت بلند شد؟

سنگین شده اگرچه تنت بین سلسله
اما نبود دور و برت داد و هلهله

عریان به روی خاک، تنت بر زمین نماند
بی غسل و بی کفن، بدنت بر زمین نماند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ماه رجب ۱۴۰۱

عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند
رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند

اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد
لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند

عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است
حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند

آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا
خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند

کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام
نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند

سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست
چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟!

جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود
سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند

نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است
کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند

پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت:
کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۲۰:۱۷
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت ۱۴۰۱

باید فراق را به وصالش بدل کنم
در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم
پیراهن عزیز دلم را بغل کنم
یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم

وقتی حسین در ته گودال اسیر بود
آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود

یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار
یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار
یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار
یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"

آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد
تا دست نیزه دار به رویم بلند شد

بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین
دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین
با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین
یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین

ارکان قامت من ازین غم شکسته شد
بعد از حسین نافله هایم نشسته شد

وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن
با دست بسته راهی هر سرزمین شدن
از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن
در بین شهر شام، خرابه نشین شدن

دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود
کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!

آزرده از مصیبت دارالخلافه ام
درمانده از بیان غمی در لفافه ام
ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام
از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام

خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست
آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست

با زخم های مانده به هر جای پیکرم
در زیر آفتابم و در بین بسترم
ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم
خیره شدم به کهنه لباس برادرم

از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم
با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۲۳
عبدالرقیه

عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب
وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب

از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین
وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب

ما به شکرانه ی ناز قدمش معتکفیم
عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب

بهترین بنده رسیده است اگر که شده است
بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب

چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا...
روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب

صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر
فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب

سیزده، آیت نور است برای عشاق
بهره مند است ازین نور تمام آفاق


کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز
دلم از بندگی اش، دست کشیده؟ هرگز

باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی
به الفبای علومش نرسیده هرگز

هر که از جام علی مست شد و عاشق شد
باده ای خوش تر از آن را نچشیده هرگز

جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح
بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز

علی آن است که بهتر ز غلامان خودش
جامه ای بهر خودش هم نخریده هرگز

یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود
مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز

علی آن جلوه ی نورانی ذات صمد است
"قل هو الله احد" را سندی مستند است


ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده
به علی ختم رسل نیز توسل کرده

نه فقط تکیه ی عرش است به دستان علی
آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده

بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر...
یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده

به همه خیر رساند و به همه روزی داد
از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده

سفره دار کرمش بود حسن، با این حال
خودش از نان جوی خشک، تناول کرده

پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل
حضرت حیدر کرار تقبل کرده

آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست
برترین اصل، در آیین خداوند علیست


شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی
شد صدایش شب معراج تسلای نبی

دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا
قدمش بود فقط جای قدم های نبی

بود احمد همه جا مست تماشای علی
بود حیدر همه جا مست تماشای نبی

در شب فتنه که بودند پی قتل رسول
همه دیدند که خوابیده علی جای نبی

شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین
پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی

بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی...
بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی

علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده
نام او نام خداوند تبارک بوده


لشگر از جنگ هراسان شده، می پرهیزد
او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد

شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب
شعف و شور مرا یکسره برانگیزد

کار دشوار که می گشت، نبی بی وقفه
با توکل به خدا روی به حیدر می زد

عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش
هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد

تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن
سپر و تیغ و زره روی زمین می ریزد

به چنین جلوه ی طوفانی و غرنده ی خود
بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد

حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد
پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد


علی آن است که طبق سند روز غدیر
نزد هر مؤمن و هر مؤمنه ای هست امیر

علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس
بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر

علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر
نشود سیر، به والله نمی خوابد سیر

علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است
گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر

علی آن است که با نور ولایش یک عمر
کرده دل های محبان خودش را تطهیر

علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست
دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر

"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟!
درک او کار به جز فاطمه ی اطهر نیست

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۲۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، مراسم دعای کمیل، ماه رجب ۱۴۰۱

"صدق الله العلی العظیم"

اگر بناست ببخشد مرا خدای علی
سزاست آن که ببخشد فقط برای علی

کمیت توبه ی من بی کمیل می لنگد
نجات داده مرا بارها دعای علی

هر آن که خواند علی را، خدا نگاهش کرد
رضای حضرت حق است در رضای علی

هوای طفل زمین خورده را پدر دارد
فدای این پدر مهربان، فدای علی

برای روز پدر، کاش در نجف بودم
که باز سر بگذارم به زیر پای علی

پیام حق به همه، روز سَدُّ الابواب است
که نیست هیچ کسی محرمم سوای علی

خوشا به حال نبی، وقت خلوتش با رب
شنید در شب معراج خود، صدای علی

علی نخوانده خودش را خدا قبول ولی
چه شد که خواند خودش را "علی"، خدای علی

کنون که سفره ی احسان مرتضی پهن است
بگیر کرب و بلا، از کرم سرای علی

علی حواله دهد تا بخوانم از نوه اش
همان که شد بدنش جمع در عبای علی

همان که پیکر رعنایش ارباً اربا شد
فدای آن تن صد چاک و ناله های علی

حسین پیش علی اکبرش زمین افتاد
شکست قامت ارباب در عزای علی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۱ ، ۰۶:۰۳
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ماه رجب ۱۴۰۱

یا مَن أرجُوه لِکل خَیر، رسوایم نکن
با غضب در پیش مولایم تماشایم نکن

من پشیمانم از اعمالم که اینجا آمدم
شرمسار از مهدی موعود، مولایم نکن

از امام خود، سر دنیا تغافل کرده ام
بعد از این دیگر مرا مشغول دنیایم نکن

بی دعاهای امام عصر، ذلت می کشم
بی نصیب از رحمت فرزند زهرایم نکن

مبتلایم کن به عشق حضرت صاحب زمان
احتیاجم را ببین، امروز و فردایم نکن

مونس تنهایی ام، آرامشم، ذکر علی است
لحظه ای دور از علی، حیران و تنهایم نکن

یاد آغوش ضریحش آه حسرت می کشم
بیش ازین محروم از آغوش بابایم نکن

کربلایی کن مرا در نیمه ی ماه رجب
باز هم جامانده از صحن معلایم نکن

رو به سوی علقمه با گریه آقا ناله صحرایمزد:
لشگر کوفه طمع بر چشم سقایم نکن

از زمین برخیز عباسم، تمام لشگرم
اینچنین حیران میان دشت و صحرایم نکن

محمد جواد شیرازی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۵۳
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به روح شهید مدافع حرم عباس دانشگر

رحمت بر انوارت که نورانی ترینی
مولود پر خیر امام هشتمینی
بالاتری از فهم و ادراک زمینی
نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی

دریای احسان، نور ایمان، یا محمد
ای کوثر شاه خراسان یا محمد


برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه
داده وجودت بر دل بابا، سکینه
بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه
مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه

مانند اجدادم همیشه زیر دِینم
تا که نفس دارم گدای کاظمینم

زیباترین تصویر، از ذات خدایی
تلخیص جود اهل بیت مصطفایی
از جنس أعطینایی و ابن الرضایی
بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی

ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت
از ما پذیرا باش این عرض ارادت


ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است

بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من


شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود
باران به اذن حضرتت باریدنی بود
در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود
پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود

روح الامین بر درگهت مشغول بوده
قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده


مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر
از قاتلین مادرت دارم تنفر
یک عمر دستانم شده از برکتت پُر
یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر

ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور
چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور


شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت
از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت
با مشت کوبیدی زمین مابین آهت
گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟!

این غم فقط یک جور پایان می پذیرد
مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۷
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی 

نه تمنای خود، بیان داریم
نه دگر فکر آب و نان داریم

شکر خالق، همینکه عرضِ سلام
محضرِ صاحب الزمان داریم

لحظه ای بین غم رها نشدیم
بس که مولای مهربان داریم

مرگ نزدیک و غافلیم از آن
چقدر ما مگر زمان داریم؟!

سر به زیر از خجالتیم اما
چشم بر لطف آسمان داریم

داغ دیدند همسران شهید
تا که امنیت و امان داریم

شد پریشان وجود و خاطرشان
اگر آرامشِ روان داریم

روضه‌خانه، بهشت نوکرهاست
جا در این بیت و آستان داریم

روز و شب از فراق کرب و بلا
ذکر مولا حسین جان داریم

گرمی داغ اوست در دل ما
از غمش بین دل، نشان داریم

یاد دست گره گشای حسین
گله از دست ساربان داریم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۱ ، ۱۸:۰۱
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه دوم۱۴۰۱، روز شهادت

آیینه ام، اگرچه سراسر مکسری
اما هنوز قوت زانوی حیدری

می سوزم از حرارت آهی که می کشی
تبدار مرتضی شدی و بین بستری

مثل لباسِ در بدنت، زار می زنم
زهرا، چه آمده سرت اینقدر لاغری؟!

گفتم خدا بخیر کند، خوب می شوی
نسبت به قبل، دیدمت انگار بدتری

از شرمِ دستِ زخمی تو آب می شوم
بین قنوت، نام علی را که می بری

آرام تر نفس بکش و کم تکان بخور
با هر تکان، دچار عذابی مکرری

دست حسن چه می کند این گوشواره ات؟!
از من چه کرده ای تو نهان، زیر روسری؟!

پلکت سه ماه، خواب خوشی را به خود ندید
هر شب به یاد محسنت از خواب می پری

بر پشتِ دست می زنم و آه می کشم
دشمن گرفت از منِ بی کس، چه همسری

داری وصیتی که فقط سهم زینب است
با چشم خیس، خیره به چشمان دختری

ذکر حسینِ زیر لبت گفت با علی
زهرا به فکر بوسه ی زینب به حنجری

باشد قرار ما لب گودال قتلگاه
وقتی حسین باشد و ضربات خنجری
 

محمد جواد شیرازی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۱ ، ۰۹:۲۵
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، ایام بعد از شهادت

کجاست فاطمه ام، یار و غمگسار علی
همان که بود مداوای حال زار علی

کجاست فاطمه ام تا ببیند این مردم
زدند طعنه به قلب جریحه دار علی

به خنده گفت مغیره نگاه کن قنفذ
بعید باشد اگر پا شود دوباره علی

به خشت کوچه، رد خون، به من چنین فهماند
چه دردها که به دل ریخته، نگار علی

به دست میوه فروش مدینه در بازار
انار دیدم و گفتم: کجاست یار علی

کسی به تسلیت ما نیامد و ای کاش...
خودش دوباره بیاید، شود قرار علی

به زینبین غریب و به ناله ی حسنین
محل نداد کسی، پیش چشم تار علی

به جای فاطمه، با چاهِ بی کسی گویم:
نگاه کن که گره خورده بد به کار علی

دری که سوخته و بستری که گلدار است
شده فقط کمی از درد بیشمار علی

میان قبر، خودم را نهاده ام، در اصل...
مزار فاطمه باشد همان مزار علی

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۱ ، ۱۰:۳۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱ شام شهادت

وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا

سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!

تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا

ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا

بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟

آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا

کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا

پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟

پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟

خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا

خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۱ ، ۰۶:۳۱
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، روز شهادت

قسم به فاطمه و دیده ی ترش، برگرد
به حق چادر مشکیِ بر سرش، برگرد

کسی نداد جواب سلام مردش را
قسم به حق غریبی شوهرش، برگرد

بیا به خاطر آن لحظه ای که فاطمه دید
رسید شعله به بیت مطهرش، برگرد

قبول کن که غم دستِ بسته ی حیدر
برای فاطمه سخت است باورش، برگرد

همین که خورد زمین پشت در صدا زد آه
بیا به حرمت آن آه مضطرش، برگرد

گمان نداشت کسی آینه شکسته شود
شکست آینه اما سراسرش، برگرد

به داغِ سخت حسن که میانه ی کوچه
زدند مادر او را برابرش، برگرد

ألا که منتقم داغ ضلع مکسوری
قسم به مادر و ضلع مکسرش، برگرد

گرفته بود صدایش ز بس که گریان بود
به حق گریه ی شب های آخرش، برگرد

رسید زینب کبری به قتلگاه حسین
حسین گفت به زحمت به خواهرش، برگرد

قسم به بوسه زدن های سیدالشهدا
به دست های جدای برادرش، برگرد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۱ ، ۰۶:۴۶
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱، شب شهادت

اولین شرط قبولی دعا فاطمه است
عرشِ پر مرتبه را قدر و بها فاطمه است

آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال
داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است

آن که روزیِ جهان، دست خودش بوده ولی
مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است

از ازل قبله گهم کعبه ی رخسار علی است
بهر این قلبه ی حق، قبله نما فاطمه است

سر در خانه ی ما ساده ولی دیدنی است
چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است

بانویی که به سرش چادر ناموس خداست
در صف اول هر معرکه با فاطمه است

پای رهبر سر و جان را به خدا هدیه کنند
الگوی راه تمام شهدا فاطمه است

رهبرم گرچه غریب است ولی پیروز است
چون که ذکر لب او در همه جا فاطمه است

فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است
عقده، گر کور شود، عقده گشا فاطمه است

خشکسالی غم سختی است ولی شکر خدا
رازق ملت زهرایی ما فاطمه است

چون پرنده که جدا دانه کُند از دل خاک
شافع تک تک ما روز جزا فاطمه است

سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع
قامتش خم شده بی جرم و خطا فاطمه است

چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد
برد از یاد که ناموس خدا فاطمه است

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۰
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی!
رشیده ی علی از چه چنین هلال شدی؟!

دوباره دست به پهلو گرفته ای زهرا
چرا مقابل من رو گرفته ای زهرا؟!

بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟
دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی

شده بریده چرا ناله ات؟! هراسانم
من از لباس پر از لاله ات هراسانم

قسم به حرمت چشم ترت، بیا و بمان
قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان

تمام روز و شب از درد سینه گریانی
نماز نیمه شبت را نشسته می خوانی

میان سجده، مرا باز جان به لب کردی
چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟!

نگاه کن به دل مضطر حسین و حسن
بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن

مرا چگونه غمت باز خونجگر نکند
به زخم های تنت مرهمی اثر نکند

شکسته اند به داغت دل صبورم را
شکسته اند شبیه پرت، غرورم را

منی که پشت سر خود زره نمی بستم
به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم

خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد
به پیش دیده ی مردش زنی کتک نخورد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۱۶:۱۸
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱

در سوخت و با ضرب پا از جا در آمد
از پشت در ناگه صدای مادر آمد

طوری صدا زد فاطمه: "فضه خُذینی"
آه از نهاد فاتح خیبر بر آمد

فضه سراسیمه به روی خاک افتاد
وقتی به سوی دختر پیغمبر آمد

زخمش نشد کهنه دو ماه و نیم اصلا
میخِ دری که از تن زهرا در آمد

مجروح بود اما علی را که کشیدند
زهرا برای جنگ با یک لشگر آمد

با چشم خیسش مرتضی در کوچه می دید
ریحانه اش با قد خم در معبر آمد

قنفذ غلافش را چنان بر بازویش زد
عمر کم زهرا از آن ضربه سر آمد

هر ماتمی را دید مادر در مدینه
در شام و در کوفه سراغ دختر آمد

زینب فقط گریان داغ مادرش بود
هر جا که بوی هیزم و خاکستر آمد

حتی زمانی که به روی خاک افتاد
یا آن زمان که شعله سوی معجر آمد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۸
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ایام فاطمیه اول ۱۴۰۱

هر کس که با گناه و خطا ناسپاس شد
از نور حق جدا شد و سهمش هراس شد

وای از دلی که با همه مأنوس شد ولی
نزدش فقط امام زمان، ناشناس شد

دل را چه شد که با همه ی لطف های او
نسبت به ذکر و یاد ولی کم حواس شد

بنده چنین خراب و بدون بها نبود
دور از امام شد که چنین آس و پاس شد

گریه، کفایت از غم هجران نمی کند
کارم برای آمدنش التماس شد

تببین راه حق شده تکلیفِ این زمان
رحمت به هر کسی که وظیفه شناس شد

تابید نور عُلقه ی زهرا به سینه ها
صحن علی وسیله ی این انعکاس شد

گفتند با علی که کتاب خدا بس است
برهان مجرمان، سخنی بی اساس شد

وای از مصیبت تن زخمی فاطمه
با هر تکان، دومرتبه خونین لباس شد

آن قدر گُل به هر طرف آشیانه کاشت
تا هر کجای خانه پر از بوی یاس شد

گفتم که گریه کم کنم اما مگر که او
از درد استخوان شکسته خلاص شد؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۰۱ ، ۰۶:۲۴
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ایام فاطمیه اول ۱۴۰۱

دلم گرفته ازین روزگار یا أبتا
نمانده در دل و جانم قرار یا أبتا

تمام خانه به حالم به گریه می افتند
شده است وضعیتم گریه دار یا أبتا

کسی نداد جواب سلام حیدر را
علی شده به غریبی دچار یا أبتا

ببین که بر سر ریحانه ات چه آوردند
نشسته بر سر و رویم غبار یا أبتا

دوباره پا شدم از جا، دوباره افتادم...
سر مزار تو با چشم تار یا أبتا

رسید آخر هجده بهارِ عمر کمم
سراسرم شده چون لاله زار یا أبتا

همان لعین که کنار تنت لَیَهجُر گفت:
چنان کشید سر من هوار یا أبتا

چقدر تشنه ی دیدار محسنم بودی
چه گویم از غم میخ و فشار یا أبتا

همین که دید مرا بین شعله ها، تر شد
دو چشم خادمه، بی اختیار یا أبتا

دلم هوای سفر کرده، عاقبت پس کِی
تمام می شود این انتظار یا أبتا

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۱ ، ۰۶:۳۷
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ایام فاطمیه اول ۱۴۰۱

اگرچه بار معاصی به شانه آوردم
مرا کمک بده تا که دوباره برگردم

خراب شد دلم از دست خدعه ی نفسم
چنان خراب شدم من که از همه طردم

حجاب معصیتم بست راه چشمم را
خودم به غفلتم اینگونه سایه گستردم

چقدر وضع مرا دیدی و دلت خون شد
مرا ببخش امام زمان، غلط کردم

اگر نبود دعاهای خیر و مغفرتت
هلاک می شدم از موج فتنه ها هر دم

به غیرِ کرب و بلا حاجتی طلب نکنم
منی که از همه غیر از حسین دلسردم

به لطف نوکری ام در عزای فاطمیه
ولا و دوستی ات را به سینه‌ پروردم

دلم خوش است به این اشک ها که مرحمت است
دلم خوش است که با تو دوباره همدردم

بگو فقط به چه جرمی زدند فاطمه را
اگر نمردم از این داغ و روضه نامردم

محمدجواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۱ ، ۰۶:۳۴
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه اول ۱۴۰۱

گریه ام، معذرت من باشد
طلب مغفرت من باشد

غفلتم وقت گناه از نظرت
بدترین معصیت من باشد

آنچه از دور و برت دورم کرد
نفسِ بی تربیت من باشد

اخم و تنبیه تو بی حکمت نیست
موجب تقویت من باشد

درک تنهایی ات، ای یوسف دل
کاش در ظرفیت من باشد

اینکه من یاد توام، رحمت توست
نه که از معرفت من باشد

نوکرت هستم و این نوکری ام
سبب منزلت من باشد

دوست دارم که شهیدت بشوم
کاش این عاقبت من باشد

کمکم کن برسم صحن حسین
صحبت از حیثیت من باشد

گریه کردن به ترک های لبش
با تو این سنخیت من باشد

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۹ آذر ۰۱ ، ۱۹:۱۶
عبدالرقیه

نه فقط حلم و حیا زیور زینب بودند
این دو یک جرعه ای از کوثر زینب بودند

انبیایی که به توحید سفارش کردند
بهره برده همه از منبر زینب بودند

شمع نورانی دین بود و برادرهایش
مثل پروانه به دور و بر زینب بودند

نام زیبای حسین و حسن از روز نخست
مشقِ انشا شده در دفتر زینب بودند

صف به صف اهل ملک، بهر تقرب به خدا
دست بر سینه، سر معبر زینب بودند

پسر عوسجه و عابس و نُعمان و حبیب
همه زانو زده در محضر زینب بودند

دوری از زینت دنیا و حیا از معبود
یادگار پدر و مادر زینب بودند

فخر بر رتبه نکردند شهیدان حرم
فخرشان بود همین، نوکر زینب بودند

عجمیان و علی وردی و خیل شهدا
جان فدای نخی از معجر زینب بودند

 

بندگانی که مزیّن به کمالات شدند
محو نورانیت عمه ی سادات شدند

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۸ آذر ۰۱ ، ۰۶:۲۷
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، ایام فاطمیه اول ۱۴۰۱

دانلود صوت شعر با نوای حاج محمدرضا طاهری

دانلود صوت شعر با نوای کربلایی سید رضا نریمانی

غل و زنجیر گنه بر پر و بالم مانده
به روی دوش من، این وزر و وَبالم مانده

دستگیری کن ازین بنده، مگر که چقدر...
فرصت از زندگی رو به زوالم مانده

سحر و ذکر لب و نافله از دستم رفت
کمکم کن که فقط اشک زلالم مانده

هر که پرسید بگو کیست امیدت؟ گفتم:
صبر کن، لطف خدای متعالم مانده

کیست جز حضرت حجت که دعاگوی دلم
در غریبی و پریشانیِ حالم مانده؟

عجمیان و علی وردی و خوبان رفتند
روسیاهی به رخ همچو زغالم مانده

خواب دیدم که نجف بودم و بیدار شدم
عطر ایوان علی، گوشه ی شالم مانده

کربلایی نشدن، علت خسران من است
بر دل سوخته از هجر، ملالم مانده

باید از داغ غریبی علی آب شوم
تا نفس هست و ازین عمر، مجالم مانده

شده هر ناله ی زهرا، عرق شرم علی
شرمسار از رخ او، شاه دو عالم مانده

گفت با خادمه حیدر که بگو فضه چرا
چند ماه است پسِ ابر، هلالم مانده؟!

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۱ ، ۰۵:۵۱
عبدالرقیه

خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، شب شهادت سال ۱۴۰۱

شدی به زهر حرامی دچار، افتادی
به راه حجره به چشمان تار افتادی
شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی
نوشته اند که پنجاه بار افتادی

به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را
عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را

دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی
اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی
تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی
شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی

به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی
به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی

گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید
عبای روی سر از هتک حرمتت گریید
میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید
دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید

نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش
زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش

به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را
طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را
از آستان خدا خواستی شهادت را
صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را

به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا
هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا

هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی
اسیر خنجر خولی تندخو نشدی
به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی
هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی

چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه
حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه 

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۱ ، ۰۴:۵۵
عبدالرقیه

چه مجلس دعا روم، چه مجلس بکا روم
اگر بدون اذن صاحبم روم، خطا روم

منی که کل عزتم به دست های مهدی است
ضرورت است محضرش، بدون ادعا روم

تمام هستی ام تعلّقِ به اوست والسلام
مرا به دیگران حواله ام دهد، کجا روم؟

خدا کند که مثل ابتدای خلقتم فقط
محب اهل بیت باشم و به آن سرا روم

همیشه از بساط روضه‌خانه خیر دیده ام
ازین محیط خیمه و حسینیه چرا روم؟

دلم شکسته و دوا به درد من نمی خورد
طبیب گفته زودتر به مشهد الرضا روم

دعای من که حبس شد، به آسمان نمی رسد
مگر رضا دعا کند مرا، به کربلا روم

فدای غربتش شوم که روی خاک ناله زد:
به سوی حجره ام خدا توان بده مرا روم

چقدر خورده ام زمین میان راه حجره ام
به خانه با تنی که شد به درد مبتلا روم

حصیر خانه را به چشم خیس جمع می کنم
به یاد روضه ی حسین، محضر خدا روم

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۱ ، ۰۴:۵۴
عبدالرقیه

ثواب شعر هدیه به شهید مدافع امنیت حسین تقی پور

 

ای کوکب نورانی اقبال زهرا
بعد از تو بابا وای بر احوال زهرا

درد یتیمی مرا فی الفور حل کن
مثل گذشته دختر خود را بغل کن

دلسوزِ غم هایت شدم یک عمر بابا
اُم أبیهایت شدم یک عمر بابا

یک عمر بر اینگونه داغی برنخوردم
قرآن بخوان قدری برایم تا نمردم

بر وصله های چادرم که دوست داری...
بابا قسم خوردم نگویی رهسپاری

قدری نگاهت را به چشمانم بیانداز
بنشین... برایت نان تازه می پزم باز

این نانجیبی که لَیَهجُر گفت اینجا
خیلی غضب دارد، بدش می آید از ما

پیشم بمان تا حرمتم محفوظ باشد
کاشانه ی پر برکتم محفوظ باشد

آتش بگیرد چادرم؟! باور ندارم
ریحانه هستم، تاب میخ در ندارم

از غربت حیدر، نمردن درد دارد
با بار شیشه، ضربه خوردن درد دارد

بابا بمان تا دختر تو پر گشاید
یک ماه دیگر صبر کن، محسن می آید

با رفتنت وای از من و از آه سینه
کارم فقط گریه است دیگر در مدینه

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۱ ، ۰۴:۴۱
عبدالرقیه

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، روز ۲۸ صفر ۱۴۰۱

سلامِ ذات خدای کریم ها به حسن
سلامِ جمله ی انوار انبیا به حسن

هر آن کسی که بدون حساب بخشش کرد
بدان که وقت کرم، کرده اقتدا به حسن

به وقت کُشتیِ او با حسین فهمیدم
چه مهر و عاطفه ای داشت مصطفی به حسن

ندید غیر محبت، ندید غیر کرم
همان کسی که فقط داد ناسزا به حسن

زمان سختی در معرکه فقط خوش بود
خیال و خاطر مولایِ لافتی به حسن

مدینه شهر نبی بود و او عزیز رسول
کسی نکرد در آن شهر، اعتنا به حسن

به پول، لشگرش او را معاوضه کردند
نداشت هیچ کسی ذره ای وفا به حسن

فقیر شهر سر سفره اش عزیز شد و
چه حرف های بدی گفت بی حیا به حسن

رسید محضر او پیر مرد ملعونی
چشاند زهر جفا با نوک عصا به حسن

تمام داغ حسن، ماجرای یک کوچه است
چه ها گذشت در آن کوچه، سال ها به حسن

غریب کیست؟ کسی که به خانه مظلوم است
نکرد همسر او هم به جز جفا به حسن

اذان شد و دم افطار آمد و جعده
رسید تا که دهد ظرفِ زهر را به حسن

میان طشت، غم و غربتش نمایان شد
رسید از همه ی روضه ها چرا به حسن؟!

کسی به ناله ی او اعتنا نخواهد کرد
مگر حسین بیاید دهد جواب حسن

محمد جواد شیرازی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۱ ، ۰۴:۳۸
عبدالرقیه